1401/02/24
موضوع: فقهالمسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامي)/ امكانيات المسجد /الثانی: التعليم التربوی - الأول: رجحان ذات التعلم و مطلق التعلم و هو الاستحباب، (الاقوال في المسألة حول رجحان تعلم العلم)
بحث ما پیرامون امکانیات مسجد و نقشآفرینی و کمک مسجد در حوزهی تعلیم به جامعه اسلامی بود.
بهدنبال پاسخی برای این سؤال بودیم که با معرفی مسجد بهعنوان پایگاه تعلیمی، کدام بخش از علم ازنظر اسلام در تعلیم و تعلم رجحان دارد؟ آیا مطلق العلم است که رجحان دارد، یا اینکه فراگیری علم دین و آنچه که مرتبط به مسائل دین است، راجح است؟
دو نظریه و دو منهج پیرامون این مسئله وجود داشت:
1. رجحان مطلق التعلم و التعلیم؛
2. اختصاص رجحان به مسائل دینی و معارف دینی که علم الدین باشد.
قائلین به نظریه اول (رجحان مطلق التعلیم و التعلم)، افرادی همچون صاحب جواهر در «مجمع الرسائل»[1] و شهید مطهری[2] بودند که بیانات آنها را دراینباره مطرح کردیم؛ اما در ادامه به معرفی دیگر قائلین این نظریه خواهیم پرداخت.
شهید ثانی
شهید ثانی ازجمله افرادی است که مدافع نظریه رجحان مطلق التعلم و التعلیم است؛ البته با این شرط که مطلق العلم ضرری برای جامعه و عنوان خاصی نداشته باشد.
پیش از مطرح کردن نظریهی شهید ثانی دراینباره، باید متذکر شویم که کلام ایشان صراحت در نظریه اول ندارد، بلکه این انتسابی است که ما به شهید میدهیم؛ بهجهت اینکه از قول و ذکر ادلهی ایشان میتوان این نظر را برداشت نمود.
ایشان در مقدمهی کتاب «منية المريد»، هفت فصل را دربارهی اهمیت علم گشوده و در آن به برخی از روایات معصومین و کلام حکما اشارهکرده است. ایشان در فصل هفتم از این کتاب با عنوان «فصل في دليل العقل على فضل العلم» در مقام استدلال، به بیان دلیل عقلی و استدلال عقلی بر فضیلت علم واردشده است.
شهید ثانی آنجا در مقام استدلال به دلیل عقلی، در دومین وجه از دلیل عقلی اینچنین میفرماید:
«وأما دليل العقل فنذكر منه وجهين... والثاني أن الأمور على أربعة أقسام قسم يرضاه العقل ولا ترضاه الشهوة وقسم عكسه وقسم يرضيانه وقسم لا يرضيانه؛ فالأول: كالأمراض والمكاره في الدنيا؛ و الثاني: المعاصي أجمع. والثالث: العلم. والرابع: الجهل. فمنزل العلم من الجهل بمنزلة الجنة من النار فكما أن العقل والشهوة لا يرضيان بالنار كذا لا يرضيان بالجهل وكما أنهما يرضيان بالجنة كذا يرضيان بالعلم فمن رضي بالعلم فقد خاض في جنة حاضرة ومن رضي بالجهل فقد رضي بنار حاضرة. ثم من اختار العلم يقال له بعد الموت تعودت المقام في الجنة فادخلها وللآخر تعودت النار فادخلها.»[3] ؛ امور انسان و دنیایی انسان چهار صورت است: 1- یک قسم از آن، این است که عقل میپسندد و شهوت و نفس انسان آنرا نمیپسندد. 2- قسم دوم برعکس قسم اول است؛ یعنی شهوت و نفس میپسندد؛ ولی عقل نمیپسندد. 3- قسم سوم که هم عقل و هم شهوت و نفس انسان آنرا میپسندند. [مقصود از شهوت در اینجا خواسته و طبیعت انسان است، نه شهوت بهمعنای خاص.] 4- قسم چهارم، آن است که عقل و خواستهی انسان هیچکدام آنرا نمیپسندند.
مثال برای قسم اول: مانند مرضها، بیماریها، سختیهای دنیایی و غم و اندوه آن. عقل انسان دراینباره میگوید که بیماری نیز یک واقعیت در جامعه است. منِ نوعی رعایت نکردهام و بیمار شدهام؛ پس عقل میگوید که این بیماری را باید تحملکنم، با اینکه آثاری در وجود انسان دارد؛ اما خواسته طبیعت انسان این است که نمیخواهد بیمار باشد.
مثال برای قسم دوم: مانند همه تخلفات و گناهان است؛ طبیعت و نفس انسان با گناه هماهنگ است؛ اما عقل انسان هماهنگ نیست.
مثال برای قسم سوم: مانند علم است؛ یعنی دانستن که هم طبیعت انسان خواهان آن (دانستن) است و هم عقل انسان حکم به دانستن میکند.
مثال برای قسم چهارم: مانند جهل است که نه عقل و نه نفس و شهوت انسان هیچکدام جهل را نمیخواهند. پس جایگاه علم در برابر جهل بهمنزلهی بهشت در برابر جهنم است.
همانطور که عقل و شهوت به سوختن در آتش رضایت نمیدهند؛ به همین ترتیب راضی به جهل هم نیستند؛ و همانطور که خواستهی انسان و عقل، بهشت است؛ همانگونه انسان و عقل او نیز خواهان علم هستند.
کسیکه مشغول به علم بشود؛ در حقیقت، وی در بهشت است و کسیکه به جهل میپردازد؛ در حقیقت، وی در آتش است.
از کلام شهید ثانی که در به دلیل عقلی مطلق العلم و مطلق الجهل پرداخت، استلهام کردیم که ایشان میتواند از قائلین به نظریه اول قرار بگیرد و استدلالاتی از قرآن و روایات دارد که در جای خودش باید بیان بشود.
1. شیخ کلینی&
چهارمین فردی که میتوان در این جرگه بهحساب آورد، محروم کلینی رضوانالله تعالی علیه است.
مرحوم کلینی در کتاب «کافی» کتاب با عنوان «كتَابُ فَضْلِ الْعِلْم»[4] آورده است؛ و در آن کتاب، بابی به نام «بَابُ فَرْضِ الْعِلْمِ وَوُجُوبِ طَلَبِهِ وَالْحَثِّ عَلَيْه»[5] ؛ یعنی واجب بودن یادگیری و طلب علم و ترغیب کردن به آموختن آن دارد.
مرحوم کلینی عنوان این باب را مطلق قرار داده است؛ اصل، یادگیریِ دانش است و اختصاص به فراگیری دین ندارد؛ ایشان نیز بخشی از روایات را به نحو مطلق ذکر میکند؛ بهعنوان نمونه، روایت: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِم»[6] ؛ و بخش دیگر را به بیان روایات یادگیری علم و معارف دینی و ترغیب به آن اختصاص میدهد.
پس مرحوم کلینی دو قسم روایت آورده است:
1. قسم اول از روایات که عام و مطلق هستند و بر فضل علم و رجحان آن دلالت میکنند.
2. قسم دوم از روایات که بر رجحان یادگیری علم دین -و نه مطلق علم- دلالت میکنند.
با نظر به روایات مطلق و خاص که مرحوم کلینی آنها را آورده است؛ میگوییم این اطلاق به این مقیدات تقیید میخورد و نیز عام به این خاص، تخصیص میخورد؛ پس مقصود علم دین است و ایشان قائل به نظریه دوم هستند؛ اما فتوای ایشان همان عنوان باب «فَرْض الْعِلْم وَ وُجُوب طَلَبِه وَ الْحَثّ عَلَيْه» است که آنرا در کتاب فضل العلم قرار داده است و این شیوه در دیگر کتب روایی، همچون وسائل الشيعة، التهذيب، الإستبصار و ... وجود دارد که عناوین ابواب، در حقیقت نمادی از فتوا و ماحصل برداشت ایشان است؛ ازاینرو مرحوم کلینی، عنوان باب را «بَابُ فَرْضِ الْعِلْمِ وَ وُجُوبِ طَلَبِهِ وَ الْحَثِّ عَلَيْه» قرار داده و روایاتی هم که در آن آورده است، هم دربارهی علم دین و هم مطلق علوم میباشد.
بنابراین، قرار گرفتن مرحوم کلینی در دستهی قائلین به رجحان مطلق العلم نیز تنها با توجه بهعنوانی است که ایشان قرار داده است که حکایت ازنظر ایشان میکند، و الا نمیتوانستیم این نسبت را به مرحوم کلینی بدهیم.
2. علامه مجلسی&
علامه مجلسی، یکی دیگر از کسانی است که میتوان از بیاناتشان استفاده کرد که ایشان نیز قائل به رجحان یادگیری مطلق العلم هستند.
برخی از اساتید درس خارج، در درس خارج خود پیرامون این موضوع، علامه مجلسی& را ازجمله قائلین به نظریه دوم بیان کردهاند و ایشان از کسانی است که به اباحه مطلق العلم و تعلم آن معتقدند نه به رجحان مطلق العلم.
البته برخی از اساتید هم در کتابهای خویش[7] علامه مجلسی را به گروه دوم نسبت دادهاند که رجحان تعلم علم، منحصر به علم دین و مقدمهی آن است؛ اما عبارت مرحوم مجلسی همان عبارتی است که ایشان بدان استدلال کرده است. ایشان در «بحارالانوار» دربارهی اهمیت تعلم علم مطالبی دارند و روایاتی متعددی را در جلد نخست[8] آن نقل کردهاند و علمآموزی را از ضروریات معرفی میکنند و پس از ذکر نمونههایی، وارد این مسئله میشود که آنچه از علم واجب عینی یا کفایی است، کدام است؟
علامه مجلسی پس از ذکر بیشماری از روایات، میفرماید:
«بيانٌ[9] : هذه الأخبار تدل على وجوب طلب العلم ولا شك في وجوب طلب القدر الضروري من معرفة الله وصفاته وسائر أصول الدين ومعرفة العبادات وشرائطها والمناهي ولو بالأخذ عن عالم عينا والأشهر بين الأصحاب أن تحصيل أزيد من ذلك إما من الواجبات الكفائية أو من المستحبات»[10] ؛ این روایات بر وجوب طلب علم دلالت میکند. در اینکه یادگیری علم واجب است؛ هیچ شکی نیست؛ اما آنچه که از یادگیری علم واجب است، دانستن مقدار ضروری و واجب از شناخت خدا و صفات اوست-که مربوط به توحید است- و بقیهی اصول دین و شناخت عبادات و شرایط آن و آنچه که از آن نهی شده است، هرچند خودت تحقیق نکنی و از عالمی یاد بگیری؛ اینها واجب عینی است؛ یعنی هرکسی خودش باید یاد بگیرد؛ و آنچه بین اصحاب مشهور است، بهدست آوردن یادگیری بیش از اینها و بیش از قدر ضروری از معرفه الله و سایر علوم غیر از علوم واجب دینی است که واجب عینی نمیباشد؛ یا همانند علم نجاری و علوم ریاضی واجب کفایی است یا از مستحبات است و رجحان دارد.
سؤال: در کجای این مطلب علامه مجلسی فرمودهاند که یادگیری مطلق العلوم اباحه دارد و رجحان ندارد؟
ایشان فرمودهاند که علم دین، معرفة الله و از واجبات عینی است، اگرچه از یک عالم یاد بگیری؛ اما بقیه یا واجب کفایی است و یا مستحب است و رجحان دارد. فرض ما نیز رجحان العلم است، نه وجوب تعلّم علم.
رجحان داشتن، هم با واجب و هم با مستحب میسازد. پس این انتصاب نسبت به علامه مجلسی قابلتأمل است و شاید بین وجوب و استحباب خلطی ایجادشده است.
بنابراین، شایسته است که علامه مجلسی را از طایفهی اول که مطلق تعلم علم را راجح میدانند، اعتبار کنیم؛ البته این اختلاف میان علما در بین اهل تسنن نیز وجود دارد.
فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامي)
الدرس السابع والثمانون (12 شوال 1443)
الباب الثاني: امكانيات المسجد
الثانی: التعليم التربوی (حول رجحان تعلم العلم) (الاقوال في المسأله)
و ممن يقول برجحان مطلق العلم الشهيد الثاني& في کتابه «منية المريد».
نعم، هو لم يصرح برجحان مطلق العلم و لكن يستفاد من الأدلة التي ذكرها الشهيد أنه كان يقول برجحانه مطلقا. لأنه رحمه الله جعل فصلا و عنونه بعنوان: «فصل في دليل العقل على فضل العلم».
و ذكر فيه دليل العقل على فضل العلم ورجحانه بشكل مطلق و من دون تقييده بقيد. ثم استدل بالملازمة بين العلق و الشرع فيتفيد فضل مطلق العلم.
فقال: «وأما دليل العقل فنذكر منه وجهين... والثاني أن الأمور على أربعة أقسام قسم يرضاه العقل ولا ترضاه الشهوة وقسم عكسه وقسم يرضيانه وقسم لا يرضيانه؛ فالأول: كالأمراض والمكاره في الدنيا؛ و الثاني: المعاصي أجمع. والثالث: العلم. والرابع: الجهل. فمنزل العلم من الجهل بمنزلة الجنة من النار فكما أن العقل والشهوة لا يرضيان بالنار كذا لا يرضيان بالجهل وكما أنهما يرضيان بالجنة كذا يرضيان بالعلم فمن رضي بالعلم فقد خاض في جنة حاضرة ومن رضي بالجهل فقد رضي بنار حاضرة. ثم من اختار العلم يقال له بعد الموت تعودت المقام في الجنة فادخلها وللآخر تعودت النار فادخلها»[11] .
ان ما ذكره الشهيد في «منية المريد» طويلة سنذكرها كاملة في باب ذكر الأدلة انشاء الله تعالى.
و أضف الى ذلك ما ذكره الكليني في كتابه و العنوان الذي اتحذه و جعله على تلك الباب، لأنه جعل كتابا بعنوان: «فضل العلم» و جعله فيه بابا و عنوانه «بَابُ فَرْضِ الْعِلْمِ وَ وُجُوبِ طَلَبِهِ وَ الْحَثِّ عَلَيْه»[12] ؛ و ذكر فيه عدة روايات بعضها مطلقة في فرض طلب العلم و بعضها مختصة بعلم الدين، فيستفاد مما ذكره الكليني أنه كان يعتقد بفرض مطلق العلم و رجحانه، لا برجحان علم الدين فقط.
و هذا يستفاد من العنوان الذي اتخذه على الباب.
نعم، لولا هذا العنوان لما كنا نستطيع أن نقول أنه يعتقد برجحان مطلق العلم و التعلم.
قد ذكر بعض أصدقائي في القاء بحث الخارج حول هذا الموضوع بأن العلامة المجلسي من الطائفة الثانيه و هم الذين كانوا يعتقدون باباحة مطلق العلم و تعلمه لا برجحانه.
و لكنه يمكن القول بأن هذا الانتساب غير صحيح، لأن العلامة المجلسي لم يقل باباحة تعلم مطلق العلوم، بل قال باختصاص وجوب عيني تعلم العلم بعلم الدين و معارف الدين فقط و أما مطلق العلم و تعلمه يدور مدار الوجوب الكفائي أو الاستحباب.
نلتفت الى بيانه في موضعه:
يقول المجلسي بعد ذكر روايات عديدة في الباب:
«بيانٌ: هذه الأخبار تدل على وجوب طلب العلم ولا شك في وجوب طلب القدر الضروري من معرفة الله وصفاته وسائر أصول الدين ومعرفة العبادات وشرائطها والمناهي ولو بالأخذ عن عالم عينا والأشهر بين الأصحاب أن تحصيل أزيد من ذلك إما من الواجبات الكفائية أو من المستحبات»[13] .
بناء على ذلك، ينبغي من اعتبار العلامة المجلسي& ضمن القائلين برجحان مطلق تعلم العلم.