استاد سيد ابوالفضل طباطبایی

درس فقه

1400/10/12

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامی)/ کلیات فقه المسجد /الأمر الرابع: أقسام المسجد و اختلاف كل قسم عن الأخر في الفضل.

 

مقدماتی را در باب فقه‌المسجد بیان کردیم؛ در کلیات آن به تبیین سه امر پرداختیم و به‌طور گسترده امر سوم (هوية‌المسجد) را توضیح دادیم؛ اکنون به امر چهارم «اقسام المسجد» رسیدیم. موضوع اقسام مسجد از مباحث کلی است که در کلیات باید مطرح شود. مسجد نیز همانند سایر معارف اسلامی به اقسام گوناگون تقسیم می‌شود؛ ازاین‌رو در ابتدای بحث می‌توان مساجد را به دو قسم تقسیم کرد:

    1. مساجد عام[1]

    2. مساجد خاص

والمراد من المساجد العامة؛ هي المساجد التي تبنى في نقطة من نقاط الأرض، من دون تعيين في أهميتها وفضلها بل المهم بناء المسجد؛ والناس يصلون فيها ويوجرون ويثابون على حضورهم والصلاة فيها.

مقصود از مساجد عام، مساجدی هستند که در هرکجای از عالَم بدون برخورداری از اهمیت و فضلی خاص با دیگر مساجد بنا شده باشد؛ و مهم تنها بنای مسجد است که مردم در آنجا نماز می‌خوانند و برای حضور و نمازخواندنشان در مسجد از ثواب و پاداش برخوردار می‌شوند‌. بالطبع این مساجد همان مساجد عام است که از بخش‌های گوناگونی برخوردار است.

ویژگی‌های مساجد عام

مساجد عام دارای ویژگی‌هایی هستند از قبیل:

    1. احکام یکسان دارند.

    2. نماز خواندن در آن‌ها به یک اندازه ثواب دارد.

    3. احکام طهارت و نجاست در بخش‌های گوناگون آن‌ها‌ یکی است.

این‌ها‌ ویژگی مساجد عام به‌طورکلی است؛ مگر در برخی از موارد که با پیدا کردن عنوانی خاص از فضیلت خاصی برخوردار بشوند؛ البته کلیت همه‌ی آن‌ها یکی است و فرقی بین افرادشان نیست.

وأما المراد من المساجد الخاصة؛ هي المساجد التي تبنى في نقطة خاصة من الأرض ولها فضلها الخاص وآدابها الخاصة وأحكامها الخاصة بها غير أحكام عموم المساجد.

مقصود از مساجد خاص، مساجدی است که در نقطه خاصی از زمین بنا می‌شوند و از فضیلت ویژه‌ای برخوردار هستند.

ویژگی‌های مساجد خاص

مساجد خاص نیز دارای ویژگی‌هایی هستند از قبیل:

    1. برخورداری از آداب ویژه

    2. برخورداری از احکام خاص

    3. تفاوت ثواب خواندن نماز در آنجا با مساجد عام

    4. خصوصیت داشتن خود مسجد از حیث زمان و مکان؛ مانند مسجد خیف در منا و مسجد براثا در غرب بغداد

أما المساجد العامة فتشمل ثلاثة:

الأول: المسجد الجامع؛ و يعبر عنه في بعض الموارد بالمسجد الأعظم.

الثاني: مسجد القبيلة؛ وهو المسجد الذي يبنى في قبيله خاصة لأهلها.

الثالث: مسجد السوق؛ وهو المسجد الذي يبنى في السوق لأهله.

هذا التقسيم من جهة العنوان ومن جهة اختلاف فضل الصلاة فيها.

مساجد عام در یک تقسیم درونی به سه نوع تقسیم می‌شوند:

    1. مسجد جامع: که گاهی در بیانات فقهی از آن به‌عنوان مسجد اعظم تعبیر می‌کنند.

    2. مسجد قبیله: که در یک قبیله‌ای خاص و برای اهل آنجا بنا بشود.

    3. مسجد بازار: مسجدی است که برای اهل بازار بنا می‌شود.

نکته: در وقف مسجد، عمده‌ی فقهاء قائل بر این هستند که مسجد باید برای عموم مسلمین باشد[2] ؛ مواردی که در مساجد عام نام‌ برده شد تنها برای اهل آن‌ها نیست؛ بلکه دیگران نیز می‌توانند برای عبادت به آنجا بروند. دلیل این نام‌گذاری برای این است که اهل قبیله یا بازار، اقرب الناس به آن مسجد هستند و آن‌ افراد بیشترین استفاده‌کنندگان از آن مسجد هستند.

این سه نوع مسجد در روایات و بیان فقها[3] آمده است که در نوع خودشان از اشتراک و عمومیّتی برخوردار هستند؛ اگرچه فضیلت نماز و عبادت در مسجد جامع بیشتر از مسجد قبیله و بازار است؛ و مسجد قبیله نیز فضیلت عبادتش بیشتر از مسجد بازار است؛ اما این‌ها از مساجد عام به شمار می‌روند. ترتیب قرار گرفتن آن‌ها از حیث فضیلت در روایات و کلام فقها هم همین‌گونه است[4] [5] [6] [7] ؛ وگرنه اسم مسجد جامع، قبیله و بازار خصوصیتی ندارد و می‌توانیم چندین اسم برای برخی از مساجد برشماریم؛ اما همه‌ی آن‌ها در رسیدن ثواب نمازگزار به یکی از این سه نوع مسجد تعلق دارند.

به‌عنوان نمونه، مساجدی به نام مسجد طریق (بین‌راهی) وجود دارند که مردم برای استراحت و نماز در آنجا توقف می‌کنند؛ و برنامه‌های گوناگونی برای برخی از افراد در آنجا هست؛ مثلاً در مسیر کربلا، جنوب کشور و در مسیر حرم رضوی و مشهد مقدس مساجدی برای استقبال از زائران ساخته‌شده است؛ اما همه‌ی این‌ها از ثواب خاصی برخوردار نیستند تا ما بگوییم که این مسجد رتبه چهارم را دارد و دیگری رتبه سوم را دارد.

مسجد جامع، مسجد قبیله و مسجد بازار عنوانی خاص در اجر و ثواب را به خودشان اختصاص داده‌اند و مسجد بین‌راهی نیز باید از نگاه ثواب و ارزشمندی به یکی از این مساجد ملحق شود؛ ازاین‌رو تفاوتی میان این مسجد و دیگر مساجد نیست، بلکه همگی زیرمجموعه‌ی مساجد عام قرار می‌گیرند.

سؤال: چگونه می‌توان عنوان مساجد سه‌گانه را بر امثال مسجد بین‌راهی اطلاق کرد؟

آیا مسجد بین‌راهی می‌تواند صفت مسجد جامع را داشته باشد یا نه؟ مثلاً ملاک مسجد جامع بودن، کثرت حضور، بزرگی یا قدیمی‌تر بودن مسجد است؛ اگر مسجد بین‌راهی از این وصف‌ها برخوردار بود آیا آن‌هم (مسجد بین‌راهی) در این دسته (مسجد جامع) قرار می‌گیرد؟ البته عمدتاً مساجد بین‌راهی صفت جامعیت را ندارد؛ اما صفت قبیله را دارند و بالاخره عدّه‌ای خاص در آن نماز می‌خوانند.

اگر در مسجدِ قبیله‌ی بنی زید، اسم بنی زید دخالت داشته باشد در فضیلت نیز باید با مسجدِ قبیله‌ی بنی عمرو متفاوت باشد؛ درحالی‌که مسجد قبیله، یک مسجد است و تنها توسط قبیله و طایفه‌ای خاص بنا شده است. عنوان قبیله در مسجد (قبیله) خصوصیت ندارد؛ یعنی مسجد قبیله مسجدی محدودتر از مسجد جامع است که مانند مسجد محله عدّه‌ای خاص در آن نماز می‌خوانند.

این سه مسجد (جامع، قبیله و بازار) در روایات و کلام فقها آمده است و عنوانی دیگر که در این تقسیم‌بندی بگنجد، نداریم. به‌عنوان‌مثال، اگر مکانی مصلا باشد نماز در آن از حیث ثواب باید رجاءً خوانده شود تا خداوند ثواب نماز در مسجد را به وی بدهد؛ اما برای اینکه مسجد به شمار آید باید ثواب‌های یکی از مساجد سه‌گانه (جامع، قبیله و بازار) را برای او قرار بدهیم. برفرض مکانی را پیدا کردیم که هیچ‌کدام از عناوین مساجد عام بر او صادق نیست؛ او را تنها مسجد می‌نامیم و ان‌شاءالله نمازگزار در مطلق المسجد از اجر و ثواب برخوردار است.

اما برای مساجد خاص مصادیق فراوانی را ذکر کرده‌اند. ملاک مسجد خاص بودن هم برخورداری از ویژگی خاصی، اعم از زمین و مکان مسجد یا زمان بنای مسجد و یا اولین بناکننده آن است؛ مثلاً فلان مسجد خصوصیت دارد ازاین‌جهت که پیامبر|، یا امیرمؤمنان علی× و یا شماری از انبیای الهی در آن نماز خوانده‌اند؛[8] بدین‌جهت این مساجد خاص می‌شوند و ثواب ویژه‌ای هم بر آن‌ها مترتب می‌شود؛ اما عدد مساجد خاص فراوان است و نیاز به شمارش ندارد؛ زیرا مساجد خاص غیر از مساجد اربعه است. مساجد اربعه (مسجدالحرام، مسجدالنبی، مسجد کوفه و مسجدالاقصی)[9] [10] ، مساجد خاص هستند؛ اما همه‌ی مساجد خاص، مساجد اربعه نیستند؛ زیرا از خصوصیت ویژه‌ای برخوردار هستند؛ ازاین‌رو عنوان مساجد خاص، فراتر از مساجد اربعه است و دیگر مساجد خاص را نیز در برمی‌گیرد.

مساجد خاص در روایات

برخی از مساجد خاص که در روایات، خصوصیت و فضیلت ویژه‌ای برای آن‌ها بیان‌شده را برمی‌شماریم:

     مسجدالحرام در مکه مکرمه[11] ؛

     مسجدالنبی در مدینه[12] ؛

     مسجد کوفه در نجف[13] ؛

     مسجدالاقصی در بیت‌المقدس[14] ؛

     مسجد خیف در منا[15] ؛

     مسجد شجره در خارج از مدینه[16] ؛

     مسجد براثا در غرب بغداد[17] ؛

     مسجد قبا[18] ؛

     مسجد الغدیر[19] ؛

     مسجد سهله[20] .

البته مساجد دیگری را نیز می‌توان پیدا کرد[21] ؛ بنابراین مساجدی خاص هستند که درباره‌ی آن‌ها فضیلت ویژه‌ای بیان کرده باشند.

تفاوت مساجد خاص با مساجد عام

تفاوت مساجد خاص با مساجد عام (مسجد جامع، قبیله و بازار) در این است که هر مسجد جامعی در فضیلت و اهمیت با یکدیگر شریک هستند؛ اما اگر مسجد خاص همچون مسجد سهله بود، دیگر نمی‌توانیم در مسجد جمکران، مسجدی به نام سهله و با همان ثواب مسجد سهله بنا کنیم؛ به جهت این‌که ویژگی‌های مسجد سهله فقط خاص خود مسجد سهله در مکان فعلی است و به دیگر مساجد تعلق ندارد.

تقسیم‌بندی دیگر مسجد

استاد: تقسیم‌بندی دیگری هم می‌توان برای مسجد داشت که در کلمات فقها مشاهده نشده است؛ و آن تقسیم‌بندی این است که مساجد را از یک منظر می‌توان به دو بخش تقسیم کرد:

    1. مسجد حکمی

    2. مسجد حقیقی

حقیقت برخی از مساجد در وقف و بنای آن‌ها برای این است که این مکان مسجد است؛ اما برخی از مکان‌ها نیز همانند مَشاهد مشرّفه معصومین^‌ از برخی جهت‌ها در حکم مسجد هستند.[22]

فقها فرموده‌اند: نمازخواندن در مشاهد مشرّفه همانند مسجد است؛ بلکه بالاتر از مسجد است.[23] این مکان‌ها مسجد نیستند؛ مگر در بخشی از حرم که مسجدی بنا شده باشد؛ مانند مسجد گوهرشاد در حرم مطهر امام رضا× یا مسجد اعظم در حرم مطهر حضرت معصومه÷ که جزئی از حرم حساب می‌شود؛ لکن فقها فرموده‌اند که نمازخواندن در کنار مضجع نورانی حضرات معصومین^ احکام مسجد را دارد[24] ؛ ازاین‌رو این تقسیم‌بندی نیز می‌تواند صحیح باشد.

درجاهای دیگر نیز این تقسیم‌بندی را داریم؛ به‌عنوان نمونه در باب شهادت، برخی در حکم شهید هستند و برخی نیز شهید واقعی هستند[25] . در اینجا نیز برخی از مکان‌ها در حقیقت مسجد هستند و برخی دیگر نیز مسجد نیستند؛ اما در حکم مسجد می‌باشند.

 

فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامي)

الدرس السابع والأربعون (28جمادي الأولى 1443)

الباب الأول: كليات

وهي تشتمل على أمور:

الأمر الرابع: أقسام المسجد واختلاف كل قسم عن الأخر في الفضل.

من المباحث التي ينبغي البحث عنها في هذه المجموعة، عبارة عن البحث حول أقسام المسجد في الاسلام، لأن جل المفاهيم الاسلامية تنقسم الى أقسام وهذا أمري عادي وطبيعي.

في البداية يمكن تقسيم المساجد الى قسمين:

1 - المساجد العامة. 2 – المساجد الخاصة.

والمراد من المساجد العامة، هي المساجد التي تبنى في نقطة من نقاط الأرض، من دون تعيين في أهميتها وفضلها بل المهم بناء المسجد. والناس يصلون فيها ويوجرون ويثابون على حضورهم والصلاة فيها.

ولعموم هذه المساجد أحكام واحدة تشملها من دون فرق بين أفراد هذه المساجد.

وأما المراد من المساجد الخاصة عي المساجد التي تبنى في نقطة خاصة من الأرض ولها فضلها الخاص وآدابها الخاصة وأحكامها الخاصة بها غير أحكام عموم المساجد.

أما المساجد العامة فتشمل ثلاثة : الأول: المسجد الجامع ويعبر عنه في بعض الموارد بالمسجد الأعظم.

الثاني: مسجد القبيلة. وهو المسجد الذي يبنى في قبيله خاصة لأهلها.

الثالث: مسجد السوق. وهو المسجد الذي يبنى في السوق لأهله.

هذا التقسيم من جهة العنوان ومن جهة اختلاف فضل الصلاة فيها.

وان يمكن القول بوجود بعض المساجد الأخرى بعناوين أخرى، كامسجد الذي يبنى في طريق المسلمين وطريق زوار أهل البيت وغيرهم. ولكنه لم يدخل في أقسام المسجد العام لأنه لا فرق بين هذه المسجد وسائر أنواعه في الفضل.

وأما المساجد الخاصة

فتشمل عدة مساجد وهي: مسجد الحرام في مكة المكرمة. مسجد النبي في المدينة المنورة. مسجد الكوفة. مسجد الأقصى. مسجد الخيف في منى. مسجد الشجرة في خارج المدينة. مسجد براثا. مسجد قبا. مسجد الغدير. مسجد سهلة.

وهذا التقسيم أو هذه الأقسام من المساجد يمكن مشاهدتها في كلام الفقهاء.

ويمكن تقسيم المساحد من منظار أخر الى قسمين:

1 - المساجد الحقيقية. 2 – المساجد الحكمية.

والمقصود من الأول المساجد التي تبنى بعنوان المسجد وبالتالي يجري عليها أحكامها ولابد من الالتزام بآدابها.

وأما المقصود من الثاني هي الأماكن التي تبنى لأجل الصلاة والعبادة والتوجه الى الله تعالى ولكنه ما كان بعنوان المسجد، بل بني بعناوين أخرى مثل المصلى ويشمل المكان الذي يخص العبد في بيته بالصلاة، ويشمل المشاهد المشرفة للأئمة المعصومين^، فهذه الأماكن بحكم المسجد يعني يفضل الصلاة فيها ويجري عليها بعض أحكام المساجد ولكنها لا يجري عليها جميع الأحكام والآداب.


[1] مقصود از عام در اینجا برادران اهل سنت نیست.
[2] جواهر الكلام، النجفي الجواهري، الشيخ محمد حسن، ج14، ص69.. المراد بالمسجد شرعا المكان الموقوف على كافة المسلمين للصلاة
[3] ر.ک: تحریر الاحکام (علامه حلی)، ج1، ص54؛ جامع المقاصد، ج2، ص144؛ حاشیه شرائع الإسلام، ص137؛ روضه الجنان، ج2، ص617.
[4] من لا يحضره الفقيه‌، الشيخ الصدوق‌، ج1، ص234. قَالَ عَلِيٌّ×: «... وَ صَلَاةٌ فِي الْمَسْجِدِ الْأَعْظَمِ تَعْدِلُ مِائَةَ أَلْفِ صَلَاةٍ وَ صَلَاةٌ فِي مَسْجِدِ الْقَبِيلَةِ تَعْدِلُ خَمْساً وَ عِشْرِينَ صَلَاةً وَ صَلَاةٌ فِي مَسْجِدِ السُّوقِ- تَعْدِلُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ صَلَاةً...».
[5] تهذيب الأحكام، شيخ الطائفة، ج3، ص253.. ؛ با اندک اختلافی، قَالَ عَلِيٌّ×: «... وَ صَلَاةٌ فِي الْمَسْجِدِ الْأَعْظَمِ تَعْدِلُ مِائَةَ أَلْفِ صَلَاةٍ وَ صَلَاةٌ فِي مَسْجِدِ الْقَبِيلَةِ تَعْدِلُ خَمْساً وَ عِشْرِينَ صَلَاةً وَ صَلَاةٌ فِي مَسْجِدِ السُّوقِ- تَعْدِلُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ صَلَاةً...»
[6] ثواب الأعمال و عقاب الأعمال‌، الشيخ الصدوق، ج1، ص31. با اندک اختلافی، قَالَ عَلِيٌّ×: «... وَ صَلَاةٌ فِي الْمَسْجِدِ الْأَعْظَمِ تَعْدِلُ مِائَةَ أَلْفِ صَلَاةٍ وَ صَلَاةٌ فِي مَسْجِدِ الْقَبِيلَةِ تَعْدِلُ خَمْساً وَ عِشْرِينَ صَلَاةً وَ صَلَاةٌ فِي مَسْجِدِ السُّوقِ- تَعْدِلُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ صَلَاةً...».
[7] الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية (سلطان العلماء)، الشهيد الثاني، ج1، ص63 و156.. با اندک اختلافی، قَالَ عَلِيٌّ×: «... وَ صَلَاةٌ فِي الْمَسْجِدِ الْأَعْظَمِ تَعْدِلُ مِائَةَ أَلْفِ صَلَاةٍ وَ صَلَاةٌ فِي مَسْجِدِ الْقَبِيلَةِ تَعْدِلُ خَمْساً وَ عِشْرِينَ صَلَاةً وَ صَلَاةٌ فِي مَسْجِدِ السُّوقِ- تَعْدِلُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ صَلَاةً...»
[8] تهذيب الأحكام، شيخ الطائفة، ج3، ص250.. سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْخَزَّازِ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه× قَالَ: قَالَ لِي يَا هَارُونَ بْنَ خَارِجَةَ: كَمْ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ مَسْجِدِ الْكُوفَةِ يَكُونُ مِيلًا؟ قُلْتُ: لَا قَالَ أَ فَتُصَلِّي فِيهِ الصَّلَوَاتِ كُلَّهَا قُلْتُ: لَا فَقَالَ أَمَا لَوْ كُنْتُ حَاضِراً بِحَضْرَتِهِ لَرَجَوْتُ أَنْ لَا تَفُوتَنِي فِيهِ صَلَاةٌ وَ تَدْرِي مَا فَضْلُ ذَلِكَ الْمَوْضِعِ مَا مِنْ عَبْدٍ صَالِحٍ وَ لَا نَبِيٍّ إِلَّا وَ قَدْ صَلَّى فِي مَسْجِدِكُمْ حَتَّى إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ| لَمَّا أَسْرَى اللَّهُ بِهِ قَالَ لَهُ جَبْرَئِيلُ×: أَ تَدْرِي أَيْنَ أَنْتَ يَا رَسُولَ اللَّهِ السَّاعَةَ أَنْتَ مُقَابِلُ مَسْجِدِ كُوفَانَ قَالَ: فَاسْتَأْذِنْ لِي رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّى آتِيَهُ فَأُصَلِّيَ فِيهِ رَكْعَتَيْنِ فَاسْتَأْذَنَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَ‌ فَأَذِنَ لَهُ وَ إِنَّ مَيْمَنَتَهُ لَرَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ وَ إِنَّ وَسَطَهُ لَرَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ وَ إِنَّ مُؤَخَّرَهُ لَرَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ وَ إِنَّ الصَّلَاةَ الْمَكْتُوبَةَ فِيهِ لَتَعْدِلُ بِأَلْفِ صَلَاةٍ وَ إِنَّ النَّافِلَةَ فِيهِ لَتَعْدِلُ بِخَمْسِمِائَةِ صَلَاةٍ وَ إِنَّ الْجُلُوسَ فِيهِ بِغَيْرِ تِلَاوَةٍ وَ لَا ذِكْرٍ لَعِبَادَةٌ وَ لَوْ عَلِمَ النَّاسُ مَا فِيهِ لَأَتَوْهُ وَ لَوْ حَبْواً»
[9] من لا يحضره الفقيه‌، الشيخ الصدوق‌، ج1، ص229.. قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ× لِأَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ: «الْمَسَاجِدُ الْأَرْبَعَةُ: الْمَسْجِدُ الْحَرَامُ- وَ مَسْجِدُ الرَّسُولِ|- وَ مَسْجِدُ بَيْتِ الْمَقْدِسِ- وَ مَسْجِدُ الْكُوفَةِ؛ يَا أَبَا حَمْزَةَ! الْفَرِيضَةُ فِيهَا تَعْدِلُ حَجَّةً وَ النَّافِلَةُ تَعْدِلُ عُمْرَةً»
[10] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج5، ص289، أبواب أحكام المساجد، باب64، ح1، ط آل البيت. قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ× لِأَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ: «الْمَسَاجِدُ الْأَرْبَعَةُ: الْمَسْجِدُ الْحَرَامُ- وَ مَسْجِدُ الرَّسُولِ|- وَ مَسْجِدُ بَيْتِ الْمَقْدِسِ- وَ مَسْجِدُ الْكُوفَةِ؛ يَا أَبَا حَمْزَةَ! الْفَرِيضَةُ فِيهَا تَعْدِلُ حَجَّةً وَ النَّافِلَةُ تَعْدِلُ عُمْرَةً».
[11] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج4، ص526. أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي سَلَمَةَ، عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ، عَنْ صَامِتٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ^ قَالَ: «الصَّلَاةُ فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ تَعْدِلُ مِائَةَ أَلْفِ صَلَاةٍ».
[12] ثواب الأعمال و عقاب الأعمال‌، الشيخ الصدوق، ج1، ص30.. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ|: «صَلَاةٌ فِي مَسْجِدِي تَعْدِلُ عِنْدَ اللَّهِ عَشَرَةَ آلَافِ صَلَاةٍ فِي غَيْرِهِ مِنَ الْمَسَاجِدِ إِلَّا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ فَإِنَّ الصَّلَاةَ فِيهِ تَعْدِلُ مِائَةَ أَلْفِ صَلَاةٍ»
[13] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج3، ص492.. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ× قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ: «نِعْمَ الْمَسْجِدُ مَسْجِدُ الْكُوفَةِ صَلَّى فِيهِ أَلْفُ نَبِيٍّ وَ أَلْفُ وَصِيٍّ وَ مِنْهُ فَارَ التَّنُّورُ وَ فِيهِ نُجِرَتِ السَّفِينَةُ مَيْمَنَتُهُ رِضْوَانُ اللَّهِ وَ وَسَطُهُ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ وَ مَيْسَرَتُهُ مَكْرٌ فَقُلْتُ لِأَبِي بَصِيرٍ مَا يَعْنِي بِقَوْلِهِ مَكْرٌ قَالَ يَعْنِي مَنَازِلَ السُّلْطَانِ وَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ× يَقُومُ عَلَى بَابِ الْمَسْجِدِ ثُمَّ يَرْمِي بِسَهْمِهِ فَيَقَعُ فِي مَوْضِعِ التَّمَّارِينَ فَيَقُولُ ذَاكَ مِنَ الْمَسْجِدِ وَ كَانَ يَقُولُ قَدْ نُقِصَ مِنْ أَسَاسِ الْمَسْجِدِ مِثْلُ مَا نُقِصَ فِي تَرْبِيعِهِ»
[14] تهذيب الأحكام، شيخ الطائفة، ج3، ص253.. عَنْ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَلِيٍّ× قَالَ: «صَلَاةٌ فِي بَيْتِ الْمَقْدِسِ أَلْفُ صَلَاة...»
[15] من لا يحضره الفقيه‌، الشيخ الصدوق‌، ج1، ص230.. رَوَى أَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِيُّ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ× أَنَّهُ قَالَ: «مَنْ صَلَّى فِي مَسْجِدِ الْخَيْفِ بِمِنًى مِائَةَ رَكْعَةٍ قَبْلَ أَنْ يَخْرُجَ مِنْهُ عَدَلَتْ عِبَادَةَ سَبْعِينَ عَاماً وَ مَنْ سَبَّحَ اللَّهَ فِيهِ مِائَةَ تَسْبِيحَةٍ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ كَأَجْرِ عِتْقِ رَقَبَةٍ وَ مَنْ هَلَّلَ اللَّهَ فِيهِ مِائَةَ تَهْلِيلَةٍ عَدَلَتْ أَجْرَ إِحْيَاءِ نَسَمَةٍ وَ مَنْ حَمَّدَ اللَّهَ فِيهِ مِائَةَ تَحْمِيدَةٍ عَدَلَتْ أَجْرَ خَرَاجِ الْعِرَاقَيْنِ يُتَصَدَّقُ بِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»
[16] علل الشرائع، الشيخ الصدوق، ج2، ص412.. أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ: حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ حَمَّادٍ، عَنِ الْحَلَبِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ× قَالَ: «خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ| حِينَ حَجَّ حِجَّةَ الْوَدَاعِ خَرَجَ فِي أَرْبَعٍ بَقِينَ مِنْ ذِي الْقَعْدَةِ حَتَّى أَتَى مَسْجِدَ الشَّجَرَةِ فَصَلَّى بِهَا...»
[17] من لا يحضره الفقيه‌، الشيخ الصدوق‌، ج1، ص232.. رُوِيَ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ أَنَّهُ قَالَ: «صَلَّى بِنَا عَلِيٌّ× بِبَرَاثَا بَعْدَ رُجُوعِهِ مِنْ قِتَالِ الشُّرَاةِ وَ نَحْنُ زُهَاءُ مِائَةِ أَلْفِ رَجُلٍ فَنَزَلَ نَصْرَانِيٌّ مِنْ صَوْمَعَتِهِ فَقَالَ مَنْ عَمِيدُ هَذَا الْجَيْشِ فَقُلْنَا هَذَا فَأَقْبَلَ إِلَيْهِ فَسَلَّمَ عَلَيْهِ فَقَالَ: يَا سَيِّدِي أَنْتَ نَبِيٌّ فَقَالَ: لَا النَّبِيُّ سَيِّدِي قَدْ مَاتَ قَالَ: فَأَنْتَ وَصِيُّ نَبِيٍّ قَالَ: نَعَمْ ثُمَّ قَالَ لَهُ: اجْلِسْ كَيْفَ سَأَلْتَ عَنْ هَذَا قَالَ أَنَا بَنَيْتُ هَذِهِ الصَّوْمَعَةَ مِنْ أَجْلِ هَذَا الْمَوْضِعِ وَ هُوَ بَرَاثَا وَ قَرَأْتُ فِي الْكُتُبِ الْمُنْزَلَةِ أَنَّهُ لَا يُصَلِّي فِي هَذَا الْمَوْضِعِ بِهَذَا الْجَمْعِ‌ إِلَّا نَبِيٌّ أَوْ وَصِيُّ نَبِيٍّ وَ قَدْ جِئْتُ أُسْلِمُ فَأَسْلَمَ وَ خَرَجَ مَعَنَا إِلَى الْكُوفَةِ فَقَالَ‌ لَهُ عَلِيٌّ×: فَمَنْ صَلَّى هَاهُنَا قَالَ: صَلَّى عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ× وَ أُمُّهُ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ×: أَ فَأُخْبِرُكَ مَنْ صَلَّى هَاهُنَا قَالَ: نَعَمْ قَالَ: الْخَلِيلُ×»
[18] سنن ابن ماجه، ابن ماجه، ج1، ص453.. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ|: «مَنْ تَطَهَّرَ فِي بَيْتِهِ ثُمَّ أَتَى مَسْجِدَ قُبَاءَ، فَصَلَّى فِيهِ صَلَاةً، كَانَ لَهُ كَأَجْرِ عُمْرَةٍ»
[19] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج4، ص567.. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ× قَالَ: «يُسْتَحَبُّ الصَّلَاةُ فِي مَسْجِدِ الْغَدِيرِ لِأَنَّ النَّبِيَّ| أَقَامَ فِيهِ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ× وَ هُوَ مَوْضِعٌ أَظْهَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ الْحَقَّ»
[20] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج3، ص494.. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبَانٍ قَالَ: دَخَلْنَا عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ× فَسَأَلَنَا أَ فِيكُمْ أَحَدٌ عِنْدَهُ عِلْمُ عَمِّي زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ: أَنَا عِنْدِي عِلْمٌ مِنْ عِلْمِ عَمِّكَ كُنَّا عِنْدَهُ ذَاتَ لَيْلَةٍ فِي دَارِ مُعَاوِيَةَ بْنِ إِسْحَاقَ الْأَنْصَارِيِّ إِذْ قَالَ انْطَلِقُوا بِنَا نُصَلِّي فِي مَسْجِدِ السَّهْلَةِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ× وَ فَعَلَ فَقَالَ لَا جَاءَهُ أَمْرٌ فَشَغَلَهُ عَنِ الذَّهَابِ فَقَالَ: أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ أَعَاذَ اللَّهَ بِهِ حَوْلًا لَأَعَاذَهُ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّهُ مَوْضِعُ بَيْتِ إِدْرِيسَ النَّبِيِّ× وَ الَّذِي كَانَ يَخِيطُ فِيهِ وَ مِنْهُ سَارَ إِبْرَاهِيم× إِلَى الْيَمَنِ بِالْعَمَالِقَةِ وَ مِنْهُ سَارَ دَاوُدُ إِلَى جَالُوتَ وَ إِنَّ فِيهِ لَصَخْرَةً خَضْرَاءَ فِيهَا مِثَالُ كُلِّ نَبِيٍّ وَ مِنْ تَحْتِ تِلْكَ الصَّخْرَةِ أُخِذَتْ طِينَةُ كُلِّ نَبِيٍّ وَ إِنَّهُ لَمُنَاخُ الرَّاكِبِ قِيلَ وَ مَنِ الرَّاكِبُ قَالَ الْخَضِر×»
[21] ر.ک: بحار الأنوار، ج ‌96، ص334-336.
[22] ر.ک: لوامع صاحب قرانی، ج1، ص606.
[23] ر.ک: الغاية القصوى في ترجمة العروة الوثقى؛ ج‌1، ص، 367.
[24] ر.ک: مجمع الرسائل (محشی صاحب جواهر)، ص78؛ العروة الوثقی، ج1، ص91، مسئله 20.
[25] ر.ک: العروة الوثقى (المحشى)؛ ج‌2، ص39 و 44.