استاد سيد ابوالفضل طباطبایی

درس فقه

1400/10/11

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامی)/ کلیات فقه المسجد /امر سوم: هویة‌المسجد (بیان نکته سوم ذیل عنوان فرق بين هويت مسجد و معبد)

 

بحث در هویة‌المسجد بود؛ مباحثی گسترده و طولانی را در باب هوية‌المسجد مطرح کردیم؛ ذیل این بحث به‌عنوان «الفرق بين هوية‌المسجد والمعبد»؛ پرداختیم که آیا بین هویت مسجد و معبد تفاوتی وجود دارد یا نه؟ آیا می‌توانیم هر آنچه که درباره‌ی هویت مسجد بیان کردیم، پیرامون معبد هم مطرح کنیم یا نه؟ که با استناد به آیه‌ی شریفه‌ی {وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا ۗ وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ}[1] ؛ چند جلسه‌ای درباره‌ی این‌مطلب گفتگو کردیم و دو نکته را با تعریف صومعه، بیع و صلوت (صلوثا) اشاره کردیم؛ اما نکته دیگری باقی ماند که باید آن‌را بیان کنیم تا بتوانیم به نتیجه‌گیری برسیم.

نکته سوم

مطلب سوم به ذیل آیه ارتباط دارد که خدای عزوجل فرمود: {... يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا ...}؛ در اینجا قید و وصفی ذکرشده مبنی براین‌که اگر دفاع نبود {لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا}؛ معابد و مساجد که ذکر خدا در آن فراوان است نابود می‌شدند.

سؤال این است که وصف {... يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا ...}؛ برای همه‌ی معابد (صوامع، بیع، صلوت، مساجد) است یا تنها اختصاص به مساجد دارد؟ یعنی «لَّهُدِّمَتْ مَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا»؛ یا {لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا}؛ این وصف برای کدام است؟ در اینجا دو احتمال وجود دارد:

    1. احتمال اول این است که «عائدٌ الی الکل وصف للجميع»؛ این وصف {يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا}؛ به همه‌ی معابد برمی‌گردد، در این‌که کلیسا یا معبد یهود و یا مساجد اسلام باشد تفاوتی ندارد؛ ذکر خدا در همه‌ی این‌ها فراوان گفته می‌شود. ازاین‌جهت که این‌ها مراکز ذکر خدا در جامعه هستند اهمیت دارند؛ لذا باید سالم بمانند و از بین نروند. البته یک نکته نباید فراموش شود و آن نکته این است که در کثرت ذکر الله بین مساجد و معابد تفاوت‌هایی وجود دارد؛ در برخی‌ها ذکر خدا بیشتر و در برخی‌ها هم ذکر خداوند کمتر گفته می‌شود «وَمعابد يختلف کل واحد منها الآخر»؛ شکی در آن نیست که هرکدام از این‌ها با دیگر معابد در تحقق معنای کثرت ذکر الله تفاوت و اختلاف دارند. قید {يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا}؛ در همه‌ی آن‌ها یکنواخت و به یک اندازه نیست، بلکه در برخی‌ها کمتر و در برخی‌ها بیشتر ذکر خدا می‌شود و این تفاوت درباره‌ی معابد و مساجد پذیرفتنی است.

میان مساجد نیز این اختلاف وجود دارد؛ یعنی در برخی‌ از مساجد در سه نوبت به ذکر خدا می‌پردازند و در برخی دیگر کمتر یا بیشتر؛ پس درنهایت این‌ها مختلف هستند؛ اما همه‌ی این‌ها بالقوّة، امکان کثرت الذِّکر را دارند، اگرچه تفاوت‌هایی میان این افراد در مقام فعل وجود دارد.

    2. احتمال دوم این است که {يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا}؛ تنها اختصاص به مساجد دارد؛ یعنی ذکر الله در دیگر معابد هست؛ اما کثرت آن تنها در مساجد است؛ (وصفِ کثرتِ ذکر در آیه برای مساجد است)؛ لذا مساجد بر دیگر معابد شرافت و برتری دارد. ممکن است کسی بگوید که ظاهر آیه نیز این‌گونه است؛ یعنی «الاقرَبُ يمنعُ الاَبعَد»؛ با نظر به آیه قید کثرت ذکر به قریب (مساجد) تعلق می‌گیرد.

توضیح ذلک: شکی نیست که در میان مراکز عبادی، مساجد بیشترین ازدحام را دارند؛ به‌عنوان نمونه، کلیسا در طول هفته یک‌بار باز می‌شود؛ یا معابد یهود آداب خاصی دارد؛ صومعه نیز فقط برای راهبان است؛ اما مساجد همیشه باز بوده و برای عموم قابل‌استفاده‌اند؛ بنابراین ذکر الله در طول روز به‌طور میانگین سه مرتبه در مساجد انجام می‌شود. در برخی از مساجد جهان اسلام به پنج بار هم می‌رسد.

پس احتمال دوم نیز می‌تواند صحیح باشد.

نظریه استاد: اقرب به‌ذهن و مناسب‌ترین احتمال، احتمال اول است که می‌گوید: {يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا}؛ به همه‌ی معابد برمی‌گردد.

هدف از این آیه، تبیین مسأله ی جهاد ‌به‌عنوان ابزاری برای دفاع از مکان‌های مقدس است که ذکر الله در آن انجام می‌شود. این آیه در مقام بیان تفاوت کثرت ذکر در میان معابد نیست؛ زیرا کثرت امری نسبی نسبت به هر چیزی است؛ به‌عنوان نمونه، عدد 2 نسبت به عدد 1 کثرت دارد و عدد 3 نسبت به عدد 2 کثرت دارد. اگرچه احتمال دوم را رد نمی‌کنیم؛ اما با این جایگاه و اقتضای عبارت أنسب (مناسب‌تر) این است که وصف ذکر الله برای جمیع معابد و مساجد باشد.

درباره‌ی این آیه که معابد را در کنار مساجد ذکر کرده به سه نکته اشاره شد. اکنون به اصل بحث برگردیم که آیا همه‌ی هویت مسجد برای دیگر معابد الهی هم هست یا نه؟ از استناد به این آیه شریفه چه استفاده‌ای می‌کنیم؟

با توجه به آیه، شکی در این نیست که معابد و مساجد در برخی از جهات با یکدیگر نقاط اشتراک و افتراقی دارند؛ این همان چیزی است که ما در این فرصت با نگاه به آیه‌ی شریفه و با نگاه به معارف اسلامی و نگاه فقهی که در اختیار ما هست به این نتیجه رسیدیم.

خداوند متعال در این آیه‌ی شریفه صَوَامِع، بِيَع، صَلَوَات و مَسَاجِد را کنار یکدیگر آورده و اهمیت دفاع از مساجد و خصوص توجه به‌خداوند و کثرت ذکر الله را در آن بیان می‌کند؛ اما در جایگاه این نیست که معابد و مساجد را یکنواخت و در یک اندازه معرفی کند. این مسأله ای واضح است و نیازی به استدلال ندارد. می‌توانیم بگوییم که میان معابد با مساجد در همه جهات اتحاد نیست؛ همچنین کسی نیز معتقد به اتحاد همه‌جانبه بین آن‌ها نشده است؛ بلکه در برخی از جهات میان آن‌ها اتحاد و اشتراک وجود دارد. هنگامی‌که درباره‌ی معابد و مساجد به این کلام معتقد شدیم، ناچاریم در بعد هویت نیز همین کلام را بگوییم که برخی از جهات هویتی مسجد در معابد هست و برخی دیگر هم در هویت معابد نیست. به‌عنوان نمونه، از ابعاد ده‌گانه هویت مسجد می‌توان به اشتراک مسجد با معابد در مرکز عبادت و توجه بودن اشاره کرد؛ اما این‌که آیا معابد به‌ویژه با آن وضعیتی که دارند از دیگر ابعاد هویت مسجد همانند هویت وحدت و انسجام، هویت تربیتی و دیگر هویت‌های مسجد برخوردار هستند یا نه می‌گوییم آن‌ ابعاد هویتی مدنظر نیستند و بی‌شک معابد دیگر غیر از مسجد از وجود آن‌ها بی‌بهره هستند؛ بنابراین آنچه در باب هویت بیان می‌کنیم این است که هویت معابد همانند هویت مساجد نیست؛ بلکه از اشتراک و افتراق برخوردارند. جامعیت مسجد همان تفاوت اساسی با معبد است که در آن یافت نمی‌شود؛ یعنی معابد تنها برای عبادت بناشده‌اند؛ اما مساجد نه‌تنها برای عبادت، بلکه از هویت‌های گوناگونی برخوردار است که به آن‌ها پرداختیم؛ بنابراین نمی‌توان همه‌ی ابعاد هویتی مسجد را در معابد پیدا کرد؛ همچنین نمی‌توان به ‌بهره‌مند بودن معابد نسبت به‌برخی از آن هویت‌ها نیز اشاره نکرد.

ادعای اشتراک معبد در برخی از هویت‌های مسجد به‌خودی‌خود با اندک تأمل و ملاحظه‌ای پذیرفتنی است؛ مؤیّداتی از قرآن و روایات نیز برای این ادعا هست که به آن اشاره خواهیم کرد:

قرآن

خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: {سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}[2] ؛ پاک و منزّه است خدایی که بنده‌اش را در یک‌شب، از مسجدالحرام به مسجدالاقصی -که گرداگردش را پربرکت ساخته‌ایم- برد تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم؛ چراکه او شنوا و بیناست.

در این آیه، اطلاق مسجد را برای مسجدالاقصی بکار برده است؛ البته صحیح آن، اطلاق مسجد بر بیت‌المقدس است. مفسرین در اینجا حرف‌هایی زده‌اند؛ اما خیلی به این موضوع نپرداخته‌اند که آیا تاریخ مسجد به اسلام برمی‌گردد یا پیش از اسلام نیز بوده است. در مباحث اسلامی و فقهی و حتی مباحث تاریخی آن‌چنان‌که باید به این مسأله پرداخته نشده؛ اما با تأمل درمی‌یابیم که بیت‌المقدس در زمان معراج پیامبر گرامی اسلام| به‌عنوان مسجد اصطلاحی نبوده است، بلکه مکان مقدسی بوده که برخی‌ها ساخت آن‌را به زمان حضرت ابراهیم نسبت دادند[3] ؛ اما مسجد، اصطلاحی فقهی و اسلامی نبوده است.

خدای عزوجل به‌هنگام معراج رفتن پیامبر| از مسجدالحرام به مسجدالاقصی می‌فرماید: {سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى...}‌؛ کلمه‌ی مسجدالاقصی تقریباً منحصربه‌فردترین موردی است که در قرآن ذکرشده است. علامه طباطبایی& و بسیاری از مفسّران نیز مسجدالاقصی را به بیت‌المقدس تعبیر کرده‌اند[4] . مسجدالاقصی پیش از اسلام بوده و قبل از زمان اسلام بنا شده است؛ به‌جهت این‌که مسلمانان پیش از تغییر قبله؛ یعنی تا سال دوم هجری به‌سوی بیت‌المقدس نماز می‌خواندند؛[5] پس مسجدالاقصی باوجود این‌که مسجدی اصطلاحی نبوده؛ اما در قرآن به‌عنوان مسجد اطلاق شده است.

روایت

در روایتی از وجود مقدس پیامبر اسلام| نقل‌شده که فرمود:

«بَيْتَ المَقْدِسِ بَنَتْهُ الأَنْبِيَاءُ وَعَمَّرَتْهُ الأَنْبِيَاءُ، مَا فِيْهِ مَوْضِعُ شِبْرٍ إِلاَّ وَقَدْ صَلَّىْ فِيْهِ نَبِيٌّ وَقَامَ عَلَيْهِ مَلَك»[6] ؛ پیامبرانی بیت‌المقدس را ساختند و چندین پیغمبر بیت‌المقدس را تعمیر و بازسازی کردند، وجبی از خاک بیت‌المقدس نیست، مگر آن‌که پیغمبری در آنجا نماز خوانده و یا ملکی در آنجا نازل‌شده است.

بیت‌المقدس قبله نخست مسلمانان و مکان مقدسی است؛ اما مسجد نیست. این روایت نیز حرف ما تأیید می‌کند؛ زیرا بیت‌المقدس پیش از اسلام بوده و اطلاق مسجد به آن شده است؛ اما عنوان مسجد فقهی نداشته است؛ بنابراین با توجه به آنچه بیان شد می‌توان این‌گونه گفت که اطلاق مسجد به مسجدالاقصی در معنای لغوی[7] است و مسجد اصطلاحی در فقه اسلامی با همه جوانب نیست.

مؤید دیگر این احتمال، روایتی از امام باقر× است که حضرت فرمود: «الْمَسَاجِدُ الْأَرْبَعَةُ الْمَسْجِدُ الْحَرَامُ- وَمَسْجِدُ رَسُولِ اللَّهِ| وَمَسْجِدُ بيت‌المقدس- وَمَسْجِدُ الْكُوفَةِ يَا أَبَا حَمْزَةَ الْفَرِيضَةُ فِيهَا تَعْدِلُ حَجَّةً وَالنَّافِلَةُ تَعْدِلُ عُمْرَةً»[8] ؛ امام× درباره‌ی فضيلت مساجد چهارگانه؛ يعنى مسجدالحرام، مسجد رسول خدا|، مسجد بیت‌المقدس و مسجد كوفه به أبى حمزه ثمالى فرمود: اى أبا حمزه! يك نماز واجب بجا آوردن در این مساجد برابر با يك حج واجب است و خواندن نافله در آن برابر با يك عمره است.

بنابراین، صحت اطلاق مسجد به‌برخی از معابد از باب اطلاق لغوی است؛ اما از باب اصطلاحی و شرعی این‌گونه نیست. هنگامی‌که این‌چنین شد، نمی‌توان احکام مسجد را بر آن بار کرد. شاهد ما هم در آیه و روایت، مسجدالاقصی است؛ البته آن مکانی (مسجدی) که در زمان معراج پیامبر| بوده، نه مکان فعلی که احکام مسجد بر آن بار می‌شود؛ زیرا آن زمان مسجد نبوده است، بلکه تنها مکانی مقدس بوده است.

یا به‌عنوان‌مثال، روایتی که پیش‌تر در باب هوية الطهارة مسجد خواندیم، امام صادق× در آن روایت فرمود: «مَكْتُوبٌ فِي التَّوْرَاةِ أَنَّ بُيُوتِي فِي الْأَرْضِ الْمَسَاجِدُ فَطُوبَى لِعَبْدٍ تَطَهَّرَ فِي بَيْتِهِ ثُمَّ زَارَنِي فِي بَيْتِي أَلَا إِنَّ عَلَى الْمَزُورِ كَرَامَةَ الزَّائِرِ وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ أَلَا بَشِّرِ الْمَشَّاءِينَ فِي الظُّلُمَاتِ إِلَى الْمَسَاجِدِ بِالنُّورِ السَّاطِعِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»[9] ؛ فرمودند: در «تورات» نوشته‌شده، خانه‌هاى من در زمين مساجد است. پس خوشا به‌حال بنده‌اى كه در خانه خود وضو بگيرد، سپس مرا در خانه خودم زيارت نمايد و توجه بايد داشت كه احترام زیارت کننده بر زیارت شونده واجب است.

با توجه به این روایت روشن است که در زمان نزول تورات، مساجد اصطلاحی فقهی وجود نداشته است؛ بلکه به‌برخی از معابد، اطلاق مساجد شده است؛ اما بااین‌وجود امام صادق× تعبیر مساجد را به‌کار می‌برند.

بنابراین آنچه که مشخص و معین می‌شود این است که مراد از مسجد همان معنای لغوی آن است؛ یعنی مرکزی برای عبادت و خضوع در مقابل خداوند عزوجل است. با ثابت شدن این بیان، به‌طریق‌اولی کلام پیشین ما نیز ثابت می‌شود که باوجود اشتراکاتی که در برخی از جهات وجود دارد؛ اما هویت معبد غیر از هویت مسجد است.

 

فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامي)

الدرس السادس والأربعون (24 جمادي الأولى 1443)

الباب الأول: كليات

وهي تشتمل على أمور:

الأمر الثالث: (الفرق بين هوية المسجد وَالمعبد)

استكمالا لما قلنا في خصوص المعابد التي ذكرت في الآية المباركة {وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا ۗ وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ}[10] .

نقول:

النقطة الثالثة:

أما بالنسبة الى ذيل الآية التي تبين سر أهمية هذه المعابد والمساجد، وهو ذكر الله: {يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا}؛ فهل هذه العبارة وصف خاص للمساجد أو للجميع؟ مع أن الآية تصرح بأنه ُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيراً؛ يعني كثرة ذكر الله عزوجل في هذه المعابد.

هنا يوجد احتمالان:

الأول: عائد الى الكل، ووصف للجميع، لأن الله تعالى يذكر في جميع المعابد والمساجد بدون شك.

نعم، كل واحد منها يختلف عن الآخر في تحقق معنى كثرة ذكر الله؛ يعني يذكر الله في بعضها أكثر من البعض وهذا مقبول ولا يوجد مشكلا.

الثاني: مختص بالمساجد ووصف خاص بمساجد المسلمين، لأنه يمكن القول بوصفية العبارة للأخير تشريفا لها ولأحد أن يقول هذا ظاهر الآية.

ولأن المساجد أكثر ازدحاما من جميع مراكز العبادة الاخرى في العالم، حيث تجرى فيها الصلوات الخمس في أيّام السنة كلّها، وأما في نفس الوقت نجد فيه المعابد الاخرى لا تفتح أبوابها للذين يريدون عبادة الله إلّا في يوم واحد من الأسبوع، أو أيّام معدودات في السنة.

فهذان احتمالان وان كان الأقرب والأنسب الأول، لأن ذيل الآية في مقام تبيين السر في ضرورة اهتمام المومنين في كل زمان بالدفاع عن معابدهم ومساجدهم، وهذا يقتضي كون العبارة وصفا للجميع.

بعد ذكر هذه المباحث التي ذكرناها من خلال الآية المباركة حول المعابد والمساجد، فلنرجع الى أصل البحث وهو الفرق بين هوية المعابد والمساجد.

حسب ما استفدناه من الآية المباركة أن المعابد يشتركون مع المساجد في البعض ويختلفون في البعض.

ولاشك في أن الجمع بينها في الآية لأجل االتوجه الی بعض الجهات وهو ضرورة حفظها واحترامها.

وأما من جميع الجوانب لا يمكن القول بالاتحاد بينها، وفي اتحاد هويتها، بل الفرق واضح لمن يتأمل.

والفرق الأساس هو اختلاف في جامعية المساجد وعدم وجود هذه في تلك المعابد، بل انما المعابد بنيت للعبادة فقط لا لسائر الجهات التي بيناها في هوية المسجد.

لذلك نقول بوجود بعض أبعاد هوية المسجد في المعبد ولا نقول بوجود الكل.

ويويد ذلك ما ورد في القرآن الكريم وبعض الروايات من اطلاق عنوان المسجد واسمه على بعض المعابد وفي نفس الوقت نعلم أنه غير المسجد المصطلح عند المسلمين.

ففي كتاب الله عزوجل اطلق عنوان المسجد علي بيت المقدس مع أنه نعلم أن في زمان اسراء ومعراج رسول الله| ماكان تلك المكان مسجدا، بل كان بيتا مقدسا ومعبدا محترما، والمسلمون بعد نزول الاسلام كانوا يصلون الى جهته الى خمسة عشر عاما بأمر الله تعالى فسماه مسجدا قبل بناء المسجد وجعله مسجدا.

قال الله تعالى:

{سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}‌[11] .

نعم العلامة الطباطبائي في تفسيره الميزان كان يأول مسجد الأقصى ببيت المقدس[12] ؛ لأنه من الواضح أن بيت المقدس قد بني قبل الاسلام بقرون، وعصور.

ففي ذلك روي عن النبي| أنَّه قال: «بَيْتَ المَقْدِسِ بَنَتْهُ الأَنْبِيَاءُ وَعَمَّرَتْهُ الأَنْبِيَاءُ، مَا فِيْهِ مَوْضِعُ شِبْرٍ إِلاَّ وَقَدْ صَلَّىْ فِيْهِ نَبِيٌّ وَقَامَ عَلَيْهِ مَلَك»[13] .

بناء على ذلك أنه لا شك في أن بيت المقدس كان مبنيا قبل الاسلام وفي الأديان السابقة والأنبياء كانون مساهمين في بنائه، وبالجملة لا خلاف بين الأديان جميعاً على قداسته وعظم شأنه وعلوِّ منزلته، ولكنه ما كان مسجدا.

فتسميته مسجد الأقصى من باب استمعال اللفظ في المعني اللغوي وهو مركز ومحل عبادة الناس وخضوعهم أمام ربهم.

وأن اطلاق المسجد على بيت المقدس كذلك ورد في روايات أخرى.

مثل ما ذكره الشيخ الصدوق& في الفقيه:

وَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ× لِأَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ- «الْمَسَاجِدُ الْأَرْبَعَةُ الْمَسْجِدُ الْحَرَامُ‌- وَمَسْجِدُ الرَّسُولِ|- وَمَسْجِدُ بَيْتِ الْمَقْدِسِ- وَمَسْجِدُ الْكُوفَةِ؛ يَا أَبَا حَمْزَةَ! الْفَرِيضَةُ فِيهَا تَعْدِلُ حَجَّةً وَالنَّافِلَةُ تَعْدِلُ عُمْرَةً»[14] .

فعلي ذلك صح اطلاق المسجد على بعض المعابد والأماكن المقدسة قبل الاسلام من باب استعمال اللفظ في المعني اللغوي لا من باب المعنى الاصطلاحي في الاسلام وبالتالي لايجري عليه أحكام المسجد، كما ورد في التوراة حسب ما ذكره الشيخ الصدوق في ثواب الأعمال عَنْ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى، عَنْ كُلَيْبٍ الصَّيْدَاوِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ× قَالَ: «مَكْتُوبٌ‌ فِي‌ التَّوْرَاةِ أَنَ‌ بُيُوتِي‌ فِي‌ الْأَرْضِ‌ الْمَسَاجِدُ فَطُوبَى لِعَبْدٍ تَطَهَّرَ فِي بَيْتِهِ ثُمَّ زَارَنِي فِي بَيْتِي أَلَا إِنَّ عَلَى الْمَزُورِ كَرَامَةَ الزَّائِرِ وفِي حَدِيثٍ آخَرَ أَلَا بَشِّرِ الْمَشَّاءِينَ فِي الظُّلُمَاتِ إِلَى الْمَسَاجِدِ بِالنُّورِ السَّاطِعِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»[15] .

اننا نعلم أن اصطلاح عنوان المسجد الفقهي والشرعي ما كان مخترعا في زمان التوراة وقبل الاسلام، فالمتعين أن المراد من المسجد المعني اللغوي يعني مركؤ العبادة والخضوع أمام الله عزوجل.

فاذا أثبتنا ذلك، فيثبت أن هوية المعبد غير هوية المسجد الا أنه مشترك معه في بعض الجهات المندرجة في العني اللغوي.


[1] سوره حج، آيه 40.
[2] سوره اسراء، آيه 1.
[3] - ر.ک: کتاب فلسطین از دیدگاه امام خمینی ره بخش ضمایم، ص212- 217.
[4] - المیزان، ج13، ص7؛ جوامع الجامع، ج2، ص316؛ مجمع‌البیان، ج6، ص612.
[5] - ر.ک: من لا یحضره الفقیه، ج1، ص272-275.
[6] البلدان، ابن الفَقيه، ج1، ص147.
[7] - هر موضعی که خضوع نسبت به‌خدا انجام شود.
[8] من لا يحضره الفقيه‌، الشيخ الصدوق‌، ج1، ص229.
[9] ثواب الأعمال و عقاب الأعمال‌، الشيخ الصدوق، ج1، ص27.
[10] سوره حج، آيه 40.
[11] سوره اسراء، آيه 1.
[12] - المیزان، ج13، ص7؛ جوامع الجامع، ج2، ص316؛ مجمع‌البیان، ج6، ص612.
[13] البلدان، ابن الفَقيه، ج1، ص147.
[14] من لا يحضره الفقيه‌، الشيخ الصدوق‌، ج1، ص229.
[15] ثواب الأعمال و عقاب الأعمال‌، الشيخ الصدوق، ج1، ص27.