1402/07/17
موضوع: فقهالمسجد (مسجد تراز انقلاب اسلامي) / الباب الثالث: هندسة المسجد، سقف المسجد /الأدلة في المقام - الدليل الثاني: خبر الحلبي
بحث ما درباره سقف مسجد بود که آیا تسقيف المسجد مکروه است یا نه؟ آیا تظليل المسجد مکروه است یا نه؟
وارد ادله شده بودیم و روایت عبدالله بن سنان از امام صادق، نخستین دلیل فقها بر کراهت تظلیل بود که آن را بررسی کردیم که فعل النبی را حکایت میکرد. در دلالت این روایت بر کراهة التظليل به نحو مطلق مناقشه کردیم و با توجیهاتی گفتیم فقط هنگام نیاز نداشتن بر کراهة التسقيف دلالت میکند.
دلیل دوم
دومین دلیلی که استدلال کردند، خبر حلبی در کافی است؛ شیخ کلینی به سندش از حلبی نقل میکند:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْمَسَاجِدِ الْمُظَلَّلَةِ أَ يُكْرَهُ الصَّلَاةُ فِيهَا قَالَ: «نَعَمْ وَلَكِنْ لَا يَضُرُّكُمُ الْيَوْمَ وَلَوْ قَدْ كَانَ الْعَدْلُ لَرَأَيْتُمْ كَيْفَ يُصْنَعُ فِي ذَلِكَ قَالَ وَسَأَلْتُهُ أَ يُعَلِّقُ الرَّجُلُ السِّلَاحَ فِي الْمَسْجِدِ؟ قَالَ: نَعَمْ؛ وَأَمَّا فِي الْمَسْجِدِ الْأَكْبَرِ فَلَا فَإِنَّ جَدِّي نَهَى رَجُلًا يَبْرِي مِشْقَصاً فِي الْمَسْجِدِ»[1] ؛
حلبی گفت از امام صادق درباره مساجد سایهبان دار سؤال شد که آیا نماز در آنها کراهت دارد؛ امام فرمود: بله، اما امروز به شما ضرر نمیرساند؛ [یعنی اشکالی ندارد و امروز مشکل کراهت ندارد].
کیفیت استدلال به روایت
ابتدا امام به نحو مطلق حکم به کراهت دادند، لکن فرمودند: امروز اشکالی ندارد؛ یعنی امروز مشکل کراهت وجود ندارد؛ در ذیل روایت نیز به تراشیدن تیر و سلاح کشیدن در مسجد اشاره میکنند که به بحث ما ربطی ندارد. صدر حدیث برای کراهة التظليل مورد استدلال واقع شده است.
کیفیت استدلال نیز واضح است، چون سؤال از کراهت نماز در مساجد دارای سایهبان و سقف است که آیا این نمازخواندن در آنجا کراهت دارد یا نه؟ امام حکم به کراهت دادند.
این روایت با اندک تفاوتی افزون بر کافی در من لايحضره الفقيه[2] ، تهذيب الاحکام شیخ طوسی[3] و دیگر منابع[4] نیز نقل شده است، اما به نظر میرسد این روایت نیز در مقام استدلال بر کراهة التظليل به نحو مطلق قابل مناقشه باشد.
مناقشه در این روایت میتواند از دو جهت باشد:
جهت اول مناقشه: ما دو مسئله در روایت داریم: 1. مسئله تظليل المسجد؛ 2. مسئله کراهت نماز در مساجد دارای سایهبان و سقف.
اینجا کراهت در روایت به نماز تعلق گرفته است؛ نه به مسجد. در مسئله اول کراهة التظليل آن چیزی بود که ما درباره آن بحث میکنیم؛ یعنی تظلیل و تسقیف برای مسجد فینفسه مکروه است، اما آیا سقف زدن و سایهبان زدن برای مسجد کراهت دارد یا نه؟ اما در مسئله دوم اگر کسی مسجد را سایهبان یا سقف زد و ما وارد آن مسجد شدیم و زیر این سقف و سایهبان نماز خواندیم؛ آیا نمازخواندن ما در آنجا مکروه (اقل الثواب) است یا خیر؟ این روایت متکفل مسئله دوم است؛ یعنی متکفل حکم الصلاة است، نه متکفل تظليل المسجد.
خلاصه اینکه من میخواهم در مسجد دارای سایهبان، نماز بخوانم و نماز در آنجا کراهت دارد، اما ما دو مسئله داریم: اول اینکه آنچه ما در آن بحث میکنیم این است که اگر مسجدی را ساختیم؛ آیا سایهبان زدن برای آن کراهت دارد یا نه؟ مسئله دیگر این است که اگر ما مساجدی با سایهبان را دیدیم؛ آیا نمازخواندن در آن کراهت دارد؟ یا اینکه این دو مسئله [متفاوت] است و نماز حکم خودش را دارد و مسجد نیز حکم خودش را دارد.
برای توضیح بیشتر ناچاریم یک مثال بزنیم. مکان، حکم خودش را دارد و نماز نیز حکم خودش را دارد. کراهة المکان ارتباطی به کراهة الصلاة ندارد؛ مثلا الصلاة في الحمام مکروه است یا نه؟ مکروه است، اما ساخت حمام مکروه نیست.
تفاوتی در ساخت مسجد برای نماز و غیر نماز نیست، زیرا ازجمله ابعاد هویتی مسجد نماز (عبادت) است و مسجد تنها برای نماز ساخته نشده است، اما آیا تسقيف المسجد با نماز مرتبط است؟ آیا امام در روایت در مقام بیان حکم تظليل المسجد بوده است؟ خیر، زیرا سؤال از نماز است، حتی اگر کسی قائل به کراهة التظليل شود؛ آیا به این دلیل استناد کرده است یا دلیل دیگر؟ استناد او به دلیل دیگری است و این روایت قابل استناد بهعنوان دلیل نیست. این را فقها گفتهاند و چیز جدیدی نیست که در اینجا مطرح شده باشد.
این روایت نیز نمیتواند مؤید باشد، زیرا موضوع تفاوت دارد؛ در روایت موضوع نماز است و موضوع بحث ما مسجد است. بااینکه نماز در مسجد واقع میشود، اما اگر ما وارد مسجدی شدیم که نیمی از آن مسقف و نیم دیگر مکشوفه است؛ آیا نماز در این مسجد به نحو مطلق با استناد به این روایت، مکروه است یا مکروه نیست؟ با همین روایت دراینباره بحث کردند.
به مسجدی که نیمی از آن سایهبان داشته باشد، «المساجد المظللة» گفته میشود؛ پس اگر یک نفر در قسمت مکشوفه مسجد نماز خواند؛ آیا این روایت شاملش میشود؟ ظاهراً شاملش میشود، حتی اگر زیر سقف نباشد، مگر اینکه دلیل بر خروجش داشته باشیم، چون سؤال از نماز، سؤال از تحت الظل نیست، بلکه سؤال از نماز در مساجد مسقف است؛ بنابراین بههیچوجه امام در مقام بیان حکم تظلیل مسجد نیست؛ به تعبیری میشود گفت آنچه در پی آن هستیم یا قائلین به کراهت به دنبال آن هستند این است که اصلاً روایت متعرض حکمش نشده است، بلکه متعرض حکم نماز و کراهت نماز شده است؛ همانند مثال نماز در حمام که جلوتر گفتیم که ساخت حمام هیچ ارتباطی با نماز در حمام ندارد.
پس این روایت در مقام استدلال حکم نماز در مساجد المظللة است و در مقام بیان حکم تظليل المسجد نیست.
جهت دوم مناقشه: اگر از جهت اول چشمپوشی کردیم که امام در مقام [بیان حکم] هست یا نیست را کنار بگذاریم و بپذیریم که این روایت در مقام بیان حکم تظلیل باشد؛ بازهم نمیتوان به این روایت استدلال کرد و گفت تظلیل مطلقا مکروه است؛ بنابراین قابل مناقشه است، زیرا امام که فرمود نماز در مساجد المظللة مکروه است، اما امروز ضرری نمیرساند؛ ممکن است این حکم با ملاکیت حاجت و عدم حاجت باشد و بنا بر مقتضیات زمان و مکان تفاوت کند. چهار ملاک را از مجموعه بیانات فقها استخراج کردیم:
1. أن الملاك في كراهة التظليل وعدمها عبارة عن تظليل جميع المسجد أو بعضه؛ ملاک کراهة التظليل برای همه مسجد است.
2. ملاكية الحاجة الى التظليل وعدم الحاجة؛ ملاک حاجت یا عدم حاجت است.
3. ملاكية تظليل موقت كالتظليل بالحصر والبواري والتظليل الدائم كالتظليل بالطين؛ سقف موقت و سقف دائم.
4. ملاكية تظليل خاص بمقتضيات الزمان ومقتضيات البلدان؛ مقتضیات زمان و بلدان است که در هر جا متفاوت است؛ یعنی برخی از شهرها نیاز به سقف دارد و برخی دیگر اینچنین نیستند.
پس به این روایت نیز نمیتوان به نحو مطلق استدلال کرد و خبر حلبی برای استدلال قول به کراهت مطلق التظليل و قول استحباب ترک مطلق التظليل قابل مناقشه است؛ بنابراین در جهت دوم نیز قابل استدلال نیست، مگر بر ملاک حاجت که در جهت قبلی گفتیم و اینجا نیز تکرار میکنیم.
دلیل سوم
سومین دلیلی که فقها بر کراهت تظلیل استدلال کردند، مرسله شیخ صدوق است که ایشان میفرماید:
وَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ: «أَوَّلُ مَا يَبْدَأُ بِهِ قَائِمُنَا سُقُوفُ الْمَسَاجِدِ فَيُكَسِّرُهَا وَيَأْمُرُ بِهَا فَيُجْعَلُ عَرِيشاً كَعَرِيشِ مُوسَى»[5] ؛ امام باقر فرمود: نخستين كارى كه قائم ما خاندان، بدان خواهد پرداخت، سقف مساجد است كه آنها را خراب میکند و دستور میدهد بهصورت داربستی درآورند همانند داربست برگ پوش حضرت موسى. (يعنى سقف ساده كه تنها از آفتاب جلوگيرى میکرد و البتّه اين مخصوص شهرهایی است كه مانند عربستان برف و باران ندارد يا كم باران است).
روایات مرسل با آنچه شیخ صدوق در من لا یحضره الفقیه نقل کرده است، اندک تفاوتی دارد که پیشتر درباره آن صحبت کردیم.[6]
امام باقر در این روایت به امام زمان و دوره ظهور ایشان اشاره میکنند و یکی از نخستین کارهایی که ایشان در ابتدا انجام میدهند؛ شکستن سقف مساجد است؛ همچنین به این کار دستور میدهند تا سقفها را شکسته و خراب کنند و آنجا را مانند عریش موسی قرار میدهند که بدون سقف بود.
کیفیت استدلال به روایت
کیفیت استدلال به روایت اینچنین است که شکستن سقف مساجد بر مرجوحیتش دلالت میکند؛ یعنی سقف داشتن مرجوح است و رجحان ندارد؛ و چون دلیلی بر حرمت نیافتند آن را حمل بر کراهت کردند؛ این برداشت از روایت است؛ یعنی شکستن سقف مساجد توسط امام زمان را دلیل بر کراهت تسقیف مساجد گرفتهاند، زیرا اگر مطلوب بود و امر راجحی بود امام آن را تخریب نمیکردند.
استدلال به این روایت نیز از دو جهت قابل مناقشه است:
جهت اول مناقشه: اعتبار سند روایت قاصر است، زیرا مرسل است و نمیتواند بر مانحن فیه دلالت کند و مورد استناد واقع شود.
جهت دوم مناقشه: شما به کراهت تسقيف المسجد و تظليل المسجد به نحو مطلق قائل شدید و امام عصر نیز با آمدنشان سقف مساجد را میشکند!
سؤال: آیا میتوانیم بگوییم هر مکروهی که در زمان غیبت ایجاد شده باشد؛ امام زمان اینها را تخریب میکند؟ مکروه بااینکه جایز است، اما مرجوح است. آیا میتوانیم بگوییم ایشان هر مکروهی را تخریب میکند؟
این نیاز به تأمل بیشتری دارد، مگر اینکه بگوییم این کار حرمت دارد تا بتوانیم بگوییم ازاینجهت اجازه تخریب است یا اگر مکروه باشد، مکروه اقل الثواب است. هر مکروهی را تخریب نمیکنند؛ و شاید این مواردی که امام دستور تخریب آنها را میدهند، دارای خصوصیت ویژهای باشند.
پس نمیتوان گفت امام زمان دستور به تخریب مطلق مساجد المسقوفة أو مسقّفة میدهند؛ البته اینها همه پس از چشمپوشی از سند روایت است، زیرا از اشکال سندی برخوردار است. پس دلیل سوم نیز قابل مناقشه است.
الدرس الثامن: (17/07/23 ربيع الأول 1445)
الباب الثالث: هندسة المسجد - سقف المسجد (الأدلة في المقام)
الدليل الثاني: خبر الحلبي
مما استدل به على كراهة التظليل هوالاستدلال بخبر رواه الحلبي في الكافي.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْمَسَاجِدِ الْمُظَلَّلَةِ أَ يُكْرَهُ الصَّلَاةُ فِيهَا قَالَ: «نَعَمْ وَلَكِنْ لَا يَضُرُّكُمُ الْيَوْمَ وَلَوْ قَدْ كَانَ الْعَدْلُ لَرَأَيْتُمْ كَيْفَ يُصْنَعُ فِي ذَلِكَ قَالَ وَسَأَلْتُهُ أَ يُعَلِّقُ الرَّجُلُ السِّلَاحَ فِي الْمَسْجِدِ؟ قَالَ: نَعَمْ؛ وَأَمَّا فِي الْمَسْجِدِ الْأَكْبَرِ فَلَا فَإِنَّ جَدِّي نَهَى رَجُلًا يَبْرِي مِشْقَصاً فِي الْمَسْجِدِ»[7] .
كيفية الاستدلال واضح لأن السوال عن كراهة الصلاة في المساجد المظللة؛ وقال الامام نعم؛ يعني قد حكم بكراهتها فيها.
هذا الحديث قد رواه الشيخ الصدوق في الفقيه والشيخ الطوسي مثله.
مناقشة في الاستدلال بالخبر
يمكن المناقشة فيه الاستدلال بالخبر المذكور من جهتين:
الأولى: أن هناك مسألتين: مسالة تظليل المساجد. و مسألة كراهة الصلاة فيها.
أما الأولى: فالذي نشاهده في الحديث أنه ساكت عنها ولم يحكم فيها أنها مكروهة أو غير مكروهة. وأما الثانية: وهي اقامة الصلاة في مثل هذه المساجد فقال بكراهتها فيها.
فظهر أن الذي نحن بصدده هنا فلن يتعرض الحديث لحكمه أصلا! فكيف استدل به الشهيد في الذكرى والأردبيلي في الفائدة البرهان!
ومن الواضح أن الصلاة لها أحكاما خاصا بالنسبة الى الأماكن، مثلا الحمام يكره الصلاة فيه ولكنه لم يكره بناء الحمام!
فهنا كذلك يكره الصلاة في المسجد المظللة ولكنه لم يتعرض الحديث لكراهة التظليل في المسجد.
فالحديث في مقام بيان حكم الصلاة في تلك المساجد المظللة وما كام في مقام بيان حكم تظليل المساجد.
الثانية: لو أغمضنا النظر للجهة الأولى في مقام الاشكال، كذلك يمكن المناقشة في الاستدلال بالحديث؛ لانه يمكن لأحد القول بحمل الحديث على التظليل بالنحو المتعارف مع الصيانة على ملاكية الحاجة كما يدل عليه ما ذكره الامام حينما قال: «وَلَكِنْ لَا يَضُرُّكُمُ الْيَوْمَ....».
يعني بما أنكم اليوم تحتاجون الى التظليل بهذا الشكل حسب مقتضيات الزمان و البلدان لايضركم يعني ليست الصلاة فيها مكروهة.
الدلیل الثالث: مرسلة الفقيه.
وَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ: «أَوَّلُ مَا يَبْدَأُ بِهِ قَائِمُنَا سُقُوفُ الْمَسَاجِدِ فَيُكَسِّرُهَا وَيَأْمُرُ بِهَا فَيُجْعَلُ عَرِيشاً كَعَرِيشِ مُوسَى»[8] .
وكذلك قد روى الشيخ الطوسي في كتاب الغيبة:
عَنْهُ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنِ ابْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: «الْقَائِمُ يَهْدِمُ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ حَتَّى يَرُدَّهُ إِلَى أَسَاسِهِ، وَمَسْجِدَ الرَّسُولِ إِلَى أَسَاسِهِ، وَيَرُدُّ الْبَيْتَ إِلَى مَوْضِعِهِ، وَأَقَامَهُ عَلَى أَسَاسِهِ، وَقَطَعَ أَيْدِيَ بَنِي شَيْبَةَ السُّرَّاقِ وَعَلَّقَهَا عَلَى الْكَعْبَةِ»[9] .
وكيفية الاستدلال عبارة عن دلالة كسر سقوف المساجد على مرجوحيتها وكراهتها.
يعني كسر القائم سقوف المساجد يدل على كراهة تسقيفها.
لكنه يمكن المناقشة في الاستدلال بمرسلة الفقيه بأنها قاصرة السند من جهة ارسالها.