استاد سيد ابوالفضل طباطبایی

درس فقه

1400/09/08

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامی)/ کلیات فقه المسجد /امر سوم: هوية‌المسجد (هوية السابع والثامن: هوية تربية المجتمع (سؤال و جواب)؛ و هوية الوحدة وانسجام الأمة الإسلامية)

 

هفتمین بُعد از ابعاد هویتی مسجد، هویت تربیت مجتمع است.

سؤالی در ذیل این بحث مطرح شد که آیا تعلیم و تعلّم می‌تواند بُعدی از ابعاد هویتی مسجد باشد؟

تعلیم‌ و تعلّم بسیار مهم است و به‌کارگیری مسجد برای کاربری تعلیم‌ و تعلم جایز است؛ افزون ‌بر جایز بودن، مورد تأکید نیز هست؛ با توجه به این‌که در هویت مسجد داخل نیست؛ یعنی نمی‌توانیم بگوییم که مسجد «لم يبين لأجل تعليم وتعلّم»؛ برای تعلیم و تعلم ساخته شده است؛ اما می‌توانیم بگوییم که مسجد «بنی لأجل تربية المجتمع»؛ برای تربیت مجتمع پایه‌گذاری شده است.

این تعبیر غلط است بلکه جز هویت مسجد نبودن صحیح است

بقی هنا أمران

امر اول: تعلیم و تعلم جزء هویت دین و مسجد نیست؛ شاید منظور، جز هویت مسجد نبودن امور غیردینی باشد؛ لکن آموزش و یادگیری علومی که درباره‌ی امور دین و مرتبط با آن است اشکالی نداشته باشد؛ اکنون با توجه به این امر آیا می‌توانیم تعلیم و تعلم را بُعدی از ابعاد هویت دینی بدانیم؟

بعبارة أُخری، «لو قيدنا التعليم و التعلّم بالعلوم المرتبتة بالدين»؛ آیا تعلیم و تعلم با چنین قید از ابعاد هویت دینی می‌شود؟

پیامبر اکرم| این‌چنین کرده‌اند: «كما علمه رسول‌الله| لأمته في المسجد، وكذلك أهل البيت^ اهتموا بتعليم الناس وشيعتهم في المساجد»؛ ایشان هم به‌تعلیم مسلمانان و شیعیان در مسجد اهتمام می‌ورزیدند؛ حتی در تاریخ پیامبر| آمده، هنگامی‌که حضرت قصد آموزش یا بیان کاری را برای مردم داشتند؛ مردم را با خطاب «الصلاة جامعة» به‌مسجد فرامی‌خواندند؛ ندای جماعت برای نماز می‌دادند؛ پس از اجتماع مردم، پیامبر| در آنجا نماز می‌خواندند و پس‌ازآن القاء خطبه‌ای می‌کردند و مردم را تعلیم می‌دادند.[1]

حتی از مسلمات است که حضرات معصومین (امام باقر و امام صادق‘) کلاس‌هایی ایجاد کردند و عمده‌ی مجالس درسشان در مسجد بود؛ پایه‌ی مدرسه‌ی امام باقر و امام صادق‘ مباحث فقهی بوده است؛ اگرچه مباحث کلامی نیز در آن بیان‌شده است؛ اما پایه مباحث در زمان امام رضا× کلامی بوده است؛ اگرچه مباحث فقهی نیز مطرح می‌شد ـ طرح این مباحث به اقتضا زمان معصومین^ بوده است ـ مکتب اهل‌بیت^ در زمان پیامبر| و امیرمؤمنان× ایجادشده بود؛ اما ابواب فقهی در زمان امام باقر و امام صادق‘ تشکیل و تدوین شد، به‌نحوی‌که معروف است «كان يحضر أكثر من ألف انسان في مجلس درسهما»؛ بیش از هزار نفر در مجلس درس ایشان حاضر می‌شدند؛ همه آن چهارهزارنفری که در درس ایشان حاضر بودند[2] در یک مجلس نبودند؛ بلکه تعداد بسیاری در یک مجلس از درس ایشان حاضر می‌شدند. مجلس درس امام باقر و امام صادق‘ همه در مسجد شکل می‌گرفت. اگر این‌چنین باشد، پس تعلیم و تعلم جزء تربیت و هویت دینی مسجد است؛ زیرا تعلیم دین و مسائل دینی برای تربیت مجتمع است؛ اما این تعلیم مقید است نه مطلق.

درباره‌ی این‌که چرا تربیت را جزء هویت مسجد به‌حساب آوردیم امام تعلیم را به‌حساب نیاوردیم! قرآن می‌فرماید: {يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ}[3] ؛ {يُزَكِّيهِمْ} در این آیه مطلق است، تربیت به نحو مطلق آمده و تنها برای تربیت دینی نیست؛ اما «تعلیم» مقید به «کتاب و حکمت» و آنچه در دین اقتضا داشته می‌باشد؛ ازاین‌رو اگر تعلیم در مسجد، به آموزش مسائل دینی اختصاص یابد، در موضوع تربیت و هویت مسجد داخل می‌شود؛ چون بخشی از تربیت دینی به‌شمار می‌آید.

امر دوم:

سؤال: «أننا نرى في سيرة نبينا الأعظم وأهل بيته الأطهار أنهم قد أذنوا للبعض أن يعلموا الناس عموما والأطفال منهم خصوصا في المساجد مثل تعليم الكتابة أي الخط»؛ در سیره پیامبر| و اهل‌بیت^ فراوان دیده‌شده که ایشان به‌برخی اجازه تعلیم دادن مردم در مسجد را داده‌اند؛ نه‌تنها اجازه‌ی تعلیم مسائل دینی؛ بلکه اجازه‌ی تشکیل برخی از مسائل حرفه‌ای و مهارتی، ازجمله کلاس خط را در آنجا داده‌اند.

به‌عنوان نمونه، پیامبر| آموزش علم نسب‌شناسی را در مسجد منع نکردند.

امام کاظم× دراین‌باره می‌فرمایند: «دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ| الْمَسْجِدَ، فَإِذَا جَمَاعَةٌ قَدْ أَطَافُوا بِرَجُلٍ‌ فَقَالَ: مَا هَذَا؟ فَقِيلَ: عَلَّامَةٌ، فَقَالَ|: وَمَا الْعَلَّامَةُ؟ فَقَالُوا لَهُ: أَعْلَمُ النَّاسِ بِأَنْسَابِ الْعَرَبِ وَ وَقَائِعِهَا وَ أَيَّامِ الْجَاهِلِيَّةِ وَ الْأَشْعَارِ الْعَرَبِيَّةِ قَالَ، فَقَالَ النَّبِيُّ|: ذَاكَ عِلْمٌ لَا يَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا يَنْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ، ثُمَّ قَالَ النَّبِيُّ|: إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ: آيَةٌ مُحْكَمَةٌ، أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ، أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ، وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ»[4] .‌

امام کاظم× فرمود: چون رسول خدا| وارد مسجد شد جماعتى را ديد که گرد مردى را گرفته‌اند، حضرت فرمود: چه خبر است؟ گفتند: علّامه‌ای است. فرمود: علّامه يعنى چه‌؟ گفتند: داناترين مردم به دودمان عرب و حوادث ايشان و به روزگار جاهليت و اشعار عربى است. پيامبر| فرمود: این‌ها علمى است كه دانش را زيانى ندهد و عالمش را سودى نبخشد ... .

در این روایت آمده که پيامبر| نفرمود که این علم نیست و نباید در مسجد آموزش داده شود؛ بلکه فرمود: این از چیزهایی است که ضرر و منفعتی ندارد.

بنابراین برخی از علوم را در مسجد تعلیم می‌دادند و پيامبر|و ائمه^ هم اجازه این‌کار را داده‌اند.

سؤال: اگر تعلیم از هویت مسجد نیست، «لماذا أذنوا لهولاء البعض أن يعلم الناس في المسجد هذه العلوم الغير المرتبطة بالدين»؛ پس چرا اجازه تعلیم علومی را که مرتبط با دین نیست در مسجد داده‌اند؟

پاسخ: همان‌گونه که بیان شد؛ تعلیم از هویت دین و مسجد نیست؛ اما جایز نبودن به‌کارگیری مسجد برای تعلیم امور دیگر گفته نشد؛ نمی‌توانیم درباره مسجد این‌چنین بگوییم که «لا يمکننا بالقول بأن المسجد بُنیَ لأجل تعليم ولکن يمکننا القول بأنّه يجوز تعليم الانسان في المسجد حتی في الأمور المختلفة غيرالمرتبته بمسائل الدين»؛ البته زمانی می‌توان به برگزاری آموزش مسائل غیر مرتبط با دین در مسجد اقدام کرد که با شأنیت مسجد منافاتی نداشته‌ باشد؛ مثلاً کسی نمی‌تواند غنا و موسیقی را در مسجد آموزش بدهد؛ زیرا با حقیقت مسجد منافات دارد؛ بنابراین هر آنچه با هویت مسجد منافات نداشته باشد، انجامش اشکالی ندارد.

«من الواضح جواز اقامة الدورات التعليمة في المسجد، بل مما أكد عليه الإسلام»؛ پس واضح است که برگزاری دوره‌های آموزشی در مساجد جایز است؛ بلکه اسلام بر هر چیزی که نیازمند تعلیم به‌مردم هست را تأکید کرده و اجرای آن‌را در مسجد بلامانع می‌داند.

هذا تمام ما قلنا وتمام ما کنا نريد ان نقول في موضوع هوية‌المسجد في بعد هوية تربية المجتمع.

هویت هشتم

با نگاه فقهی به‌قرآن و روایات، هشتمین هویت مسجد، «هوية الوحدة والانسجام الأمة الاسلامية»؛ هویت وحدت و انسجام امت اسلامی است. ازجمله اهداف ساخت مسجد، وحدت و انسجام در میان امت اسلامی است تا مسجد، پایگاه این امر مهم بشود.

تقریب بیان مسئله

مسجد چگونه می‌تواند پایگاهی برای وحدت و انسجام امت اسلامی بشود؟

اسلام مجموعه‌ای از راهبردهایی است که این راهبردها به دو قسم اصلی و فرعی تقسیم می‌شوند:

ویژگی راهبردهای اصلی

     راهبردهای اصلی، تغییرناپذیر هستند.

     در زمان و مکان تغییر نمی‌کند.

ازجمله راهبردهای اسلام و اصول آن، دو امر است:

امر اوّل: وحدت

اولین راهبرد ثابت در اسلام وحدت است؛ وحدت یعنی اتحاد و عنایت به امت واحده بودن؛ خداوند در قرآن می‌فرماید: {إِنَّ هَٰذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ}[5] ؛ این (پیامبران بزرگ و پیروانشان) همه امّت واحدی بودند (و پیرو یک هدف)؛ و من پروردگار شما هستم؛ پس مرا پرستش کنید!

از ‌جهتی این یک راهبرد ثابت در دین مبین اسلام است.

در آیه‌ای دیگر نیز این‌گونه می‌فرماید: {كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ}[6] ؛ مردم (در آغاز) یک دسته بودند؛ (و تضادی در میان آن‌ها وجود نداشت. به‌تدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آن‌ها پیدا شد، در این حال) خداوند، پیامبران را برانگیخت؛ تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی که به‌سوی حق دعوت می‌کرد، با آن‌ها نازل نمود؛ تا در میان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند.

از امت واحده بودن و وحدت امت اسلامی به‌عنوان راهبردی ثابت در قرآن نام‌برده شده است.

سؤال: جامعه و مجتمع ایمانی چگونه جامعه‌ای است؟

جواب: «إن المجتمع الإيماني هو ذلك المجتمع الذي يسعى للوصول إلى الأمة الواحدة ويسلك في هذه المسيرة طرقاً عَقلانية»؛ جامعه و مجتمع ایمانی، جامعه‌ای است که برای رسیدن به امت واحده تلاش می‌کند و برای رسیدن به این راهبرد ثابت اسلامی سیر صعودی دارد؛ البته این تلاش با روش عقلانی است و با راه‌های غیرعقلانی میسر نیست.

سؤال: قرآن، راه عقلانی تحقق وحدت را چگونه به‌عنوان یک راهبرد معرفی کرده است؟

جواب: «قد عرف القرآن الکريم هذاالاسلوب العقلاني بترسيخ الأخوة الدينية»؛ این‌که اخوت دینی و ایمانی را در بین خودمان نفوذ و ریشه دهیم.

از همین‌رو است که در ذیل آیه 10 سوره حجرات، قرآن یکی از راه‌های عقلانی رسیدن به این مهم را ایجاد اخوت بیان کرده و می‌فرماید: {إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ}[7] ؛ به حقیقت، مؤمنان همه برادر یکدیگرند.

امر دوم: عدم تفرق

دومین راهبرد ثابت در اسلام عدم تفرق است؛ وحدت امت و عدم تفرق به یک‌جا برمی‌گردند. عدم تفرق تنها به اسلام اختصاص ندارد؛ بلکه یک راهبرد ثابت در همه ادیان توحیدی است؛ از همین‌رو قرآن می‌فرماید: {شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰ ۖ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ}[8] ؛ آیینی را برای شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود؛ و آنچه را بر تو وحی فرستادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم این بود که: دین را برپا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید!

در همه‌ی ادیان الهی به «إقامة الدين و الابتعاد عن التفرق»؛ اقامه‌ی دین و اجتناب از تفرقه سفارش شده است؛ «ففي الحقيقة إن ترك التفرق والتوجه إلى الوحدة والاتحاد من التحف والهدايا القيّمة للأديان الإلهية والتوحيدية ولا يختص ذلك بالإسلام»؛ پس این عدم تفرق از تحفه‌ها و هدایای الهی است که خداوند به همه ی ادیان توحیدی عنایت کرده و همگی مأمور به آن هستند. به‌عنوان‌مثال، هنگامی‌که در جمهوری اسلامی سخن از وحدت به میان می‌آید، این‌یک سخن جدید نیست؛ بلکه از زمان آدم ابوالبشر و مَن دونه، همه مأمور به این سخن و حرکت بوده‌اند؛ اسامی پیامبرانی که در قرآن بیان‌شده، از باب نماد و نمونه هستند که به اقامه‌ی دین و جلوگیری از تفرقه می‌پرداختند. همین‌که قرآن اتحاد، وحدت، عدم تفرق و اعتصام را یک‌راه اتحاد قرارداده و همگان را به‌سوی آن دعوت می‌کند؛ بر راهبردی بودن وحدت و عدم تفرق دلالت دارد؛ ازاین‌رو قرآن می‌فرماید: {وَاعْتَصِمُوا بِحبل‌الله جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا}[9] ؛ و همگی به ریسمان خدا [= قرآن و اسلام؛ و هرگونه وسیله وحدت‌]، چنگ زنید و پراکنده نشوید!

می‌فرماید: همه به حبل‌الله اعتصام کنید؛ چون محور وحدت، حبل‌الله است؛ اما این‌که حبل‌الله چیست؟ آیا حبل‌الله قرآن است یا اهل‌بیت^؟ البته منافاتی ندارد که هر دو حبل‌الله باشند؛ ولی در جای خودش بحث خواهد شد.

سؤال: راهبرد اسلام چیست؟

جواب: وحدت و عدم تفرق.

سؤال: راهکار رسیدن به این راهبرد چیست؟

جواب: راهکار رسیدن به آن تسریخ اخوت اسلامی است که همگان را به این امر دعوت کردند و این راهبرد هدیه‌ای برای همه امت‌ها و اصحاب ادیان توحیدی است.

قرآن، وحدت امت را ضرورتی برای یک مجتمع اسلامی و جامعه‌ی انسانی ترسیم می‌کند. بی‌توجهی به مسئله‌ی وحدت و داشتن انسجام، گام نهادن در مسیر شیطان و کمک به اوست؛ زیرا تفرق از ابزار کار شیطان بوده و با حرکت در مسیر او به تحقق راهبرد اسلام کمک نکرده است؛ از همین‌رو قرآن می‌فرماید: {إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ}[10] ؛ شیطان می‌خواهد در میان شما عداوت و کینه ایجاد کند.

هدف شیطان و پایه رفتاری وی بر مبنای اختلاف و گسترش تفرقه است.

وحدت و عدم تفرق از هویت‌های مسجد است، «بنی المسجد لذلک»؛ بنابراین، با مقدمه‌ای که بیان شد؛ راهبرد اسلام، وحدت و عدم تفرق است؛ ازاین‌رو هر مشروعی (پروژه و برنامه‌ای) که در دین اسلام تعریف شود، باید با راهبرد ثابت اسلام تطبیق کند و اگر مطابقت نداشته باشد باهدف اصلی اسلام تطبیق نکرده است؛ «لاشک و لا ريب في ان المسجد من المشاريع الاسلامية»؛ بدون شک مسجد از پروژه‌های اسلامی است که اسلام آن‌را بنا گذاشته است؛ مسجدی که اسلام، هم به ساخت، هم به تعمیر وهم به‌حضور در آن تأکید کرده است.

اگر مسجد در تحقق راهبرد ثابت اسلام حضورداشته باشد، هویت مسجد را دارد وگرنه این‌چنین نیست. مثلاً چشم‌انداز بیست‌ساله‌ای (قانون فرادستی) در جمهوری اسلامی ایران داریم؛ همچنین برای رسیدن به این چشم‌انداز، برنامه‌های پنج‌ساله‌ای نیز داریم و همه پروژه‌های برنامه‌ریزی‌شده در جمهوری اسلامی باید با آن قوانین فرادستی تطبیق کند؛ زیرا هدف رسیدن به آن قوانین است؛ بنابراین جمهوری اسلامی با اجرای همه ی قوانین فرادستی باید (در سال 1404) رتبه اول منطقه را در بخش‌های گوناگون به‌دست بیاورد؛ ازاین‌رو هر پروژه‌ای‌ که در هر اداره و وزارتخانه‌ای مطرح‌شده باید به تحقق این چشم‌انداز کمک کند؛ بنابراین هنگامی‌که وحدت و عدم تفرق، راهبرد اسلام است، مسجد به‌عنوان یک پروژه به آن راهبرد کمک خواهد کرد؛ پس وحدت و عدم تفرق، جزء هویت مسجد است. مسجد نیز باید در همین مسیر حرکت کند وگرنه حکم مسجد ضرار را پیدا خواهد کرد.

سؤال: آیا می‌توان مسجد را تخریب کرد؟ و این‌که چرا پیامبر اسلام| دستور به تخریب مسجد ضرار دادند؟

می‌گوییم: بله، درصورتی‌که مسجدی هویتش از بین برود، می‌شود آن‌را خراب کرد؛ علت تخریب مسجد ضرار هم به این خاطر بود که هویت مسجد در آنجا از بین رفته بود.

 

فقه‌المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامي)

الدرس الثالث والثلاثون (23 ربيع‌الثانی 1443)

الباب الأول: كليات

وهي تشتمل على أمور:

الأمر الثالث: هوية المسجد (تتمة البحث حول عنوان سوال وجواب)

بناء على ما قلنا في الدرس الماضي أن هوية المسجد عبارة عن هوية تربية المجتمع ولا تشمل التعليم و التعلم؛ لأنهما وان كانا مما أكد عليهما الاسلام لكنه لا يدخلان في هوية المسجد.

اللهم الا أن يقال:

أولا: المقصود من التعليم و التعلم في المسجد، هو العلم المرتبط بالدين كما علمه رسول الله| لأمته في المسجد وكذلك أهل البيت^ اهتموا بتعليم الناس وشيعتهم في المساجد؛ كما هو مروي عن الامامين الصادق والباقر‘ حيث أنهما قد بنيا مدرسة فقهية وكلامية في المسجد وكان يحضر أكثر من ألف انسان في مجلس درسهما.

نعم في هذا الفرض لا باس به القول بأن التعليم من هذه الناحيه أي التعليم الديني من هوية المسجد التي بني لأجلها.

وثانيا: أننا نرى في سيرة نبينا الأعظم و أهل بيته الأطهار أنهم قد أذنوا للبعض أن يعلموا الناس عموما والأطفال منهم خصوصا في المساجد مثل تعليم الكتابة أي الخط.

لوقلنا بعدم احتساب التعليم من هوية المسجد؛ لما ذا أذنوا اقامة مثل هذه الدورات التعليمة؟

نقول: أننا قلنا بعدم اعتبار التعليم من هوية المسجد و لم نقل بعدم جواز اقامة الدورات التعليمية فيه!

من الواضح جواز اقامة الدورات التعليمة في المساجد؛ بل مما أكد عليه الاسلام.

الثامن: هوية الوحدة وانسجام الأمة الاسلامية.

إن من جملة استراتيجيات الإسلام وأصوله الأصيلة الثابته أولا: الوحدة والاتحاد والعناية بـالأمة الواحدة كما يقول القرآن الكريم: {إِنَّ هَٰذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ}[11] .

وقال تعالى: {كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ}[12] .

إن المجتمع الإيماني هو ذلك المجتمع الذي يسعى للوصول إلى الأمة الواحدة ويسلك في هذه المسيرة طرقاً عَقلانية، وقد عرّف القرآنُ الكريم المجتمعَ الإنسانيَّ بطريق عقلانيٍّ لتحقيق الأمة الواحدة ألا وهو ترسيخ الأخوة الإسلامية {إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ}[13] .

ومن استراتيجيات الدين الإسلامي للمجتمع الإسلامي ثانيا: هو الابتعاد عن التفرّق حيث يقول تعالى: {شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰ ۖ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ}[14] .

ففي الحقيقة إن ترك التفرق والتوجه إلى الوحدة والاتحاد من التحف والهدايا القيّمة للأديان الإلهية والتوحيدية ولا يختص ذلك بالإسلام.

إن الوحدة والاتحاد طريق جامعٌ وموحِّد دعا إليه القرآن الكريم كل المجتمع حيث قال: {وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ۚ وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا ۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ}[15] .

والأمر المهم في ذلك أن القرآن الكريم يعتبر وحدة الأمة و الابتعاد عن التفرق ضرورة للمجتمع وتكليفاً على جماعة الأمة بما هم جماعة وليس فقط تكليفاً على الأفراد بشكل مستقل.

ويضاف إلى ذلك أن الغفلةَ في ذلك يُعتَبر في حدِّ ذاتِه مساعدةً كبيرة للشيطان الذي يسعى للوصول إلى أهدافه؛ ومن جمله أهدافه بثَّ الفُرقةِ والاختلافِ.

في الواقع إن إرادةَ الشيطان مبنيةٌ على الفُرقةِ والاختلاف حيث يقول تعالى: {إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ}[16] .

ولهذا فإن أي تفرقةٍ واختلاف في الأمة الإسلامية بأي أسلوب وطريقة كان، وفي أي مكان، هو عمل شيطاني.

بناء على هذه المقدمة التي قدمناها كل مشروع في المجتمع الاسلامي لابد من التطبيق على تحقيق استراتيجيات الاسلام؛ أعني تحقيق الوحدة والابتعاد عن التفرق.

ولاريب أن المسجد كم ظهر مما بيناه من قبل في احصاء أبعاد هويته مشروع من مشاريع الاسلام التي لابد من أن يطبق في جميع فعالياته علي تحقيق الوحدة والانسجام و الابتعاد عن التفرق.

فعلى ذلك أن الوحدة وعدم التفرق يعتبر من هوية المسجد؛ يعني أن المسجد بني لأجل تحقيق الوحدة بين المسلمين.

اذا يمكن القول بأن كل مسجد لا يساعد الأمة في تحقيق أساس استراتيجي الاسلام، قد خرج من هويته الأصيلة.

ومن الواضح أن كل ما خرج عن هويته الأصيلة وتلبس بلباس آخر ودخل في هوية ضد الهوية الاصيلة، لايصدق عليه العنوان الأصلي ولا يجري عليه أحكامه.


[1] - و يوم الغدير هو اليوم الثامن عشر من ذي الحجة: نَزَلَ رَسُولُ اللَّهِ| فِيهِ مَرْجِعَهُ‌ مِنْ حِجَّةِ الْوَدَاعِ بِغَدِيرِ خُمٍّ وَ أَمَرَ أَنْ يُنْصَبَ لَهُ فِي الْمَوْضِعِ كَالْمِنْبَرِ مِنَ الرِّحَالِ وَ يُنَادَى بِالصَّلَاةِ جَامِعَةً فَاجْتَمَعَ سَائِرُ مَنْ كَانَ مَعَهُ مِنَ الْحَاجِّ وَ مَنْ تَبِعَهُمْ لِدُخُولِ الْمَدِينَةِ مِنْ أَهْلِ الْأَمْصَارِ وَ اجْتَمَعَ جُمْهُورُ أُمَّتِهِ فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ رَقَى الْمِنْبَر...(المقنعه (مفید)، ص203.) و این سخن مرحوم امام که فرمود: «‌مسجد مرکز تبلیغ است. در صدر اسلام از همین مسجدها جیش‌ها، ارتش‌ها، راه‌‌ ‌‌می‌افتاده، مرکز تبلیغ احکام سیاسی اسلام بوده مسجد. هر وقت یک گرفتاری پیدا ‌می‌شد، صدا می‌کردند که «الصَّلوةُ باِلجَماعَة»، اجتماع می‌کردند؛ آن گرفتاری را طرح‌‌ ‌‌می‌کردند، این صحبت‌ها را می‌کردند»، (صحیفه امام، ج10، ص16.).
[2] - ارشاد مفید، ج2، ص179.
[3] سوره بقره، آيه 129.
[4] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج1، ص32.
[5] سوره انبیاء، آيه 92.
[6] سوره بقره، آيه 213.
[7] سوره حجرات، آيه 10.
[8] سوره شورى، آيه 13.
[9] سوره آل عمران، آيه 103.
[10] سوره مائده، آيه 91.
[11] سوره انبیاء، آيه 92.
[12] سوره بقره، آيه 213.
[13] سوره حجرات، آيه 10.
[14] سوره شورى، آيه 13.
[15] سوره آل عمران، آيه 103.
[16] سوره مائده، آيه 91.