استاد سيد ابوالفضل طباطبایی

درس فقه

1400/09/07

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامی)/ کلیات فقه المسجد / امر سوم: هوية المسجد - هوية تربية المجتمع (سؤال و جواب)

 

بحث در فقه‌المسجد، با موضوع بررسی هویت‌های مسجد بود؛ به هویت هفتم مسجد با عنوان هویت تربیتی مسجد رسیدیم. گفتیم یکی از ابعاد هویتی مسجد برای مجتمع و جامعه بشری، بُعد تربیتی آن است؛ آن‌هم تربیتی که همه‌ی افراد و ابعاد تربیتِ در جامعه را در بر بگیرد؛ اما سؤال و جوابی پیرامون بحث هویت تربیتی مسجد مطرح است که در ذیل به بیان آن می‌پردازیم.

سؤال و جواب

پایه‌ی سؤال این است؛ در مباحث گذشته بیان شد که «أن تربية المجتمع من ابعاد هوية‌المسجد وَشرحنا الموضوع»؛ تربیت جامعه از ابعاد هویتی مسجد است که آن‌را شرح دادیم؛ اما «بقي هنا سوالٌ وَجَوابٌ؛ وَيَنبَغِی التعرُّض لَهُما»؛ اینجا سؤال و جوابی باقی می‌ماند که متعرّض به آن‌ها می‌شویم.

روایات و نصوص فراوانی درباره‌ی امور تعلیمی و ضرورت اهتمام جامعه اسلامی به‌تعلیم و تعلم (علم‌آموزی و توسعه علم) واردشده است؛ همچنین در این نصوص و روایات به‌استفاده از مسجد برای علم و دانش اشاره‌شده است. ما هم می‌توانیم با قرار دادن مسجد، محلی برای مدرسه امور موردنیاز جامعه را به‌مردم یاد بدهیم و این عمل مهم با تأسی از سیره رسول‌الله| و اهل‌بیت^ است؛ چراکه سنگ‌بنای این‌کار را آن‌ها پایه‌گذاری کرده‌اند. پیامبر اسلام| پس از بنای مسجد در مدینه، بخش از کارهای آموزشی را در مسجدالنبی| و سایر مساجد انجام می‌دادند.

سؤال: از مجموعه روایاتی که بر امور تعلیمی و اهمیت علم تأکید دارد و می‌گوید که مسجد باید پایگاهی برای علم‌اندوزی باشد، آیا می‌توانیم با استفاده از این روایات بگوییم که «بان التعليم وَالتعلّم وَالتوسعة في العلم من أبعاد هوية‌المسجد التربويّه؟»؛ تعلیم و تعلم از ابعاد هویت تربیتی مسجد است؟

یعنی آیا می‌توانیم در ذیل هویت تربیتی یا حتی به‌عنوان هویتی مستقل آن‌را مطرح کنیم و بگوییم که «بنی المسجد أُسّس لأجل العلم وَالتّعلم»؛ بنای مسجد و تأسیس آن برای تعلیم و تعلم است یا نمی‌توانیم بگوییم؟

برای پاسخ به این سؤال روایاتی را درباره‌ی این موضوع بیان می‌کنیم:

روایت اول

قَالَ النَّبِيُّ|: «مَنْ‌ غَدَا إِلَى‌ الْمَسْجِدِ لَا يُرِيدُ إِلَّا لِيَتَعَلَّمَ خَيْراً أَوْ لِيُعَلِّمَهُ كَانَ لَهُ أَجْرُ مُعْتَمِرٍ تَامِّ الْعُمْرَةِ وَ مَنْ رَاحَ إِلَى الْمَسْجِدِ لَا يُرِيدُ إِلَّا لِيَتَعَلَّمَ خَيْراً أَوْ لِيُعَلِّمَهُ فَلَهُ أَجْرُ حَاجٍّ تَامِّ الْحِجَّة»[1] ؛ پیامبر| فرمود: کسی‌که صبح به‌مسجد برود و هیچ اراده‌ای ندارد مگر این‌که یا خیری را یاد بگیرد یا آن‌را یاد بدهد، پاداش یک عُمرِه تمام و کمال را دارد؛ و هر کسی‌که شام‌گاهان به‌مسجد برود و هیچ اراده‌ای ندارد مگر این‌که یا خیری را به دیگران بیاموزد یا خیری را یاد بگیرد، پاداش او یک حج تمام و کمال است.

محور حدیث، غیر از بحث پاداشِ صبح‌گاهان و شام‌گاهان به‌مسجد رفتن، برای یاددادن است؛ پس این روایت می‌خواهد پایگاه تعلیم و تعلم بودن مسجد را بیان دارد.

روایت دوم

قَالَ‌ رَسُولُ‌ اللَّهِ‌|: «مَن جاءَ مَسجِدي هذا لَم يَأتِهِ إلّا لِخَيرٍ يَتَعَلَّمُهُ أو يُعَلِّمُهُ فَهُوَ بِمَنزِلَةِ المُجاهِدِ في سَبيلِ اللّهِ، ومَن جاءَ لِغَيرِ ذلِكَ فَهُوَ بِمَنزِلَةِ الرَّجُلِ يَنظُرُ إلى مَتاعِ غَيرِهِ»[2] ؛ هر کسی‌که به‌سوی مسجد من بیاید، تنها برای این دو امر باشد: یا برای یادگرفتن کار خوبی و یا برای یاددادن کار خوبی باشد؛ پس این شخص به‌منزله‌ی مجاهد فی سبیل الله است؛ اما کسی‌که به این نیت (تعلیم و تعلم) نیامده، مانند کسی است که به متاع دیگران در بازار نگاه می‌کند (دیگران یاد می‌گیرند و او به آن‌ها نگاه می‌کند.)

عدد قابل‌توجهی از روایات که فراوان ‌هم هستند به‌تعلیم و تعلم، به‌ویژه در مسجد تأکید و توصیه کرده‌اند. با توجه به سؤال پیشین، آیا ازاین‌روایت می‌توانیم استفاده کنیم که مسجد هویتی تعلیمی دارد؟

باید در توضیح این روایات گفت: در جواز به‌کارگیری مسجد برای امور تعلیمی مرتبط با حیات انسان و ضروریات حیات انسان هیچ شکی نیست.

اگر محله‌ای از مدرسه برخوردار نیست، در مسجد می‌توان درس خواند. حال با توجه به هویت مسجد آیا می‌توان گفت که هدف از ساخته‌شدن مسجد، تعلیم و برگزاری کلاس است یا نه؟ «هل يمکن القول بالأولی أم لا؟» ممکن است این‌گونه بگوییم: «أن التعليم من هوية المدرسة وليس التعليم من هوية‌المسجد»؛ تعلیم از هویت‌های مدرسه است و جزء هویت‌های مسجد نیست (مسجد برای آن ساخته نشده است). مدرسه برای تعلیم بناشده است؛ اما تعلیم ازجمله موضوعاتی است که ممکن است مسجد هم برای تعلیم بکار گرفته شود و منعی در آن نیست.

در بین این دو نظر، نظر دوم قوی‌تر است؛ یعنی مسجد برای تعلیم بنا نشده است؛ لکن امکان استفاده از آن برای تعلیم وجود دارد.

اما دلیل این‌که چرا مسجد برای تعلیم و علم‌آموزی بنا نشده، این است که هویت مسجد، هویتی تربیتی است. اسلام دین تربیت است و برای هدایت و تربیت جامعه نازل‌شده است؛ بنابراین هدف اساسی از نزول اسلام، قرآن و بنای مساجد تربیت مردم است؛ «وَإن کانت التربية تستلزم العلم احياناً أو في کثير الموارد» اگرچه در بسیاری از اوقات، تربیت مستلزم علم‌آموزی است؛ زیرا باید برای تربیت جامعه آن‌ها را آموزش داد؛ اما هدف اساسی تعلیم نیست؛ بلکه هدف اساسی از هویت مسجد این است که محلی برای تربیت مردم باشد. البته گاهی در تربیت، نیاز به علم و آموزش هست؛ اما تعلیم داخل در هویت مسجد نیست؛ یعنی بنای مسجد برای تعلیم نیست و این مدرسه هست که برای تعلیم بناشده است.

علاوه بر مطالب ذکرشده اگر گفتیم: «نزل الاسلام لأجل تعليم الناس وتوسعه العلم وبنی المسجد لأجل تعليم الخلق»؛ یعنی اسلام تکلیف دارد که همه‌ی علوم (ما یصدق علیه العلم) را برای مردم بیان کند؛ اما در تعلیمات اسلام مطلبی از علم فیزیک، هسته‌ای و ... نیافتیم؛ اینجا است که ایراد وارد می‌شود براین‌که چرا مصادیق همه‌ی علوم امروزی در اسلام نیامده است؛ باید علت نیامدن آن علوم را در اسلام را پیدا کنیم؛ بنابراین، با توجه به این ادعا[3] بر خدای عزّوجلّ واجب است که همه علوم را برای پیامبر| بیان کند؛ پیامبر نیز برای مردم بگوید تا در مسجد تعلیم داده شود و حال‌ آن‌که شکی در ناصحیح بودن این ادعا نیست؛ چراکه روشن است اسلام مجموعه‌ای از دانش‌ها نیست؛ بلکه متشکل از مجموعه احکام هدایت و اسباب آن است. البته هدایت مستلزم علم‌آموزی هست؛ لکن بین هدایت و علم ملازمه‌ای نیست؛ زیرا هدایت هدف اصلی است؛ از‌این‌رو علم در حوزه‌ی اسلام آن چیزی است که اسلام بر آن تأکید کرده است؛ اما علم، هویت اسلام نیست؛ بلکه بالاتر از این، در اسلام هیچ امری به‌اندازه‌ی مسأله ی علم پیدا نمی‌کنید که به آن ترغیب شده باشد؛ یا به‌تعبیری هیچ دینی به‌اندازه‌ی دین مبین اسلام به‌مسأله‌ی علم توجه نکرده است؛ اما اهتمام اسلام بیان ‌همه‌ی جوانب علم نبوده است؛ لذا به باب اعجاز علمی قرآن که می‌رسیم کتاب‌های فراوانی دراین‌باره نوشته‌شده است؛ نزول بر این‌چنین پیامبری، محتوا، تحریف ناپذیری و ... دلالت بر معجزه بودن قرآن می‌کند. یکی از موارد اعجاز علمی آن این است که درباره‌ی آن گفته‌اند، اعجاز تراوشی است یا به تعبیر عربی آن اعجاز تسريبي است؛ یعنی برخی از اصول علمی از لابه‌لای قرآن و کلمات خداوند تراوش کرده است. علاوه‌براین، در قرآن کریم و روایات مطالبی از اصول علمیه آمده است؛ مثلاً علم ریاضی یک علم است؛ اما مسأله ای از مسائل ریاضی در قرآن و روایات نیست؛ البته قائل به نبودن آن نیستیم و نمی‌گوییم که انبیاء و معصومین^ علم ریاضی نمی‌دانستند؛ بلکه «قد أعطاهم الله عزّوجلّ علم ما كان وما يكون وما هو كائن»؛ خدا علم همه‌چیز را برای آن‌ها قرار داده است؛ اما برفرض که همه علوم (تخصص‌ها) نزد امام× نباشد؛ یعنی امام در همه علوم و فنون متخصص نباشد، نقصی در امامت ایشان ایجاد نمی‌شود؛ چون امام باید هدایت‌گری کند؛ لکن خداوند همه‌ی علوم را در وجود امام قرار داده تا همه‌جا کمک امام باشد و ایشان بتواند در مسیر هدایت وظایفش را درست انجام دهد.

هل بُعث النّبی| لأجل التعليم فقط؟

فقط پیامبر| برای تعلیم مبعوث نشده است؛ بلکه معصومین^ نیز در برخی از موارد به بیان علوم پرداخته‌اند؛ به‌عنوان نمونه: وَرُوِىَ أَنَّ رَجُلاً مِنَ اَلْيَهُودِ سَأَلَهُ (أي عَلِيّاً) حِينَ وَضَعَ قَدَمَهُ عَلَى اَلرِّكَابِ: أَيُّ عَدَدٍ لَهُ كُسُورِ اَلتِّسْعَةِ لَهُ نِصْفٌ وَثُلُثٌ وَرُبُعٌ وَخَمْسٌ وَسُدُسٌ وَسَبْعٌ وَثَمَنٌ وَتِسْعٌ وعَشْرٌ كُلُّهَا صَحِيحٌ؟ قَالَ عَلِيٌ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ - عَلَى اَلْبَدِيهَةِ فَوْراً -: «اِضْرِبْ أَيَّامَ أُسْبُوعِكَ فِي أَيَّامِ سُنَّتِك، فَمَا حَصَلَ فَهُوَ مَقْصُودُكَ؛‌ فَأَسْلَمَ اليَهُودِي وَتُسَمّى هَذِهِ المَسْأَلَة، اَلمَسأَلَة الرِّكَاِبِيَّة»[4] .

شخصی یهودی نزد امیرمؤمنان علی× آمد؛ درحالی‌که ایشان در حال سوارشدن بر مرکب بود؛ (یک‌پا در رکاب بود و پای دیگر پایین بود و عزم سفر داشتند) آن شخص پرسید: علی جان! از عددی به من خبر بده که کسرهای نه‌گانه داشته باشد؛ یعنی بر یک تا نه بخش‌پذیر باشد و باقیمانده نیز نداشته باشد. حضرت بدون درنگ فرمودند: عدد ایام هفته‌ات را در عدد سال‌ات ضرب کن، عدد موردنظرت به‌دست می‌آید.

این‌ یک مسأله‌ی ریاضی است؛ البته این مسئله قابل‌بحث است؛ اگر همه ماه 30 روز باشد؛ عدد 7 در 360 ضرب می‌شود و پاسخ 2520 است که اولین عدد چهاررقمی بخش‌پذیر بر همه اعداد است؛ اما امامت امیرمؤمنان علی× برای حل مسائل ریاضی نبوده است. اندک روایاتی وجود دارد که معصومین^ آن‌هم بنا به دلایلی، ازجمله سؤال از ایشان به مسائل علومی از قبیل ریاضی، فیزیک، ستاره‌شناسی و طب پرداخته‌اند. همچنین روایاتی از ائمه معصومین^ نیز درباره‌ی موضوع علم طب و پزشکی و علاج‌الأمراض وجود دارد؛ اما این‌که آیا همه‌ی امراض عالم در عصر تشریع و یا پس‌ازآن آمده و ائمه معصومین^ راه درمان ‌همه‌ی آن‌ها را بیان کرده‌اند، «فِيهِ بَحثٌ!»؛ در آن بحث است.

چون برخی از امراض وجود دارد که در روایات نیامده است؛ امام× نیز همیشه به درمان خودشان نمی‌پرداختند؛ بلکه برای درمان به پزشک مراجعه می‌کردند. حتی گاهی از اوقات طبیب نصرانی و غیرمسلمان را برای درمان بیماری خودشان پذیرا بودند. به‌عنوان نمونه؛ در سیره‌ی امام جواد× وجود دارد که به حجّام (حجامت کننده) جایی‌که باید حجامت کند را نشان می‌دادند؛ ولی در همه مسائل این‌گونه نبوده است؛ بلکه گاهی این‌چنین بوده است. علت آن‌هم این است که ائمه^ برای بیان علوم نیامده‌اند و وظیفه‌ی آنان تعلیم و یاددادن علوم نبوده است؛ بلکه وظیفه‌ی آنان هدایت و بیان مسائل دین بوده است.

از‌این‌رو پیامبر| و امام× باید عالم و متخصص در دین باشند و این جزء ضروریات امامت است؛ اما تخصص نداشتن در علومی همانند علم ریاضی و ... نقصی در امامت آن‌ها ایجاد نمی‌کند. درحالی‌که می‌دانیم خدای عزّوجلّ همه‌ی علوم و ریشه‌های آن‌را از باب تفضل به ایشان عنایت کرده است؛ اما این‌ها مکلف به بیان‌ همه‌ی علوم نبودند؛ از‌این‌رو به بیان برخی از موضوعات پرداخته‌اند.

 

فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامي)

الدرس الثانی والثلاثون (22 ربيعالثاني 1443)

الباب الأول: كليات

وهي تشتمل على أمور:

الأمر الثالث: هويةالمسجد (سؤال وجواب)

قلنا في المباحث السابقة أن تربية المجتمع من أبعاد هوية المسجد وشرحنا الموضوع، ولكنه بقي هنا سوال وجواب ينبغي التعرض لهما.

بما أنه قد ورد بعض النصوص بشأن الامور التعليمية وضرورة اهتمام المجتمع الاسلامي بتعليم أفراد المجتمع، وكذلك الاستفادة من المسجد، تاسيا واقتدائا بسيرة رسول الله| وأهل البيت^، كما ورد في الحديث:

قَالَ النَّبِيُّ|: «مَنْ‌ غَدَا إِلَى‌ الْمَسْجِدِ لَا يُرِيدُ إِلَّا لِيَتَعَلَّمَ خَيْراً أَوْ لِيُعَلِّمَهُ كَانَ لَهُ أَجْرُ مُعْتَمِرٍ تَامِّ الْعُمْرَةِ وَ مَنْ رَاحَ إِلَى الْمَسْجِدِ لَا يُرِيدُ إِلَّا لِيَتَعَلَّمَ خَيْراً أَوْ لِيُعَلِّمَهُ فَلَهُ أَجْرُ حَاجٍّ تَامِّ الْحِجَّة»[5] .

وَعَنْ رَسُولِ اللَّهِ‌|: «مَن جاءَ مَسجِدي هذا لَم يَأتِهِ إلّا لِخَيرٍ يَتَعَلَّمُهُ أو يُعَلِّمُهُ فَهُوَ بِمَنزِلَةِ المُجاهِدِ في سَبيلِ اللّهِ، ومَن جاءَ لِغَيرِ ذلِكَ فَهُوَ بِمَنزِلَةِ الرَّجُلِ يَنظُرُ إلى مَتاعِ غَيرِهِ»[6] .

لاشك في جواز الاستفادة من المسجد للأمور التعليمية المرتبطة بحياة المجتمع وضروراتهم وأما في موضوع هوية المسجد هناك سوال هل يمكن القول بأن التعليم والتعلم من هوية المسجد؟

أو لا يمكن؟؛ بل القول بأن التعليم من هويات المدرسة وليس من هوية المسجد ولكنه من الموضوعات التي يمكن الاستفادة من المسجد لأجله.

الأقوى الثاني.

لأن هوية المسجد عبارة عن التربية وليس عبارة عن التعليم.

لأجل أن الاسلام في مقام تربية الخلق وهذا هو الهدف الأساس في نزول القرآن وتاسيس المساجد وان كانت التربية تستلزم العلم والتعليم في كثير من مواردها، ولكنه غير داخل في هوية المسجد.

مضافا الى ذلك لو قلنا بأن التعليم من جملة الهوية التي بني عليها المسجد لابد من القول بأن الاسلام دين العلم ودين التعليم وبناء على ذلك يجب على الله بيان كل جانب من جوانب العلوم وما يرتبط به؛ يعني لابد من القول بأنه مما يجب على الله بيانه جميع العلوم وجميع ما يصدق عليه العلم!

ومن الواضح عدم صحة هذا القول، لأن الاسلام ليس مجموعا من العلوم وانما هو مجموع من أحكام الهداية وأسبابها والهداية قد تستلزم العلم، ولا ملازمة بينهما، بل العلم مما يحث عليه الدين ولم يهتم ببيان جميع جوانبه.

ومن هذا المنظار يقال في الاعجاز العلمي للقرآن الكريم أنه اعجاز علمي تسريبي. لأن العلم ليس هدفا أساسا في القرآن وليس بيان العلم من تكليف القرآن، بل العلم مما أكد عليه القرآن، لأنه يوجب فضلا ورفعا ويساعد الانسان في فهم الدين والعمل به، وبه يمتاؤ الانسان عن غيره.

وكذلك الأنبياء والأئمة^ ما كان يجب عليهم بيان جميع جوانب العلوم المتنوعة، لأن الله عزوجل أرسلهم لهداية الناس ولتبليغ أحكام الله ومعارف دينه واسلامه، وما بعثوا لأجل بيان العلم وان كان قد أودع فيهم العلوم جميعا.

ومن هذا الجانب ما كان يجب عليهم أن يكونوا علماء ومتخصصين في جميع العلوم، بل كان عليهم أنم يكونوا علماء في الدين، نعم قد أعطاهم الله عزوجل علم ما كان وما يكون وما هو كائن، تفضلا منه عزوجل لهم وما كان واجبا عليه عزوجل.

لذلك لو فرضنا بأن الامام× ما كان عالما بجميع العلوم هل يوجد فيه امامته نقص؟ طبعا لا.

ولو فرضنا أن الله عزوجل أعطى الأئمة جميع العلوم كما هو الحق، فهل يجب عليهم بيان جميع حوانبها أم لا؟

طبعا لا يجب عليهم. لأن رسالتهم ووظيفتهم هداية الناس.

لذلك نشهد في الروايات والنصوص بعض الموارد النادرة في بيان اصول العلم وجوانبه في القرآن وفي الروايات بالنسبة الى ساير النصوص أي النصوص المرتبطة بالدين.

نعم توجد النصوص المتواترة والمتوفرة في فضل العلم وحث الناس على تعلمه ولو بالصين، وعلى تعلمه من المهد الى اللحد، وعلى تعلمه ولو كان عند كافر، وعلى تعلمه بأي نحن يمكن.

ولا ريب في أن هذه الأمور وهذه النصوص تدل على فضل العلم وفضل تعلمه، وتعلميه، ولكنها لا تدل على أن الدين متكفل لبيان جميع العلوم.

نعم توجد الروايات العديدة في موضوع الطب وعلاج الأمراض، ولكنها بالنسبة الى جميع الأمراض التي كانت موجودة في عصر التشريع وما حدث بعد عصره، قليل جدا، لذلك أن الأئمة المعصومين^ كانوا يعالجون عندالأطباء وما كانوا يعالجون عند أنفسهم.

وكذلك نقول في المسجد، فعلی ذلك أن المسجد من الأماكن التي يستفاد منها للتعليم ولكنه ما بني للتعليم. والفرق بينهما أوضح من أن يخفى.

يعني يجب أن يبين الدين في المسجد وأما ساير العلوم فلا يجب وان كان من المناسب اختصاص بعض المسجد أو بعض أوقات المسجد بتعليم الأمور والعلوم التي يحتاجها المجتمع.

نعم، لا يوجد تاكيد في الاسلام على أمر مثل ما أكد على العلم والتعليم والتعلم.

بناء على ما قلنا أن هوية المسجد لا تشمل التعليم والتعلمز.


[1] منية المريد، الشهيد الثاني، ج1، ص106.
[2] سنن ابن ماجه، ابن ماجه، ج1، ص82.
[3] - نزل الاسلام لأجل تعلیم الناس وتوسعه العلم و بنی المسجد لأجل تعلیم الخلق.
[4] إحقاق الحق و إزهاق الباطل، التستري، القاضي نور الله، ج8، ص23.
[5] منية المريد، الشهيد الثاني، ج1، ص106.
[6] سنن ابن ماجه، ابن ماجه، ج1، ص82.