استاد سيد ابوالفضل طباطبایی

درس فقه

1400/12/01

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامی)/ امکانیات المسجد /الأول: امكانية المسجد لتعليم المجتمع - الدليل على جواز التعليم في المسجد (بیان احادیث)

 

در باب دوم از فقه‌المسجد تحت عنوان امکانیات المسجد؛ یعنی بهره‌مندی از ظرفیت‌ها و توانمندی‌های مسجد بودیم. یکی از محورهایی که می‌توان از ظرفیت و توانمندی مسجد استفاده کرد، کمک به بخش آموزش جامعه است.

برای جواز تعلیم و تعلم در مسجد یا استفاده از مسجد یا برنامه‌ریزی برای تعلم، نیاز به ادله‌ای داشتیم که یکی از آن‌ها عدم المنع بود؛ این‌که منعی از جواز تعلیم و تعلم در مسجد یا استفاده از مسجد وارد نشده باشد.

در جلسه گذشته روایتی را که دلالت بر عدم المنع می‌کرد و افزون بر این جواز تعلیم و تعلم را نیز ثابت می‌کرد، بیان کردیم و در این مبحث ادامه‌ی بحث را پی می‌گیریم.

حدیث دوم

دومین روایتی که به‌عنوان ادله‌ی عدم المنع بیان می‌کنیم، روایتی از منابع عامه است که این روایت را هم در منابع رجالی و هم منابع حدیثی خود نقل کرده‌اند.

روایت این‌گونه دارد:

أخبرنا أَبُو مَنْصُورِ بْنُ السِّيحِيِّ، أخبرنا أَبُو الْبَرَكَاتِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَمِيسٍ، أخبرنا أَبُو نَصْرِ بْنُ طَوْقٍ، أخبرنا أَبُو الْقَاسِمِ بْنُ الْمُرَجَّى، أخبرنا أَبُو يَعْلَى، حدثنا شَيْبَانُ بْنُ فَرُّوخَ، حدثنا الصَّعْقُ بْنُ حَزَنٍ، حدثنا عَلِيُّ بْنُ الْحَكَمِ الْبُنَانِيُّ، عن الْمِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو، عن زِرٍّ، عن عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي صَفْوَانُ بْنُ عَسَّالٍ الْمُرَادِيُّ، قَالَ: «أَتَيْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ مُتَّكِئٌ فِي الْمَسْجِدِ عَلَى بُرْدٍ لَهُ أَحْمَرَ، فَقُلْتُ: يَا رَسُول اللَّهِ، إِنِّي جِئْتُ اطْلُبُ الْعِلْمَ، قَالَ: مَرْحَبًا بِطَالِبِ الْعِلْمِ، إِنَّ طَالِبَ الْعِلْمِ لَتَحُفُّهُ الْمَلائِكَةُ بِأَجْنِحَتِهَا، أَخْرَجَهُ الثَّلاثَةُ»[1] .

سند روایت به عبدالله بن مسعود می‌رسد. او از شخصی به نام صفوان بن عسّال المرادی نقل می‌کند که ایشان می‌گوید: خدمت پیامبر| مشرف شدم آن‌حضرت در مسجد نشسته بود و بر برد قرمزرنگی تکیه زده بود، عرض کردم، نزد شما آمده‌ام تا علم بیاموزم، فرمود: خوش‌آمدی طالب علم! همانا ملائکه، طالب علم را با بال‌های خود در برمی‌گیرند.

بیان استدلال به روایت

محوریت و مضمون این روایت درباره‌ی طلب العلم است؛ اما این درخواست (طلب العلم) از سوی سائل و در مسجد انجام‌گرفته است و حضرت نیز در مسجد حضور داشته است؛ سائل نزد پیامبر آمده و گفته من به‌دنبال علم‌آموزی آمده‌ام. پیامبر نیز او را منع نکرده و نفرمود که مسجد جای علم‌آموزی و درس خواندن نیست و مکان نمازخواندن است، بلکه به او خوش‌آمد گفتند.

درست است «جِئْتُ اطْلُبُ الْعِلْم» در کلام پیامبر نیست و در کلام سائل است؛ اما راوی سؤال را از پیامبر می‌کند؛ آن‌هم درحالی‌که پیامبر در مسجد نشسته است. اگر این سؤال و درخواست مکانش اینجا نبود؛ پیامبر باید او را راهنمایی می‌کردند و همین‌که حضرت او را به‌جای دیگر راهنمایی نکردند، و به او خوش‌آمد گفتند و منعش نکردند؛ دلیل بر عدم المنع است. منعی برای استفاده از مسجد برای تعلیم و تعلم وجود ندارد.

برداشت از روایت:

از این روایت استفاده می‌شود که بتوان طالب علم را از مقدمات و مؤخراتش به مسجد راهنمایی کرد؛ به‌عنوان نمونه، حوزه‌های علمیه، دانشگاه‌ها و مراکز گوناگون نیاز به ثبت‌نام دارند، با توجه به این روایت، مساجد می‌توانند برای ثبت‌نام به کمک بیایند. اگر بگوییم کلاس تعلیم در مسجد نبوده؛ اما دست‌کم مراجعه‌اش به مسجد بوده است؛ پس این توانمندی در مسجد وجود دارد و ازنظر فقه نیز جایز است و مشکلی در به‌کارگیری مسجد و ظرفیت آن برای تعلیم و تعلم و ترویج علم وجود ندارد.

این چند روایت دلیل بر جواز نه‌فقط علم الدین، بلکه مطلق تعلیم در مسجد است. در این روایت نیز مقصود سائل مطلق علم‌ است، زیرا گفته: «إِنِّي جِئْتُ اطْلُبُ الْعِلْمَ»؛ اینجا آمده‌ام تا علم بیاموزم و نگفته که برای یادگیری مسائل شرعی، فقه و یا کلام آمده‌ام، بلکه مراد او مطلق علم‌آموزی است، زیرا، اولاً: سائل دنبال طلب العلم آمده است؛ ثانیاً: درخواستش را به علم دین تخصیص نزده است؛ ثالثاً: پیامبر نیز نه‌تنها او را منع نکرده، بلکه به او خوش‌آمد نیز گفته است.

مجموعه‌ی این جهات گوناگون بر جواز به‌کارگیری ظرفیت مسجد برای تعلیم دلالت می‌کند.

حدیث سوم

روایت طولانی است که در آن پیامبر| به جناب اباذر وصیت و سفارش می‌کند که پیش‌تر نیز در باب اول از مباحث فقه‌المسجد، بخش‌هایی از این روایت را خوانده‌ایم.

در این قسمتی از حدیث این‌گونه آمده است که پیامبر| به اباذر فرمود:

«يَا أَبَا ذَرٍّ! كُلُّ جُلُوسٍ فِي الْمَسْجِدِ لَغْوٌ إِلَّا ثَلَاثَةً: قِرَاءَةُ مُصَلٍّ، أَوْ ذِكْرُ اللَّهِ، أَوْ سَائِلٌ عَنْ عِلْمٍ»[2] ؛ هرگونه نشست و حضوری در مسجد ـ یا به‌اصطلاح جدید، هر کاربردی از مسجد ـ لغو است مگر سه مورد: 1- قرائت نمازگزار؛ که اعم از قرآن و دعا و ذکر است. 2- یا ذکر الله؛ چیزی که یاد خدا، عبادت و بندگی باشد، یا همه‌ی مسائلی که دعوت به خدا می‌کند و ذکر الله است. 3- یا کسی که به مسجد بیاید و از علم سؤال کند.

پس طبق این روایت نشستن در مسجد لغو است مگر این‌که برای قرائت مصلی باشد، یا برای ذکر خدا (عبادت و بندگی) باشد و یا برای سؤال‌کردن از علم و مسائل علمی و مذاکره و مباحثه‌ی علمی باشد.

بیان استدلال به روایت

سؤالات و مباحثات علمی یکی از مصادیق جلوس در مسجد است که لغو نیست. دلالت این روایت بر جواز استفاده از مسجد برای مباحثات علمی و مسائل علمی روشن است.

بیان چند نکته

غیر از استدلالی که از ظاهر روایت برمی‌آید و صریح است، دو نکته دیگر در روایت وجود دارد که در استدلال به کمک ما می‌آید.

نکته اول

هنگامی‌که پیامبر| به اباذر می‌فرماید: هرگونه جلوسی در مسجد لغو است[3] مگر سه مورد؛ این استثنا حکایت از این می‌کند که آنچه لغو نیست، هدفمند و مأجور است؛ پس‌کار سؤال‌کننده‌ی از علم، از اجر و پاداش برخوردار است؛ یعنی دلالت می‌کند بر این‌که سؤال‌های علمی در مسجد راجح بوده و رجحان دارد.

پیش‌تر گفته شد که سند این حدیث دارای مشکل است[4] ؛ اما چون مجموعه‌ای از روایات است؛ ازاین‌رو دنبال سندش نمی‌رویم. اگر بخواهیم به روایتی به‌عنوان خبر واحد استدلال کنیم باید دنبال سندش برویم.

بنا برفرض صحت سند این روایت، اگر بخواهیم روی این روایت متمرکز بشویم بیش از جواز؛ یعنی رجحان تعلیم و تعلم در مسجد از آن استفاده می‌شود؛ اما اگر روایت به‌تنهایی خبر واحد باشد، چون سندش دچار مشکل است، این مطلب را از آن استفاده نمی‌کنیم و تنها همان جواز از آن استفاده می‌شود که در مجموعه‌ی روایات هم وجود دارد.

نکته دوم

لو تأمّلنا لنعثر علی أنّ السؤال مرتبة من التعلم ولجواب مرتبة من التعليم؛ سؤال و جواب دوپهلو دارد بدین‌صورت که سؤال که می‌کنم، می‌خواهم یاد بگیرم و جواب سؤال را که می‌دهم می‌خواهم یاد بدهم؛ پس جواب نوعی از تعلیم و سؤال نوعی از تعلّم است؛ بنابراین، عبارت «سَائِلٌ عَنْ عِلْمٍ» حکایت از یادگیری و یاددهی می‌کند. به عبارتی، هم آموزش و هم آموختن را می‌توان از این عبارت استفاده کرد.

حدیث چهارم

جواز استفاده از ظرفیت مسجد برای مطلق تعلیم و تعلم که در شأن مسجد است.

این روایت را جناب شهید در کتاب «منية المريد» آورده که البته اصل روایت از منابع عامه می‌باشد.

روایت این‌گونه دارد:

وَقَوْلُهُ|:‌ «مَنْ غَدَا إِلَى الْمَسْجِدِ لَا يُرِيدُ إِلَّا لِيَتَعَلَّمَ خَيْراً أَوْ لِيُعَلِّمَهُ كَانَ لَهُ أَجْرُ مُعْتَمِرٍ تَامِّ الْعُمْرَةِ وَ مَنْ رَاحَ إِلَى الْمَسْجِدِ لَا يُرِيدُ إِلَّا لِيَتَعَلَّمَ خَيْراً أَوْ لِيُعَلِّمَهُ فَلَهُ أَجْرُ حَاجٍّ تَامِّ الْحِجَّةِ»[5] .

پیامبر اسلام| فرمود: کسی که صبح به مسجد برود؛ اراده‌ای از این رفتن نمی‌کند مگر برای این‌که خیری را یاد بگیرد -نه برای عبادت به مسجد می‌رود و نه برای چیز دیگر - یا برای این‌که یک خوبی را یاد بدهد - امام جماعت است، مدرس است، معلم است، به مسجد می‌رود برای این‌که به کسی چیزی یاد بدهد، یا این‌که دانش‌آموز و دانشجو است، به مسجد می‌رود تا چیزی یاد بگیرد. فرمود که هیچ نیتی ندارد جز تعلیم و یا تعلم خیر- پاداش عمره گذاری را هیچ نقصی نداشته باشد به‌صورت عمره‌ی کامل و تام به او می‌دهند؛ و کسی که غروب و شامگاهان به مسجد برود، اراده‌ای از این رفتن نمی‌کند مگر این‌که خیری را یاد بگیرد یا یاد بدهد؛ پس پاداش حج تمام برای او می‌نویسند.

بیان استدلال به روایت

شهید ثانی ابتدا فصلی تحت عنوان «فصل فی ما روی عن النبی فی فضل العلم» قرار داده که بیشتر منابع آن از عامه است؛ البته پس‌ازآن فصلی دیگر درباره‌ی فضل علم باز می‌کند که روایاتش از طریق خاصه (امامیه) می‌باشد.

در این روایت روشن است که پیامبر| مردم را برای حضور در مسجد جهت تعلیم و تعلم تشویق کرده است، زیرا فرموده: اراده‌ی رفتن کسی به مسجد جز برای تعلیم یا برای تعلم نیست؛ پس در حقیقت پیامبر| مردم را برای آمدن به مسجد و یادگرفتن و یاددادن تشویق کرده است. این تشویق نیز به نحو مطلق است، چون حضرت آن را معین و مقید به علم خاصی نکرده است؛ یعنی نفرموده که برای یادگرفتن واجبات دین، احکام شرعی، توحید و نبوت به مسجد بیایید؛ این مسأله مفروغ عنه است، بلکه فرموده برای یادگیری و یاددادن خیری به مسجد بیایید که پاداش عمره یا حج دارد.

پس پیامبر| در این روایت مردم را تشویق به حضور در مسجد برای یادگیری و یاددادن خیری کرده که دلالت بر جواز دارد؛ البته اندکی از جواز بالاتر؛ یعنی می‌توان جواز همراه با رجحان را از آن استفاده کرد.

بیان چند نکته

    1. در این روایت که پیامبر| فرمود: «مَنْ غَدَا إِلَى الْمَسْجِدِ لَا يُرِيدُ إِلَّا لِيَتَعَلَّمَ خَيْراً أَوْ لِيُعَلِّمَهُ كَانَ لَهُ أَجْرُ مُعْتَمِرٍ تَامِّ الْعُمْرَةِ وَ مَنْ رَاحَ إِلَى الْمَسْجِدِ لَا يُرِيدُ إِلَّا لِيَتَعَلَّمَ خَيْراً أَوْ لِيُعَلِّمَهُ»؛ صبح گاهان و شامگاهان بیاید و همتش تنها این باشد که چیزی در مسجد یاد بگیرد؛ در مورد پاداش این کار پیامبر نفرمود که خدا به او اجر می‌دهد یا بهشت به او عطا می‌کند، بلکه فرمود: «فَلَهُ أَجْرُ حَاجٍّ تَامِّ الْحِجَّةِ»؛ اجر عمره یا حج را به او می‌دهند. عمره و حج عبادت است و ما نمی‌خواهیم به این نکته استناد کنیم که پس از نگاه فقهی به آن اشکال وارد بشود، بلکه می‌خواهیم این نکته را از روایت استلهام کنیم و بفهمیم و آن نکته این است که پیامبر نفرمود خدا اجر و پاداش و مقام بهشتی می‌دهد، بلکه فرمود اجر عبادت می‌دهد؛ مانند این‌که پیامبر| می‌خواهد بگوید که (این برداشت ذوقی است) اگر مسجد محور تعلیم و تعلم شد؛ متعلمین و معلمین می‌توانند قصد قربت کنند و در مسجد حضور یابند؛ یعنی در تعلیم و تعلمی که در مسجد صورت می‌گیرد، امکان قصد قربت برای معلمین و متعلمین وجود دارد، لذا ارتباط به عبادت داده است. ما به این نکته استدلال نمی‌کنیم و از این روایت تنها بر جواز استدلال می‌کنیم.

    2. نکته دیگری که در این روایت وجود دارد این است که پیامبر | فرمود: «لِيَتَعَلَّمَ خَيْراً أَوْ لِيُعَلِّمَه»؛ مقصود از خیر چیست؟ خیر؛ یعنی الذی یفیدک؛ یعنی هر آنچه که فایده دارد و برای شما خیر است، یا آن چیزی که فایده‌ی دنیایی یا آخرتی دارد مصداق خیر می‌شود. لِيَتَعَلَّمَ خَيْراً؛ يعنی «ليتعلم ما يفيده في الدنيا والاخرة»؛ پس این خیر مطلق است، زیرا گاهی ما يفيده، از دین نیست و گاهی ممکن است چیز مفیدی خارج از دین باشد؛ البته آنجایی که مزاحم دین باشد و یا دین آن را تأیید نکند، بحثش جداست؛ اما دین گفته غذا تهیه کن و بخور، آب نیز بخور و ورزش هم بکن. انسان اگر ورزش کرد و برای او مفید واقع شد، نیاز به دلیل شرعی دیگری ندارد؛ بنابراین دلیل دیگری نیاز ندارد که بگوییم جایز باشد یا نباشد؛ پس با این‌که ورزش به‌طور یقینی امر دینی نیست؛ اما اگر انسان خارجِ از دین هم آن را یاد بگیرد، چون برای انسان مفید هست؛ آن‌هم مصداق خیر خواهد بود.

 

فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامي)

الدرس الثاني والسبعون (18 رجب 1443)

الباب الثاني: امكانيات المسجد

الأول: امكانية المسجد لتعليم المجتمع

الدليل على جواز التعليم في المسجد

الحديث الثاني:

كما قلنا من قبل أن الجواز يثبت بعدم المنع، وَمما يدل عليه بعد ما ذكرناه آنفا، ما روي عن طرق العامة في مصادرهم:

أخبرنا أَبُو مَنْصُورِ بْنُ السِّيحِيِّ، أخبرنا أَبُو الْبَرَكَاتِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَمِيسٍ، أخبرنا أَبُو نَصْرِ بْنُ طَوْقٍ، أخبرنا أَبُو الْقَاسِمِ بْنُ الْمُرَجَّى، أخبرنا أَبُو يَعْلَى، حدثنا شَيْبَانُ بْنُ فَرُّوخَ، حدثنا الصَّعْقُ بْنُ حَزَنٍ، حدثنا عَلِيُّ بْنُ الْحَكَمِ الْبُنَانِيُّ، عن الْمِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو، عن زِرٍّ، عن عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي صَفْوَانُ بْنُ عَسَّالٍ الْمُرَادِيُّ، قَالَ: «أَتَيْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ مُتَّكِئٌ فِي الْمَسْجِدِ عَلَى بُرْدٍ لَهُ أَحْمَرَ، فَقُلْتُ: يَا رَسُول اللَّهِ، إِنِّي جِئْتُ اطْلُبُ الْعِلْمَ، قَالَ: مَرْحَبًا بِطَالِبِ الْعِلْمِ، إِنَّ طَالِبَ الْعِلْمِ لَتَحُفُّهُ الْمَلائِكَةُ بِأَجْنِحَتِهَا، أَخْرَجَهُ الثَّلاثَةُ»[6] .

وكيفية الاستدلال واضح من أن الشخص جاء الى رسول الل|ه في المسجد لطلب العلم وَلم يخصص طلبه بعلم الدين وَلم يمنع رسول الله بل قال له: مرحبا بطالب العلم. فلا مانع من التعليم في المسجد.

الحديث الثالث:

في وصية رسول الله| لأبي ذر: «... يَا أَبَا ذَرٍّ! كُلُّ جُلُوسٍ فِي الْمَسْجِدِ لَغْوٌ إِلَّا ثَلَاثَةً: قِرَاءَةُ مُصَلٍّ، أَوْ ذِكْرُ اللَّهِ، أَوْ سَائِلٌ عَنْ عِلْمٍ»[7] .

كما يظهر لمن يلفت النظر الى وصية رسول الله لأبي ذر أنه| قد قسم الجلوس في المسجد الى ثلاثة أقسام، والقسم الأخير منها مرتبء بالشخص الذي يجلس في المسجد لأجل تعلم العلم أو تعليمه، وَواضح أنه اذا يقول غير هذه الاأقسام الثلاثة لغو؛ يعني هذه الأقسام الثلثة ماجور وَمثاب، فضلا عن الجواز الذي نحن بصد اثباته.

الحديث الرابع:

وَقَوْلُهُ|:‌ «مَنْ غَدَا إِلَى الْمَسْجِدِ لَا يُرِيدُ إِلَّا لِيَتَعَلَّمَ خَيْراً أَوْ لِيُعَلِّمَهُ كَانَ لَهُ أَجْرُ مُعْتَمِرٍ تَامِّ الْعُمْرَةِ وَمَنْ رَاحَ إِلَى الْمَسْجِدِ لَا يُرِيدُ إِلَّا لِيَتَعَلَّمَ خَيْراً أَوْ لِيُعَلِّمَهُ فَلَهُ أَجْرُ حَاجٍّ تَامِّ الْحِجَّةِ»[8] .

من الواضح أن رسول الله| قد حث الناس وَرغبهم على الارتباط وَالحضور في المسجد لأجل التعليم وَالتعلم وَاذا يعدهم اجر العمرة وَالحج يريد أن يقول لهم انتم ماجورين اذا تتعلمون في المسجد.

وَاذا يقايس بين التعليم وَالتعلم في المسجد وَبين موارد من العبادات، يمكن استلهام رجحان التعليم وَالتعلم في المسجد وَامكان قصد القربة فيه.

بهذا البيان يستفاد منها أكثر من الجواز.

وَاطلاق التعليم وَالتعلم يستفاد من اطلاق الخير في الحديث من دون التقييد بالدين. مضافا الى ذلك أن مطلق التعليم وَالتعلم يفيد للانسان وَالمجتمع؛ لأن الخير بمعنى الذي يفيدك وَواضح أن الخير لايختص بالدين. بل يمكن للانسان أن يتعلم امرخارجا من الدين وَيفيده لحاجته اليه.


[1] اسد الغابه - ط العلميه، ابن الأثير، عزالدین، ج3، ص28.
[2] مكارم الاخلاق، الطبرسي، رضي الدين، ج1، ص467.
[3] - لغو است؛ یعنی مأجور نیست و اجر ندارد.
[4] - ر.ک: جلسه 54 فقه‌المسجد.
[5] منية المريد، الشهيد الثاني، ج1، ص106.
[6] اسد الغابه - ط العلميه، ابن الأثير، عزالدین، ج3، ص28.
[7] مكارم الاخلاق، الطبرسي، رضي الدين، ج1، ص467.
[8] منية المريد، الشهيد الثاني، ج1، ص106.