1400/09/06
موضوع: فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامی)/کلیات فقه المسجد /امر سوم: هویة المسجد -هوية تربية المجتمع (من جملة أبعاد تربية المجتمع، البعد الاجتماعي)
بحث دربارهی هویت مسجد است؛ هرچه در بحث هویت مسجد عمیقتر میشویم؛ بهجهت جامعیت و شمولیت آن کار آسانی در فروعات مسأله داریم.
ازجمله هویتهای مسجد، هویت تربیتی مسجد است؛ البته «تَربيِةُ المُجتَمَع الشاملة لِلجَمِيع»؛ تربیت مجتمع (جامعه) اسلامی و انسانی که همهی بخشهای تربیتی و افراد جامعه را در بربگیرد. دراینباره مطالبی را بیان داشتیم و به آنها استدلال کردیم؛ اما بخش تربیتی هویت مسجد که موضوعی عام و شامل است؛ نیازمند اضافه کردن یا تأکید مطالبی است. شکی در این نیست که بُعد اجتماعی یا به تعبیر امروزی، جامعه سازی تربیت، یکی از جهات و زوایای مهم در بحث تربیت است؛ یعنی تربیت باید بهگونهای باشد که سبب ساختار جامعهی سالمِ دینی و اخلاقی بشود. ازاینرو بُعد اجتماعی تربیت، اهمیت بیشتری دارد.
اما اینکه چرا بُعد اجتماعی تربیت، با ظرف و مکان مسجد از اهمیت بیشتری برخوردار است، بهجهت این است که اولاً: انسان دارای شخصیت و بُعد اجتماعی است؛ بهاصطلاح قدیمیتر آن، انسان مدنیٌ بالطبع است؛ یعنی طبیعت انسان مدنی و اجتماعی است؛ انسان نمیتواند در انزوا زندگی کند؛ انزوا و زندگی فردی، خلاف طبیعت انسان است؛ از همینرو برای نامگذاری انسان، وجوهی بیانشده است؛ ازجملهی آن وجوه این است که «سمي الإنسان، لأنسه السريع بالمجمتع الذي يعيشه»؛ انسان با اطراف خود و مجتمعی که در آن زندگی میکند، بهسرعت انس میگیرد؛ این طبیعت انسان است. انسان در هر مجتمعی با اطراف خودش زود مأنوس میشود؛ بنابراین، اهمیت دادن اسلام به مسأله ی تربیت برای بهدست گرفتن و هدایتِ شکلگیری شخصیت افراد در هر مجتمعی است.
انسان از مدنی و اجتماعی بودن در اجتماع نیز تأثّر میپذیرد؛ یعنی جامعه و اطراف انسان در وی تأثیرگذارند؛ ازاینرو، شخصیت انسان در جامعهای که زندگی میکند سریع شکل میگیرد؛ شکلگیری شخصیت انسان در مدتزمانی که در جامعه زندگی میکند، امری طبیعی است؛ یعنی شخصیت فردی که در روستا زندگی میکند، مطابق فرهنگ آن روستا شکل میگیرد و شخصیت فردی که در منطقهای (شهری کوچک) زندگی میکند، مطابق و اندازه همان شهر شکل میگیرد؛ حتی اگر کسی در غرب زندگی کند و بسیار هم مراقب خودش باشد بازهم تأثیر و تأثراتی در وجودش پدیدار میشود؛ یعنی شخصیت او مطابق فرهنگ آنجا شکل میگیرد و این امری طبیعی است.
دلیلی که اسلام به بُعد اجتماعی تربیت توجه میکند، بهجهت شکل نگرفتن شخصیتها مطابق جغرافیای زندگی انسان است؛ آنچه مدنظر اسلام است، شکلگیری شخصیتها بر اساس جغرافیای انسانی و دینی است. پس در حقیقت اهمیت بُعد اجتماعی مسأله تربیت که جزء هویت مسجد است بیشتر از سایر ابعاد آن است؛ زیرا این بُعد توانایی جامعهسازی دارد؛ همانند مطلبی که در مسیر رسیدن به تمدن اسلامی نیازمند دریافت و رسیدن به رتبهی جامعهسازی هستیم؛ این مسأله نیز در بیانیه گام دوم انقلاب توسط مقام معظم رهبری برای چهل سال دوم تأکید شده است و رسیدن به جامعه اسلامی و دینی پله رسیدن به تمدن اسلامی است؛ ازاینرو اهمیت دارد.
نکتهای که در بعد جامعهسازی و اجتماعی بسیار حائز اهمیت است این است که ارتباطش با مسجد برای ما بیشتر است. باوجوداینکه شکلگیری تربیت بعد اجتماعی در همهجا ممکن است؛ اما آنرا ویژه مسجد مطرح میکنیم؛ چون در بعد جامعهسازی و تربیت اجتماعی، انسان از روی فطرت و طبیعت به ارتباط با برادران و دوستانش احساس نیاز میکند و دوستیابی و اتخاذ برادران دینی در وجود انسان امری فطری است؛ بنابراین انسان برای رسیدن به آنها (اصدقاء و دوستان) حرکت میکند. بیشتر شکلگیری شخصیت افراد نیز در ارتباط با دوستانشان است؛ چراکه نخستین پایگاهی که انسان پس از خانواده در آن قدم میگذارد، برادران، دوستان و رفقای انسان هستند؛ و این ارتباط، همان ارتباط دوستی و برادری است که شخصیت انسان را شکل میدهد؛ بنابراین اگر ما بتوانیم پس از خانواده، پایگاهی برای شکلگیری شخصیت افراد تعریف کنیم که در آن گام بگذارد؛ آن پایگاه، مسجد است. انسان بهطور طبیعی مدنی الطبع و اجماعی است؛ لذا احساس نیاز به ارتباطات اجتماعی میکند؛ اولین پایگاه برای شکلگیری شخصیتش پس از خانواده، ارتباط با دوستان و رفقا است؛ بنابراین، اگر دوستان انسان در فضای غیردینی و غیراخلاقی باشند، شکلگیری شخصیت وی نیز همانگونه خواهد بود؛ بنابراین اسلام برای تقویت بعد اجتماعی تربیت انسان، پس از خانواده، مسجد را بهعنوان پایگاهی برای این مهم معرفی کرده که با نگاه به روایات مسجد به این نکته خواهیم رسید.
اسلام، علاوه براینکه مسأله ی رفاقت را مذمت نکرده است؛ یعنی رفاقت را راهکار درستی برای رفع نیاز فطری انسان دانسته است، به اتخاذ آن سفارش و تأکید کرده است. حتی در کتب روایی، ابوابی را تحت عنوان «مصادقة الإخوان»[1] ، «باب العشرة»[2] و «کتاب العشره»[3] به این امر اختصاص دادهاند. از همینرو روایاتی را دراینباره مطرح میکنیم تا ارتباطش با مسجد دانسته شود.
روایت اول
عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ، قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ×: «اسْتَكْثِرُوا مِنَ الْإِخْوَانِ فَإِنَ لِكُلِ مُؤْمِنٍ دَعْوَةً مُسْتَجَابَة»[4] ؛ برادران خود را کثرت دهید؛ زیرا هر مؤمنی دعای مستجاب دارد.
برادران مؤمنتان را زیاد کنید تا دعاهای مستجابتان فراوان شود؛ زیرا هر مؤمنی هر مؤمنی دعایی مستجاب دارد.
پیام روایت
هنگامیکه برادرانتان فراوان شدند و هرکدام برای دیگری دعا کردند، روحیهی خیرخواهی در جامعه فراوان میشود. دعا، روحیهی خیرخواهی است؛ یعنی شکلگیری شخصیت انسان در جامعه بهگونهای شکل میگیرد که تنها به فکر خودش نیست؛ بلکه به فکر دیگران نیز هست و نخستین گام آن، دعا برای دیگران است.
در همین روایت دوباره حضرت فرمود: «اسْتَكْثِرُوا مِنَ الْإِخْوَانِ فَإِنَّ لِكُلِّ مُؤْمِنٍ شَفَاعَة»[5] ؛ برادران مؤمنتان را زیاد کنید؛ پس همانا برای هر مؤمنی، شفاعتی[6] است. شکلگیری شخصیت فرد بهگونهای است که تنها بهدنبال عاقبت خودش نیست؛ بلکه برای دیگران نیز اینگونه است؛ و در ادامه نیز حضرت میفرماید: «قَالَ: أَكْثِرُوا مِنْ مُؤَاخَاةِ الْمُؤْمِنِينَ، فَإِنَّ لَهُمْ عِنْدَ اللَّهِ يَداً يُكَافِئُهُمْ بِهَا يَوْمَ الْقِيَامَة»[7] ؛ به همان معنای پیشین است؛ یعنی برادران مؤمن خود را زياد كنيد، زيرا براى آنان در نزد خدا در روز قيامت دستى است كه بهوسیلهی آن شفاعت میكنند.
روایت دوم
در «وسائل الشيعة» بابی تحت عنوان «بَابُ اسْتِحْبَابِ اسْتِفَادَةِ الْإِخْوَانِ وَ الْأَصْدِقَاءِ وَ الْأُلْفَةِ بِهِمْ وَ قَبُولِ الْعِتَاب» وجود دارد که مرحوم شیخ حر عاملی استحباب استفاده از دوستان و برادران و الفت و أنسی که بین آنها ایجاد میشود را در آن مطرح کرده است.
ازجملهی آنها روایتی است که از امام صادق× نقلشده است؛ ایشان میفرمایند: «أَكْثِرُوا مِنَ الْأَصْدِقَاءِ فِي الدُّنْيَا فَإِنَّهُمْ يَنْفَعُونَ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ أَمَّا فِي الدُّنْيَا فَحَوَائِجُ يَقُومُونَ بِهَا وَأَمَّا الْآخِرَةَ فَإِنَّ أَهْلَ جَهَنَّمَ قَالُوا: {فَمَا لَنَا مِن شَافِعِينَ وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٍ}[8] »[9] ؛ حضرت فرمود: در همین دنیا، دوستانتان را زیاد کنید. چراکه آنها هم در دنیا و هم در آخرت به انسان نفع میرسانند.
فایده دوستان در دنیا این است که بسیاری از حاجتها و نیازهای انسان به سبب آنها انجام میشود. آنها برای برآوردن حاجتهای انسان قیام میکنند. اگر شکلگیری شخصیت انسان در این جامعه اینگونه شد، به هنگام وقوع بلاهایی از قبیل سیل، زلزله و ... تنها به فکر خودش نیست؛ بلکه برای برآورده کردن حاجت دیگران قیام میکند؛ زیرا بُعد شخصیتِ اجتماعی وی شکلگرفته است.
فایده دوستان در آخرت نیز این است که در آنجا اهل جهنم میگویند: شفاعتگری برای ما نبود؛ دوست خوبی نداشتیم، بلکه همهی دوستان ما هم جهنمی بودند؛ اما اگر دوستانمان مؤمنین بودند، قضیه متفاوت میشد؛ یعنی آنها (اهل جهنم) نیز همین خواسته را داشته و بر دوستگیری از مؤمنین تأکید میکردند تا گرفتار جهنم نشوند.
روایت سوم
امام زینالعابدین× در روایتی اینگونه میفرمایند: «لَا تُعَادِيَنَّ أَحَداً، وَإِنْ ظَنَنْتَ أَنَّهُ لَا يَضُرُّكَ وَلَا تَزْهَدَنَّ فِي صَدَاقَةِ أَحَدٍ، وَإِنْ ظَنَنْتَ أَنَّهُ لَا يَنْفَعُكَ، فَإِنَّكَ لَا تَدْرِي مَتَى تَرْجُو صَدِيقَكَ، وَلَا تَدْرِي مَتَى تَخَافُ عَدُوَّك،َ وَلَا يَعْتَذِرُ إِلَيْكَ أَحَدٌ إِلَّا قَبِلْتَ عُذْرَهُ، وَإِنْ عَلِمْتَ أَنَّهُ كَاذِبٌ»[10] .
حضرت فرمود: باکسی دشمنى مكن، اگرچه گمان مىبرى به تو زيانى نرساند (توانایی ضرر زدن به شمارا ندارد)؛ اگرچه باور داری که او نفعی به حال شما ندارد، ولی بازهم از دوستی با او سرباز نزن؛ شاید تو برای او نفع داشته باشی. چراکه نمیدانی چه هنگام به دوستت، امید داری؛ ممکن است روزی پیش بیاید که دوستت در آن روز شمارا کمک کند؛ پس با او ارتباط دوستی برقرار کن؛ و نمیدانی چه روزی از دشمنت میترسی، امروز دشمن نتراش؛ هرکه پیش تو عذرخواهی کرد؛ اکنون لجبازی نکن و عذر او را بپذیر؛ بااینکه میدانی او دروغ میگوید؛ شاید پذیرش تو سبب برگشت او از دروغش شود و او صادق شود؛ و عيب مردم را كمتر به زبانآور.
روایت چهارم
از سوی دیگر روایاتی داریم که ما را از گرفتن دوستان کم یا نبود دوست و رفیق بر حذر داشته است؛ زیرا بیرغبتی نسبت به ایجاد ارتباط با دوستان و رفقا، سبب خسران و ضرر انسان میشود.
اما دربارهی علت اینکه دوستی ربح (سود)؛ و فرجام دوستنداشتن، یا دوستان کم داشتن خسارت است، امام صادق× در روایتی اینگونه علت را بیان میکنند، میفرمایند: «مَنْ لَمْ يَرْغَبْ فِي الِاسْتِكْثَارِ مِنَ الْإِخْوَانِ ابْتُلِيَ بِالْخُسْرَانِ»[11] ؛ هرکسی در دوستیابی فراوان بیرغبت باشد (آنجایی که میتواند از دوستانش بهره بجوید)؛ ضرر میکند؛ زیرا یا دوستی ندارد یا دوستانش اندک هستند.
پس از بیان مقدمهای که گذشت؛ چنانکه از آیات قرآن استفاده میشود دو واژه تزکیه و تعلیم چهار جا کنار یکدیگر بکار رفتهاند که یک آیه[12] تعلیم بر تزکیه و در سه آیه[13] هم تزکیه بر تعلیم مقدم شده است.
همچنین از مجموع روایاتی که شکلگیری شخصیت را در عالم رفاقت معرفی کردهاند و نیز خدای عزوجل که اهتمام به تربیت داده، به این نتیجه خواهیم رسید که خداوند به بُعد اجتماعی تربیت اهمیت داده است؛ بنابراین بر خداوند واجب است که برای تحقق این مهم، مرکزی جامع را برای تربیت بُعد اجتماعی افراد و شکلگیری شخصیت آنها بنا کند و حتی انسان را به ساخت آن ترغیب نماید. مرکزی جامع و همگانی که به گروه و طایفهای خاص تعلق نداشته باشد؛ بلکه اولین پایگاه پس از خانواده باشد که انسان به آن پا میگذارد و آن مرکز تربیتی مسجد است. مسجدی که اینهمه به ساخت، تعمیر و عمران معنویاش اهمیت دادهشده است؛ یعنی شخصیت انسان پس از خانواده ـ پیش از اینکه شخصیتش در مدرسه و دیگر بخشهای جامعه شکل بگیرد ـ باید در مسجد شکل بگیرد.
بیان احسن القول
بر خداوند واجب است که بر تشریع و تأسیس مرکزی جامع و شامل اهتمام بورزد تا در امور تربیتی جامعه اثرگذار باشد که از آیات و روایاتِ دربارهی مسجد، این موضوع استشمام میشود.
در بسیاری از روایاتِ إخوان، دوستیابی و أصدقاء از «إخوان الصدق» و «إخوان الدين» استفاده شده است. شکلگیری برادری دینی و صادقانه درجایی است که در کنار آن تربیت بُعد اجتماعی هم باشد و مسجد بهترین جا برای این مسأله است.
بهتعبیری دیگر؛ زمانی شخصیت انسان شکل میگیرد که این شخصیت ماندگار باشد. بهعنوان نمونه: اگر شکلگیری شخصیت فرد، در عالم اعتیاد و عشقهای مجازی باشد، ماندگاری ندارد. خانوادههایی که در فضاهای گوناگون مجازی ایجاد میشود؛ البته همهی آنها مورد سرزنش نیستند؛ ولی بخشی از اینها ماندگاری ندارد؛ آنجایی ماندگارتر است که شخصیت در پیوند باخدا شکل بگیرد و برای ایجاد این پیوند مکانی بهتر از مسجد وجود ندارد. علاوهبراین در تأیید مسأله روایتی است که در ذیل آن پیامبر| فرمودند: «وَمَنْ كَانَتِ الْمَسَاجِدُ بَيْتَهُ ضَمِنَ اللَّهُ لَهُ بِالرَّوْحِ وَالرَّاحَةِ وَالْجَوَازِ عَلَى الصِّرَاطِ»[14] ؛ هرکسی خانه خود را مسجد قرار بدهد؛ خداوند آرامش، راحتی و طمأنینه را برای او تضمین میکند، حتی در روایت دیگری بحث سکینه دارد[15] . این سکینه و آرامش در مسجد شکل میگیرد و اینمطلب را خداوند ضمانت کرده است.
ضمانت خداوند همان پرورش و شکلگیری بُعد اجتماعی شخصیت انسان است که در مسجد ایجاد خواهد شد.
فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامي)
الدرس الواحد والثلاثون (21 ربيعالثانی 1443)
الباب الأول: كليات
وَهي تشتمل على أمور:
الأمر الثالث: (هويةالمسجد)
كما قلنا في الدرس الماضي أن للمسجد هوية في تربية المجتمع الشاملة للجميع؛ وَمن جملة أبعاد تربية المجتمع؛ البعد الاجتماعي، لأن الانسان موجود اجتماعي وَمدني بالطبع، وَالانسان سمي بذلك لأنسه السريع بالمجمتع الذي يعيشه. لأنه ليس من إنسان إلَّا وهو محتاج في حياته إلى إخوانه من النّاس.
وَفي هذا المنظار تتشكل شخصية الأشخاص وَخصوصا الشباب في شيبوبتهم بسبب الارتباطات الاجتماعيه التي تحصل لهم في حياتهم وَفي مجتمعه، وَهذا النوع من الارتباط تمسى بالصداقة والأخوة.
وَأكد على اكتساب الاخوان والأصدقاء في الاسلام وَالراوايات.
عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ، قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ×: «اسْتَكْثِرُوا مِنَ الْإِخْوَانِ، فَإِنَ لِكُلِ مُؤْمِنٍ دَعْوَةً مُسْتَجَابَة»[16] .
وَقَالَ×: «اسْتَكْثِرُوا مِنَ الْإِخْوَانِ فَإِنَّ لِكُلِّ مُؤْمِنٍ شَفَاعَة»[17] .
وَقَالَ×: «أَكْثِرُوا مِنْ مُؤَاخَاةِ الْمُؤْمِنِينَ، فَإِنَّ لَهُمْ عِنْدَ اللَّهِ يَداً يُكَافِئُهُمْ بِهَا يَوْمَ الْقِيَامَة»[18] .
وَعَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْغِفَارِيِّ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ× قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُول: «أَكْثِرُوا مِنَ الْأَصْدِقَاءِ فِي الدُّنْيَا فَإِنَّهُمْ يَنْفَعُونَ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ أَمَّا فِي الدُّنْيَا فَحَوَائِجُ يَقُومُونَ بِهَا وَأَمَّا الْآخِرَةَ فَإِنَّ أَهْلَ جَهَنَّمَ قَالُوا: {فَمَا لَنَا مِن شَافِعِينَ وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٍ}[19] »[20] .
اَلإِمَام زَيْنُ الْعَابِدِينَ×: «لَا تُعَادِيَنَّ أَحَداً، وَإِنْ ظَنَنْتَ أَنَّهُ لَا يَضُرُّكَ، وَلَا تَزْهَدَنَّ فِي صَدَاقَةِ أَحَدٍ، وَإِنْ ظَنَنْتَ أَنَّهُ لَا يَنْفَعُكَ، فَإِنَّكَ لَا تَدْرِي مَتَى تَرْجُو صَدِيقَكَ، وَلَا تَدْرِي مَتَى تَخَافُ عَدُوَّكَ، وَلَا يَعْتَذِرُ إِلَيْكَ أَحَدٌ إِلَّا قَبِلْتَ عُذْرَهُ، وَإِنْ عَلِمْتَ أَنَّهُ كَاذِبٌ»[21] .
وَفي المقابل أن الاسلام حذر من عدم الرغبة في استكثار الاخوان وَالأصدقاء، لان عدم الرغبه فيها يستلزم الخسران.
عَنِ الْإِمَامِ الصَّادِقِ×: «مَنْ لَمْ يَرْغَبْ فِي الِاسْتِكْثَارِ مِنَ الْإِخْوَانِ ابْتُلِيَ بِالْخُسْرَانِ»[22] .
بعد هذه النقطة المهمة في خصوص اكتساب الأصدقاء والاخوان، نلتفت الى هویةالمسجد في البعد التربوي، فنقول: اذا كانت الصداقة موثرة في تشكيل شخصية الانسان وَخصوصا الشباب، فأحسن القول في ذلك أنه يجب على الله الاهتمام بتشريع وَتاسيس مركز شامل وَجامع للأمور التربوية لجميع الناس وَخصوصا الشاب.
وَمن يتأمل في روايات المسجد وَالآيات التي تربط بالمسجد، يظهر له أن المسجد قد أسس وَبني لذلك وَلا غير.
لأن اكتساب الأصدقاء وَالاخان الذي يكتسب في المسجد فاخوان صدق وَاخوان في الدين وَهذه الأخوة تعتبر الاخوة الايمانية وَتبقي في القلوب دائما وَلا تزول.
لأن الشخصية التي تتشكل في المسجد بما أنه بيت الله وَبيت المتقين وَبيت المومنين وَبيت ترويج حب الله وَبيت حضور الناس فيه وَدعوتهم الي الله تعالى؛ فهذا النوع من الشخصية ستكون شخصية كاملة تربوية غير منحرفة.
وَمن شكلت شخصيته على هذا النحو فلا تزول وَلا تنحرف عن الصراط المستقيم وَلا يزول عن قلبه الايمان.
بناء على ذلك أن هويةالمسجد في تربية المجتمع بشكل عام وَفي تربية الشباب بشكل خاص مما لا يمكن انكاره ابدا.
وَلأجل ذلك ورى في الحديث كما قدمناه:
قد روى صاحب مستدرك الواسائل عَنِ الْقُطْبُ الرَّاوَنْدِيُّ فِي لُبِّ اللُّبَابِ، عَنِ النَّبِيِّ| قَالَ: «الْمَسَاجِدُ بُيُوتُ الْمُتَّقِينَ، وَمَنْ كَانَتِ الْمَسَاجِدُ بَيْتَهُ ضَمِنَ اللَّهُ لَهُ بِالرَّوْحِ وَالرَّاحَةِ وَالْجَوَازِ عَلَى الصِّرَاط»[23] .
من الواضح أن ضمان الله تعالى للذي يتخذ المسجد بيته بالراحه وَالروح؛ يعني بالسكينة في المجتمع وَهو اثر للتربية الايمانية في المسجد.