1401/03/17
موضوع: فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامی)/ امکانیات المسجد /الثاني: التعليم التربوي (حول رجحان تعلم العلم) - الادلة في المقام - الثانی: الاستدلال بالاخبار (روایات هشتم تا یازدهم)
کلام در باب امکانیات المسجد و بیان ادله بر رجحان تعلم مطلق العلم بود؛ سه دسته از ادله را بیان کردیم که میشود در مقام ادله به آنها استدلال نمود.
دسته نخست، استدلال به قرآن بود و پس از بررسی به این نتیجه رسیدیم که نمیتوان به آیات قرآن در ما نحن فیه استدلال نمود؛ سپس وارد بررسی دسته دوم شدیم که استدلال به اخبار و نصوص بود. روایات در این موضوع به سه طایفه تقسیم میشدند:
الطائفة الاولی: الاخبار التي تدل علی الزام الناس بتعلم العلم (روایات الزام کنندهی به علمآموزی).
الطائفة الثانية: الاخبار التي تدل علی فضل العلم وفضل تعلمه (روایات بیانگر ارزش علم و علمآموزی).
الطائفة الثالثة: الاخبار التي تدل علی فضل مقام العلماء وعظمتهم (روایات بیانگر جایگاه علما).
سخن در بررسی روایات طایفهی نخست (روایاتی که الزام بر تعلم میکردند) بود که خود به سه دسته تقسیم میشدند:
قسم نخست: روایاتی است که با لفظ «فرض و وجوب» واردشده است.
قسم دوم: روایاتی است که با لفظ «امر» و شبیه به آن آمده و وجوب یادگیری را به ما نشان میدهد.
قسم سوم: روایاتی است که از ترک علمآموزی نهی میکند.
تاکنون هفت روایت از قسم نخست را بررسی کردیم و دانستیم که نمیتوان از جهت سند به آنها اعتماد نمود و در این جلسه به ادامه بررسی روایات این قسم میپردازیم.
حدیث هشتم
روایت اینگونه دارد:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ الْمَعْرُوفُ بممولة قَالَ: حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زَيْدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ× قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ|: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ أَلَا وَ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ بُغَاةَ الْعِلْم»[1] ؛
محمد بن حسن الصفار گوید: ابراهیم بن هاشم[2] روایتی را از حسن بن زید بن علی بن حسین از پدرش و او از امام صادق× برای من نقل کرد که فرمود: رسول خدا| فرمودند: طلب علم بر هر مرد و زن مسلمانی واجب است؛ آگاه باشید که خداوند بغاة العلم (دانشجویان) را دوست میدارد.
بررسی سند روایت
این روایت در اصول کافی نیز بیانشده بود[3] ؛ اما از جهت سند با روایت بصائر الدرجات تفاوت داشت؛ تفاوت در سند این حدیث وجود دو نفر است، یکی ابراهیم بن هاشم است که از اجلاء میباشد و نخستین کسی است که حدیث کوفیون را در قم منتشر کرده است[4] ؛ و دیگری حسن بن زید بن علی بن الحسین است که وصفی (مدح و ذم) دربارهی او وارد نشده است.
پس این روایت نیز به علت وجود حسن بن زید بن علی بن الحسین دچار ضعف میباشد.
حدیث نهم
يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ× قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ×: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ|: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ»[5] ؛
محمد بن حسن الصفار گوید: یعقوب بن یزید [انباری] روایتی را از ابن ابی عمیر از مردی از اصحاب ما از امام صادق× برای من نقل کرد که امیرالمؤمنین× از رسول خدا| [روایتی] نقل کردند که ایشان فرمودند: طلب علم بر هر مسلمانی واجب است.
بررسی سند روایت
روایت مطلق آمده است. در سند این روایت، راویانی همچون یعقوب بن یزید انباری[6] و ابن ابی عمیر[7] هستند که از بزرگان بوده و ثقه میباشند؛ اما این روایت به جهت اینکه ابن ابی عمیر از «رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا» نقل کرده که نام وی برای ما مجهول است؛ پس در نگاه حدیثی مرسل میشود و از نگاه اعتبار، ضعیف است؛ مگر اینکه قائل بشویم که مراسیل ابن ابی عمیر، به جهت عظمتی که دارد و حوادثی که برای او رخ داده است[8] همچون مسانیدش معتبر میباشد؛ البته این مبنایی است که با پذیرش آن به روایت اعتبار میدهیم، زیرا «رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا» برای ما مجهول است؛ اما هنگامیکه بزرگی همچون ابن ابی عمیر که در اعتبار روایاتش معتقدند «مراسيله کمسانيده»؛ پس این روایت معتبر میشود، وگرنه قابلاعتماد نخواهد بود.
حدیث دهم
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَسَّانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ عِيسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْعُمَرِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ× قَالَ: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ حَالٍ»[9] ؛
محمد بن حسن الصفار گوید: محمد بن حسان [الرازی] از محمد بن علی از عیسی بن عبدالله العمری از امام صادق × روایتی نقل کرده است که ایشان فرمودند: طلب علم در هر حالی واجب است.
بررسی سند روایت
در سند این روایت، محمد بن حسان الرازی است که ضعیف است و از راویان ضعیف بسیار روایت کرده است[10] ؛ همچنین محمد بن علی با کنیه ابو سمینه است که متهم به غلو است[11] و عیسی بن عبدالله العمری که پیشتر گفتیم که مدح و ذمی درباره وی وارد نشده است و مجهول است[12] ؛ حتی از معاریف هم نیست تا بتوان قاعده معاریف را درباره وی جاری کرد و به روایت او اعتبار بخشید.
پس این روایت نیز دچار اشکال است و بهخودیخود قابلاعتماد نیست.
حدیث یازدهم
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَسَّانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ عِيسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْعُمَرِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ× قَالَ: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ مِنْ فَرَائِضِ اللَّه»[13] ؛
محمد بن حسن الصفار گوید: محمد بن حسان [الرازی] از محمد بن علی [ابوسمینه] از عیسی بن عبدالله العمری از امام صادق × روایتی نقل کرده است که ایشان فرمودند: طلبِ علم يكى از فرايض خداوند است.
بررسی سند روایت
سند این روایت با سند روایت قبلی یکسان است و تنها متن آن تفاوت دارد.
مشکل این روایت نیز بودن محمد بن حسن الرازی، محمد بن علی ابوسمینه و عیسی بن عبدالله العمری[14] در طریق آن است که هرکدام از اینها روایت را تضعیف و غیرقابلاعتماد میکنند.
محمد بن حسن الصفار پس از ذکر این روایت، با اضافه کردن یک راوی (أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِب) به سند آن، دوباره روایت را تکرار میکند[15] ؛ اما بازهم این روایت به خاطر بودن محمد بن حسان الرازی، محمد بن علی ابوسمینه و عیسی بن عبدالله العمری ضعیف است و نمیتوان به آن اعتماد کرد.
روایات فراوانی در باب طلب العلم وجود دارد که ما یازده روایت را دراینباره از منابع خاصه (شیعی) با سندهای گوناگون بیان کردیم؛ البته برخی راویان عامه نیز در میان سند روایات بودند؛ اما همه روایات را از منابع خاصه نقل کردیم. روایات طلب العلم در دیگر منابع خاصه نیز از قبیل: «روضة الواعظين»[16] ابن فتال نیشابوری، «عوالی اللئالي»[17] ابن ابی جمهور احسائی و «مصباح الشريعة»[18] منسوب به امام جعفر صادق× آمده که دچار ارسال است و همین ضعف، سبب شد که دوباره آنها را در ادله ذکر نکنیم.
مضمون همین روایات در مصادر عامه نیز آمده است و از یازده روایتی که نقل کردیم هشت صورت آن در مصادر عامه نیز آمده است. بهعنوانمثال، «کنزالعمال» متقی هندی، حدود هشت روایت را در این موضوع بیان کرده که همهی آنها به جهت نقل از عامه و ارسال، دچار ضعف هستند[19] ؛ ازاینرو انگیزهای برای ذکر دیگر روایات نداریم.
مقتضى التحقيق في القسم الأول:
بعد ما ذكرنا الأحاديث بتنوعها متنا و سندا فيصح القول بأن الأحاديث في كل مورد منها وبالنظر الى كل واحد منها منفردا لايمكن الاعتماد عليها سندا لأنه كما قلنا يوجد الضعف بانواعها في الجميع.
مقتضای تحقیق در قسم نخست
پس از اینکه احادیث گوناگونی را از جهت متن و سند ذکر کردیم؛ پس قول صحیح این است که هرکدام از این احادیث و با توجه به تکتک آنها نمیشود به آن احادیث از جهت سند اعتماد کرد، زیرا همانگونه که گفتیم، در همه آنها ضعفهای گوناگونی ازجمله ارسال یافت میشود.
با توجه به اینکه از یازده روایت ذکرشده، هشت مورد آن در منابع عامه آمده است و مجموع روایات تا سی روایت میرسد؛ اما همه آنها یکبهیک ضعیف هستند.
پس مقتضی این تحقیق، نگاه دومی را میطلبد؛ یعنی با نگاه به مجموع روایات فراوانی که در منابع خاصه و عامه آمده است که در لفظ «طلب العلم فريضة» اشتراک داشتهاند؛ و بهعبارتیدیگر، این روایات به حد استفاضه رسیدهاند؛ بنابراین، هنگامیکه اینچنین شد، ضعف سند جبران میشود.
فالتحقيق يقتضي القول بالاعتماد على مجموع الأحاديث منحيثالمجموع؛ پس هنگامیکه این روایات به حد استفاضه رسیدند، میتوان گفت که منحیثالمجموع قابلاعتماد میباشند؛ یعنی ظنی نزدیک به علم برای ما ایجاد میشود مبنی بر اینکه این روایت از معصوم^ صادرشده است.
پس اگرچه به تکتک روایات «طلب العلم فريضة» اعتمادی نیست؛ اما به مجموع آن روایات میتوان اعتماد نمود، چراکه بنا بر قاعدهی ضم احادیث در رجال[20] ، هنگامیکه احادیث به حد استفاضه برسد و با ضمیمه برخی از آنها به برخی دیگر میتوانیم علم به صدور پیدا کنیم.
بنابراین، به مجموع روایات به خاطر رسیدن به حد استفاضه اعتماد کردیم؛ اما از جهت دلالت نیازمند بحث عمیقی است که آیا این «طلب العلم فريضة» بر رجحان و فرض بودن تعلم مطلق العلم دلالت میکند یا اینکه بر علم با قید دینی بودن دلالت دارد.
تاکنون، از سه طایفه، تنها روایات طایفه نخست، آنهم قسم اول آنرا بیان کردیم و بقیه را در جلسههای آینده بررسی خواهیم کرد.
فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامي)
الدرس التاسع والتسعون (6 ذوالقعده 1443)
الباب الثاني: امكانيات المسجد
الثاني: التعليم التربوي (حول رجحان تعلم العلم) الادلة في المقام
الثاني: الاستدلال بالاخبار:
قد تعرضنا للقسم الأول من الطائفة الأولى من الأخبار وهي التي وردت بلفظ الفريضة أو الوجوب.
وذكرنا سبعة احاديث وبقي بعضا آخر وهنا نتعرض لها:
8- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ الْمَعْرُوفُ بممولة قَالَ: حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زَيْدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ× قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ|: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ أَلَا وَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ بُغَاةَ الْعِلْم»[21] .
لاشك في أن هذا الحديث من حيث اشتماله على (الحسن بن زيد بن علي بن الحسين) الذي لم يرد بشانه وصف في كتب الرجال ضعيف من هذه الجهة.
وان كان الحديث يشتمل على (ابراهيم بن هاشم) الذي هو ابو علي بن ابراهيم صاحب تفسير القمي وهو من الأجلاء.
9- يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ× قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ×: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ|: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ»[22] .
ان يعقوب بن يزيد الانباري ثقة ولكن ابن ابي عمير لم يذكر اسم الراوي الذي روى عنه وهذا يوجب الارسال الا على القول باعتبار مراسيله كما قيل.
10- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَسَّانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ عِيسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْعُمَرِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ× قَالَ: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ حَالٍ»[23] .
ان هذه الرواية كذلك ضعيفة سندا من جهة اشتماله على محمد بن حسان وهو الرازي ضعيف كما صرح به النجاشي واما محمد بن عيسي بن عبدالله لم يرد بشانه وصف كما قدمنا ذكره من قبل.
11- بنفس الطريق الذي روى الحديث السابق، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَسَّانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ عِيسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْعُمَرِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ× قَالَ: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ مِنْ فَرَائِضِ اللَّه»[24] .
وفي حديث آخر زاد فيه «عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِب»[25] .
سند هذا الحديث نفس سند الحديث السابق واما الاختلاف في المتن واوردناه من جهة اختلافه في المتن.
الى هنا قد ذكرنا عدة من الأحاديث التي وردت بأسانيد مختلفة في مصادر الخاصة بكل ما يمكن من التنوع في النقل.
وكذلك قد روي في بعض المصادر بشكل مرسل كما رواه ابن فتال في «روضة الواعظين»[26] و«غوالي اللئالي»[27] و«مصباح الشريعة»[28] ولكننا لا نهتم بذكرها لأجل ارسالها وضعف سندها.
وأما الحديث قد ورد في مصادر العامة كذلك بالفاظ متنوعة. مثل ما ذكره المتقي الهندي في «كنز العمال»[29] .
ولكن لا داعي لنقلها هنا وذكرجميعها أو بعضها لوجود الضعف في الجميع سندا. من يريد الاطلاع عليها فاليراجع «كنز العمال، المجلد العاشر، بين رقم 28651 الي رقم 28654» وبعدها وفيه ثمانية احاديث بهذا المضمون.
مقتضى التحقيق في القسم الأول:
بعد ما ذكرنا الأحاديث بتنوعها متنا وسندا فيصح القول بأن الأحاديث في كل مورد منها وبالنظر الى كل واحد منها منفردا لايمكن الاعتماد عليها سندا لأنه كما قلنا يوجد الضعف بانواعها في الجميع.
اما بالنظر الى مجموعها وكثرة عددها وتنوع منابعها خاصة وعامة واشتراك الجميع في لفظ (طلب العلم فريضة) يمكن القول باستفاضتها خصوصا في هذه العبارة (طلب العلم فريضة) واعتبارها مجموعها. لأن عددها بلغ حد الاستفاضة.
فالتحقيق يقتضي القول بالاعتماد على مجموع الأحاديث من حيث المجموع.
لأن كل واحد من الأحاديث بمنفردها لا سند لها ولكن بضمها البعض بعضا يمكن الاعتماد عليها من جهة استفاضتها.
فنص (طلب العلم فريضة) صحيح يمكن القول بصدوره عن المعصومين^.
واما من حيث الدلالة يحتاج الى التعمق أكثر وملاحظة بعض الجهات.