1400/11/19
موضوع: فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامی)/ امکانیات المسجد /فهرست امکانیات
باب دوم از مباحث فقهالمسجد را با عنوان «امکانیات المسجد»؛ در جلسه پیش آغاز کردیم؛ یعنی قابلیتها، ظرفیتها و توانمندیهایی که مسجد تمدن ساز یا به تعبیری، مسجد طراز انقلاب اسلامی میتواند نقشآفرین باشد. به تعبیری دیگر، مسجد به کمک جامعه بیاید تا در مسیر حرکت به سمت تمدن، حرکت درست و باقدرتی داشته باشد. دراینباره مطالبی را بیان کردیم و گفتیم امر آموزش ازجمله مواردی است که مسجد میتواند بهوسیلهی آن برای حرکت به سمت تمدن اسلامی به کمک جامعه بیاید.
بخش عمدهی تعلیم و تعلم میتواند بر پایهی مسجد باشد، اگرچه از هویت مسجد بشمار نمیآید. مسجد برای آموزش بنا نشده است؛ اما این قابلیت را دارد که به کمک آموزش جامعه بیاید و سطح علمی جامعه را ارتقا بدهد، زیرا جامعه بشری نیازمند تعلیم و تعلم است که یکی از نیازهای ضروری جامعه در جوانب مختلف و متنوع میباشد.
ازآنجهت که افراد جامعه موضوعات موردنیاز خود را میآموزند، ورود مسجد در این میدان پسندیده است. به بیانی دیگر، میتوان گفت که ازنظر اسلام، مسجد یکی از اماکن تعلیم و تعلم در جامعه است. با اینکه تعلیم و تعلم از هویتهای مسجد به شمار نمیآید؛ اما میتواند مرکزی معین برای آموزش جامعه باشد.
مسجد توانایی سرپرستی آموزش عموم جامعه را میتواند داشته باشد. به تعبیری دیگر، همهی مردم در دانشگاه و مدارس تخصصی حضور ندارند؛ بنابراین پسندیده است که بگوییم خدای عزوجل پایگاهی عمومی را تأسیس کرده و قابلیتهایی نیز برای این مکان قرار داده است تا مسائل آموزشی برای عموم مردم برگزار بشود. اینیک قاعده عمومی است و نیاز به دلیل خاص ندارد، چون نیاز جامعه است و امکانیات جامعه باید در این مسیر استفاده بشود؛ یعنی نیاز ندارد که ما بگردیم، ببینیم آیا کتاب و سنت دراینباره چیزی فرموده است یا نه.
سه محور از محورهای تعلیم در جلسه قبل بیان شد.
محور چهارم آموزش: تعلیم تاریخ
مسجد میتواند در آموزش تاریخ نقشآفرینی داشته باشد، چون با هویت مسجد سازگاری دارد. اهتمام بر این است، هر کاری که در مسجد انجام میشود با اینکه از هویت مسجد نیست؛ اما با هویت آن سازگاری داشته باشد.
جهاتی که مسجد در تعلیم تاریخ نقشآفرینی میکند:
1. مسجد، خود جزئی از تاریخ اسلام و بشریت است؛ و از ضروریات حضور در حوزهی اسلام تمدنی، شناخت تاریخ است. مسجد جزئی از تاریخ اسلام است و جامعهای که بخواهد به سمت تمدن اسلامی حرکت کند باید بر تاریخ این تمدن آگاهی داشته؛ ازاینرو بهترین راه برای این مسأله، بیان و تعلیم تاریخ در مسجد است.
2. بحث سیره (عقلا، متشرعه و حضرات معصومین^) در احکام اسلامی یکی از مسائل مهم است؛ سیرهای که از حجیت و اعتبار آن در علم اصول بحث میشود و در علم فقه استفاده میشود؛ این سیره بخشی از تاریخ است؛ بنابراین شناخت سیره، درواقع شناخت تاریخ است. پس تعلیم تاریخ یکی از آموزشهای مسجد است.
فقیه باید شناخت بر سیره (عقلا-متشرعه) داشته باشد و به شاگردانش بیاموزد تا در مسیر استنباط بهکار بگیرند. پس در مسجدی که پایگاه فقاهت، تدین و عبادت است و دارای احکامی است که باید فقیه آنها را بیان کند؛ جایز است که قسمتی از آن (مسجد) برای آموزش تاریخ در نظر گرفته شود.
3. جامعه تمدنی که میخواهد بهسوی تمدن اسلامی حرکت کند باید سابقهی خودش را بداند؛ یعنی اگر ملتی مدعی حرکت بهسوی تمدن اسلامی است و تاریخ تمدنی خودش را نمیداند؛ باید به تاریخ تمدنی خودش شناخت پیدا کند و بداند که در کجا هست.
امروز تطبیق این کلام در گفتار مقام معظم رهبری است که در بیانیه گام دوم و مراحل چندگانهی تمدن نوین اسلامی (انقلاب اسلامی، حکومت اسلامی، دولت اسلامی، جامعه اسلامی، تمدن نوین اسلامی) آن را بیان کردهاند و اگر به سمت تمدن نوین اسلامی حرکت کنیم باید بدانیم که امروزه در کجا هستیم. ملت تمدن ساز مسجدی باید بر تاریخ این تمدن آگاهی داشته باشد؛ بنابراین تعلیم تاریخ مهم است.
4. مسجد، مرکز تبلیغ است و در آن تبلیغ دین، اسلام و توحید انجام میشود. منشأ دریافت اسلام یا از طریق وحی است و یا از روایات معصومین^است؛ بههرحال مبدأ وحیانی دارد.
هنگامیکه روایتی را بخواهیم برای مردم بخوانیم، یک بخش از مقدمهی روایت خوانی، بحث تاریخ است؛ چون باید احوال رجال حدیث بررسی شود و علم الرجال در حقیقت علم به تاریخ زندگانی افراد است؛ پس شناخت احوال راویان حدیث، مستلزم شناخت تاریخ است؛ بنابراین تعلیم تاریخ با مسجد تناسب دارد.
5. قرآن برای ما گروهی را اسوه قرار داده است؛ (پیامبر و ائمه^).
برای بیان اسوه بودن ایشان باید سیرهی آنها را شناخت و این سیره از تاریخ جدا نیست. چه تاریخ نقلی و چه تاریخ تحلیلی که احسن تاریخ، تحلیلی است. تاریخ نقلی، قصهگویی است؛ اما تاریخ تحلیلی، درسهای قصهها است؛ بنابراین مسجد یکی از پایگاههای اصلی بیان تاریخ است.
محور پنجم آموزش: آموزش دشمنشناسی
دشمنشناسی، القای بصیرت و بصیرت افزایی نیز نامیده میشود. مقصود این است که جامعه با توطئههای دشمنان آشنا شود. واضح و روشن است که اگر ملتی بخواهد تمدن سازی کند باید با توطئههای دشمن آشنا باشد؛ و مسجدی که بخواهد تمدن ساز باشد، باید مسجدیها را با توطئههای دشمنان آشنا کند. در مورد امام جماعت مسجد هم امام جماعتی خوب است که در بیان توطئههای دشمنان نقش داشته باشد.
قرآن و اهمیت دشمنشناسی
سؤال: قرآن چقدر به دشمنشناسی اهمیت داده است؟
جواب: این سؤال را امیرمؤمنان علی در روایتی اینگونه پاسخ میگوید:
سَعِيد بْنِ رَحِيم الْهَمْدَانِيُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بْنِ زَكَرِيَّا، قَالا [قَالَ]: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ سَرَّاجٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ أَعْيَنَ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ، عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٍّ× قَالَ: «الْقُرْآنُ أَرْبَعَةُ أَرْبَاعٍ: رُبُعٌ فِينَا، وَ رُبُعٌ فِي عَدُوِّنَا، وَ رُبُعٌ فَرَائِضُ وَ أَحْكَامٌ، وَ رُبُعٌ حَلَالٌ وَ حَرَامٌ وَ لَنَا كَرَائِمُ الْقُرْآنِ»[1] .
امیرالمؤمنین × فرمود: قرآن بر چهار بخش نازل شده است: يكچهارم دربارهی ما (اهلبیت^)، یکچهارم دربارهی دشمن ما، يكچهارم دربارهی فرائض و احكام و يكچهارم دربارهی حلال و حرام است و [آيههاى] گرانمایه قرآن، دربارهی ماست.
دلیل مطرحشدن دشمنشناسی این است که دشمن ما، دشمن خدا و اسلام است. گاهی در قرآن از دشمنان نامبرده شده است؛ مانند این آیهی شریفهی قرآن که میفرماید: {تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ}[2] ؛ گاهی هم صفت دشمن بیانشده است[3] و گاهی هم توطئههای آنها بیانشده است[4] .
هنگامیکه محتوای یکچهارم قرآن دشمن و دشمنشناسی باشد، مسجدی هم که برای قرآن نصبشده، نمیتواند نسبت به این جنبه بیتفاوت باشد.
ازاینرو جامعهای که میخواهد به سمت تمدن حرکت کند، باید جمیع امکاناتش را برای هدف خویش بکار بگیرد که یکی از آن امکانات مسجد است. علاوهبراین بخشی زیادی از قرآن توسط پیامبر’ در خود مسجد بیانشده است.
فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامي)
الدرس السابع والستون (6 رجب 1443)
الباب الثاني: امكانيات المسجد
فهرس الامكانيات
قد بدأنا بالحديث في الباب الثاني حول امكانيات المسجد وقابلياته وَأحصينا ثلاثة موارد وَبقي موارد أخرى.
لاشك في أن المجتمع الانساني يحتاج الى التعليم وَالتعلم في الجوانب المختلفة وَالمتنوعة؛ وأفراد المجتمع كذلك لابد لهم من دراسة الموضوعات التي يحتاجونها؛ وَأما المسجد فله امكانية مساعدة المجتمع في دراستها وَتعلمها.
بعبارة أخرى أنه يمكن جعل المسجد مركزا للتعليم وَالتعلم في المجتمع.
4- التعليم التاريخي. لأن التاريخ عبرة للانسان وَلابد من تعليمه وَان التاريخ الصحيح يمكن التعرف عليه في المسجد.
اوّلاً: أن المسجد جزء من تاريخ الاسلام وَينبغي التعرف على أبعاده وَجوانبه.
وثانيا: أن السيرة التي يتحدث عن حجيتها وَاعتبارها في علم الأصول وَيستفاد منها في علم الفقه في مقام الاستنباط، هي في الواقع جزء من التاريخ.
الفقيه الذي يجب عليه أن يتعرف على السيرة سواء كانت سيرة العقلاء أو سيرة المتشرعة، يحتاج الى دراسته؛ وَلاشك في أن المسجد يجوز أن يخصص بعضه لدراسة هذا القسم من التاريخ.
وثالثا: المجتمع الحضاري يحتاج للاطلاع على تاريخه وَسابقته وَكيفية حياته في الماضي.
ورابعا: علم الرجال وَالتعرف على احوال الرواة الذين رووا احاديث المعصومين^ كل ذلك مستلزم للتعرف على التاريخ.
وخامسا: التعرف على حياة الفئة التي جعلها الله تعالى اسوة للمومنين، فهي لاينفك عن دراسة التاريخ.
5- تعليم معرفة العدو. القاء البصيرة باالنسبة الى موامرات العدو.
لاشك اهتمام القرآن بمعرفة العدو وحث الناس لمعرفة أعدائهم حيث روي عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ، عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٍّ× قَالَ: «الْقُرْآنُ أَرْبَعَةُ أَرْبَاعٍ: رُبُعٌ فِينَا، وَ رُبُعٌ فِي عَدُوِّنَا، وَ رُبُعٌ فَرَائِضُ وَ أَحْكَامٌ، وَ رُبُعٌ حَلَالٌ وَ حَرَامٌ وَ لَنَا كَرَائِمُ الْقُرْآنِ»[5] .
اذا كان كذلك يعني ربع القرآن في معرفة العدو فلابد للمجتمع الذي يريد أن يكون حضاريا أن يستفيد من جميع امكانيات الموجودة في المجتمع لتعليم الناس بمعرفة العدو.
والمسجد من أفضل امكانيات المجتمع.