1402/07/08
موضوع: فقهالمسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامي)/ الباب الثالث: هندسة المسجد / أرض المسجد(امكان تواصل المجتمع مع المسجد)
در دو جلسه گذشته دربارهی هندسة المسجد صحبت کردیم. موضوع بحث در فقه المسجد و مسجد طراز انقلاب اسلامی را به اینسو بردیم که مهندسی مسجد از نگاه فقه و اسلام چگونه است؟
چون مسجد از اجزایی برخوردار است؛ پس باید نظاممهندسی مسجد را بر مبنای اجزای آن تنظیم کرد تا مجموعه مسجد در یک نظاممهندسی قرار گیرد. نخستین جز مسجد، زمین آن است که چگونه باید انتخاب شود؟ و چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
نخستین نکته درباره زمین مسجد، موضوع «الاهتمام بحلية الأرض وعدم غصبيتها» بود که زمین خریداریشده یا واگذارشده برای مسجد مباح باشد و غصبی نباشد. پیامبر نیز این نکته را رعایت کردند.
دومین نکته درباره زمین مسجد، «امکان تواصل المجتمع مع المسجد» بود که باید زمین مسجد در جایی باشد که امکان ارتباط و رفتوآمد مردم با مسجد فراهم باشد؛ اگر مسجد در گوشهی تنگی باشد که امکان ارتباط مردم در آنجا نباشد؛ مهندسی درستی برای مسجد نشده است.
در استدلال به نکته دوم بیان کردیم که ازجمله ادلهی ضرورت انتخاب مناسب زمین برای مسجد که امکان تواصل افراد جامعه با مسجد را داشته باشد؛ روایات است. در برخی از روایات برای کسیکه تواصل با مسجد ندارد، عقوبات اجتماعی ذکر شده است.
روایات برای مسلمانی که امکان تواصل با مسجد را داشته باشد، اما با مسجد مرتبط نباشد عقوبتهایی را بیان کرده است[1] ؛ البته ارتباط مستمر و هرروز مقصود نیست، بلکه این ارتباط مطلوب است، اما عقوبت برای کسی است که در طول عمرش هیچ ارتباط و کاری با مسجد ندارد. پس عقوبت، دلیل بر ضرورت تواصل است؛ یعنی قرار دادن عقوبت برای کسیکه تواصل با مسجد ندارد، دلیل بر لزوم تواصل جامعه اسلامی با مسجد است.
تواصل و ارتباط با مسجد فرع بر این است که امکان تواصل وجود داشته و مقدور باشد. اگر تواصل مقدور نباشد چگونه میتوانیم بگوییم مأمور به است؟ پس باید زمین برای مسجد در نظاممهندسی مسجد در جایی انتخاب شود که ارتباط با مسجد برای مردم مقدور باشد تا اینکه بتوانیم بگوییم این تواصل امکانپذیر است، همچنین بتوانیم بگوییم اگر کسی تواصل نداشت باید عِقاب و جریمه شود، و اگر اینگونه مقدور نباشد بیان این عقاب لغو گشته و دستور بهضرورت تواصل نیز لغو میشود.
روایاتی را مرحوم شیخ عاملی در باب «اسْتِحْبَابِ تَرْكِ مُؤَاكَلَةِ مَنْ لَا يَحْضُرُ الْمَسْجِدَ وَتَرْكِ مُشَارَبَتِهِ وَمُشَاوَرَتِهِ وَمُنَاكَحَتِهِ وَمُجَاوَرَتِه»[2] بیان کرده است که آن روایات برای کسیکه با مسجد ارتباط نداشته باشد، مستحب شمرده است که از همسفره شدن، همسایه شدن، مشاوره دادن و ازدواج با وی کنارهگیری شود؛ پس مستحب است که همه ارتباطات با او قطع شود و این عقوبت اجتماعی تواصل نداشتن با مسجد است؛ یعنی باید مسلمان بدون ارتباط با مسجد را جامعه اسلامی جریمهاش کند و بگوید ما ارتباطی با شما نخواهیم داشت.
بهعنواننمونه یکی از آن روایات را ذکر میکنیم:
وَعَنْهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ «أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ بَلَغَهُ أَنَّ قَوْماً لَا يَحْضُرُونَ الصَّلَاةَ فِي الْمَسْجِدِ فَخَطَبَ فَقَالَ: «إِنَّ قَوْماً لَا يَحْضُرُونَ الصَّلَاةَ مَعَنَا فِي مَسَاجِدِنَا، فَلَا يُؤَاكِلُونَا وَلَا يُشَارِبُونَا وَلَا يُشَاوِرُونَا وَلَا يُنَاكِحُونَا وَلَا يَأْخُذُوا مِنْ فَيْئِنَا شَيْئاً أَوْ يَحْضُرُوا مَعَنَا صَلَاتَنَا جَمَاعَةً، وَإِنِّي لَأُوشِكُ أَنْ آمُرَ لَهُمْ بِنَارٍ تُشْعَلُ فِي دُورِهِمْ فَأُحْرِقَهَا عَلَيْهِمْ أَوْ يَنْتَهُونَ قَالَ: فَامْتَنَعَ الْمُسْلِمُونَ عَنْ مُؤَاكَلَتِهِمْ وَمُشَارَبَتِهِمْ وَمُنَاكَحَتِهِمْ حَتَّى حَضَرُوا الْجَمَاعَةَ مَعَ الْمُسْلِمِينَ»[3] .
امام صادق فرمود: به امیرالمؤمنین خبر رسيد كه گروهي براي نماز در مسجد حاضر نميشوند. حضرت خطبهاي خواند و فرمود: گروهی برای نماز در مساجد ما حاضر نمیشوند. پس دیگر حق ندارند با ما بخورند و بیاشامند و با ما مشورت و وصلت کنند و از غنیمت نیز سهمی ندارند تا اینکه در نماز جماعت ما شرکت نمایند و شاید هم دستور دهم که خانههایشان را با آنان آتش بزنم، مگر اینکه دست از این کارشان بردارند. پسازاین خطبه، مسلمانان نیز با آنها همسفره نشدند و با آنان وصلت نکردند تا زمانیکه بهجماعت مسلمانان پیوسته و در آن حاضر شدند.
مسجد، پایگاه اجتماعی-اسلامی است. اگر برخی با مسجد قهر کردند و جدا شدند و ارتباطشان را با آن قطع کردند؛ مسلمانان باید آنها را جریمه کنند؛ یعنی درحقیقت این جریمه، حرکتی برای برگرداندن آنها بهمسجد است؛ پس اگر مسجد جایی باشد که آنها بگویند برای ما امکان حضور در آنجا نیست که با مسجد ارتباط پیدا کنیم؟ [نمیتوان بر آنها خردهای گرفت و این جانمایی با نظاممهندسی مسجد ناسازگار است]؛ بنابراین اصل این روایت در مقام بیان نظاممهندسی مسجد نیست، اما فرع بر آن است؛ یعنی اصل مسلم گرفتهاند که باید مسجد برای تواصل جامعه امکانپذیر باشد؛ سپس امر کردند اگر کسی حضور نداشت، عقوبتش کنیم و جریمه شود.
پس هر آنکه بخواهد مسجدی با نگاه نظاممهندسی مسجد بنا کند، بهویژه اگر مسجد جامع باشد، باید در جایی باشد که همه جامعه امکان ارتباط با آنرا داشته باشند. اینکه مسجد جامع را در یکگوشهی شهر بنا کنند که راه دسترسی به آن طولانی باشد و بهصورت عادی امکان حضور در آن نباشد، این مسجد جامع با نظاممهندسی مسجد ساخته نشده است، حتی مسجد محله نیز باید در وسط آنجا ساخته شود که چهار طرف محله بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند و اگر در گوشهای ساخته شد؛ مثلاً در یک کوچه تنگ بنا شود؛ دوباره نظاممهندسی مسجد رعایت نشده است یا اگر مسجد را در ابتدای بازار با طول بسیار بسازند؛ کسیکه بخواهد از انتهای بازار بهمسجد بیاید باید کسبوکارش را تعطیل کند و مغازهاش زمان طولانی بسته باشد؛ پس این جانمایی مسجد با نظاممهندسی مسجد ساخته نشده است؛ یعنی اگر به آن بازاری بگویند علت مرتبط نبودن شما با مسجد چیست؟ میگوید چون مسجد درجایی است که باید مغازهام را بهمدت طولانی تعطیل کنم تا بهمسجد بیایم [و این برای من امکانپذیر نیست]. پس مسجد باید طوری ساخته شود که امکان ارتباط آسان برای اهل بازار، قبیله (محله) و جامعه فراهم باشد.
این نکته را در نظام شهرسازی و در آییننامههای ایجاد شهرهای جدید نیز باید توجه کرد. اکنون متأسفانه در جامعه یک جاییکه بدرد نمیخورد را بهساخت مسجد اختصاص میدهند و این با نظاممهندسی مسجد سازگاری ندارد.
1. صلاحية الأرض والمكان للتوسعة في المستقبل
[تاکنون دو نکته را در نظاممهندسی مسجد و انتخاب زمین بیان کردیم]، اما سومین نکته که باید در نظاممهندسی مسجد مرتبط با انتخاب زمین آن رعایت شود این است که انتخاب زمین مسجد در جایی باشد که در آینده امکان توسعه ساختمان آن باشد، زیرا بهطور طبیعی جامعه اسلامی و انسانی روزبهروز در حال رشد است و جمعیت افزایش مییابد؛ مثلاً در محلهای با صد خانوار یک مسجد صدمتری برای آنها مناسب بود، اما اکنونکه جمعیت آنجا دویست خانوار یا بیشتر شده است، دیگر فضای مسجد برای این حجم از جمعیت کفایت نمیکند؛ بنابراین باید همراه با افزایش جمعیت، امکان توسعه مسجد باشد، اما آیا مسجد در موقعیتی هست که این ارتقا را برای آن محله یا شهر داشته باشد؟
اگر مسجد را در جایی ساختیم که میان دو خانه یا دو خیابان باشد و یا در جایی بسازیم که امکان توسعه آنجا نباشد؛ با نظاممهندسی مسجد ساخته نشده است؛ البته اگر مسجد میان دو خانه باشد، امکان خرید آنها و توسعه مسجد هست.
یکی از عوامل تعدد مساجد که متأسفانه در بسیاری از جاها موجب اختلاف میان مردم نیز میشود، رعایت نکردن نکتهی سوم است؛ مثلاً یک نفر از ابتدا یک زمین کوچک را مناسب برای یک محله میبیند و آنرا برای ساخت مسجد واگذار میکند [اما با افزایش جمعیت سراغ ساخت یک مسجد دیگر میروند]؛ البته اشکالی در این نیست که اگر انسان مجبور شد این مسجد را حتی تخریب کند و مسجد دیگری را در همانجا یا بافاصله بسازد، این بحث دیگری است، اما از نکاتی که در نظاممهندسی مسجد میشود استفاده کرد صلاحیت زمین و مکان برای توسعه در آینده هست؛ یعنی از هماکنون جانمایی مکان مسجد را در جایی قرار دهند که امکان توسعه داشته باشد.
چه دلیلی برای این حرف هست؟ غیر از بحث عقلایی که سیره عقلا نیز همین را اقتضا و تأیید میکند، در مصادر و منابع روایی نیز به این نکته اشاره شده است؛ مثلاً در مصادر عامه از پیامبر اسلام روایاتی در موضوع تشویق مردم بر توسعه مسجد نقل شده است تا امکان حضور تعداد بیشتری از مردم در مسجد وجود داشته باشد؛ ازجمله این روایت که در «السنن الکبری» بیهقی است که متن روایت این است:
أنبأ أَبُو سَعِيدِ بْنُ أَبِي عَمْرٍو، ثنا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ، ثنا يَحْيَى بْنُ أَبِي طَالِبٍ، ثنا أَبُو دَاوُدَ الطَّيَالِسِيُّ، أنبأ مُحَمَّدُ بْنُ دِرْهَمٍ، عَنْ كَعْبِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي قَتَادَةَ أَنَّ رَسُولَ اللهِ أَتَى عَلَى قَوْمٍ مِنَ الْأَنْصَارِ وَهُمْ يَبْنُونَ مَسْجِدًا لَهُمْ، فَقَالَ: «أَوْسِعُوهُ، تَمْلَؤوهُ»[4] ؛
از قتاده نقل است که رسول خدا نزد گروهی از انصار آمدند و ایشان در حال ساخت مسجد برای خود بودند؛ سپس پیامبر به آنها فرمودند: مسجد را وسیع بگیرید، [خود شما مسجد را] پر میکنید.
[این فرمایش پیامبر] حکایت از این دارد که جمعیت شما اندکاندک زیاد میشود؛ نسلتان زیاد میشود و فرزندان شما مسجد را پر میکنند؛ ازاینرو مسجد را وسعت دهید. این روایت نشان از این دارد که باید مسجد امکان توسعه داشته باشد. سیره پیامبر نیز همینگونه بوده است. اگر پیامبر مسجدی را در مدینه بنا میکرد که امکان توسعه نداشت، آیا مثلاً میتوانستند در سال هفتم مسجد را توسعه دهند؟ چون ابعاد مسجدالنبی در ابتدا 30 متر در 30 متر بود[5] ؛ سپس در سال هفتم هجری به حدود 2475متر رسید[6] ؛ این توسعه ادامه پیدا کرد تا به مساحت کنونی رسیده است. این هم سومین نکته که در نظاممهندسی مسجد و انتخاب زمین مسجد باید آنرا لحاظ کرد.
شبهةٌ و جواب:
شاید در اینجا شبههای به وجود بیاید که باید به آن پاسخ داد. اگر گفته شود در برخی روایات تشویق بر ساخت مسجد شده است، حتی بهاندازه لانه مرغ سنگخواره باشد؛ یعنی بهاندازهای که این پرنده سینه باز کند و تخم بگذارد بهساخت مسجد سفارش شده است. شیخ طوسی نیز در «الامالی» این روایت را نقل کرده است که پیامبر فرموده است: «مَنْ بَنَى مَسْجِداً وَ لَوْ مَفْحَصَ قَطَاةٍ بَنَى اللَّهُ لَهُ بَيْتاً فِي الْجَنَّة»[7] ؛ هر كس مسجدى بسازد، اگرچه بهاندازه آشيانه مرغ سنگخواره باشد، خداوند براى او خانهاى در بهشت خواهد ساخت. درباره معنای «مَفْحَصَ قَطَاةٍ» گفتند جاییکه در آن بنشیند و تخم گزارد[8] ؛ یعنی این پرنده میآید خاک را برای نرم شدن، پهن میکند تا مکانی برای نشستن آماده شود و اگر کسی بههمین اندازه مسجد بسازد خدا برای او در بهشت خانهای فراهم میکند. این روایت بر ساخت مسجد تأکید میکند، حتی اگر بهاندازه «مفحص قطاة» باشد. پس چرا میگوییم مسجد باید در نظاممهندسی مسجد امکان وسعت داشته باشد؟ آیا این مخالف با روایات نیست؟ این روایات در مقابل حرف ماست و میفرماید هراندازه میتوانید مسجد بسازید! پس جمع میان این دو گروه از روایات چگونه است؟
در پاسخ اینگونه میگوییم شکی در این نیست که مقصود از «مفحص قطاة» در روایت برای ساخت مسجد، تشبیهی است و این تشبیه مبالغه در کوچکی است. اینکه هراندازه میتوانید مسجد بسازید، حتی اگر کوچک باشد، در مقام بیان اندازه و مساحت مسجد نیست که بخواهد بگوید شما یک مسجد بهاندازه «مفحص قطاة» بسازید، زیرا هیچ امکانی برای نمازخواندن در آن نیست، مگر اینکه سر انسان بر روی آن زمین و بدنش بیرون از مسجد باشد؛ البته این هم ثواب دارد؛ یعنی هنگامیکه جایی برای نمازخواندن در مسجد نبود و نمیتوان وارد مسجد شد و باید برای جماعت بیرون از مسجد منتقل شوید، همینکه بتوانید در مسجد سجده کنید و بدن بیرون از مسجد باشد؛ از ثواب جماعت در مسجد بهرهمند شدهاید؛ مثلاً حیاط مسجد جزء مسجد نیست و برای نماز جماعت نیز در مسجد جا نیست؛ اگر بیرون بایستیم و توانستیم مهر را داخل مسجد بگذاریم و در آنجا سجده کنیم؛ بازهم ثواب مسجد را بردهایم. البته پیامبر در این مقام نیست که بخواهد مساحت مسجد را بیان کند، بلکه در مقام بیان اهمیت مسجد و اهتمام جامعه بهساخت مسجد است.
پس اولاً: تشجیع و تشویق است؛ ثانیاً: ما در اینجا نگفتیم که از ابتدا مسجد را با مساحتهای چند هزارمتری بسازید؛ بهطور طبیعی این کار نادرست است، اما زمین مسجد باید امکان توسعه را داشته باشد؛ یعنی طوری باشد که اگر دو طرف زمین مسجد خانه باشد بتوانیم در سالهای آینده آنها را خریداری کنیم و به فضای مسجد بیفزاییم. پس منافاتی در این موضوع وجود ندارد.
اینکه گفتیم «مفحص قطاة» مبالغهی در کوچکی است در کلام دیگر فقها ازجمله شهید ثانی در شرح لمعه بیان شده است؛ ایشان میفرماید: «وزيد في بعض الأخبار كمفحص قطاة: وهو كمقعد الموضع الذي تكشفه القطاة وتلينه بجؤجؤها، لتبيض فيه، والتشبيه به مبالغة في الصغر»[9] ؛ این تشبیه مبالغهی در کوچکی است و میخواهد بگوید شما هراندازه میتوانید مسجد بسازید، حتی اگر کوچک باشد و این درباره اهمیت ساخت مسجد است و ارتباطی با تعیین اندازه و مساحت مسجد ندارد.
پس این روایت در مقام تعیین مساحت مسجد نیست، بلکه در مقام تشویق جامعه بهساخت مسجد است؛ بنابراین با آنچه گفتیم مخالفتی ندارد و حرف ما نیز سر جای خودش هست که ضرورت دارد در نظاممهندسی مسجد زمین بهگونهای انتخاب شود که صلاحیت توسعه در آینده را داشته باشد.
الدرس الثالث: (شنبه 08/07/1402؛ 14 ربيع الأول 1445)
الباب الثالث: هندسة المسجد(أرض المسجد)
ما يدل على ضرورة امکان تواصل المجتمع مع المسجد في اتخاذ الارض
كما قلنا في الدرس الماضي أن النقطة الثانية في تعيين الارض مناسبا لبناء المسجد؛ هي امكان امكان تواصل المجتمع مع المسجد؛ يعني ينبغي بناء المسجد في أرض يمكن للمسلمين وأعضاء المجتمع أن يتواصلوا معه ويتمكنوا من الحضور فيه بسهولة.
ويدل على ذلك ما ورد في بعض الروايات من بيان بعض العقوبات الاجتماعية على من لم يكن مرتبطا بالمسجد ولم يحضر فيه.
لأن الشيخ الحر العاملي قد أسس باب بعنوان: «اسْتِحْبَابِ تَرْكِ مُؤَاكَلَةِ مَنْ لَا يَحْضُرُ الْمَسْجِدَ وَتَرْكِ مُشَارَبَتِهِ وَمُشَاوَرَتِهِ وَنَاكَحَتِهِ وَمُجَاوَرَتِه»[10] ؛ وذكر فيه عدة أحاديث منها:
ما رواه الشيخ الطوسي باسناده عن رزيق عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ «أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ بَلَغَهُ أَنَّ قَوْماً لَا يَحْضُرُونَ الصَّلَاةَ فِي الْمَسْجِدِ، فَخَطَبَ فَقَالَ: إِنَّ قَوْماً لَا يَحْضُرُونَ الصَّلَاةَ مَعَنَا فِي مَسَاجِدِنَا فَلَا يُؤَاكِلُونَا وَلَا يُشَارِبُونَا وَلَا يُشَاوِرُونَا وَلَا يُنَاكِحُونَا وَلَا يَأْخُذُوا مِنْ فَيْئِنَا شَيْئاً أَوْ يَحْضُرُوا مَعَنَا صَلَاتَنَا جَمَاعَةً وَإِنِّي لَأُوشِكُ أَنْ آمُرَ لَهُمْ بِنَارٍ تُشْعَلُ فِي دُورِهِمْ فَأُحْرِقَهَا عَلَيْهِمْ أَوْ يَنْتَهُونَ قَالَ: فَامْتَنَعَ الْمُسْلِمُونَ عَنْ مُؤَاكَلَتِهِمْ وَمُشَارَبَتِهِمْ وَمُنَاكَحَتِهِمْ حَتَّى حَضَرُوا الْجَمَاعَةَ مَعَ الْمُسْلِمِينَ»[11] .
ووجه الاستدل عبارة عن دلالة الحديث على ضرورة التواصل والارتباط والحضور في المسجد ومن ترك التواصل مع المسجد فلابد من أن يعاقب ببعض العقوبات الاجتماعيه؛ منها امتناع المسلمين عن مواكلتهم ومشاربتهم و...
من الواضح أن ضرروة التواصل مع المسجد يقتضي أن يكون التواصل مقدورا للمجتمع، وذلك لابد من ملاحظته في بناء المسجد، فلو فرض عدم القدرة على التواصل فكيف يمكن أن يكون مامورا به!
فينتج من ذلك أن الأرض المناسبة لبناء المسجد هي الأرض التي تطون في وسط المجتمع التي يمكن للجميع الحضور فيه والارتباط معه بسهولة.
فكل من يريد أن يبني مسجدا في منطقته لابد له من ملاحظة الارض التي يبنب فيها المسجد وقابليته لتواصل المجتمع معه.
ومن يريد بناء المسجد في السوق لابد من ملاحطة الأرض ومكانته في السوق من جهة سهولة تواصل أهل السوق والتجار معه والحضور فيه.
وكذلك في بناء مسجد القبيلة بالنسبة الى أهلها وكذلك سائر المساجد.
3 – صلاحية الأرض والمكان للتوسعة في المستقبل
مما لاشك فيه أن المجتمع الانساني يمشي في ارتقاء مستمر، افرادا ومجتمعا، وطبعا حوائجهم كذلك ترتقي ومن جملة حوائجهم عبارة عن حاجتهم الى المسجد والمكان المقدس الذي يستحق أن يعبد الله تعالى فيه.
ولذلك ورد في مصادر العامة حث عن رسول الله في تشجيع الناس على توسيع المسجد بهدف امكان حضور عدد كثير من الناس.
أنبأ أَبُو سَعِيدِ بْنُ أَبِي عَمْرٍو، ثنا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ، ثنا يَحْيَى بْنُ أَبِي طَالِبٍ، ثنا أَبُو دَاوُدَ الطَّيَالِسِيُّ، أنبأ مُحَمَّدُ بْنُ دِرْهَمٍ، عَنْ كَعْبِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي قَتَادَةَ أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ أَتَى عَلَى قَوْمٍ مِنَ الْأَنْصَارِ وَهُمْ يَبْنُونَ مَسْجِدًا لَهُمْ، فَقَالَ: «أَوْسِعُوهُ، تَمْلَؤوهُ»[12] .
شبهة وجواب:
لو قيل بأنه قد ورد في الروايات حث على بناء المسجد من دون تقييده بمقدار معين وعرض وطول معين، كما ورد في الحديث الذي رواه الشيخ الطوسي في أماليه عن رسول اللّه: «مَنْ بَنَى مَسْجِداً وَلَوْ مَفْحَصَ قَطَاةٍ بَنَى اللَّهُ لَهُ بَيْتاً فِي الْجَنَّة»[13] .
ان مفحص قطاة عبارة عن موضعها الذي تَجثِمُ فيه وتبيض، كأنّها تفحص عنه التراب؛ أي تكشفه، والمَفْحَص: مَفْعَلْ من الفحص[14] .
وهذه الرواية توكد على بناء المسجد من دون الالتفات الى امكان توسعة المكان بل تدل على تاسيس المسجد مما أمكن، فكيف نجمع بينهما؟
نقول:
لاشك في أن المقصود مما ورد في الحديث من بناء المسجد بقدر مفحص قطاة؛ هو تشبيه والمقصود منه التشبيه عبارة عن مبالغة في الصغر وضرروة اهتمام المجتمع ببناء المسجد؛ وليس المقصود منه بناء المسجد بنفس هذا المقدار الحقيقي الواقعي في الخارج لأنه لايمكن اقامة الصلاة فيه.
وهذا مما صرح به الشهيد في «الروضة »حيث قال:
«وزيد في بعض الأخبار كمفحص قطاة: وهو كمقعد الموضع الذي تكشفه القطاة وتلينه بجؤجؤها، لتبيض فيه، والتشبيه به مبالغة في الصغر»[15] .
فهذا الحديث ليس في مقام تحديد مساحة المسجد بل في مقام تشجيع المجتمع على بناء المسجد؛ فليس مخالفا لما قلنا من ضرروة مراعاة امكان توسعة المسجد من الأساس.