1401/09/19
موضوع: فقهالمسجد (مسجد تراز انقلاب اسلامي)/ الباب الثاني: امكانيات المسجد /اتخاذ المسجد مركزاً لحضور الصبيان (مفهومشناسی واژه صبی)
بحث دربارهی استفاده از مسجد برای حضور کودکان بود که چگونه میتوان از ظرفیت مسجد در تربیت و پرورش آنها بهره برد. فقها متعرض ورود کودکان بهمسجد شده بودند که سه قول پیرامون این موضوع از کلام فقها استخراج کردیم:
1. قول بهکراهت.
2. قول بهعدم کراهت.
3. قول بهتفصیل یا قول بهکراهت مشروط و اباحه مشروط.
ادلهی آنها را مطرح کردیم و تنها در ادله قائلین بهکراهت مناقشه کردیم، اما میتوان به ادلهی قائلین بهکراهت، نگاه دیگری داشت به اینکه در معنای واژهی «صَبي» تأملکنیم.
شناخت واژهی «صبی»
قائلین بهقول «کراهة الدخول الصبيان في المساجد» به پنج روایت استناد کردهاند که مضمون مشترک همهی آنها این بود که واجب است مساجد را از کودکان دور نگهداریم و به آنها اجازه ورود ندهیم.
در اینجا بهتر است پیش از استدلال به روایات که از تجنیب الصبیان صحبت میکند، بر معنای واژهی «صبيان» شناخت پیدا کنیم و ببینیم «صبي» به چه کسی اطلاق میشود؟ این شناخت نیز باید بهگونهای باشد که واژهی «صبيان» در «جَنِّبُوا مَسَاجِدَكُمْ صِبْيَانَكُم» روشن بشود و از اجمال و ابهام خارج گردد؛ یعنی الفاظ وارده در این ادله باید الفاظی باشد که معنای آنها شفاف و روشن باشد تا قابلیت استدلال پیدا کند.
پس باید واژهی «صبيان» را معنا کنیم تا دچار ابهام و اجمال نشویم و اگر دچار ابهام و اجمال شد، آنجا بحث فرق میکند، چراکه در آن صورت یا از دلیلیت میافتد و یا باید بهقدر متیقن تمسک کرد؛ بنابراین، مهم است که در اینجا از این مفرده بحث کنیم.
شکی در این نیست که معنای «صبی» بسیار وسیع است، چراکه که از هنگام ولادت تا بلوغ و شاید تا پس از بلوغ جسمانی را نیز شامل بشود.
برای روشن شدن مطلب، عبارات اهل لغت را دراینباره بررسی میکنیم.
اقوال لغویون
ابن منظور دربارهی این واژه اینچنین میگوید:
«يقال: رأَيتُه فِي صِباهُ أَي فِي صِغَرِه. وَقَالَ غَيْرُهُ: رأَيتُه فِي صَبائِه أَي فِي صِغَره. والصَّبِيُّ: مِنْ لَدُنْ يُولَد إِلى أَنْ يُفْطَم... والصَبِيُّ: الغلام»[1] ؛ اینطور گفته میشود: او را در بچگی دیدم؛ یعنی در کوچکیاش او را دیدم. [ابن منظور صباوت را به کوچکی معنا کرده، و دوباره سخن یکی دیگر را نقل میکند]؛ و دیگری میگوید: او را در بچگی دیدم؛ یعنی در کوچکی او را دیدم. [دوباره همان را تکرار میکند و درنتیجه میگوید:] «والصبی»: از تولد تا زمان از شیر گرفتن است. [ابن منظور میگوید: «صبی» به بچه شیرخواره میگویند و اگر از شیر گرفته شود دیگر به او «صبی» گفته نمیشود؛ اما ایشان چند خط بعد میگوید:] «الصبی»: نوجوان است.
ابن فارس نیز دربارهی این واژه چنین میگوید:
«(صَبَى) الصَّادُ وَ الْبَاءُ وَ الْحَرْفُ الْمُعْتَلُّ ... يَدُلُّ عَلَى صِغَرِ السِّنِّ»[2] ؛ «صَبَى»، از ریشهی (صاء، باء و حرف معتل) تشکیل شده است که این حرف معتل یا «یاء» (صَبَیَ) و یا «واو» (صَبَوَ) است که بر کوچکی سن دلالت میکند [که از نوزادی تا سن بلوغ را در برمیگیرد و شاید اندکی پس از بلوغ را نیز شامل بشود].
خلیل بن احمد فراهیدی نیز یکی دیگر از لغت شناسان است که دربارهی واژهی «صبی» اینچنین گفته است:
«يُقَالُ: رأَيتُه فِي صِباهُ أَي فِي صِغَرِه»[3] ؛ اینطور گفته میشود: او را در بچگی دیدم؛ یعنی در کوچکیاش او را دیدم.
راغب اصفهانی نیز که واژهشناس قرآنی است دراینباره میگوید:
«الصَّبِيُّ: مَنْ لَمْ يَبْلُغْ الْحُلُمَ»[4] ؛ صبی کسی است که هنوز به حد احتلام و بلوغ نرسیده است.
یعنی هنوز به حد درک نرسیده است. این همان قبل از بلوغ است و حتی نوجوان نیز «صبی» است.
محدودهی زمانی صبی
عبارت اهل لغت را خواندیم و از مجموع سخنان ایشان بهدست میآید که «صبی» واژهای است که بر زمان وسیعی از عمر اطلاق میشود که دستکم 15 سال یا بیشتر را در برمیگیرد؛ یعنی از ولادت تا بلوغ؛ ازاینرو، «صبی» به ممیز، غیر ممیز و مراهق (نوجوان) تقسیم شده است، حتی صبیِّ بالغ نیز قابلطرح است؛ یعنی از ولادت طفل تا بلوغ و شاید اندکی پسازآن و دستکم تا پیش از بلوغ را در برمیگیرد.
در ادله قول بهکراهت نیز حدود سن «صبيُان» مشخص نشده است که چه محدوده زمانی را شامل میشود.
استعمال واژهی «صبی» در قرآن
در قرآن کریم نیز واژهی «صبی» بهکار رفته است، ولی به حدومرز مشخصی از عمر اشاره نشده است. در قرآن کریم دو بار کلمهی «صبی» استعمال شده است:
1. خداوند متعال در سورهی مبارکه مریم میفرماید: {فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ ۖ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا}[5] ؛ (مریم) به او اشاره کرد؛ گفتند: «چگونه با کودکی که در گاهواره است سخن بگوییم؟!».
در این آیهی شریفه واژهی «صبی» بهکار رفته و اشاره به کودکی حضرت عیسی× دارد که عمر وی اندک بود. درحقیقت آیه به آغاز شیرخوارگی حضرت عیسی× اطلاق دارد.
2. خداوند در آیهی دیگری از این سوره نیز میفرماید: {يَا يَحْيَىٰ خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ ۖ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا}[6] ؛ ای یحیی! کتاب (خدا) را با قوّت بگیر! و ما فرمان نبوّت (و عقل کافی) در کودکی به او دادیم!
این آیه اشاره به نبوت حضرت یحیی× دارد که در کودکی رخ داده است، بهگونهای که گرفتن کتاب و اعطای حکم - که همان نبوت است - را در دوران کودکی بیان نموده است؛ اما اشارهای به سن ایشان نکرده است. حضرت یحیی و حضرت عیسی‘نسبت خویشاوندی با یکدیگر داشتهاند. برخی از مفسرین همچون جناب طبرسی& فرمودهاند: «وكان يحيى أكبر سنا من عيسى بستة أشهر»[7] ؛ حضرت یحیی× از حضرت عیسی× شش ماه بزرگتر بوده است. علامه مجلسی& نیز به این کلام اشارهکرده است[8] ؛ برخی از نقلها هم دارد که حضرت یحیی× سه سال از حضرت عیسی× بزرگتر بوده است.[9]
خلاصه اینکه حدومرزی برای «صبی» نیست.
استعمال واژهی «صبی» در روایات
در روایات نیز همانند قرآن به حدومرز مشخصی اشاره نکردهاند.
بهعنوان نمونه:
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَبِيهِ‘ قَالَ: «إِنَّا نَأْمُرُ صِبْيَانَنَا بِالصَّلَاةِ إِذَا كَانُوا بَنِي خَمْسِ سِنِينَ، فَمُرُوا صِبْيَانَكُمْ بِالصَّلَاةِ إِذَا كَانُوا بَنِي سَبْعِ سِنِينَ...»[10] .
امام صادق× از پدرشان امام باقر× نقل میکنند که فرمودند: ما كودكان خود را وقتیکه پنجساله شدند به خواندن نماز امر مىكنيم و شما كودكانتان را وقتیکه هفتساله شدند، به خواندن نماز وادارید. ما كودكانمان را وقتیکه به سن هفتسالگی رسيدند امر مىكنيم تا هر مقدار از روز را كه مىتوانند روزه بگیرند.
لذا از هنگام ولادت تا هنگام بلوغ و حدود آنرا «کودک» گفتهاند؛ پس با این دیدگاه میبینیم علاوه بر اشکالی که بر ادلهی قول بهکراهت وارد کردیم، کلمه «صبی» نیز در ادلهی آنها واضح نیست که آیا در «جَنِّبُوا مَسَاجِدَكُمْ صِبْيَانَكُم»؛ تنها نوزادان را در برمیگیرد یا افراد 15-16 سال را نیز شامل میشوند؛ و یا تا آنجاییکه به فرزندانمان امر میکنیم.
در بحث تکلیف نیز سؤال میکنند که چه زمانی نماز بر «صبی» واجب میشود؟ از این دانسته میشود که سن بلوغ جزء سن صباوت است. پس با این جهات دانسته میشود که کلمهی مورد استدلال در قول بهکراهت واضح نیست و بعید بهنظر میرسد که دلیل «جَنِّبُوا مَسَاجِدَكُمْ صِبْيَانَكُم» دورهی وسیعی از زندگی فرزندان را در بربگیرد بهگونهای که بگوییم از ولادت تا بلوغ، «صبی» اطلاق میشود.
با آن نکاتی که در روایات و در عبارات فقها بیان شده بود؛ (همانند آلوده کردن مسجد و مزاحمت برای نمازگزاران) بعید است به کسیکه در سن 15 سالگی به بلوغ میرسد، بگوییم تو بهمسجد نیا، زیرا آنجا را نجس میکنی و یا مزاحم دیگران میشوی! ازاینرو کلمهی «صبی» در ادله قائلین بهکراهت ابهام دارد و دستکم این است که اگر روایات مرسله را معتبر دانستیم بهناچار باید بهاجمال و ابهام آنها اذعان کنیم. پس این یک مناقشه دیگر در دلیل قول بهکراهت بود که صلاحیت برای دلیلیت ندارد.
اشکال دیگر به ادله قول بهکراهت
اشکال دیگری که میتوان به ادلهی قائلین بهکراهت داشت این است که ادلهای که شما ذکر کردهاید با دیگر ادلهی در سایر ابواب فقه تعارض دارد.
توضیح اشکال
قول بهکراهت حضور کودکان در مساجد با روایاتی که بر تمرین کودکان به عبادت در کودکی و پیش از بلوغ دلالت میکند در تعارض است. اگر کودکان در مسجد حضور پیدا نکنند و شیوه و آداب نماز را نبینند و بهفراگیری آن در افضل المکان (مسجد) تمرین داده نشوند چگونه میتوانیم او را در 15 سالگی بهنماز وادار کنیم؟! این مطلب با روایات منافات دارد.
سؤال: آیا این دسته از روایات میخواهند بگویند که در خانه و یا جای دیگری وقت بگذارید و کودکان را برای این کار تمرین دهید؟!
جواب: از مذاق روایات بسیار بعید است که این تمرین را درجایی منحصر کند و بگوید باید خارج از مسجد و در مکان خاصی همچون خانه، فرزندانتان را بهنمازخواندن تمرین دهید؛ اینگونه نیست، بلکه این تمرین دادن؛ یعنی آنها را به فضای عبادت بیاورید. هنگام رفتن بهمسجد کودکان را نیز با خود ببرید تا در صف جماعت بایستند و در آنجا تمرین داده شوند.
نبود حدومرز در روایات پیرامون واژهی «صبی»
روایات بیشماری دربارهی تمرین دادن کودکان به عبادت داریم که برخی از محققین، احکام الصبیان را در کتاب مفصلی گردآوری کردهاند[11] ؛ خود احکام الصبیان نیز دلیل بر این است که کودکان باید در فضای بندگی حضورداشته و مشارکت کنند؛ ازاینرو بحثی با عنوان «تربیت عبادی» وجود دارد. بخشی از اقسام تربیت، تربیت بندگی است که برای فرزندانتان، علاوه بر تربیت آموزشی، اخلاقی، اجتماعی که دارید، تربیت عبادی نیز داشته باشید.
اما اینکه در چه سنی باید عبادت را به کودکان بیاموزیم؟! ترتیب آنرا نیز مشخص کردهاند که از کجا شروع و به کجا ختم کنید. در باب نماز، روزه و حتی در باب حج، احکام الاطفال داریم که مثلاً چگونه در حج یا عمره آنها مُحرم شوند؟ پس این مسئله وجود داشته است.
بعید است که بگوییم کودکان را از مسجد دورنگه دارید و سپس بگوییم او را بر عبادت تمرین بدهید و او را از حضور در افضل مکانی که برای عبادت است منع کنیم؛ این نگرش قابلجمع نیست. البته فقها در باب عبادات کودکان بحث میکنند که آیا این عبادات تمرینیه تحقق پیدا میکند؟ آیا اجر و پاداش به آنها تعلق میگیرد؟ آیا عبادت بهشمار میآید؟ این مباحث، پیرامون عبادات کودکان مطرح است.
روایت اول
مرحوم کلینی در بابی تحت عنوان «صَوْمِ الصِّبْيَانِ وَمَتَى يُؤْخَذُونَ بِه»[12] ؛ روایاتی را آورده که در ذیل بهبرخی از آنها اشاره میکنیم:
عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ حَمَّادٍ، عَنِ الْحَلَبِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَبِيه‘ قَالَ: «...نَحْنُ نَأْمُرُ صِبْيَانَنَا بِالصَّوْمِ إِذَا كَانُوا بَنِي سَبْعِ سِنِينَ، فَإِنْ كَانَ إِلى نِصْفِ النَّهَارِ وَأَكْثَرَ مِنْ ذلِكَ أَوْ أَقَلَّ، فَإِذَا غَلَبَهُمُ الْعَطَشُ وَالْغَرَثُ، أَفْطَرُوا حَتّى يَتَعَوَّدُوا الصَّوْمَ وَيُطِيقُوهُ، فَمُرُوا صِبْيَانَكُمْ إِذَا كَانُوا أَبْنَاءَ تِسْعِ سِنِينَ بِمَا أَطَاقُوا مِنْ صِيَامٍ، فَإِذَا غَلَبَهُمُ الْعَطَشُ أَفْطَرُوا»[13] .
امام صادق× از پدرشان امام باقر× نقل میکنند که فرمودند: ما كودكان خود را وقتى پنجساله شدند به خواندن نماز امر مىكنيم و شما كودكانتان را وقتى هفتساله شدند، به خواندن نماز وادارید. ما كودكانمان را وقتى به سن هفتسالگی رسيدند امر مىكنيم تا هر مقدار از روز را كه مىتوانند روزه بگیرند نصف روز يا كمتر و يا بيشتر و هرگاه تشنگى و گرسنگى بر آنان غالب شد افطار كنند تا بدين ترتيب به روزه گرفتن عادت كنند و توان آنرا بيابند و شما نيز وقتى كودكانتان نهساله شدند به آنان دستور دهيد تا هر مقدار از روز را كه مىتوانند روزه بگیرند و هرگاه تشنگى بر آنان غلبه كرد روزهی خود را باز كنند.
این روایت از جهت سندی خوب است، اما با توجه به مطالبی که در روایت بیان شده، با قول بهکراهت منافات دارد.
روایت دوم
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسى، عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الصَّبِيِّ مَتَى يَصُومُ؟ قَالَ×: «إِذَا قَوِيَ عَلَى الصِّيَام»[14] ؛ سماعه از آن امام× درباره كودك سؤال كرد كه چه زمان بايد روزه بگيرد؟ امام× فرمود: زمانیکه نيروى روزه گرفتن را بهدست آورده باشد.
روایت سوم
مرحوم کلینی در باب دیگری تحت عنوان «بَابُ صَلَاةِ الصِّبْيَانِ وَمَتَى يُؤْخَذُونَ بِهَا»[15] ؛ روایتی را نقل کرده که سندش در «بابُ صَوْمِ الصِّبْيَانِ وَ مَتَى يُؤْخَذُونَ بِه» تکرار شده است.
روایت اینگونه دارد:
عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ حَمَّادٍ، عَنِ الْحَلَبِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَبِيه‘ قَالَ: «إِنَّا نَأْمُرُ صِبْيَانَنَا بِالصَّلَاةِ إِذَا كَانُوا بَنِي خَمْسِ سِنِينَ، فَمُرُوا صِبْيَانَكُمْ بِالصَّلَاةِ إِذَا كَانُوا بَنِي سَبْعِ سِنِينَ»[16] .
امام صادق× از پدرشان امام باقر× نقل میکنند که فرمودند: ما كودكان خود را وقتیکه پنجساله شدند به خواندن نماز امر مىكنيم و شما كودكانتان را وقتیکه هفتساله شدند، به خواندن نماز وادارید.
قول بهکراهت حضور صبیان در مسجد با تمرین کودکان برای عبادت منافات دارد و با روایات تعارض پیدا میکند.
روایت چهارم
مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ، عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى، عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: «كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ‘ يَأْمُرُ الصِّبْيَانَ يَجْمَعُونَ بَيْنَ الْمَغْرِبِ وَالْعِشَاءِ، وَيَقُولُ: هُوَ خَيْرٌ مِنْ أَنْ يَنَامُوا عَنْهَا»[17] .
فضيل بن يسار گوید: على بن الحسين‘ فرمان مىداد که كودكان نماز عشاء را با نماز مغرب بخوانند و مىفرمود: اين بهتر از آن است كه به خواب روند.
در تمرین دادن کودکان بهنماز، حتی در نماز مغرب و عشا نیز از کلمه «صبی» استفاده شده است. چگونه میشود در روایات فراوانی، امر به تمرین کودکان بر عبادت و بندگی وجود داشته باشد، اما برخیها قائل بهکراهت ورود آنها بهمسجد شوند. البته به شکل مطلق نمیشود و این را نیز پیشتر گفتهایم، درصورتیکه موجب آلوده شدن و نجاست مسجد شوند، و نیز حضورشان موجب اذیت و آزار نمازگزاران شود و با هویت مسجد منافات داشته باشد [باید از حضورشان ممانعت شود]. این علت خارجی است و باید مدیریت کرد؛ یعنی اگر فرزند 15 ساله یا بزرگسالی مزاحم نمازگزاران شود به آنها نیز میگویند که بهمسجد نیایید. این امر واضحی است.
هدف از بیان این مناقشه روشن شدن مسئله و تفهیم آن بود؛ شاید نیاز به این اشکالات نبود و رد قول بهکراهت و ادلهاش کفایت میکرد؛ اما این توضیح بیشتر برای این بود که مسئله تبیین بشود و بدانیم جایگاه کودکان در فقه چه جایگاهی است و چگونه است.
فقهالمسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامي)
الدرس السادس والثلاثون: (19/09/1401 - 15 جمادی الاولی 1444)
الباب الثاني: امكانيات المسجد - اتخاذ المسجد مركزاً لحضور الصبيان
الأدلة في المقام:
قد تحدثنا حول أدلة القول بالكراهة وناقشناها بنقاشات عديدة التي لايمكن الذب عنها، ولكن هنا نتحدث حول المسألة من منظار آخر وهو التأمل في معنى الصبي.
نعم الدليل الذي استدل به القائلون بالقول بالكراهة هو الدليل الذي يتحدث عن تجنيب المساجد عن الصبيان، ولكن المهم في مقام الاستدلال هو التعرف على معنى الصبيان بشكل واضح كي يخرج من الابهام والاجمال.
لا شك في اطلاق مفردة (الصبي) على المعنى الوسيع في مصادر اللغة واليكم نص بعضها:
قال ابن منظور: «يُقَالُ: رأَيتُه فِي صِباهُ أَي فِي صِغَرِه. وَقَالَ غَيْرُهُ: رأَيتُه فِي صَبائِه أَي فِي صِغَره. والصَّبِيُّ: مِنْ لَدُنْ يُولَد إِلى أَنْ يُفْطَم... والصَبِيُّ: الغلام»[18] .
قال ابن فارس: «(صَبَى) الصَّادُ والْبَاءُ والْحَرْفُ الْمُعْتَلُّ ... يَدُلُّ عَلَى صِغَرِ السِّنِّ»[19] .
قال الخليل: «يُقَالُ: رأَيتُه فِي صِباهُ أَي فِي صِغَرِه»[20] .
وقال الراغب الاصفهاني «الصَّبِيُّ: مَنْ لَمْ يَبْلُغْ الْحُلُمَ»[21] .
يظهر مما ذكرنا من أقوال اللغويين حول هذه المفردة أنها تطلق على فترة واسعة من العمر من لدن ولادة الطفل الى قبل البلوغ.
والدليل الذي استدل به على القول بالكراهه ليس فيه ما يدل على تعيين مرحله من هذه المراحل العديدة من العمر.
وفي القرآن الكريم كذلك قد ورد مرتين:
مرة اطلقت على الطفل الرضيع في سورة مريم:
{فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ ۖ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا}[22] .
وفي موردي آخر في آية 12 من السورة على الطفل الصغير الذي لا نعرف مبلغه من العمر.
{يَا يَحْيَىٰ خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ ۖ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا}[23] .
وسن يحيي غير واضح في القرآن والروايات الا ما قاله المجلسي نقلا عن مجمع البيان للطبرسي: «وكان يحيى أكبر سنا من عيسى بستة أشهر»[24] .
بناء على ذلك الدليل على القول بالكراهة مضافا النقاشات التي ناقشناها من قبل غير واضح كمن جهة المفردة التي استدل بها في نفس الدليل.
فالدليل لو سلم باعتباره اما مبهم أو مجمل.
مناقشة أخرى: (تعارض القول بالكراهة مع الروايات التي تدل على تمرين االصبيان بالعبادة في الصباوة وقبل البلوغ)
كما التفتا أن هذه الادلة أي أدلة الكراهة تدل على تجنبيب المساجد من الصبيان؛ والحال أن توجد الراوايات العديدة التي تدل على ضرورة تمرين الصبيان بالعبادات في الصباوة وقبل البلوغ؛ فاذا تعارض الدليل الأول الدليل الثاني. فكيف يمكن الجمع بينهما؟
ان الكليني ذكر عددا من الأحاديث في عدة أبواب:
(بَابُ صَوْمِ الصِّبْيَانِ وَمَتى يُؤْخَذُونَ بِهِ)
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ حَمَّادٍ، عَنِ الْحَلَبِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ× قَالَ: «إِنَّا نَأْمُرُ صِبْيَانَنَا بِالصِّيَامِ إِذَا كَانُوا بَنِي سَبْعِ سِنِينَ بِمَا أَطَاقُوا مِنْ صِيَامِ الْيَوْمِ، فَإِنْ كَانَ إِلَى نِصْفِ النَّهَارِ وأَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ أَوْ أَقَلَّ، فَإِذَا غَلَبَهُمُ الْعَطَشُ والْغَرَثُ، أَفْطَرُوا حَتَّى يَتَعَوَّدُوا الصَّوْمَ ويُطِيقُوهُ، فَمُرُوا صِبْيَانَكُمْ إِذَا كَانُوا أَبْنَاءَ تِسْعِ سِنِينَ بِمَا أَطَاقُوا مِنْ صِيَامٍ فَإِذَا غَلَبَهُمُ الْعَطَشُ أَفْطَرُوا»[25] .
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسى، عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الصَّبِيِّ مَتَى يَصُومُ قَالَ: «إِذَا قَوِيَ عَلَى الصِّيَام»[26] .
(بَابُ صَلَاةِ الصِّبْيَانِ وَمَتى يُؤْخَذُونَ بِهَا)
عَلِيٌّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ حَمَّادٍ، عَنِ الْحَلَبِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَبِيهِ‘ قَالَ: «إِنَّا نَأْمُرُ صِبْيَانَنَا بِالصَّلَاةِ إِذَا كَانُوا بَنِي خَمْسِ سِنِينَ، فَمُرُوا صِبْيَانَكُمْ بِالصَّلَاةِ إِذَا كَانُوا بَنِي سَبْعِ سِنِينَ؛ ونَحْنُ نَأْمُرُ صِبْيَانَنَا بِالصَّوْمِ إِذَا كَانُوا بَنِي سَبْعِ سِنِينَ بِمَا أَطَاقُوا مِنْ صِيَامِ الْيَوْمِ إِنْ كَانَ إِلَى نِصْفِ النَّهَارِ، أَوْ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ أَوْ أَقَلَّ، فَإِذَا غَلَبَهُمُ الْعَطَشُ والْغَرَثُ، أَفْطَرُوا حَتَّى يَتَعَوَّدُوا الصَّوْمَ ويُطِيقُوهُ، فَمُرُوا صِبْيَانَكُمْ - إِذَا كَانُوا بَنِي تِسْعِ سِنِينَ - بِالصَّوْمِ مَا اسْتَطَاعُوا مِنْ صِيَامِ الْيَوْمِ، فَإِذَا غَلَبَهُمُ الْعَطَشُ، أَفْطَرُوا»[27] .
مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: «كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ‘ يَأْمُرُ الصِّبْيَانَ يَجْمَعُونَ بَيْنَ الْمَغْرِبِ والْعِشَاءِ ويَقُولُ هُوَ خَيْرٌ مِنْ أَنْ يَنَامُوا عَنْهَا»[28] ..