استاد سيد ابوالفضل طباطبایی

درس فقه

1400/12/17

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامی)/ امکانیات المسجد /الأول: امكانية المسجد لتعليم المجتمع - الأدلة في المقام: الثاني: الروايات التي تحكي عن سيرة النبي الأعظم و الائمة المعصومين في جعلهم المساجد مدارس

 

در بحث فقه‌المسجد بود؛ درباره امکانیات المسجد مطالبی را بیان کردیم؛ گفتیم: یکی از توانمندهای مسجد، کمک به بخش آموزش جامعه است که در دو بخش ادله‌ای را برای آن اقامه کردیم:

بخش اول؛ ادله‌ای که «تدلّ علی جواز الاستفادة من المسجد أو من امکانيات المسجد لمطلق تعليم المجتمع ذکرنا و اثبتنا الجواز» بود.

بخش دوم؛ در باب تعلیم دین بود که آیا به‌کارگیری ظرفیت مسجد برای آن جایز است یا نه؟

با توجه به ادله‌ای که در بخش نخست برای اثبات مطلق التعليم در مسجد اقامه شد؛ دیگر برای تعلیم دین نیازی به دلیل نیست، چراکه تعلیم دین جزئی از مطلق التعليم است؛ همچنین از طریق قیاس اولویت نیز این مطلب مهم ثابت شد.

این نخستین دلیلی بود که برای جواز تعلیم الدین در مسجد اقامه کردیم.

اما دومین دلیل از به‌کارگیری امکانیات مسجد برای تعلیم دین به روایاتی اشاره می‌کنیم که حکایت از قرار دادن مساجد به‌عنوان مدارس در سیره پیامبر’ و ائمه معصومین^ دارد.

روایت اول را در جلسه پیشین بیان کردیم؛ و در ادامه به روایت دیگری اشاره خواهیم کرد.

روایت دوم

روایت دوم به‌عنوان دلیل بر جواز تعلیم الدین در مسجد، محاوره و گفتگویی است که میان جناب ابی‌ذر و پیامبر’ پیرامون مذاکره علم رخ‌داده است.

روایت این‌گونه دارد:

عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ× قَالَ: «بَيْنَمَا أَنَا جَالِسٌ فِي مَسْجِدِ النَّبِيِّ’ إِذْ دَخَلَ أَبُوذَرٍّ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! جَنَازَةُ الْعَابِدِ أَحَبُّ إِلَيْكَ أَمْ مَجْلِسُ الْعَالِمِ؟

فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ’: يَا أَبَا ذَرٍّ! الْجُلُوسُ سَاعَةً عِنْدَ مُذَاكَرَةِ الْعَالِمِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ مِنْ أَلْفِ جَنَازَةٍ مِنْ جَنَازَةِ الشُّهَدَاءِ، وَالْجُلُوسُ سَاعَةً عِنْدَ مُذَاكَرَةِ الْعِلْمِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ مِنْ قِيَامِ أَلْفِ لَيْلَةٍ يُصَلَّى فِي كُلِّ لَيْلَةٍ أَلْفُ رَكْعَةٍ، وَالْجُلُوسُ سَاعَةً عِنْدَ مُذَاكَرَةِ الْعِلْمِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ مِنْ أَلْفِ غَزْوَةٍ وَقِرَاءَةِ الْقُرْآنِ كُلِّهِ.

قَالَ: يَا رَسُولَ اللَّه!‌ مُذَاكَرَةُ الْعِلْمِ خَيْرٌ مِنْ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ كُلِّهِ!

فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ’: يَا أَبَا ذَرٍّ! الْجُلُوسُ سَاعَةً عِنْدَ مُذَاكَرَةِ الْعِلْمِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ كُلِّهِ اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفَ مَرَّةٍ عَلَيْكُمْ بِمُذَاكَرَةِ الْعِلْمِ، فَإِنَّ بِالْعِلْمِ تَعْرِفُونَ الْحَلَالَ مِنَ الْحَرَامِ وَمَنْ خَرَجَ مِنْ بَيْتِهِ لِيَلْتَمِسَ بَاباً مِنَ الْعِلْمِ كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لَهُ بِكُلِّ قَدَمٍ ثَوَابَ نَبِيٍّ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ، وَأَعْطَاهُ اللَّهُ بِكُلِّ حَرْفٍ يَسْتَمِعُ أَوْ يَكْتُبُ مَدِينَةً فِي الْجَنَّةِ، وَطَالِبُ الْعِلْمِ أَحَبَّهُ اللَّهُ وَأَحَبَّهُ الْمَلَائِكَةُ وَأَحَبَّهُ النَّبِيُّونَ وَلَا يُحِبُّ الْعِلْمَ إِلَّا السَّعِيدُ، وَطُوبَى لِطَالِبِ الْعِلْمِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

يَا أَبَا ذَرٍّ! وَالْجُلُوسُ سَاعَةً عِنْدَ مُذَاكَرَةِ الْعِلْمِ خَيْرٌ لَكَ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ صِيَامٍ نَهَارُهَا وَقِيَامٍ لَيْلُهَا، وَالنَّظَرُ إِلَى وَجْهِ الْعَالِمِ خَيْرٌ لَكَ مِنْ عِتْقِ أَلْفِ رَقَبَةٍ، وَمَنْ خَرَجَ مِنْ بَيْتِهِ لِيَلْتَمِسَ بَاباً مِنَ الْعِلْمِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ قَدَمٍ ثَوَابَ أَلْفِ شَهِيدٍ مِنْ شُهَدَاءِ بَدْرٍ، وَطَالِبُ الْعِلْمِ حَبِيبُ اللَّهِ وَمَنْ أَحَبَّ الْعِلْمَ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ، وَيُصْبِحُ وَيُمْسِي فِي رِضَا اللَّهِ، وَلَا يَخْرُجُ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى يَشْرَبَ مِنَ الْكَوْثَرِ، وَيَأْكُلَ مِنْ ثَمَرَةِ الْجَنَّةِ، وَلَا يَأْكُلُ الدُّودُ جَسَدَهُ وَيَكُونُ فِي الْجَنَّةِ رَفِيقَ الْخَضِرِ×، وَهَذَا كُلُّهُ تَحْتَ هَذِهِ الْآيَةِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: {يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ}[1] ؛[2] .

امیرالمؤمنین× فرمود: در مسجد پیامبر’ نشسته بودم که ابوذر داخل شد؛ سپس گفت: يا رسول اللَّه! نزد شما تشییع‌جنازه عابد بهتر است يا مجلس عالم؟

پس رسول خدا’ فرمود: اى اباذر! نشستن ساعتى نزد مذاكره عالم از تشییع هزار جنازه از جنازه‌هاى شهيدان برای خدا محبوب‌تر است.

و نشستن ساعتى نزد مذاكره علم برای خدا محبوب‌تر است از قيام هزار شب كه در هر شب هزار ركعت نماز كند؛

و ساعتى نشستن پیش مذاکره‌ی علم‌، نزد خدا از هزار جهاد و خواندن همه‌ی قرآن محبوب‌تر است.

سپس ابوذر گفت: يا رسول اللَّه! مذاکره‌ی علم از خواندن همه‌ی قرآن بهتر است؟!

رسول خدا’ فرمود: اى ابوذر! نشستن ساعتى نزد مذاكره علم بهتر است برای خدا از این‌که همه‌ی قرآن دوازده هزار بار خوانده شود.

بر شما باد به مذاكره علم؛ زیرا به‌واسطه‌ی علم حلال را از حرام می‌شناسید و هر كه از خانه‌ی خود بيرون آيد برای این‌که بابی از علم را طلب کند، خداى تعالى براى هر قدم او ثواب پيامبرى از پيامبران را بنویسد و به هر حرفی که او می‌شنود یا می‌نویسد شهری در بهشت می‌دهد و خدای تعالی، فرشتگان و پیامبران، طالب علم را دوست دارند و علم را نيكبخت دوست دارد و خوشا به حال طالب در روز قیامت.

ای اباذر! نشستن ساعتى نزد مذاکره‌ی علم بهتر از عبادت يك سال است كه روزها را روزه باشى و شب‌ها را قیام نمائی.

و نظر كردن بر روى عالم برای تو بهتر از آزاد كردن هزار بنده است.

و هر كه از خانه خود بيرون رود تا بابى از علم را طلب كند، خداوند برای هر قدم او ثواب شهیدی از شهدای بدر را می‌نویسد.

و طالب علم حبيب و دوست خدا است و هر كه علم را دوست بدارد بهشت بر او واجب شود و صبح و شب در رضای خدا به سر می‌برد.

و از دنيا بيرون نرود تا آن‌که از آب كوثر بياشامد و از ميوه بهشت بخورد و کرم، بدن او را نخورد.

و در بهشت رفيق خضر× باشد.

و همه‌ی اين‌ها تحت اين آيه است که خدای تعالی فرمود: {يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ}[3] ؛ خداوند کسانی را که ایمان آورده‌اند و کسانی را که علم به آنان داده‌شده درجات عظیمی می‌بخشد.

نکته: البته این حدیث مرسل است؛ ولی چون مجموعه‌ای از روایات داریم و دلیل اصلی را در بخش قبل نیز گفتیم؛ نیاز به بررسی سندی نداریم، چراکه این‌ روایت اگر دلیل نباشد، مؤید دلیل هست.

شرح روایت

امر، دایر بین مجلس عالم و تشییع‌جنازه عابد است؛ آن‌هم عابد حقیقی منظور است نه هرکسی که عبادت را مستمسکی برای رسیدن به اهدافش قرار می‌دهد، چراکه این‌ها (کسانی‌که برای رسیدن به‌هدف خداوند را عبادت می‌کنند) عابد نیستند و عبادتشان نیز پذیرفتنی نیست.

گفت‌وگو میان اباذر و رسول خدا’ در مسجد رخ‌داده و ما نیز به این قسمت از روایت استناد می‌کنیم.

خواندن این روایات مفید است؛ اما هدف ما بیان آن‌ روایاتی است که در آن مسجد در سیره‌ی پیامبر’، مجلس علم و تعلیم باشد.

[گاهی از روایات استفاده مطلق می‌کنیم. این نکته ربطی به استدلال ما ندارد و مربوط به متن روایت است. گاهی برای انسان شبهه ایجاد می‌شود؛ مثلاً در دوره‌ی دفاع مقدس نیز این بحث‌ها گاهی مطرح می‌شد و برخی‌ها می‌گفتند که این‌همه روایت درباره مذاکره و تحصیل علم‌داریم که افضل از جهاد است؛ پس بااین‌همه روایات چگونه اهمیت جهاد می‌تواند از مذاکره علم بیشتر باشد!

پیامبر در این‌جا فرمود: مذاکره علم افضل از هزار تشییع جنازه است که همه‌ی آن‌ها جنازه‌ی شهدا باشند؛ این‌ها در فرض مطلق این وضعیت است، نه این‌که در همه‌ی موارد با همه حالات و همه‌جا مذاکره‌ی علم افضل باشد؛ این افضلیت ذاتی است؛ اما گاهی از اوقات ممکن است ضرورت شرکت در تشییع‌جنازه‌ی یک شهید یا غیر شهید، از مذاکره‌ی علم بیشتر باشد؛ لکن در فضای عادی، تشییع‌جنازه عادی است و مذاکره‌ی علم نیز عادی است؛ از همین‌رو، آنجا فرموده‌اند که یک ساعت مذاکره‌ی علم افضل از هزار تشییع‌جنازه است؛ اما اگر تشییع‌جنازه‌ی یک نفر، نمادی از قدرت اسلام و مسلمین باشد به‌طور یقین، حضور در آن تشییع‌جنازه افضل از مذاکره علم است؛ به‌ویژه این‌که نسبت به عزت، قدرت و عظمت اسلام تأکید می‌شود و این نکته مهمی است.]

پیامبر اکرم’ در سال ششم هجرت هنگامی‌که برای عمره به‌سمت مکه آمد؛ مشرکان از ورود ایشان ممانعت کردند؛ ایشان به مدت نوزده شبانه‌روز در حدیبیه که منطقه‌ای پرآب است و در شانزده کیلومتری مسجدالحرام و در شمال مکه واقع شده بود درحالی‌که لباس احرام به تن داشت، توقف نمودند؛-اکنون در آنجا مسجدی به نام حدیبیه بناشده که یکی از مواقیت حج است- پیامبر با مشرکین در آنجا مذاکره کردند و توافق کردند که در سال آینده به‌همراه تعدادی برای عمرةالقضاء بیایند؛ ازاین‌رو همان‌جا تقصیر کردند و به‌سوی مدینه بازگشتند.

هنگامی‌که پیامبر در سال هفتم هجری برای انجام عمرةالقضاء به مکه آمدند؛ مشرکان تبلیغ کرده بودند که مسلمانان ضعیف شده و قدرتی ندارند؛ لذا پیامبر| در برابر این تبلیغات دستور دادند که همه‌ی همراهان به‌صورت هروله طواف کنند؛ یعنی دوان‌دوان طواف کنند تا ضعیف نبودن مسلمانان برای همه دانسته شود.[4]

برخی از اهل‌سنت هنوز هم با حالت هروله طواف می‌کنند[5] که این خلاف است، چراکه این کار، مسئله‌ای موردی بوده است.[6] پس قطعاً! نشان‌دادن این قضیه جزء مسائلی است که یک‌وقت برداشت نادرستی از این روایات نداشته باشیم.

آن غزوه، تشییع‌جنازه، شب‌زنده‌داری و هزار رکعت نماز، نیاز به بیان حکم و تَفقُّه دارد و این به‌سبب علم به‌دست می‌آید.

به‌واسطه‌ی علم، حلال و حرام از هم شناخته می‌شوند؛ یعنی جامعه نباید عمل کورکورانه و تقلیدی بی‌فایده داشته باشد، بلکه باید در ابتدا از شناخت برخوردار باشد.

این یک نمونه از سیره پیامبر’ در حضور امیرمؤمنان× است که در مسجد رخ‌داده و به‌عنوان دلیلی است که مسجد می‌تواند پایگاه تعلیم دین باشد.

دلیل سوم

روایات و احادیثی است که جامعه را بر تعليم القرآن في المساجد ترغیب می‌کند.

قرآن، متن دین و قانون اساسی اسلام است. در روایات تأکید شده که مسجد پایگاه تعلیم قرآن است.

به‌عنوان نمونه یکی از آن‌ها، روایتی است که پیشتر در بحث هوية المسجد خوانده‌ایم.

روایت این‌گونه دارد:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ×، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ’: «مَنْ سَمِعْتُمُوهُ يُنْشِدُ الشِّعْرَ فِي الْمَسَاجِدِ فَقُولُوا فَضَّ اللَّهُ فَاكَ إِنَّمَا نُصِبَتِ الْمَسَاجِدُ لِلْقُرْآنِ.»[7] .

رسول خدا’ فرمود: هرگاه شنیدید کسى در مسجد شعر مى‌خواند به او بگویید خداوند دهانت را بشکند! همانا مساجد براى قرآن ساخته‌شده‌اند.

شرح روایت

مقصود پیامبر خواندن هر شعری در مسجد نیست؛ [بحث مفصلی می‌خواهد؛ باید بررسی کنیم، ببینیم که خواندن چه شعری در مسجد منع شده است؛ و ملاک خواندن اشعار در مسجد چیست؟] عمده ی داستان این است که چون اشعار در دوره‌ی جاهلیت و پیش از اسلام محتوای خوبی نداشته؛ لذا شایسته مسجد نبوده است؛ ازاین‌رو از خواندن آن اشعار در مسجد منع شده است.

ما نیز در تعلیم، همیشه این قید را می‌گوییم که باید تعلیم متناسب با شأن مسجد باشد.

در آن دوران به دلیل اینکه اشعار، اشعار عاشقانه و جاهلیت با محتواهای غیردینی و غیرمعرفتی بوده است، گفته‌اند که جای آن در مسجد نیست.

اما پیامبر’ فرمود: «إِنَّمَا نُصِبَتِ الْمَسَاجِدُ لِلْقُرْآنِ»؛ مساجد برای قرآن نصب‌شده است؛ یعنی در آنجا آموزش قرآن و خواندنش داده شود. پس هنگامی‌که آن اشعار با محتوای قرآن هماهنگ شد، منعی برای خواندن آن‌ها در مسجد نیست.

تعلیم قرآن در مساجد در منابع اهل‌سنت نیز نقل‌شده است.

به‌عنوان نمونه،

عَنْ أَبِي رَجَاءٍ الْعُطَارِدِيِّ، عَنْ أَبِي مُوسَى الْأَشْعَرِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: «تَعَلَّمْنَا الْقُرْآنَ فِي هَذَا الْمَسْجِدِ - يَعْنِي مَسْجِدَ الْبَصْرَةِ - وَكُنَّا نَجْلِسُ حِلَقًا حِلَقًا...»[8] ؛ شخصی به نام أَبِي رَجَاء الْعُطَارِدِي می‌گوید: ما قرآن را در این مسجد؛ یعنی مسجد بصره یاد گرفتیم؛ و ما حلقه‌حلقه می‌نشستیم و قرآن را یاد می‌گرفتیم.

دلیل چهارم: سيرة المتشرعة المتصلة بعصرالائمة المعصومين^

سیره‌ی متشرعه به‌خودی‌خود حجت نیست؛ مگر این‌که متصل به عصر معصومین^ باشد؛ یعنی از زمان ایشان تاکنون وجود داشته باشد و حکایت از رضایت معصومین^ بر این سیره داشته باشد، در این صورت می‌توان به آن سیره استدلال کرد.

سیره‌ی متشرعه ازجمله مواردی است که بر جواز تعلیم دین در مساجد یا جواز به‌کارگیری امکانیات مسجد برای تعلیم دین دلالت می‌کند؛ آن‌هم سیره‌ای که بیشتر، منظور سیره‌ی علما و فقهای دین است؛ یعنی سیره‌ی آن‌هایی که معلمان جامعه بوده‌اند بدین گونه بوده که بسیاری از جلسات درس و بحثشان در مساجد برگزار می‌شده است؛ لذا از زمان معصومین^ تاکنون، تعلیم دین در مساجد فراوان وجود داشته است. نمونه‌اش هم این جمله معروف است که می‌گویند: نهصد نفر را در مسجد کوفه دیدیم که همه‌ی آن‌ها از امام صادق× نقل می‌کردند[9] ؛ یعنی نهصد کرسی تدریس در مسجد کوفه در زمان‌های گوناگون (نه هم‌زمان) بوده است.

نجاشی در جمله‌ای از حسن بن علی وشّاء -که جزء شخصیت‌های بزرگ شیعه بوده‌ و از اصحاب امام رضا× به‌شمار می‌رفت- زمانی‌که به محمد بن عیسی می‌رسد، از لسان وی این‌گونه نقل می‌کند:

«خرجت إلى الكوفة في طلب الحديث فلقيت بها الحسن بن علي الوشاء فسألته أن يخرج لي كتاب العلاء بن رزين القلاء وأبان بن عثمان الأحمر فأخرجهما إلى فقلت له: أحب أن تجيزهما لي فقال رحمك الله وما عجلتك؟ اذهب فاكتبهما واسمع من بعد فقال: لا آمن الحدثان فقال: لو علمت أن هذا الحديث يكون له هذا الطلب لاستكثرت منه فإني أدركت في هذا المسجد تسعمائة شيخ كل يقول: أخبرني جعفر بن محمد»[10] ؛ رفتم کوفه در پی این‌که حدیثی از اهل‌بیت^ برای من نقل شود و یاد بگیرم. حسن بن علي بن زياد الوشاء را در آن‌جا ملاقات کردم. پس از او خواستم که کتاب علاء بن رزين القلاء و أبان بن عثمان الأحمر را برای نسخه‌برداری به من بدهد. آن دو را برای من آورد؛ سپس گفتم: اجازه روايت نيز بدهيد. فرمود: خدا تو را رحمت كند، چقدر عجله دارى! ببر بنويس؛ سپس بيا براى من بخوان تا بشنوم؛ آن‌گاه اجازه روايت بدهم. گفتم: از پيشامدهاى زمان‌ بر خودم خاطرجمع نيستم. سپس حسن بن علی وشاء گفت: عجب! اگر من مي‌دانستم كه حديث این‌گونه مشترى و خواهان دارد، بيشتر از اين جمع مي‌كردم. من در مسجد كوفه ۹۰۰ استاد را درك كرده‌ام كه همه مي‌گفتند: «حدثني جعفر بن محمد»؛ یعنی همه‌ی متن درسی و منبع آن از سخنان امام صادق× بوده است.

همان‌گونه که بیان شد، این سیره از زمان ائمه^ و اصحاب ایشان تا تابعین، علما و فقها این‌چنین بوده است؛ به‌نحوی‌که حسن بن علی وشاء، تعلیم در مسجد کوفه را در زمان امام صادق× بیان می‌کند؛ بنابراین ائمه^ می‌دیدند و منعی هم از این کار نکرده‌اند؛ پس وجود این سیره دلالت بر این می‌کند که این امکان را می‌شود برای تعلیم ما يحتاجه المجتمع بشرط ان يکون لائقا بالمسجد، به‌کار برد.

 

فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامي)

الدرس الثمانون (5 شعبان 1443)

الباب الثاني: امكانيات المسجد

الثاني: امكانية المسجد لتعليم الدين

الأدلة في المقام:

الثاني: الروايات التي تحكي عن سيرة النبي الأعظم| والائمة المعصومين^ في جعلهم المساجد مدار

في هذا الاطار قد ذكرنا نموذجا من الروايات:

منها: محاورة أبي ذر مع رسول الله| حول مذاكرة العلم

2- عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ× قَالَ: «بَيْنَمَا أَنَا جَالِسٌ فِي مَسْجِدِ النَّبِيِّ’ إِذْ دَخَلَ أَبُوذَرٍّ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! جَنَازَةُ الْعَابِدِ أَحَبُّ إِلَيْكَ أَمْ مَجْلِسُ الْعَالِمِ؟

فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ’: يَا أَبَا ذَرٍّ! الْجُلُوسُ سَاعَةً عِنْدَ مُذَاكَرَةِ الْعَالِمِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ مِنْ أَلْفِ جَنَازَةٍ مِنْ جَنَازَةِ الشُّهَدَاءِ، وَالْجُلُوسُ سَاعَةً عِنْدَ مُذَاكَرَةِ الْعِلْمِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ مِنْ قِيَامِ أَلْفِ لَيْلَةٍ يُصَلَّى فِي كُلِّ لَيْلَةٍ أَلْفُ رَكْعَةٍ، وَالْجُلُوسُ سَاعَةً عِنْدَ مُذَاكَرَةِ الْعِلْمِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ مِنْ أَلْفِ غَزْوَةٍ وَقِرَاءَةِ الْقُرْآنِ كُلِّهِ.

قَالَ: يَا رَسُولَ اللَّه!‌ مُذَاكَرَةُ الْعِلْمِ خَيْرٌ مِنْ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ كُلِّهِ!

فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ’: يَا أَبَا ذَرٍّ! الْجُلُوسُ سَاعَةً عِنْدَ مُذَاكَرَةِ الْعِلْمِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ كُلِّهِ اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفَ مَرَّةٍ عَلَيْكُمْ بِمُذَاكَرَةِ الْعِلْمِ، فَإِنَّ بِالْعِلْمِ تَعْرِفُونَ الْحَلَالَ مِنَ الْحَرَامِ وَمَنْ خَرَجَ مِنْ بَيْتِهِ لِيَلْتَمِسَ بَاباً مِنَ الْعِلْمِ كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لَهُ بِكُلِّ قَدَمٍ ثَوَابَ نَبِيٍّ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ، وَأَعْطَاهُ اللَّهُ بِكُلِّ حَرْفٍ يَسْتَمِعُ أَوْ يَكْتُبُ مَدِينَةً فِي الْجَنَّةِ، وَطَالِبُ الْعِلْمِ أَحَبَّهُ اللَّهُ وَأَحَبَّهُ الْمَلَائِكَةُ وَأَحَبَّهُ النَّبِيُّونَ وَلَا يُحِبُّ الْعِلْمَ إِلَّا السَّعِيدُ، وَطُوبَى لِطَالِبِ الْعِلْمِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

يَا أَبَا ذَرٍّ! وَالْجُلُوسُ سَاعَةً عِنْدَ مُذَاكَرَةِ الْعِلْمِ خَيْرٌ لَكَ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ صِيَامٍ نَهَارُهَا وَقِيَامٍ لَيْلُهَا، وَالنَّظَرُ إِلَى وَجْهِ الْعَالِمِ خَيْرٌ لَكَ مِنْ عِتْقِ أَلْفِ رَقَبَةٍ، وَمَنْ خَرَجَ مِنْ بَيْتِهِ لِيَلْتَمِسَ بَاباً مِنَ الْعِلْمِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ قَدَمٍ ثَوَابَ أَلْفِ شَهِيدٍ مِنْ شُهَدَاءِ بَدْرٍ، وَطَالِبُ الْعِلْمِ حَبِيبُ اللَّهِ وَمَنْ أَحَبَّ الْعِلْمَ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ، وَيُصْبِحُ وَيُمْسِي فِي رِضَا اللَّهِ، وَلَا يَخْرُجُ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى يَشْرَبَ مِنَ الْكَوْثَرِ، وَيَأْكُلَ مِنْ ثَمَرَةِ الْجَنَّةِ، وَلَا يَأْكُلُ الدُّودُ جَسَدَهُ وَيَكُونُ فِي الْجَنَّةِ رَفِيقَ الْخَضِرِ×، وَهَذَا كُلُّهُ تَحْتَ هَذِهِ الْآيَةِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: {يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ}[11] ؛[12] .

الثالث: الأحاديث الدالة على تعليم القرآن في المسجد

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ×، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ’: «مَنْ سَمِعْتُمُوهُ يُنْشِدُ الشِّعْرَ فِي الْمَسَاجِدِ فَقُولُوا فَضَّ اللَّهُ فَاكَ إِنَّمَا نُصِبَتِ الْمَسَاجِدُ لِلْقُرْآنِ» [13] .

الرابع: السيرة المتشرعة المتصلة بعصر الأئمة المعصومين^

مما يدل على جواز تعليم الدين في المساجد وجواز الاستفادة من امكانية المساجد لتعليم الدين، سيرة المتشرعة (علماء الدين وفقهاوهم) في اقامة دروسهم الفقهية والكلامية وغيرها في المساجد؛ ولاشك في أن هذه ااسيرة كانت متصلة بعصر المعصومين^ خاصة عصر الامام الباقر والصادق‘.

كما ذكر النجاشي في ترجمة الحسن بن علي بن زياد الوشاء:

«الوشاء بجلي كوفي، قال أبو عمرو: ويكنى بأبي محمد الوشاء وهو ابن بنت إلياس الصيرفي خزاز من أصحاب الرضا× وكان من وجوه هذه الطائفة روى عن جده إليا

... أخبرني ابن شاذان قال: حدثنا أحمد بن محمد بن يحيى عن سعد عن أحمد بن محمد بن عيسى قال خرجت إلى الكوفة في طلب الحديث فلقيت بها الحسن بن علي الوشاء فسألته أن يخرج لي (إلي) كتاب العلاء بن رزين القلاء وأبان بن عثمان الأحمر فأخرجهما إلي فقلت له: أحب أن تجيزهما لي فقال لي: يا رحمك الله وما عجلتك اذهب فاكتبهما واسمع من بعد فقلت: لا آمن الحدثان‌

فقال لو علمت‌ أن‌ هذا الحديث‌ يكون‌ له‌ هذا الطلب‌ لاستكثرت منه فإني أدركت في هذا المسجد تسعمائة شيخ كل يقول حدثني جعفر بن محمد وكان هذا الشيخ عينا من عيون هذه الطائفة.

و له كتب، منها: ثواب الحج والمناسك والنوادر أخبرنا ابن شاذان عن أحمد بن محمد بن يحيى عن أحمد بن إدريس عن محمد بن أحمد بن يحيى عن يعقوب بن يزيد عن الوشاء بكتبه. وله مسائل الرضا× أخبرنا ابن شاذان عن علي بن حاتم عن أحمد بن إدريس عن أحمد بن محمد بن عيسى عن الحسن بن علي الوشاء بكتابه مسائل الرضا×»[14] .


[1] سوره مجادله، آيه 11.
[2] جامع الأخبار، الشعيري، محمد، ج1، ص37.
[3] سوره مجادله، آيه 11.
[4] - ر.ک: مجمع‌البیان، ج23، ص191.
[5] - الفقه علي المذاهب الاربعة، ج1، كتاب الحج، سنن الطواف و واجباته، ص594.
[6] - ر.ک: انوار هدایت، ج3، ص203.
[7] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج3، ص369.
[8] المستدرك على الصحيحين، الحاكم، أبو عبد الله، ج2، ص240.
[9] - بحوث فی الملل و النحل، ج6، ص631؛ بحارالانوار، ج7، ص213؛ قصص الأنبياء (قصص قرآن- ترجمه قصص الأنبياء جزائرى)، ص787؛ مستدرک الوسائل، الخاتمة، ‌ج2، ص27؛ سفینة البحار، ج8، ص483.
[10] رجال النجاشي، النجاشي، أبو العبّاس، ج1، ص39.
[11] سوره مجادله، آيه 11.
[12] جامع الأخبار، الشعيري، محمد، ج1، ص37.
[13] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج3، ص369.
[14] رجال النجاشي، النجاشي، أبو العبّاس، ج1، ص39.