استاد سيد ابوالفضل طباطبایی

درس فقه

1400/11/25

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامی)/امکانیات المسجد /فهرس الامكانيات (بیان مطالبی به مناسبت ولادت امیرمؤمنان علی عليه‌السلام)

 

به‌جهت این‌که در آستانه‌ی ولادت امیرمؤمنان علی× قرار داریم؛ لذا اقتضا می‌کند که به‌جهت رعایت حق مولا علی× ـ همه‌ی این مباحثی را که می‌خوانیم از سفره گسترده‌ی آن حضرت است ـ چندجمله‌ای را درباره‌ی ولادت حضرت بیان کنیم.

ولادت مولا علی× فِي جَوْفِ الْكَعْبَةِ

در ولادت مولا علی× مسائلی رخ‌داده و سخنانی پیرامون آن گفته‌شده است که به برخی از آن‌ها در ذیل اشاره می‌کنیم.

اوّلاً: موضوع ولادت مولا علی× در جَوْفِ الْكَعْبَةِ (در درون کعبه) از حقائق تاریخی است که تقریباً امت اسلامی بر آن اتفاق‌نظر دارند، الا برخی از افرادی که آن‌ها هم به جهاتی درباره‌ی این موضوع خدشه کرده و حرف زده‌اند؛ لکن مشهور، بلکه فوق المشهور در این حقیقت مسلم تاریخی در اسلام اجماع نظر دارند؛ لذا این داستان «مِنَ الحَقائِقِ المُسَلَّمَة فِي تاريخِ الإسلَام» است. این نکته‌ی اولی که با آن مسأله ی ولادت مولا× در جَوْفِ الْكَعْبَةِ قطعی و مسلم است، آن‌هم نه مسلّم عند الشيعة، بلکه موضوع مسلّم عند المُسلِمين است؛ چون مسأله‌ای تاریخی است؛ و قضیه‌ای که در تاریخ ثابت بشود، بَينَ جَميعِ الفِرَق ثابت است؛ مگر این‌که در خصوصیتی از آن بُعد تاریخ تشکیک کنند و اشکالی وارد نمایند؛ اما بنا بر شهادت دانشمندان فریقین از مسلمانان ولادت امیرمؤمنان× در جَوْفِ الْكَعْبَةِ تقریباً جزء مسائل اتفاقی است و ازجمله حقایقی است که قابل‌انکار نیست.

ثانیاً: شکی در این نیست که ولادت مولا علی× در کعبه مُشَرّفه از امتیازات مولا به شمار می‌آید؛ یعنی حادثه‌ای است که کرامتی برای مولا علی× به شمار می‌رود و ارزشی است که در کعبه برای حضرت ایجاد شده‌است؛ شاید هم اگر این‌چنین بگوییم که خداوند به این سبب (ولادت مولا علی× در جَوْفِ الْكَعْبَةِ) شرافت دوباره‌ای به کعبه بخشید، حرف نادرستی نباشد.

ثالثاً: بعد از قطعی بودن ولادت مولا در جَوْفِ الْكَعْبَةِ، این موضوع از امتیازات منحصربه‌فرد برای مولا علی× به شمار می‌رود؛ این‌که به شهادت فریقین «لا يولد قبله ولا يولد بعده»؛ نه قبل و نه بعد از او کسی در کعبه به دنیا نیامده و نخواهد آمد. این مطلب انحصاراً مربوط به مولا علی× است.

مادر حضرت

ایشان از مادری به نام فاطمه بنت اسد متولد شدند؛ وی حق بزرگی به گردن اسلام دارد؛ خصوصاً این‌که پیامبر اسلام| نیز ایشان را به‌عنوان مادر خطاب کرده و درباره‌ی ایشان می‌فرمایند: «هَذِهِ المَرأَة كانَت اُمّي بَعدَ اُمِّي الَّتي وَلَدَتني»[1] ؛ بعد از مادرم مرا به دنیا آورده، این زن (فاطمه بنت اسد) برای من مادری کرده‌است.

ولادت مولا علی در جَوْفِ الْكَعْبَةِ به شهادت فریقین

جناب گنجی شافعی[2] در کتاب «كفاية الطالب في مناقب علي بن أبي طالب» درباره‌ی امیرمؤمنان× از قول حاکم نیسابوری این‌گونه نقل می‌کند، می‌گوید:

«اخبرنا الحافظ ابو عبد اللّه محمد بن محمود النجار بقراءتي عليه ببغداد قلت له: قرأت على الصفار بنيسابور، اخبرتني عمتي عائشة، اخبرنا ابن الشيرازي، اخبرنا الحاكم ابو عبد اللّه محمد بن عبد اللّه الحافظ النيشابوريّ قال: ولد امير المؤمنين علي بن ابی‌طالب بمكة في بيت اللّه الحرام ليلة الجمعة لثلاث عشرة ليلة خلت من رجب سنة ثلاثين من عام الفيل، و لم يولد قبله و لا بعده مولود في بيت اللّه الحرام سواه إكراما له بذلك و إجلالا لمحله في التعظيم‌»[3] .

ایشان از قول محمد ابن عبدالله حافظ نیشابوری این‌گونه نقل می‌کند، می‌گوید:

امیرمؤمنان علی× در شب جمعه‌ای، در سیزده ماه رجب سال 30 از عام‌الفیل (ده سال قبل از بعثت پیامبر|) در مکه و در خانه‌ی خدا متولد شد که نه قبل از وی کسی در بیت‌الله به دنیا آمده و نه بعد از وی کسی به دنیا خواهد آمد.

خود ایشان بیان می‌کند که «إكراما له بذلك وإجلالا لمحله في التعظيم»؛‌ این ‌مطلب هم کرامتی برای مولا علی× است و هم بزرگداشتی برای او و جایگاه اوست.

حاکم نیسابوری نیز در کتاب «المستدرك على الصحيحين» درباره‌ی ولادت مولا علی× در جَوْفِ الْكَعْبَةِ ادعای تواتر در روایات کرده‌است؛ ایشان تعبیرش این‌گونه است:

«فَقَدْ تَوَاتَرَتِ الْأَخْبَارِ أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ أَسَدٍ وَلَدَتْ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ كَرَّمَ اللَّهُ وَجْهَهُ فِي جَوْفِ الْكَعْبَةِ»[4] .

می‌گوید: این‌که فاطمه بنت اسد مولا علی× را در جَوْفِ الْكَعْبَةِ به دنیا آورده‌است، روایات متواتر و قطعی است. این مطلب را نیز مسعودی در «مروج‌الذهب»[5] ، ابن المغازلی در «المناقب»[6] ، و ابن‌جوزی در «تذكرة الخواص»[7] ، نقل کرده‌اند.

پس این مسأله تقریباً جزء حقایق مسلّمه‌ای است که فریقان (هم شیعه و هم اهل‌سنت) به‌صورت فراوان به آن شهادت داده‌اند.

ماجرای ولادت امیرمؤمنان علی× حسب نقل شیخ صدوق

روایت این‌گونه دارد:

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْأَسَدِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ ثَابِتِ بْنِ دِينَارٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ قَالَ: قَالَ يَزِيدُ بْنُ قَعْنَبٍ‌: «كُنْتُ جَالِساً مَعَ الْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَفَرِيقٌ مِنْ عَبْدِ الْعُزَّى بِإِزَاءِ الْبَيْتِ الْحَرَامِ إِذْ أَقْبَلَتْ‌ فَاطِمَةُ بِنْتُ‌ أَسَدٍ أُمُ‌ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ×‌ وَكَانَتْ حَامِلَةً بِهِ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ وَقَدْ أَخَذَهَا الطَّلْقُ،[8] فَقَالَتْ: رَبِّ إِنِّي مُؤْمِنَةٌ بِكَ وَبِمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِكَ مِنْ رُسُلٍ وَكُتُبٍ وَإِنِّي مُصَدِّقَةٌ بِكَلَامِ جَدِّي إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلِ×، وَإِنَّهُ بَنَى الْبَيْتَ‌ الْعَتِيقَ فَبِحَقِّ الَّذِي بَنَى هَذَا الْبَيْتَ، وَبِحَقِّ الْمَوْلُودِ الَّذِي فِي بَطْنِي لَمَّا يَسَّرْتَ عَلَيَّ وِلَادَتِي».

قَالَ يَزِيدُ بْنُ قَعْنَبٍ: «فَرَأَيْنَا الْبَيْتَ وَقَدِ انْفَتَحَ عَنْ ظَهْرِهِ وَدَخَلَتْ فَاطِمَةُ وَغَابَتْ عَنْ أَبْصَارِنَا وَالْتَزَقَ الْحَائِطُ فَرُمْنَا أَنْ يَنْفَتِحَ لَنَا قُفْلُ الْبَابِ فَلَمْ يَنْفَتِحْ فَعَلِمْنَا أَنَّ ذَلِكَ أَمْرٌ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى ثُمَّ خَرَجَتْ بَعْدَ الرَّابِعِ وَبِيَدِهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ× ثُمَّ قَالَتْ: إِنِّي فُضِّلْتُ عَلَى مَنْ تَقَدَّمَنِي مِنَ النِّسَاءِ، لِأَنَّ آسِيَةَ بِنْتَ مُزَاحِمٍ عَبَدَتِ اللَّهَ سِرّاً فِي مَوْضِعٍ لَا يُحِبُّ أَنْ يُعْبَدَ اللَّهُ فِيهِ إِلَّا اضْطِرَاراً؛ وَأَنَّ مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ هَزَّتِ النَّخْلَةَ الْيَابِسَةَ بِيَدِهَا حَتَّى أَكَلَتْ مِنْهَا رُطَباً جَنِيًّا؛ وَأَنِّي دَخَلْتُ بَيْتَ اللَّهِ الْحَرَامَ وَأَكَلْتُ مِنْ ثِمَارِ الْجَنَّةِ وَأَرْزَاقِهَا، فَلَمَّا أَرَدْتُ أَنْ أَخْرُجَ هَتَفَ بِي هَاتِفٌ: يَا فَاطِمَةُ! سَمِّيهِ عَلِيّاً فَهُوَ عَلِيٌّ وَاللَّهُ الْعَلِيُّ الْأَعْلَى يَقُولُ: إِنِّي شَقَقْتُ اسْمَهُ مِنِ اسْمِي وَأَدَّبْتُهُ بِأَدَبِي وَوَقَفْتُهُ عَلَى غَامِضِ عِلْمِي وَهُوَ الَّذِي يَكْسِرُ الْأَصْنَامَ فِي بَيْتِي وَهُوَ الَّذِي يُؤَذِّنُ فَوْقَ ظَهْرِ بَيْتِي وَيُقَدِّسُنِي وَيُمَجِّدُنِي فَطُوبَى لِمَنْ أَحَبَّهُ وَأَطَاعَهُ وَوَيْلٌ لِمَنْ عَصَاهُ وَأَبْغَضَهُ وَصَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينَ»[9] .

يزيد بن قعنب می‌گوید: با عباس بن عبدالمطلب و جمعى از فرزندان عبد العزّى در گوشه‌ی مسجدالحرام نشسته بوديم و مشاهده كرديم كه ناگاه فاطمه بنت أسد وارد شد و به حضرت امیرالمؤمنین× نه‌ماهه حامله بود و آثار درد مخاض و زائيدن در او ظاهر و نمايان بود و كنار خانه كعبه رفت و شروع به سخن گفتن نمود؛ فرمود: خدايا! ايمان به تو آورده‌ام، و ایمان‌دارم به پیغمبران تو و آنچه كه از جانب تو آورده‌اند، و تصديق دارم کتاب‌های آسمانى و كلام جدم حضرت ابراهيم خليل× را كه اوست بناکننده‌ی اين خانه (به دستور تو)؛ پس خدايا به‌حق آن کسی‌که اين خانه را ساخته و به‌حق اين فرزندى كه در رحم من است[10] ، وضع حمل را بر من سهل و آسان گردان.

يزيد بن قعنب می‌گوید: همه ديديم که ديوار خانه‌ی كعبه شكافته شد و فاطمه (بنت أسد) داخل در خانه كعبه شد و از چشم ما پنهان گرديد و شكاف ديوار به هم متصل شد، همگى رفتيم كه قفل خانه كعبه را بازکنیم (يكى بعد از ديگرى هر چه كرديم) باز نشد، دانستيم كه اين امر از طرف خداى تعالى است[11] ؛ پس از چهار روز بيرون آمد درحالی‌که قنداقه ی امیرمؤمنان× در دست او بود؛ (این‌جا چندگونه نقل شده است) و می‌گفت: مقام من شامخ‌تر است (فضیلت داده شدم) بر زنانى كه پيش از من بوده‌اند، چراکه آسيه دختر مزاحم (زن فرعون) خدا را مخفيانه در مكانى عبادت كرد كه خداوند دوست نمی‌داشت كه عبادتش كنند در آن مكان مگر در حال اضطرار (چون براى امت حضرت موسى× عبادت كردن جايز نبوده مگر در معابد و كنيسه‌ها)؛ و مريم دختر عمران (مادر حضرت عيسى×) درخت خرماى خشكيده را با دست خود حركت داد تا از آن درخت خرما افتاد و تناول نمود؛ و من داخل خانه‌ی خدا شدم و از ميوه‌ها و غذاهاى بهشتى خوردم؛ و چون خواستم بيرون بیايم، هاتفى ندا داد: اى فاطمه! فرزند خود را على نام بگذار كه خداى علىّ‌ اعلى می‌فرماید: اسم او را مشتق از اسم خود نمودم و به أدب خود او را مؤدب گردانيده‌ام و به غامض و مشکل‌های علم خودم (كه كسى از آن‌ها اطلاع ندارد) او را عالم و واقف نموده‌ام[12] ؛ (بعد منادی این‌گونه خبر می‌دهد) و اوست کسی‌که بت‌هایی را كه (بت‌پرستان) در خانه‌ی (كعبه) من گذارده‌اند، می‌شکند؛ و اوست كه بر پشت‌بام خانه‌ی من اذان می‌گوید و مرا تقديس و تمجيد می‌نماید؛ پس خوشا به حال کسی‌که او را دوست بدارد و دستوراتش را اطاعت نمايد، و واى بر کسی‌که نافرمانى او كند و او را دشمن بدارد؛ و يا (علنى و آشكارا با او) دشمنى نمايد.

 

فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامي)

الدرس السبعون (12 رجب 1443)

الباب الثاني: امكانيات المسجد

فهرس الامكانيات

حديث بمناسبة مولد الامام علي×

من الحقائق التاريخية المسلَّمة في الإسلام التي جرت على مجرى التاريخ الإسلامي ‌هي حادثة كرامة مولد أمير المؤمنين الإمام عَلِيّ بْن أَبِي طَالِبٍ× ‌وهي من الحوادث المهمة التي حدثت في الكعبة المُشرَّفة في جوفها.

ومن الواضح أن لهذه الحادثة دلالات واضحة على منزلة الإمام أمير المؤمنين ومكانته المميّزة، وهي فضيلة متفردة خَصَّهُ الله عَزَّ وجَلَّ بها دون غيره.

فَقَد رَوى الحافظ الكنجي الشافعي (المتوفى سنة 658 هجرية) وآخرون من العلماء:

«اخبرنا الحافظ ابو عبد اللّه محمد بن محمود النجار بقراءتي عليه ببغداد قلت له: قرأت على الصفار بنيسابور، اخبرتني عمتي عائشة، اخبرنا ابن الشيرازي، اخبرنا الحاكم ابو عبد اللّه محمد بن عبد اللّه الحافظ النيشابوريّ قال: ولد امير المؤمنين عَلِيّ بْن أَبِي طَالِبٍ بمكة في بيت اللّه الحرام ليلة الجمعة لثلاث عشرة ليلة خلت من رجب سنة ثلاثين من عام الفيل، ولم يولد قبله ولا بعده مولود في بيت اللّه الحرام سواه إكراما له بذَلِكَ وإجلالا لمحلّه في التعظيم‌»[13] .

قال الحاكم النيسابوري في المستدرك:

«فَقَدْ تَوَاتَرَتِ الْأَخْبَارِ أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ أَسَدٍ وَلَدَتْ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ كَرَّمَ اللَّهُ وَجْهَهُ فِي جَوْفِ الْكَعْبَةِ»[14] .

وقصة ولادته حسب ما رواها الشيخ الصدوق&

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْأَسَدِيُّ قَالَ: حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، عَنْ ثَابِتِ بْنِ دِينَارٍ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ قَالَ: قَالَ يَزِيدُ بْنُ قَعْنَبٍ‌: «كُنْتُ جَالِساً مَعَ الْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَفَرِيقٌ مِنْ عَبْدِ الْعُزَّى بِإِزَاءِ الْبَيْتِ الْحَرَامِ إِذْ أَقْبَلَتْ‌ فَاطِمَةُ بِنْتُ‌ أَسَدٍ أُمُ‌ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ×‌ وَكَانَتْ حَامِلَةً بِهِ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ وَقَدْ أَخَذَهَا الطَّلْقُ،[15] فَقَالَتْ: رَبِّ إِنِّي مُؤْمِنَةٌ بِكَ وَبِمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِكَ مِنْ رُسُلٍ وَكُتُبٍ وَإِنِّي مُصَدِّقَةٌ بِكَلَامِ جَدِّي إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلِ×، وَإِنَّهُ بَنَى الْبَيْتَ‌ الْعَتِيقَ فَبِحَقِّ الَّذِي بَنَى هَذَا الْبَيْتَ، وَبِحَقِّ الْمَوْلُودِ الَّذِي فِي بَطْنِي لَمَّا يَسَّرْتَ عَلَيَّ وِلَادَتِي».

قَالَ يَزِيدُ بْنُ قَعْنَبٍ: «فَرَأَيْنَا الْبَيْتَ وَقَدِ انْفَتَحَ عَنْ ظَهْرِهِ وَدَخَلَتْ فَاطِمَةُ وَغَابَتْ عَنْ أَبْصَارِنَا وَالْتَزَقَ الْحَائِطُ فَرُمْنَا أَنْ يَنْفَتِحَ لَنَا قُفْلُ الْبَابِ فَلَمْ يَنْفَتِحْ فَعَلِمْنَا أَنَّ ذَلِكَ أَمْرٌ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى ثُمَّ خَرَجَتْ بَعْدَ الرَّابِعِ وَبِيَدِهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ× ثُمَّ قَالَتْ: إِنِّي فُضِّلْتُ عَلَى مَنْ تَقَدَّمَنِي مِنَ النِّسَاءِ، لِأَنَّ آسِيَةَ بِنْتَ مُزَاحِمٍ عَبَدَتِ اللَّهَ سِرّاً فِي مَوْضِعٍ لَا يُحِبُّ أَنْ يُعْبَدَ اللَّهُ فِيهِ إِلَّا اضْطِرَاراً؛ وَأَنَّ مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ هَزَّتِ النَّخْلَةَ الْيَابِسَةَ بِيَدِهَا حَتَّى أَكَلَتْ مِنْهَا رُطَباً جَنِيًّا؛ وَأَنِّي دَخَلْتُ بَيْتَ اللَّهِ الْحَرَامَ وَأَكَلْتُ مِنْ ثِمَارِ الْجَنَّةِ وَأَرْزَاقِهَا، فَلَمَّا أَرَدْتُ أَنْ أَخْرُجَ هَتَفَ بِي هَاتِفٌ: يَا فَاطِمَةُ! سَمِّيهِ عَلِيّاً فَهُوَ عَلِيٌّ وَاللَّهُ الْعَلِيُّ الْأَعْلَى يَقُولُ: إِنِّي شَقَقْتُ اسْمَهُ مِنِ اسْمِي وَأَدَّبْتُهُ بِأَدَبِي وَوَقَفْتُهُ عَلَى غَامِضِ عِلْمِي وَهُوَ الَّذِي يَكْسِرُ الْأَصْنَامَ فِي بَيْتِي وَهُوَ الَّذِي يُؤَذِّنُ فَوْقَ ظَهْرِ بَيْتِي وَيُقَدِّسُنِي وَيُمَجِّدُنِي فَطُوبَى لِمَنْ أَحَبَّهُ وَأَطَاعَهُ وَوَيْلٌ لِمَنْ عَصَاهُ وَأَبْغَضَهُ وَصَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينَ»[16] .


[1] كنز العمال، المتقي الهندي، ج13، ص636.
[2] ایشان متوفای نیمه‌ی دومِ قرن هفتم است.
[3] كفاية الطالب في مناقب علي بن أبي طالب‌، الگنجي الشافعي‌، محمد بن يوسف، ج1، ص407.
[4] المستدرك على الصحيحين، الحاكم، أبو عبد الله، ج3، ص550.
[5] - مروج‌الذهب، ج2، ص358.
[6] - المناقب، ص7.
[7] - تذكرة الخواص، ص10.
[8] - ابن مغازلي از عالمان سده پنجم اهل‌سنت توسط زيدة بنت قريبه و او از مادرش اُم عماره که يکي ديگر از شاهدان ماجرا بود، این‌گونه می‌گوید: «أنها كانت ذات يوم في نساءٍ من العرب إذ أقبل أبو طالب كئيباً حزيناً، فقلت له: ما شأنك يا أبا طالب؟ قال: إن فاطمة بنت أسد في شدة المخاض، ثم وضع يديه على وجهه. فبينا هو كذلك، إذ أقبل محمد صلى الله عليه وسلم فقال له: ((ما شأنك يا عم؟)) فقال: إن فاطمة بنت أسد تشتكي المخاض، فأخذ بيده وجاء وهي معه فجاء بها إلى الكعبة فأجلسها في الكعبة، ثم قال: «اجلسي على اسم الله!». قال: فطلقت طلقة فولدت غلاماً مسروراً، نظيفاً، منظفاً لم أر كحسن وجهه، فسماه أبو طالب علياً وحمله النبي صلى الله عليه وسلم حتى أداه إلى منزلها. قال علي بن الحسين عليهم السلام: فوالله ما سمعت بشيء قط إلا وهذا أحسن منه؛ روزى در ميان زنان عرب بودم كه ابوطالب درحالی‌که محزون و دل‌گرفته بود، وارد شد به او گفتم: اى ابوطالب چه مى‌شود تو را؟ گفت: فاطمه بنت اسد در حال زايمان است سپس دستش را روى صورتش گذاشت ما آنجا بوديم كه ناگاه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلّم وارد شد. گفت: اى عمو تو را چه مى‌شود؟ جواب داد: فاطمه بنت اسد از شدت درد زايمان مى‌نالد دست ابوطالب را گرفت و به‌همراه فاطمه به‌سوی كعبه آورد و در كعبه نشاند سپس به فاطمه فرمود: بنشين به نام خدا. فاطمه گفت همان موقع يك درد مرا گرفت سپس پسرى پاكيزه زائيدم مثل جمال او را نديده بودم ابوطالب نام او را «على» گذاشت پيامبر او را برداشت تا به منزل فاطمه رساند. على بن الحسين علیه‌السلام فرمود: به خدا قسم [در خصوص ولادت على علیه‌السلام] هیچ‌چیزی نشنيدم مگر این‌که اين از همه بهتر بود»؛ (مناقب علي، ص26).
[9] علل الشرائع، الشيخ الصدوق، ج1، ص136.
[10] - این مطلب دلیل بر این است که فاطمه بنت اسد اهل معرفت بود، مؤمنه بود، او مقام مولود در شکمش را می‌دانست، ولایت او را می‌دانست؛ می‌دانست که او مقدس است؛ لذا وقتی‌که می‌خواهد قسم بدهد می‌فرماید: «به‌حق المَولودِ الَّذي في بَطني»؛ به‌حق اين فرزندى كه در رحم من است.
[11] - تصور کنید اگر خانمی موقع زایمانش فرا رسیده باشد مقابل دیوار بایستد و دیوار ناگهان شکافته شود، به‌طور طبیعی وقتی این صحنه را مشاهده کند و این معجزه را ببیند، ابتدا می‌ترسد؛ اما در این‌جا می‌گوید: وقتی دیوار شکافته شد، فاطمه بنت اسد داخل شد، از این مطلب می‌فهمیم که این امری الهی بوده‌است؛ یعنی فاطمه بنت اسد به‌جهت امری الهی ـ ولو تکوینی ـ بوده که داخل خانه خدا شده است.
[12] - مقصود از این‌که حضرت خطبه‌ی 189 نهج‌البلاغه فرمود: «سَلُونِي‌ قَبْلَ‌ أَنْ‌ تَفْقِدُونِي‌»؛ ریشه‌ی آن فقط امامت تنها نیست؛ یعنی امیرمؤمنان به‌خاطر این‌که امام است، نمی‌فرماید «سَلُونِي‌ قَبْلَ‌ أَنْ‌ تَفْقِدُونِي‌»؛ بلکه به‌خاطر این است که وقتی به دنیا آمد، خداوند در مورد او فرمود: «وَ وَقَفْتُهُ عَلَى غَامِضِ عِلْمِي»؛ خدا می‌داند که او قرار است امام بشود؛ لذا می‌گوید: امامت انتخابی و انتصابی نیست، بلکه ساختاری است؛ یعنی امام، امام به دنیا می‌آید.
[13] كفاية الطالب في مناقب علي بن أبي طالب‌، الگنجي الشافعي‌، محمد بن يوسف، ج1، ص407.
[14] المستدرك على الصحيحين، الحاكم، أبو عبد الله، ج3، ص550.
[15] - ابن مغازلي از عالمان سده پنجم اهل‌سنت توسط زيدة بنت قريبه و او از مادرش اُم عماره که يکي ديگر از شاهدان ماجرا بود، این‌گونه می‌گوید: «أنها كانت ذات يوم في نساءٍ من العرب إذ أقبل أبو طالب كئيباً حزيناً، فقلت له: ما شأنك يا أبا طالب؟ قال: إن فاطمة بنت أسد في شدة المخاض، ثم وضع يديه على وجهه. فبينا هو كذلك، إذ أقبل محمد صلى الله عليه وسلم فقال له: ((ما شأنك يا عم؟)) فقال: إن فاطمة بنت أسد تشتكي المخاض، فأخذ بيده وجاء وهي معه فجاء بها إلى الكعبة فأجلسها في الكعبة، ثم قال: «اجلسي على اسم الله!». قال: فطلقت طلقة فولدت غلاماً مسروراً، نظيفاً، منظفاً لم أر كحسن وجهه، فسماه أبو طالب علياً وحمله النبي صلى الله عليه وسلم حتى أداه إلى منزلها. قال علي بن الحسين عليهم السلام: فوالله ما سمعت بشيء قط إلا وهذا أحسن منه»؛ (مناقب علي، ص26).
[16] علل الشرائع، الشيخ الصدوق، ج1، ص136.