1400/12/03
موضوع: فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامی)/امکانیات المسجد /الأول: امكانية المسجد لتعليم المجتمع - الدليل على جواز التعليم في المسجد (الثاني: سيرة النبي| والأئمة المعصومين^)
دربارهی امکانیات المسجد بحث میکردیم؛ یعنی ظرفیتها و توانمندیهای مسجد که از آن جمله، بهکارگیری ظرفیتهای مسجد در تعلیم جامعه است؛ یعنی نقش مسجد در تعلیم و آموزش جامعه.
دلیل اول: عدم المنع
عدم المنع را بهعنوان نخستین دلیل بر این مطلب بیان کردیم که مجموعهای از روایات این دلیل را تأیید میکردند و حکایت از این میکرد که بهکارگیری مسجد در مسیر تعلیم جامعه جایز است و منعی در آن وجود ندارد. البته مقصود تعلیم به نحو مطلق است، بهشرط اینکه منافاتی با شأن مسجد نداشته باشد.
دلیل دوم: سیره معصومین^
سیره معصومین^، دومین دلیل بر توانایی نقشآفرینی و بهکارگیری توانمندیها و ظرفیت مسجد در بحث آموزش جامعه است. مقصود از سیرهی معصومین^، فعل و تقریر ایشان در هنگام حیاتشان میباشد؛ اعم از اینکه فعل یا تقریر معصوم^ بوده است؛ یعنی خود معصوم^ این کار را انجام داده است، یا اینکه در حضور ایشان انجامشده و معصوم^ از انجام آن فعل منع نکرده است، بلکه آنرا تأیید کرده و یا سکوت اختیار نمودهاند که در این حالت نشانهای بر تقریر معصوم^ میباشد.
فعل و تقریری که در ما نحن فیه مورد استناد قرار میگیرد به نحو مطلق است؛ بدون اینکه مقید به دین یا تعلیم دینی شده باشد؛ یعنی کاری که انجامشده، یا دستوری که از طرف ایشان صادرشده باید مطلق باشد. با این قید، سیرهی معصوم^ را مورد استدلال قرار میدهیم.
این مسئله نیز با اندک تأملی در تاریخ اسلام روشن میشود. تاریخ اسلام از بعثت پیامبر اکرم| تا زمان غیبت، 250 سال به طول انجامیده است. با اندک تأملی در این زمان، انسان میتواند موارد بیشماری را مشاهده کند که پیامبر|و ائمه^ از ظرفیت مسجد برای تعلیم و آموزش مواردی که جامعه به آن نیاز داشته و مخالف با شأن مسجد نبوده و نیز خدشهای به قداست و طهارت مسجد وارد نکرده است، بهره بردهاند.
سیرهی پیامبر| در تعلیم کتابت
تعلیم کتاب به مردم از مواردی است که در سیرهی پیامبر| نقل شده است. مردم زمان رسولالله’ جز تعداد اندکی، بقیهی مردم سواد خواندن و نوشتن نداشتند و این افراد بهاندازهای اندک بودند که گاهی اسمشان نیز در تاریخ بیانشده است.[1] در این ایام اهتمام پیامبر اسلام| بر این بوده که مردم خواندن و نوشتن را یاد بگیرند.
بهگونهای که در ابتدای بعثت خود پیامبر نیز در نخستین آیهای که بر حضرت نازل میشود مأمور به قرائت میشود. اینها نکات تفسیری است؛ اما شاید بتوان استفاده کرد که این قرائت همان زبان است؛ یعنی زبانِ دانستن. لازمهی خواندن، دانستنِ زبان است؛ ازاینرو زباندانی یکی از اسباب زمینهای و اساسی در بحث آموزش است.
قرآن کریم: {اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ [2] * الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ}[3] ؛ نخستین مرحلهی {عَلَّمَ بِالْقَلَمِ}؛ آموزش کتابت است. نکته مهم این است که {اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ}؛ یعنی بخوان خدایی را که اکرم است؛ این اکرم بودن وصفی است که با قلم تعلیم داده است؛ اینجا وصف مشعر به علیت است؛ یعنی {الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ}؛ که جملهی وصفی است، اشعار به علیت برای اکرمیت خداوند دارد. خداوند متعال اکرم است، چونکه {عَلَّمَ بِالْقَلَمِ} است.[4]
در زمان پیامبر| مکان مناسبی غیر از مسجدالحرام در مکه و مسجدالنبی و مساجد پیرامون آن (مانند قبا) در مدینه برای تعلیم عموم مردم نبوده است؛ لذا علاوهبر اینکه مسجد بودهاند، از ظرفیت آنها بهعنوان مراکز تعلیم نیز استفاده میشده است. در آنجا تفاوتی نیز در نوع تعلیم (دینی و غیردینی) نمیکرده و هر آنچه موردنیاز مردم بوده، از قبیل تعلیم دینی، قرآن و تفسیر، فقه، تعلیم نظامی تا مهارت شغلی و ... در آنجا تعلیم میدادند.
مسئله کتابت یکی از موارد اساسی است که پیامبر’ تأکید بسیار زیادی روی آن داشتهاند. یا بهتعبیر امروزیها برچیدن بیسوادی و مبارزه با آن (بیسوادی) در سیرهی پیامبر’ از اهمیت زیادی برخوردار بوده بهگونهای که ایشان افرادی را برای تعلیم کتابت مأمور کرده بودند.
ابوالسعود، على بن محمد بن احمد بن موسى بن سعود الخزاعى (710-798 ه.ق)؛ در خانوادهای اندلسى كه به دانش و فقه مشهور بودند زاده شد، و پدر وی در آنجا قاضی بوده است.[5] وی در کتابی به نام «تخريج الدلالات السّمعية»؛ استخراج راهنماییها و دلالتهای شفاهی که در تاریخ نقلشده، به بیان شغلها و کسانیکه به ترویج آنها در زمان پیامبر’ مأمور شده بودند، پرداخته است. وی علت نوشتن این کتاب را در این دیده بود که برخی از افراد از سواد داشتن تنها قلمش را دارند؛ اما نوشتههایشان در تاریخ محتوایی ندارد؛ ازاینرو به فکر نوشتن این کتاب برآمده بود.[6]
کتابت از مواردی است که ابوالسعود در کتابش به آن اشارهکرده و به ذکر نمونههایی دراینباره پرداخته است. وی باب دوم کتاب را به «في معلم الكتابة»؛ معلمین کتابت و نوشتار، یا بهتعبیر امروزی معلم خط اختصاص داده است[7] .
در فصل اول این باب به معرفی زنان و مردانی پرداخته که در زمان پیامبر| کتابت را یاد میدادهاند؛ اعم از اینکه آنها کافر و یا مسلمان باشند.
صاحب کتاب «تخريج الدلالت السمعية» از کتاب «الاستيعاب في معرفة الاصحاب» و نویسندهی آن[8] نقل میکند که کتاب ایشان از کتب تراجم است.
ابوالسعود در «تخريج الدلالات» از برخی افراد همچون عبدالله بن سعيد بن العاص بن أمية بن عبد شمس بن عبد مناف نام میبرد که نامش در دوران جاهلیت حکم بوده و توسط پیامبر|به نام «عبدالله» نامگذاری شده است. وی در مدینه مأمور به آموزش نوشتن به دیگران بود.
عبادة بن الصامت، دومین نفری است که ابوالسعود از سنن أبیداود آنرا معرفی میکند؛ وی به بسیاری از اهل صُفّه، کتابت و قرآن تعلیم داد.[9] این تعلیم یا در مسجد و یا در کنار مسجد انجام میشد. ممکن است به ذهن کسی خطور کند که این یاددادن قرآن؛ یعنی آموزش قرآن؛ درحالیکه آنگونه که در تاریخ نقلشده است، هنگامیکه از کتابت سخن میگوییم مقصود آموزش خط و حروف است[10] ؛ و آموزش قرآن همان تعلیم خط قرآن بوده، نه اینکه احکام و تفسیر قرآن را آموزش داده باشند.
ابوالسعود در باب دوم به معرفی معلم کافر نیز پرداخته و اشاره به ماجرای اسرای بدر میکند که پیامبر’ دربارهی آنان فرمودند: «هرگاه یکی از اسیران بتواند برای ده نفر از فرزندان مسلمانان خواندن و نوشتن بیاموزد، او آزاد خواهد شد»[11] .
نکتهای که در اینجا باید متذکر آن شویم این است که، اگرچه آنها مسلمان نبوده و در مسجد تعلیم نمیدادند؛ اما بنا بر نقلها، پیامبر’ خانهها و مکانهایی در کنار مسجد درست میکردند که همجهت رعایت مسجد باشد و هم مسجد نباشد[12] ؛ محلهای مخصوصی که بهاصطلاح فارسی، مکتبخانه بوده و در آنجا آموزش خط میدادند.
علت فرمایش پیامبر’ به اسرای بدر برای تعلیم به مسلمانان این بود که از انصار کسی خوب نوشتن را بلد نبود.[13]
تعلیم اسرای بدر به مسلمانان بهطورقطع و یقین در مسجد نبوده است؛ لکن مدیریت آن تحت رعایت مسجد بوده است؛ ازاینرو در بیان ظرفیت مسجد تنها ظرفیت درودیوار آن و برگزاری کلاس در چاردیواری آن مقصود نیست، بلکه گاهی این آموزش در بنایی تحت سرپرستی و مدیریت مسجد انجام میشود.
در ادامه صاحب کتاب «تخريج الدلالات السمعية» از زنانی نام میبرد که کتابت میدانستند؛ ازجملهی آنها خانمی به نام «الشفاء أم سليمان بن أبي حثمة» است[14] .
پیامبر اکرم’ به ایشان فرمود:
«علّمي حفصة رقية النملة[15] ، كما علّمتها الكتاب»[16] ؛ شما این نوشتههای خاص را به حفصه بیاموز؛ همانگونه که کتاب را به او آموختی!
تعابیر اینچنینی در این موضوع واردشده و در همینجا نیز «الکتاب» را تفسیر میکند و میگوید: مقصود از آن در جمله «کما علّمتها الکتاب» قرآن نیست، بلکه مقصود نوشتن است[17] .
دربارهی تعلیم اهل صُفّه نیز همین برداشت را دارد و آنرا به خط و هجا معنی میکند[18] ؛ یعنی اینجا آموزش حروف و خط بوده است که از ابن سیده نقل میکند: «كتب الشيء يكتبه كتبا وكتابا، وكتّبه: خطّه»؛ مقصود از کتّبه، خط است[19] .
خلاصه کلام تا اینجا این است که ما در مقام استدلال میخواهیم بگوییم که بهکارگیری امکانیات مسجد برای آموزش خط و کتابت در سیرهی پیامبر’ بوده است؛ و افرادی (زنان و مردانی) از سوی پیامبر با رعایت ایشان برای انجام این کار مأمور بودهاند؛ ازاینرو افراد باسواد در جامعه (مدینه) بهمرورزمان بیشتر میشدند.
مرحوم آقای احمدی میانجی در کتابی به نام «مکاتيب الرسول» که نامههای پیامبر| به افراد گوناگون را گردآوری کرده، اینگونه نقل میکند:
«وقد كثر الكاتبون بعد الهجرة عند ما استقرت الدولة الإسلامية فكانت مساجد المدينة التسعة إلى جانب مسجد رسول الله’ محط أنظار المسلمين يتعلمون فيها القرآن الكريم وتعاليم الإسلام والقراءة والكتابة وقد تبرع المسلمون الذين يعرفون الكتابة والقراءة بتعليم إخوانهم، والأرجح أنه كان من أوائل هؤلاء المسلمين: سعد بن الربيع الخزرجي أحد النقباء الاثني عشر وبشير بن سعد بن ثعلبة وأبان بن سعيد بن العاص وغيرهم»[20] .
میگوید: آن زمانیکه دولت اسلامی استقرار یافت پس از هجرت آنهایی که نوشتن یاد داشتند، بیشتر شدند؛ مسجدالنبی| و مساجد نهگانهی پیرامون آن، محلی برای حضور مسلمانان بود که قرآن و تعالیم اسلام، قرائت و کتابت (خواندن و نوشتن) را در آنجا تعلیم میدیدند. در همهی مساجد، کلاسهای سوادآموزی برگزار میشد و مسلمانانی که خواندن و نوشتن یاد داشتند بهصورت رایگان و فی سبیل الله به برادران مسلمان خود آموزش میدادند؛ و ارجح این است که اینها از نخستین مسلمانان بودند نه از مسلمانان بعدی، مانند سعيد بن ربيع خزرجي که یکی از نقبای دوازدهگانه بود و بشير بن سعد ثعلبة، ابان بن سعيد بن العاص و دیگران.
نکتهای که در وسط بحث به آن اشاره شد این بود، زمانیکه نمیتوانستند برای همیشه در مسجد به این کار بپردازند، در کنار مساجد محل آموزش خط بوده و کودکان در آنجا ضمن یادگیری قرآن به تعلیم خواندن، نوشتن و فراگیری خط مشغول بودند.
جناب بلاذری در «فتوح البلدان» به برخی از این نمونهها اشارهکرده است که در میان اوس و خزرج تعلیم کتابت چگونه بوده است؛ و برخی از یهودیها کتابت یاد داشتهاند که کتابت عربی را در مدینه به بچهها یاد میدادند؛[21] و چارهای جز این کار در ابتدای اسلام نبوده است.
کتابت عربی، یک سال پس از آمدن پیامبر| به مدینه گسترش یافت[22] ؛ یعنی پیش از آن، تعدادی اندک به کتابت عربی آشنا بودند.
خلاصه اینکه، سیره پیامبر’ چه فعل و چه تقریر، بر این بوده است که از ظرفیتهای مسجد برای تعلیم در عرصههای گوناگون، ازجمله خواندن و نوشتن استفاده شود.
فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامي)
الدرس الرابع والسبعون (20 رجب 1443)
الباب الثاني: امكانيات المسجد
الأول: امكانية المسجد لتعليم المجتمع (الدليل على جواز التعليم في المسجد)
الثاني: سيرة النبي| والأئمة المعصومين^
مما يدل على جواز استفادة المجتمع من امكانيات المسجد للتعليم المناسب له، سيرة النبي الأعظم| وأئمة أهل البيت^ في حياتهم فعلا او تقريرا لمطلق تعليم الناس من دون التقييد بعلم الدين.
وهذا واضح لمن تأمل في تاريخ الاسلام من بعثة النبي الى زمن الغيبة.
اما بالنسبة الى زمان رسول الله|، بما أن الناس كانوا أميين ولم يعرف منهم الكتابة الا عددا قليلا، ولكن رسول الله ركز على تعليم الكتابة ومحو الأمية.
ومن الواضح أنه ما كان بمكة مكانا مناسبا للتعليم العام الا المسجد الحرام وفي المدينة كذلك ما كان الا المسجد النبوي أو المساجد التی بنيت حوله أو في سائر مناطق مدينة الرسول كمسجد قبا وغيره.
فبالنتيجة كانت المساجد مراكز للتعليم في الجوانب المختلفة، سواء كان التعليم الديني أو التعليم التاريخي أو التعليم المهني وغيرها من أقسام التعليم التي ذكرناها في فهرس امكانيات المسجد.
اما في خصوص محو الأمية وتعليم الكتابة قد ذكر علي بن محمد بن أحمد بن موسى بن سعود الخزاعي في كتابه «تخريج الدلالت السمعية» فصلا خاصا في ذكر معلمي الكتابة في تاريخ الاسلام وفي عهد رسول الله|.
وذكر فيه اسماء بعض معلمي الكتابة في عهد رسول الله| من الرجال والنساء:
يقول: «الباب الثاني في معلم الكتابة وفيه فصلان:
الفصل الأول في ذكر من كان يعلّم ذلك في زمن رسول اللّه|
1. ذكر المعلم من الرجال
المعلم المسلم
ذكر أبو عمر ابن عبد البر (رحمه اللّه تعالى) في «الاستيعاب» (920) عبد اللّه بن سعيد بن العاص بن أمية بن عبد شمس بن عبد مناف، وقال: كان اسمه في الجاهلية الحكم، فسماه رسول اللّه| عبد اللّه، وأمره أن يعلم الكتاب بالمدينة، وكان محسنا، قتل يوم بدر شهيدا، وقيل بل قتل يوم مؤتة شهيدا، وقال أبو معشر: استشهد يوم اليمامة (رحمه اللّه تعالى).
وخرج أبو داود (2: 237) (رحمه اللّه تعالى) عن عبادة بن الصامت رضي اللّه تعالى عنه قال: علّمت ناسا من أهل الصفة الكتاب والقرآن، فأهدى إليّ رجل منهم قوسا، فقلت: ليست بمال وأرمي عليها في سبيل اللّه، فقلت: لآتينّ رسول اللّه| فلأسألنّه، فأتيته فقلت: يا رسول اللّه، رجل أهدى إليّ قوسا ممن كنت أعلّمه الكتاب والقرآن، وليست بمال، وأرمي عليها في سبيل اللّه؟ قال: إن كنت تحبّ أن تطوّق طوقا من نار فاقبلها. انتهى.
المعلم الكافر: في «الروض الأنف» (5: 245) للسهيلي في الكلام على غزوة بدر قال: وكان في الأسرى يوم بدر من يكتب، ولم يكن في الأنصار أحد يحسن الكتابة، فكان منهم من لا مال له، فيقبل منه أن يعلّم عشرة من الغلمان الكتابة ويخلّى سبيله، فيومئذ تعلّم الكتابة زيد بن ثابت في جماعة من غلمان الأنصار.
2. ذكر المعلمة من النساء
قال أبو عمر في «الاستيعاب» (1868): الشفاء أم سليمان بن أبي حثمة، قال لها رسول اللّه|: علّمي حفصة رقية النملة كما علّمتها الكتاب.
وخرج أبو داود (2: 337) (رحمه اللّه) عن الشفاء بنت عبد اللّه قالت: دخل عليّ النبي| وأنا عند حفصة فقال: أ لا تعلّمين هذه رقية النملة كما علمتها الكتابة؟. انتهى.
... قول عبادة رضي اللّه تعالى عنه: ممن كنت أعلمه الكتاب والقرآن، وقول رسول اللّه| للشفاء: كما علّمتها الكتاب: هو بمعنى الكتابة، ويبينه رواية أبي داود: كما علمتها الكتابة.
وفي كتاب «الزينة» لأبي حاتم أحمد بن حمدان الرازي (رحمه اللّه تعالى):
وفي الحديث: علمت رجلا من أهل الصّفّة القرآن والكتاب، يعني به: الخط والهجاء.
وفي «المحكم» (6: 482- 483) لابن سيده: كتب الشيء يكتبه كتبا وكتابا، وكتّبه: خطّه»[23] .
نعم من الواضح أن معلمي الخط اذا كانوا مسلمين يعلمون الناس في المسجد وأما اذا لم يكونوا مسلمين كما في قصة اسري غزوة بدر كانوا يعلمون خارج المسجد لكنه كان بجوار المسجد.
كما يقال حسب ما ذكره المرحوم الاحمدي الميانجي في كتابه «مكاتيب الرسول»:
«وقد كثر الكاتبون بعد الهجرة عند ما استقرت الدولة الإسلامية فكانت مساجد المدينة التسعة إلى جانب مسجد رسول الله| محط أنظار المسلمين يتعلمون فيها القرآن الكريم وتعاليم الإسلام والقراءة والكتابة، وقد تبرع المسلمون الذين يعرفون الكتابة والقراءة بتعليم إخوانهم، والأرجح أنه كان من أوائل هؤلاء المسلمين: سعد بن الربيع الخزرجي أحد النقباء الاثني عشر وبشير بن سعد بن ثعلبة وأبان بن سعيد بن العاص وغيرهم، وكان إلى جانب هذه المساجد كتاتيب يتعلم فيها الصبيان الكتابة والقراءة إلى جانب القرآن الكريم، ولا يفوتنا أن نذكر أثر غزوة بدر في تعليم صبيان المدينة حينما أذن رسول الله| لأسارى بدر بأن يفدي كل كاتب منهم نفسه بتعليم عشرة من صبيان المدينة الكتابة والقراءة»[24] .
«وقال البلاذري في فتوح البلدان: 663: "قال الواقدي: كان الكتاب بالعربية في الأوس والخزرج قليلين، وكان بعض اليهود قد علم كتاب العربية وكان يعلمها الصبيان في المدينة في الزمن الأول، فجاء الإسلام وفي الأوس والخزرج عدة يكتبون وهم: سعد بن عبادة بن دليم والمنذر بن عمرو وأبي بن كعب وزيد بن ثابت ... ورافع بن مالك وأسيد بن حضير ومعن بن عدي البلوي حليف الأنصار وبشير بن سعيد وسعد بن الربيع وأوس بن خولي وعبد الله بن أبي المنافق"»[25] .
«... ولم تكثر الكتابة العربية في المدينة إلا بعد الهجرة النبوية بأكثر من سنة»[26] .
«وكان| أمر عبد الله بن سعيد بن العاص أن يعلم الناس الكتابة بالمدينة وكان محسنا، وعن عبادة بن الصامت أنه قال: علمت ناسا من أهل الصفة الكتابة والقرآن»[27] .