1401/03/16
موضوع: فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامی)/ امکانیات المسجد /الثاني: التعليم التربوي (حول رجحان تعلم العلم) الادلة في المقام - الثاني: الاستدلال بالاخبار (روایت ششم و هفتم)
کلام در باب امکانیات المسجد بود. در حال بررسی نقش مسجد و بهکارگیری ظرفیتهای آن در حوزهی تعلیم و تعلم جامعه بودیم. اکنون در این جای بحث هستیم که آیا تعلم مطلق العلم راجح است یا تعلم علم الدین؟
پس از بیان مقدماتی به ذکر ادلهای دربارهی رجحان تعلم مطلق العلم پرداختیم؛ در استدلال به قرآن کریم پس از بررسی به این نتیجه رسیدیم که نمیتوان برای تعلم مطلق العلم بدان استدلال نمود.
سپس وارد بررسی دومین دلیل (اخبار و نصوص) شدیم که قابلیت استدلال در ما نحن فیه را دارد.
مجموع روایات این باب به سه طایفه تقسیم میشوند:
الطائفة الاولی: الاخبار التي تدل علی الزام الناس بتعلم العلم.
الطائفة الثانية: الاخبار التي تدل علی فضل العلم وفضل تعلمه.
الطائفة الثالثة: الاخبار التي تدل علی فضل مقام العلماء وعظمتهم.
طایفه نخست را که خود به سه دسته تقسیم میشد، بررسی میکردیم:
قسم نخست از طایفهی اولی، روایاتی است که با لفظ «فرض و وجوب» واردشده است.
قسم دوم: روایاتی است که با لفظ «امر» و شبیه به آن آمده است و وجوب یادگیری را به ما نشان میدهد.
قسم سوم: روایاتی است که از ترک علمآموزی نهی میکند.
تابهحال پنج روایت از قسم نخست را بررسی کردیم و در ادامه به بررسی سایر روایات این قسم میپردازیم.
حدیث ششم
مضمون حدیث ششم را در روایت پیشین خواندیم؛ اما به دلیل اینکه در سند آن تشکیک کردیم، اعتبار این حدیث را نیز بررسی میکنیم تا ببینیم که چگونه است.
این روایت از در امالی[1] شیخ مفید آمده است.
روایت اینگونه دارد:
أَخْبَرَنَا الشَّيْخُ الْأَجَلُّ الْمُفِيدُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ أَدَامَ اللَّهُ تَأْيِيدَهُ وَتَوْفِيقَهُ قِرَاءَةً عَلَيْهِ فِي هَذَا الْيَوْمِ قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْجِعَابِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَمْدَانِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو مُوسَى هَارُونُ بْنُ عَمْرٍو الْمُجَاشِعِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ آبَائِهِ^، عَنْ جَدِّهِ| قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ|: «الْعَالِمُ بَيْنَ الْجُهَّالِ كَالْحَيِّ بَيْنَ الْأَمْوَاتِ، وَإِنَّ طَالِبَ الْعِلْمِ لَيَسْتَغْفِرُ لَهُ كُلُّ شَيْءٍ حَتَّى حِيتَانُ الْبَحْرِ وَهَوَامُّ الْأَرْضِ وَسِبَاعُ الْبَرِّ وَأَنْعَامُهُ، فَاطْلُبُوا الْعِلْمَ؛ فَإِنَّهُ السَّبَبُ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَإِنَّ طَلَبَ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ»[2] ؛
هارون بن عمرو مجاشعى گوید: از امام صادق× به نقل از پدرانش روايت كرده كه رسول خدا| فرمودند: عالِم در ميان جاهلان همچون زندهاى در ميان مردگان است. همهچیز حتّى ماهيان و كرمهاى دريا و درندگان و چارپايان بيابان براى عالم، آمرزش مىخواهند. پس بهدنبال علم برويد كه آن ريسمان ميان شما و خداوند عزتمند است؛ و همانا علمآموزی بر هر مسلمانى واجب است.
بررسی سند روایت
اشکال این روایت از جهت سند این است که هارون بن عَمْرو مجاشعی که بهاشتباه هارون بن عُمَر خواندهشده، وصفی (مدح و ذم) دربارهی او وارد نشده است و میتوان گفت که وی مجهول است.[3]
پیشتر درجایی اشاره کردیم که اگر مدح و ذمی دربارهی راوی وارد نشده باشد، در این صورت دو مبنای رجالی وجود دارد: 1- مشهور او را مجهول میدانند و فرمودهاند که نمیتوان به آن اعتماد کرد؛ 2- برخی دیگر فرمودهاند که نبود مدح و ذم در منابع رجالی برای راوی معروف و شناختهشده، کاشف از وثاقت راوی است و برای عمل به روایت همین اندازه کفایت میکند.[4]
حدیث هفتم:
أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ الْحَسَنِ الْحَسَنِيُّ (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ) فِي رَجَبٍ سَنَةَ سَبْعٍ وَثَلَاثِمِائَةٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ^، قَالَ: حَدَّثَنِي الرِّضَا عَلِيِّ بْنِ مُوسَى، عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ، عَن أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنُ عَلِيٍّ، عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ، عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ^، قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ | يَقُولُ: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ، فَاطْلُبُوا الْعِلْمَ فِي مَظَانِّهِ، وَاقْتَبِسُوهُ مِنْ أَهْلِهِ، فَإِنْ تَعَلُّمِهِ لِلَّهِ حَسَنَةً، وَطَلَبِهِ عِبَادَةِ، وَالْمُذَاكَرَةِ فِيهِ تَسْبِيحٌ، وَالْعَمَلُ بِهِ جِهَادِ، وَتَعْلِيمُهُ مِنْ لَا يَعْلَمُهُ صَدَقَةَ، وَبَذَلَهُ لِأَهْلِهِ قُرْبَةٌ إِلَى اللَّهِ (تَعَالَى)، لِأَنَّهُ مَعَالِمَ الْحَلَالِ وَالْحَرَامِ، وَمَنَارُ سُبُلِ الْجَنَّةِ، وَالمؤنس فِي الْوَحْشَةِ، وَالصَّاحِبِ فِي الْغُرْبَةِ وَالْوَحْدَةِ، وَالْمُحْدِثُ فِي الْخَلْوَةِ، وَالدَّلِيلُ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ، وَالسِّلَاحَ عَلَى الْأَعْدَاءِ، وَالزَّيْنَ عِنْدَ الأخلاء.
يَرْفَعُ اللَّهُ بِهِ أَقْوَاماً فَيَجْعَلُهُمُ فِي الْخَيْرِ قَادَةَ، تقتبس آثَارِهِمْ، وَيُهْتَدَى بفعالهم، وَيُنْتَهَى إِلَى آرَائِهِمْ، تَرْغَبُ الْمَلَائِكَةُ فِي خلتهم، وَبِأَجْنِحَتِهَا تمسهم، وَفِي صَلَاتِهَا تَبَارَكَ عَلَيْهِمْ، يَسْتَغْفِرُ لَهُمْ كُلِّ رَطْبٍ وَيَابِسٍ حَتَّى حِيتَانُ الْبَحْرِ وَهَوَامُّهُ، وَسِبَاعِ الْبِرِّ وَأنعامه.
إِنْ الْعِلْمِ حَيَاةِ الْقُلُوبِ مِنْ الْجَهْلِ، وَضِيَاءُ الْأَبْصَارُ مِنْ الظُّلْمَةِ، وَقُوَّةَ الْأَبْدَانِ مِنْ الضَّعْفَ، يَبْلُغَ بِالْعَبْدِ مَنَازِلَ الْأَخْيَارِ، وَمَجَالِسِ الْأَبْرَارِ، وَالدَّرَجَاتِ الْعُلَى فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ، الذَّكَرِ فِيهِ يَعْدِلُ بِالصِّيَامِ، وَمدارسته بِالْقِيَامِ، بِهِ يُطَاعُ الرَّبِّ وَيَعْبُدُ، وَبِهِ تُوصَلُ الْأَرْحَامِ، وَيَعْرِفُ الْحَلَالَ مِنَ الْحَرَامِ، الْعِلْمِ إِمَامٍ الْعَمَلِ وَالْعَمَلِ تَابَعَهُ، يلهم بِهِ السُّعَدَاءَ وَيُحَرِّمْهُ الْأَشْقِيَاءِ، فَطُوبَى لِمَنْ لَمْ يُحَرِّمْهُ اللَّهِ مِنْهُ حَظُّه»[5] ؛
شیخ طوسی نقل میکند که: گروهی از ابی المفضل [شیبانی] به ما خبر دادند که گفت: ابوعبدالله جعفر بن محمد بن جعفر بن الحسن الحسنی در ماه رجب، سال سیصد و هفت [هجری قمری] به ما گفت که مرا محمد بن علی بن الحسین [از فرزندان زید] حدیث کرد که امام رضا× از پدرانش و ایشان از امیرمؤمنان× نقل کردهاند که فرمود: از رسول خدا| شنیدم که میفرمود: جستوجوي علم بر هر مسلماني واجب است، پس دانش را از جايي كه احتمال بودنش هست بجوييد و آن را از اهلش فراگیرید [و نزد جاهل، شیاد و کسی که خرافات را به شما میخوراند برای طلب علم نروید]؛ پس اگر تعلیم آن برای خدا باشد، حسنه بوده و فراگیری آن عبادت است؛ [یعنی انسان در زمان علمآموزی در حال عبادت است] و بحث و گفتوگو دربارهی علم، تسبیح، و عمل کردن به آن جهاد است؛ [یعنی اگر علم اخلاق بود مُتَخلِّق بشود و اگر علم فقه بود ملتزم بشود] و یاددادن آن به کسی که نمیداند صدقه است؛ [یعنی صدقه، تنها صدقهی مالی نیست؛ همانگونه که امیرمؤمنان× فرمود: صدقه داروی شفابخش و درمانگر است[6] ؛ صدقهی مالی، فقر را درمان میکند و صدقهی فکری، فقر فکری را ریشهکن میکند]؛ و بذل و بخشش علم به اهلش تقرب فی الله است، زیرا سبب دانستن حلال و حرام میشود و مرکز نورافشانی است و او را به بهشت هدایت میکند و [علم] در وحشت مونس اوست و همراه [و دوست] او در تنهایی و غربت است، [انسانی که در تنهایی با کتاب مأنوس باشد، ترس از یادش میرود] و همصحبت او در خلوتهاست و راهنمای انسان در سختیها و آسانیهاست و [علم]، سلاحی برای رویارویی با دشمنان است، [در دنیای امروز نیز قابلمشاهده است و کشورهایی که از علم و فناوری بالایی برخوردارند و علم را در عرصههای گوناگون پیادهسازی کردند، قدرت بیشتری دارند] و [علم] نزد دوستان زینت است [هنگامیکه عالمی در جمعی نشسته باشد، زینتبخش محفل است و بیشتر در کانون توجه قرار میگیرد].
خداوند اقوامی را به سبب علم، بلندمرتبه میسازد؛ پس آنان را در مقام رهبرى قرار مىدهد كه ديگران بايد از ايشان پيروى كنند و اعمال ايشان را سرمشق خود قرار دهند و در نظرات و آراء به ايشان رجوع نمایند. ملائكه، آرزوى دوستى با ايشان را دارند و بالهای خود را به آنان مىمالند و در نمازشان بر ايشان درود و تبريك مىفرستند، هر موجودی در تری و خشكى براى ايشان طلب مغفرت و آمرزش مىكند، حتى ماهيان دريا و درندگان و چهار پايان صحرا.
علم، موجب زنده شدن قلبها از [مرگ] جهالت و نادانى است، روشنى چشمها در تاريكى و سبب قوى شدن بدن در برابر ضعفهاست؛ علم، بنده را به درجات برگزيدگان و مجالس نيكان مىبرد و در دنيا و آخرت به بالاترین درجهها میرساند؛ ذکر و یاد را به علم مشغول داشتن، معادل روزه است و بحث و درسش مساوى با شبزندهدارى است؛ اطاعت خدا و صلهرحم و شناخت حلال از حرام بهواسطهی علم انجام میشود؛ [یعنی عالم، مردم را به اطاعت از خدا دعوت میکند و آنها را با ارزشِ صلهرحم آشنا میکند]؛ علمِ رهبر عمل است و عمل پيرو اوست، [خداوند سبحان] آن را به افراد با سعادت مىدهد و افراد با شقاوت را از آن محروم مىدارد؛ پس خوشا به حال كسى كه خداوند او را از بركات علم محروم نكرده باشد.
بررسی سند روایت
برخی دیگر از بزرگان، ازجمله شهید ثانی در «منية المريد»[7] و فیض کاشانی در «محجة البيضاء»[8] این روایت را نقل کردهاند؛ اما نکته مهم در نقل ایشان این است که هر دو از عبارت «وَمِنْ طَرِيقِ الْخَاصَّةِ مَا رَوَيْنَاهُ بِالْإِسْنَادِ الصَّحِيح» استفاده کردهاند؛ یعنی این روایت از طریق امامیه است و سند آن نیز صحیح میباشد؛ البته برمیآید که فیض کاشانی این تعبیر را از شهید گرفته باشد، چراکه هر دو سند را نیاوردهاند؛ اما فرمودهاند که آن را با سند صحیح از امام رضا× نقل کردهاند.
با این وجود، در سند این روایت «ابیالمفضل» قرار دارد که نجاشی او را ضعیف شمرده است و حتی دربارهاش این تعبیر را دارد: «رأيت جل أصحابنا يغمزونه ويضعفونه»؛ بزرگان از اصحاب او را ضعیف شمردهاند و با گوشهی چشمی به او نگاه کردهاند.
ابیالمفضل، اصالت کوفی دارد و برای به دست آوردن حدیث سفر میکرده است؛ در ابتدا عقیدهاش ثابت بوده؛ اما بعدها منحرفشده است و از همین رو نجاشی فرمود که بزرگان از اصحاب او را ضعیف میشمارند[9] .
علاوه بر این، شیخ طوسی& در صدر روایت میفرماید: «أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ»؛ جماعتی برای من حدیث کردهاند. محل بحث اینجاست که آیا این «جَمَاعَةٌ» در طریق شیخ طوسی، همچون «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا» شیخ کلینی است، یا مانند «أَصْحَابِنَا» و «بَعْضَ أَصْحَابِنَا» است؟
اگر به اعتبار شیخ طوسی بگوییم این «جَمَاعَةٌ» نزد ایشان معلوم است و حتماً در میان آنها فرد ثقه بوده است، روایت، قابلاعتماد است؛ وگرنه حدیث مرسله میشود. خلاصه اینکه این روایت نیز از جهت سند، خالی از اشکال نیست.
فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامي)
الدرس الثامن والتسعون (5 ذوالقعده 1443)
الباب الثاني: امكانيات المسجد
الثاني: التعليم التربوي (حول رجحان تعلم العلم) الادلة في المقام
الثاني: الاستدلال بالاخبار:
قد تعرضنا في الدرس الماضي للقسم الأول من الطائفة الأولی من الأخبار وهي التي وردت بلفظ الفريضة أو الوجوب.
وذكرنا خمسه احاديث وبقي بعضا آخر وهنا نتعرض لها:
6- أَخْبَرَنَا الشَّيْخُ الْأَجَلُّ الْمُفِيدُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ أَدَامَ اللَّهُ تَأْيِيدَهُ وَتَوْفِيقَهُ قِرَاءَةً عَلَيْهِ فِي هَذَا الْيَوْمِ قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْجِعَابِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَمْدَانِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو مُوسَى هَارُونُ بْنُ عَمْرٍو الْمُجَاشِعِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ آبَائِهِ^، عَنْ جَدِّهِ| قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ|: «الْعَالِمُ بَيْنَ الْجُهَّالِ كَالْحَيِّ بَيْنَ الْأَمْوَاتِ، وَإِنَّ طَالِبَ الْعِلْمِ لَيَسْتَغْفِرُ لَهُ كُلُّ شَيْءٍ حَتَّى حِيتَانُ الْبَحْرِ وَهَوَامُّ الْأَرْضِ وَسِبَاعُ الْبَرِّ وَأَنْعَامُهُ، فَاطْلُبُوا الْعِلْمَ؛ فَإِنَّهُ السَّبَبُ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَإِنَّ طَلَبَ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ»[10] .
قد تقدم ان هارون بن عمرو المجاشعي في سند الحديث لم يرد فيه وصف.
۷- أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ الْحَسَنِ الْحَسَنِيُّ (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ) فِي رَجَبٍ سَنَةَ سَبْعٍ وَثَلَاثِمِائَةٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ^، قَالَ: حَدَّثَنِي الرِّضَا عَلِيِّ بْنِ مُوسَى، عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ، عَن أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنُ عَلِيٍّ، عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ، عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ^، قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ | يَقُولُ: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ، فَاطْلُبُوا الْعِلْمَ فِي مَظَانِّهِ، وَاقْتَبِسُوهُ مِنْ أَهْلِهِ، فَإِنْ تَعَلُّمِهِ لِلَّهِ حَسَنَةً، وَطَلَبِهِ عِبَادَةِ، وَالْمُذَاكَرَةِ فِيهِ تَسْبِيحٌ، وَالْعَمَلُ بِهِ جِهَادِ، وَتَعْلِيمُهُ مِنْ لَا يَعْلَمُهُ صَدَقَةَ، وَبَذَلَهُ لِأَهْلِهِ قُرْبَةٌ إِلَى اللَّهِ (تَعَالَى)، لِأَنَّهُ مَعَالِمَ الْحَلَالِ وَالْحَرَامِ، وَمَنَارُ سُبُلِ الْجَنَّةِ، وَالمؤنس فِي الْوَحْشَةِ، وَالصَّاحِبِ فِي الْغُرْبَةِ وَالْوَحْدَةِ، وَالْمُحْدِثُ فِي الْخَلْوَةِ، وَالدَّلِيلُ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ، وَالسِّلَاحَ عَلَى الْأَعْدَاءِ، وَالزَّيْنَ عِنْدَ الأخلاء.
يَرْفَعُ اللَّهُ بِهِ أَقْوَاماً فَيَجْعَلُهُمُ فِي الْخَيْرِ قَادَةَ، تقتبس آثَارِهِمْ، وَيُهْتَدَى بفعالهم، وَيُنْتَهَى إِلَى آرَائِهِمْ، تَرْغَبُ الْمَلَائِكَةُ فِي خلتهم، وَبِأَجْنِحَتِهَا تمسهم، وَفِي صَلَاتِهَا تَبَارَكَ عَلَيْهِمْ، يَسْتَغْفِرُ لَهُمْ كُلِّ رَطْبٍ وَيَابِسٍ حَتَّى حِيتَانُ الْبَحْرِ وَهَوَامُّهُ، وَسِبَاعِ الْبِرِّ وَأنعامه.
إِنْ الْعِلْمِ حَيَاةِ الْقُلُوبِ مِنْ الْجَهْلِ، وَضِيَاءُ الْأَبْصَارُ مِنْ الظُّلْمَةِ، وَقُوَّةَ الْأَبْدَانِ مِنْ الضَّعْفَ، يَبْلُغَ بِالْعَبْدِ مَنَازِلَ الْأَخْيَارِ، وَمَجَالِسِ الْأَبْرَارِ، وَالدَّرَجَاتِ الْعُلَى فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ، الذَّكَرِ فِيهِ يَعْدِلُ بِالصِّيَامِ، وَمدارسته بِالْقِيَامِ، بِهِ يُطَاعُ الرَّبِّ وَيَعْبُدُ، وَبِهِ تُوصَلُ الْأَرْحَامِ، وَيَعْرِفُ الْحَلَالَ مِنَ الْحَرَامِ، الْعِلْمِ إِمَامٍ الْعَمَلِ وَالْعَمَلِ تَابَعَهُ، يلهم بِهِ السُّعَدَاءَ وَيُحَرِّمْهُ الْأَشْقِيَاءِ، فَطُوبَى لِمَنْ لَمْ يُحَرِّمْهُ اللَّهِ مِنْهُ حَظُّه»[11] .
هذا الحديث وان ورد في بعض الكتب المعتبره كأمالي الشيخ الطوسي ومنية المريد للشهيد الثاني وذكره الفيض القاساني في المحجة البيضاء وصرحا بأن سنده صحيح ولكنه من جهة بعض الروة ضعيف مثل أبي المفضل الذي قدمناه ما قاله الرجاليون بشأنه.
قال الشهيد الثاني& في كتابه منية المريد:
وَمِنْ طَرِيقِ الْخَاصَّةِ مَا رَوَيْنَاهُ بِالْإِسْنَادِ الصَّحِيحِ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا، عَنْ آبَائِهِ^ عَنِ النَّبِيِّ| أَنَّهُ قَالَ: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ ...»[12] .
وقال الفيض& في المحجة:
«(فصل) ومن طريق الخاصّة
ما رويناه بالإسناد الصحيح إلى أبي الحسن عليّ بن موسى الرضا عن آبائه عن النبيّ صلّى اللّه عليه وعليهم أجمعين أنّه قال: ...»[13] .
يقول النجاشي& في رجاله:
«محمد بن عبد الله بن محمد:
بن عبيد الله بن البهلول بن همام بن المطلب بن همام بن بحر بن مطر بن مرة الصغرى بن همام بن مرة بن ذهل بن شيبان أبو المفضل. كان سافر في طلب الحديث عمره، أصله كوفي، وكان في أول أمره ثبتا ثم خلط، ورأيت جل أصحابنا يغمزونه ويضعفونه. له كتب كثيرة، منها: ...»[14] .
أضف الى ذلك أن الشيخ الطوسي& قد روى الحديث عن جماعة (اخبرنا جماعة) وهذا العنوان قد وقع محط الآراء والانظار. بأنه هو يوجب ارسال الحديث او لا؟