1400/09/20
موضوع: فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامی)/ کلیات فقه المسجد /امر سوم: هویت مسجد _ هویت نهم: الالتجاء الى المسجد حين نزول البلايا (شبهه و جواب 1)
بحث در هویت مسجد بود؛ به هویت نهم از هویتهای مسجد که «الالتجاء الى المسجد حين نزول البلايا»؛ بود رسیدیم؛ ادلّهای پیرامون این هویت ذکر کردیم و به این نتیجه رسیدیم که مسجد ملجأ برای رهایی و نجات مردم از گرفتاریها، مشکلات است و سبب جلب برکات خدای عزّوجلّ میباشد؛ کسی هم امکان انکار این هویت را ندارد؛ اما دربارهی ملجأ بودن مسجد شبههای وجود دارد که نیازمند پاسخ است.
بیان شبهه
لأحد أن يقول: «اذا قلنا بأن المسجد له هوية الالتجاء وهو جعله تعالى ملجأ للناس وأمرهم بأن يلتجئوا اليه عند الرخاء والشدة؛ اذا كان كذلك فما معنى تعطيل المساجد في بعض الأزمان كزماننا وفي حين تفشي فيروس كرونا في العالم؟»
ممکن است کسی بگوید: آن مسجدی که برای او هویت التجاء قائل شدید و خدای متعال آنرا پناهگاهی برای مردم قرار داد و به آنها دستور داد تا به هنگام بروز شدت و سختی به آن پناه ببرند؛ هنگامیکه اینگونه شد، آیا تعطیلی مساجد در برخی از زمانها همچون زمانیکه ویروس کرونا شیوع پیدا کرد، منافاتی با هویت مسجد ندارد؟ یعنی اگر مسجد پناهگاه است؛ پس با تعطیل کردن مسجد، در حقیقت پناهگاهها را تعطیل کردند؛ از همینرو مردم در معرض بیماری خطرناک قرار گرفتند و پناهگاهی که خدا به آنان معرفی کرده بود را به روی آنان بستند! در این مواقع تکلیف مردم چیست؟ آیا اینکار منافاتی با ملجأ بودن مسجد ندارد؟
وكذلك لأحد أن يقول: اذا كان المسجد ملجأ للناس و الناس لابد لهم من الالتجاء اليه فما معنى اصابة بعض الحوادث لبعض أهل المسجد حتى المساجد الخاصة؟ كفاجعة أحدثت في المسجد الحرام و مسجد كوهر شاد في مشهد المقدسة و غيرهما؟
علاوهبراین ممکن کسی بگوید: اگر مسجد ملجأ الناس است و مردم ناچار به التجاء بهمسجد هستند؛ پس چرا برخی از حوادث از قبیل: افتادن جرثقیل در مسجدالحرام و کشته شدن عدّهای از حجاج بیتالله الحرام و همچنین واقعهی مسجد گوهرشاد که برخی از مردم توسط طاغیان زمان به شهادت رسیدند؛ برای عدّهای از اهالی مسجد بهویژه در مساجد خاصه رخ داده است؟
همچنین اعتاب مقدسه و حرمهای اهلبیت (اطراف بقعه و ضریح مطهّر) که تقریباً همهی فقها آنها را در حکم مسجد میدانند؛ ازاینرو آنها نیز ملجأ و پناهگاه هستند (البته احکام مسجد در خصوص امامزادگان بار نمیشود)؛ پس چرا باوجود پناهگاه بودن این اماکن مقدسه، حوادثی در آنها رخ داده است؟ بهعنوانمثال: در عاشورای سال 1373 که توسط منافقین کور دل در حرم مطهّر امام رضا× بمبگذاری کردند و عدّهای از عزاداران حسینی را شهید و عدّهای را هم مجروح کردند؛ آیا این موارد منافاتی با «هوية الالتجاء الى المسجد حين نزول البلايا»؛ ندارد؟
این شبههای است که ممکن است در ارتباط با ملجأ بودن مسجد ایجاد شود.
پاسخ به شبهه
في مقام الاجابة عن الشبهة لابد من التأمل؛
أولا: في حقيقة الالتجاء الى المسجد وفي معنى كون المسجد ملجأ للناس حين نزول البلايا.
وثانيا: في اعتبار حديث استدل به في المقام ودلالته على المطلوب
ناچاریم در مقام پاسخ به این شبهه در دو موضوع تأمل و دقت کنیم:
1. مقصود از «حقيقة الالتجاء الى المسجد» و «كون المسجد ملجأ للناس حين نزول البلايا»؛ چیست؟ آیا با تعطیلی مساجد منافاتی دارد یا ندارد؟
2. در اعتبار حدیثی که در هویت التجاء مسجد به آن استدلال شد نیز باید تأملکنیم به اینکه:
اوّلاً: کدام قسمت این حدیث منشأ شبهه شده است؟
ثانیاً: آیا این دلیل قابلیت این شبهه را دارد، یا فهم نادرست از آن سبب پیدایش این شبهه شده است؟
بیان تأمل اول
هل المعنى و المقصود في جعل المسجد ملجأ للناس هو الجعل التكويني أو الجعل التشريعي؟
معنی و مقصود در قرار دادن مسجد بهعنوان ملجأ و پناهگاه برای مردم، آیا جعل تکوینی است یا جعل تشریعی؟
خداوند در هویت مسجد، ملجأ بودن را جعل کرده است. حال سؤال این است که آیا این جعل تکوینی است؟ یعنی آیا خداوند هم تکویناً مسجد را ملجأ برای مردم قرار داد؛ ازاینرو دیگر هیچ بلایی در آن اثر نمیکند! مانند کسیکه ساختمانی را با اصول و قواعد ضد زلزله میسازد تا در هنگام وقوع زلزلهی شدید، خسارتی در آن ساختمان ایجاد نشود؛ آیا خداوند هم مسجد را مقاومسازی کرد تا بلا بر آن نازل نشود؟
در پاسخ میگوییم: بدون شک ملجأ بودن مسجد، جعل تکوینی نیست؛ زیرا ارادهی خدا براین نیست که در روی زمین بنایی را درست کند و بگوید که هیچ بلایی این بنا را خراب نمیکند؛ درحالیکه میبینیم مسجدالحرام بارها بر اثر سیل تخریب شده است؛ پس بنای خدا و قانون خدا دراینباره بر جعل تکوینی نیست؛ بلکه جعل تشریعی است.
«بني المسجد لأجل أن يلتجيء الناس بارادتهم وباختيارهم اليه ويدعون الله تعالى ويتضرعون اليه ويطلبون حوائجهم وفي مقام الدعاء بعد التجاء العبد الى ربه يستجيب الله تعالى دعاء المومن الملتجيء الى ربه؛ ومن أراد الله استجابة دعائه يومن له الاسباب في تحصيل حاجته؛ وهذا معنى التوفيق الالهي»؛ یعنی خداوند مسجد را ملجأ قرارداد تا مردم بااراده و اختیار خودشان بهسوی مسجد بروند؛ و او (خدا) را بخوانند و به درگاه وی تضرع کنند و حاجتهایشان را از او طلب کنند. برآورده شدن حاجت مردم پس از دعایشان، نتیجهی پناهندگی آنها بهمسجد است. مقام الدعاء همان مقام التجاء است؛ یعنی خداوند حاجتش را به او میدهد و دعای او را اجابت میکند؛ بهعبارتدیگر، پس از اینکه این عبد بهخداوند پناهنده شد و دعا کرد؛ خداوند خواسته انسانی که در مسجد بهسوی او ملتجی شده را اجابت کند. مقصود از اجابت دعا به این نیست که کسی دعا کند و خداوند هم سریع همان را اجابت کند؛ بلکه خداوند سبب رسیدن به نتیجه را برای او فراهم میکند؛ مثلاً اگر فردی بیمار شد و در مسجد بهخداوند پناهنده شد و برای سلامتی خویش دعا کرد؛ خداوند سبب رسیدن بهسلامتی را برای او فراهم میکند؛ به این نحو که با نوشتن نسخهی طبیبی، بیماری او بهبود مییابد. پیش از التجاء و دعا کردن به نزد خداوند، نسخههای فراوانی را نزد طبیب رفته بود؛ اما با پناهنده شدن بهخداوند در مسجد، سبب بهبودی او فراهم میشود؛ یعنی نسخه پزشک سببیّت معنوی نداشت؛ بلکه سببیّت ظاهری داشت و خدای عزّوجلّ در نسخهی آن پزشک اثر گذاشت و بیماری و مرض او را شفا داد.
برآوردن دعای مؤمنِ ملتجیِ بهخداوند؛ یعنی خداوند سبب را برای او فراهم میکند و این معنای توفیق الهی است.
سؤال: معنای بهدست آوردن توفیق الهی چیست؟
جواب: علما[1] و لغویون دربارهی توفیق بحث کردهاند. توفیق؛ یعنی «تهيئة الاسباب الموصلة الی النتيجة»؛ یعنی خدای عزّوجلّ اسباب را بهگونهای کنار هم میچیند که منجر به نتیجه شود.
مثلاً: فردی نمیتواند گناه را ترک کند و از خداوند درخواست توفیق ترک گناه را میکند؛ ازاینرو خداوند سبب و قوت ترک گناه را پیش روی او قرار میدهد تا موفق به ترک المعاصی شود؛ از طرفی او در عبادت و بندگی خدا ضعیف هست و از خدا طلب توفیق میکند؛ خداوند هم سبب بندگی و عبادت را نصیبش میکند.
طریحی صاحب کتاب «مجمع البحرين» توفیق را اینگونه معنی میکند: «التَّوْفِيقُ من الله: توجيه الأسباب نحو مطلوب الخير»[2] ؛ توجیه سببها برای رسیدن به خیر مطلوب؛ یعنی خداوند، سبب رسیدن به خیری که مطلوب ما هست را فراهم میکند.
«بناء على ذلك أن الله تعالي لا يزيل الأسباب بل يسرع في تأمين الأسباب و حصول النتيجة، لأنه مسبب الأسباب و مسبب الأسببا كيف يمكن القول بأن يوجد الأسباب و يعدمه، و هذا خلاف حكمته الا أن تقتضيها المصلحة»؛ یعنی هنگامیکه میگوییم خداوند توفیق میدهد، منظور برداشتن سببها نیست؛ بلکه خداوند اسباب را بهسوی ما نزدیک میکند؛ بهتعبیری چینش اسباب را بهگونهای قرار میدهد که ما زودتر به نتیجه برسیم؛ مثلاً اگر قرار باشد که انسان با دو سال تلاش به نتیجه برسید؛ توجیه الاسباب توسط خداوند به این است که در یک شب به نتیجه برسد و نتیجه برایش حاصل شود؛ ازاینرو اسباب زایل نشدهاند.
پس چگونه میتوان تصور کرد که خداوند هم مسببالاسباب است و هم معدمالاسباب؟ بهتعبیری دیگر، خداوند چگونه هم ایجادکننده سبب است و هم از بین برندهی آن؟ چگونه میتوان تصور کرد که خدا سبب را خلق میکند و از بین میبرد؟
میگوییم: این امر متصور نیست مگر درجایی که مصلحت عامهای وجود داشته و این مصلحت اقتضا کند که خداوند اینگونه عمل کند؛ و الا اگر مصلحتی در کار نباشد و بگوییم که خدا سبب را از بین میبرد و نتیجه را میآورد، این خلاف حکمت خداوند است؛ درحالیکه خداوند سبب را در هم میپیچد تا زودتر نتیجه حاصل شود؛ این همان معنی توفیق است.
بیان روایت درباره معنی توفیق
روایت اول
امیرمؤمنان× دربارهی توفیق اینگونه میفرماید: «بِالتَّوْفِيقِ تَكُونُ السَّعَادَة»[3] ؛ با توفیق سعادت فراهم میشود.
سعادت نتیجه است و به سبب سعادت است که توفیق حاصل میشود.
«هل يمکن ان نتصور ان الانسان يصير سعيدا من دون أي سبب السعادة»؛ یعنی ممکن نیست انسانی را تصور کنیم که بدون سبب سعادت، سعادتمند بشود. خدای عزّوجلّ بر مبنای لیاقت اولیای خود، مناصبی را به آنها داده است و این دلالتِ از وجود سبب و مسبب میکند.
روایت دوم
امیرمؤمنان علی× در روایت دیگری نیز دربارهی توفیق میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً وَفَّقَهُ لِإِنْفَادِ أَجَلِهِ فِي أَحْسَنِ عَمَلِهِ وَ رَزَقَهُ مُبَادَرَةَ مَهَلِهِ فِي طَاعَتِهِ قَبْلَ الْفَوْت»[4] ؛ یعنی اگر خدای عزّوجلّ خیر بندهای را بخواهد به او توفیق میدهد که عمرش را در کار بسیار نیک و خوبتر بکار گیرد و به او روزی میدهد که عمرش را پیش از رسیدن مرگ، برای عبادت خدا به کار ببرد.
«أما في خصوص المسجد، أن الله تعالى جعل قابلية كون المسجد ملجأ فيه وجعل قابلية التجاء الناس اليه في فطرتهم لكن تنفيذ هذا الأمر بأيديهم وليس بيد الله تعالى بل الله إنما أراد ذلك بإرادة تشريعية كإرادته في الأمور الواجبة والمستحبة»؛ خداوند قابلیت پناهگاه بودن مسجد را در آن قرار داده و از طرفی هم قابلیت التجاء مردم بهمسجد را در فطرت آنان گذاشته است؛ لکن آیا خداوند باید دست ما را هم بگیرد و بهمسجد برساند تا نتیجه بدهد؟ طبعاً اینگونه نیست؛ هنگامیکه اینچنین شد دیگر پناهندگی بهمسجد دست خود انسان است؛ یعنی اجرای این پناهندگی بهمسجد دست خود مردم خواهد بود؛ بنابراین خدای عزّوجلّ بااراده تشریعی اراده کرده است که مردم بهمسجد پناه ببرند؛ مانند ارادهای که در واجبات و مستحبات دارد که همه اقدام کنند و به آن پناه ببرند و اگر کسی پناه نبرد محروم میماند.
«فأما لو لم ينفذ الناس ولم يلتجيء اليه وعطلوا المساجد ماكان الله تعالى مقصرا في ذلك وما كانت القابلية تسقط عن المسجد، بل القابلية موجودة فيه بالقوة ويحتاج الى التفعيل و التنفيذ»؛ اگر خدا این امر (التجاء الناس الی المسجد) را بهمردم تنفیذ کرد و آنها بهمسجد پناه نبردند و مساجد تعطیل شد؛ خدای متعال مقصر نیست، زیرا خداوند بر پناه بردن مردم بهمسجد اراده کرده بود؛ بهتعبیری دیگر، قابلیت ملجأ بودن مسجد که خداوند در آن قرار داده با پیش آمدن مانع و با پناه نبردن و کوتاهی کردن مردم نسبت بهمسجد و به تعطیلی کشاندن آن از مسجد ساقط نمیشود.
سؤال: با توجه به این مطالبی که گفته شد، حکم تعطیلی مساجد چیست؟
میگوییم: «تعطيل المساجد في الحقيقه يعتبر من حرمان الناس من توفيق الالتجاء الى اليها الا اذا كانت المصلحة العامة تقتضي تعطيلها وفي هذا الفرض يجعل الله تعالي توفيقه لعباده في غير المسجد، لأن التوفيق لا يفوت أبدا بعد أن أراده الله تعالى»؛ تعطیل کردن مسجد محروم کردن مردم از توفیق التجاء بهمسجد است؛ البته اینکار بذاته مطلوب نیست؛ مگر اینکه مصلحت عامی اقتضا کند؛ و هرکجا که مصلحت عامی باشد میتوان مسجد را تعطیل کرد؛ اما درصورتیکه مصلحت عامی نباشد، بستن مسجد و محروم ساختن مردم از این توفیق الهی کار نادرستی است.
اینکه باید بهمسجد پناه برد و مسجد پناهگاه میشود؛ یعنی با رعایت همهی ضوابط و توجه به اسباب است که مسجد، ملجأ میشود. کسیکه برای دعا به درگاه خداوند بهمسجد پناه میبرد؛ اگر این انسان بیمار باشد و اطرافیان او نیز در مسجد بیمار باشند و ملتزم به رعایت مسائل بهداشتی و فاصله اجتماعی نباشند؛ آیا بیماری او به دیگران سرایت نمیکند؟ این ملجأ بودن جعل تکوینی نیست، بلکه جعل تشریعی است؛ یعنی در اینجا دعا میکنید تا برکات خدا نازل شود و از طرفی بلاها نیز با اصول و ضوابط اش از انسان دفع میشود. بهطور یقین توفیق، تأمین الاسباب و توجیه الاسباب است. التزام به ضوابط حضور در مسجد از اسبابی است که بهواسطهی آن، بلا از انسان دفع میشود.
در روایات نیز اشارهشده که برای حضور در مساجد از آزار رساندن و ایجاد اذیت به دیگران خودداری کنید؛ مانند اینکه: به هنگام خوردن سیر بهمسجد نروید؛ یا برای رفتن بهمسجد از بوی خوش استفاده کنید.
پناهنده شدن بهمسجد بدون مراعات ضوابط، مانند پناه بردن ظاهری به بنای سستی است که به هنگام زلزله با رفتن به آنجا زود خراب میشود؛ زیرا بر اساس ضوابط مهندسی ساخته نشده است؛ بنابراین ملتزم نبودن به اسباب در موضوع پناهندگی مانند پناه بردن به بنای غیر مقاوم و متزلزلی است که بهطور یقین انسان را دچار مشکلات میکند.
سؤال: مساجد که ملجأ هستند و مردم نیز مأمور به التجاء به مساجد شدهاند؛ آیا با تعطیلی مساجد بهخاطر مصلحت یا غیر مصلحتی، توفیق الهی در پناهندگی به مساجد از بین نمیرود؟
میگوییم: خیر، خدای عزّوجلّ این توفیق را در جای دیگری قرار میدهد؛ زیرا خداوند اراده کرده که بندگانش به التجاء الی الله موفق بشوند و با تعطیلی مساجد، هیچگاه توفیق الهی از بین نمیرود؛ بلکه خدای عزّوجلّ در جای دیگری این توفیق را قرار میدهد؛ مانند اینکه دعا در تحت قبه امام حسین× مستجاب میشود؛ یا در بیتالله الحرام و در حال طواف مستجاب است؛ اکنون که خدا توفیق رفتن به این مکانها را نداده، این توفیق را در مساجد قرار داده است.
فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامي)
الدرس التاسع والثلاثون (6 جمادي الأولى 1443)
الباب الأول: كليات
وهي تشتمل على أمور:
الأمر الثالث: هوية المسجد (شبهة وجواب)
لأحد أن يقول: اذا قلنا بأن المسجد له هوية الالتجاء، وهو جعله الله تعالى ملجاء للناس وأمرهم بأن يلتجئوا اليه عند الرخاء والشدة؛ اذا كان كذلك فما معنى تعطيل المساجد في بعض الأزمان كزماننا وفي حين تفشي فيروس كرونا في العالم؟
وكذلك لأحد أن يقول: اذا كان المسجد ملجاء للناس، والناس لابد لهم من الالتجاء اليه، فما معنى اصابة بعض الحوادث لبعض أهل المسجد حتى المساجد الخاصة؟ كفاجعة أحدثت في المسجد الحرام ومسجد كوهرشاد في مشهد المقدسة وغيرهما؟
في مقام الاجابة عن الشبهة لابد من التأمل أولا في حقيقة الالتجاء الى المسجد وفي معنى كون المسجد ملجاء للناس حين نزول البلايا.
وثانيا: في اعتبار حديث استدل به في المقام ودلالته على المطلوب.
أما أولا: هل المعنى والمقصود في جعل المسجد ملجأء للناس هو الجعل التكويني أو الجعل التشريعي؟
لا شك في أن جعل المسجد ملجاء للناس ليس عبارة عن الجعل التكويني، بل انما هو الجعل التشريعي؛ يعني بني المسجد لأجل أن يلتجيء الناس بارادتهم وباختيارهم اليه ويدعون الله تعالى ويتضرعون اليه ويطلبون حوائجهم.
وفي مقام الدعاء بعد التجاء العبد الى ربه يستجيب الله تعالى دعاء المومن الملتجيء الى ربه، ومن أراد الله استجابة دعائه يومن له الاسباب في تحصيل حاجته. وهذا معنى التوفيق الالهي.
يعني اذا أراد الله تعالى أن يوفق عبدا من عباده لأمر أو تحقيق عمل أو تحقيق هدف؛ يهييء له الأسباب بحيث يتربتب عليها ما أراد البعد تحقيقه.
العلامة الطريحي يقول في معنى التوفيق: «التَّوْفِيقُ من الله: توجيه الأسباب نحو مطلوب الخير»[5] .
بناء على ذلك أن الله تعالی لا يزيل الأسباب بل يسرع في تأمين الأسباب وحصول النتيجة، لأنه مسبب الأسباب ومسبب الأسببا كيف يمكن القول بأن يوجد الأسباب ويعدمه، وهذا خلاف حكمته الا أن تقتضيها المصلحة.
وفي هذا الاطار يقول الامام علي× كما في غرر الحكم: «بِالتَّوْفِيقِ تَكُونُ السَّعَادَة»[6] .
ويقول×: «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً وَفَّقَهُ لِإِنْفَاذِ أَجَلِهِ فِي أَحْسَنِ عَمَلِهِ ورَزَقَهُ مُبَادَرَةَ مَهَلِهِ فِي طَاعَتِهِ قَبْلَ الْفَوْت»[7] .
أما في خصوص المسجد، ان الله تعالى جعل قابلية كون المسجد ملجاء فيه، وجعل قابلية التجاء الناس اليه في فطرتهم؛ لكن تنفيذ هذا الأمر بأيديهم وليس بيد الله تعالى؛ بل الله انما أراد ذلك بارادة تشريعية كارادته في الأمور الواجبة والمستحبة.
فأما لو لم ينفذ الناس ولم يلتجيء اليه وعطلوا المساجد ماكان الله تعالى مقصرا في ذلك وما كانت القابلية تسقط عن المسجد؛ بل القابلية موجودة فيه بالقوة ويحتاج الى التفعيل والتنفيذ.
يعني أن من سنة الله تعالى الثابتة تنفيذ الأمور واجراءها من خلال السبب والمسبب، واذا أراد الله تعالى جعل المسجد ملجاء ومأوى ومأمنا للناس وأراد التجاء الناس اليه كي ينجوا من الحوادث والفجائع؛ لكنه من خلال الاسباب والعلل.
بناء على ذلك أن المسجد الذي يراعى فيه الأسباب والعل فهو ملجاء، وأما المسجد الذي لا يراعى فيه الضوابط والأسباب والعلل، فما يكون ملجاء!
مثل المسجد الذي بني على غير الأساس المتعارف الذي يبني عليها من دون مراجعة المتخصصين في أمور الأبنية. فهذا المسجد لايعتبر ملجاء اصلا ولايأمن من يدخل فيه بل يخرب بأول مرحلة من وقوع الهزة الأرضية!
بناء على ذلك تعطيل المساجد يعتبر من حرمان الناس من توفيق الالتجاء الى اليها، الا اذا كانت المصلحة العامة تقتضي تعطيلها وفي هذا الفرض يجعل الله تعالی توفيقه لعباده في غير المسجد، لأن التوفيق لا يفوت أبدا بعد أن أراده الله تعالى.
وأما ثانيا: يجب التأمل في دلالة الأحاديث التي استدللنا بها في المقام على هوية المسجد في بنائه لالتجاء الناس اليه.
يظهر بالتأمل فيها أنها لا تدل على ما يدعيه البعض من تكوينية جعل المسجد ملجأء للناس؛ لأن عمدة هذه النصوص في خصوص التجاء الناس الی المسجد وترغيب الناس للحضور فيها والدعاء وطلب الحاجة من الله عزوجل. ولاتدل علی أكثر منه.
يعني أن الرويات التي ذكرناها آنفا لا تدل على جعل المسجد ملجأء تكوينا، وانما جعله الله تعالى تشريعا؛ لأن النبي أو الامام أخذ بيد الشخص الملتجيء الى الغير ودله على الالتجاء الی بيت الله، ورغبه على الدعاء وطلب الحاجة.
بناء على ذلك فمعنى الالتجاء ليس التجائا تكوينيا وليست النجاة عبارة عن النجاة من الزلازل وغيرها بل المقصود الالتجاء المعنوي والنجاة كذلكم عبارة عن النجاة الأخلاقي.