استاد سيد ابوالفضل طباطبایی

درس فقه

1400/08/24

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامی)/کلیات فقه المسجد / هویت مسجد (حب الله)

 

تاکنون چهار جهت را درباره‌ی هویت مسجد بیان کردیم؛ اما پنجمین جهت هویت مسجد «حُبّ‌الله» است که در این مبحث بیان خواهیم کرد. بُعد‌الحُبّ و جهة‌الحُبّ با محوریت خدای عزّوجلّ ازجمله ابعاد هویتی مسجد است؛ یعنی از ابعادی که توجه به آن در شکل‌گیری و تکمیل شخصیت مسجد دخالت دارد، جهت حبّی و مُحبّتی مسجد است؛ لذا در بنای مسجد و برنامه‌ریزی‌های آن باید به‌گونه‌ای حرکت بشود که مسجد مکانی برای ترویج حُبّ‌الله و محبت به‌خداوند بشود.

به‌عبارتی دیگر، ازجمله کارهایی که باید در مسجد صورت بگیرد، قرار دادن محبّت خداوند در دل مردم است. این کار (قرار دادن محبّت خداوند در دل مردم) جزء وظایف مسجد نیست، بلکه جزء هویت آن است؛ یعنی شکل‌گیری شخصیت و هویت مسجد این است که «تَحبيب‌الله فی قلوب الناس» خدا را در دل مردم محبوب کند.

بنابراین، حُبّ‌الله و ایجاد زمینه‌ی محبت خداوند در دوست داشتنش نزد مردم است؛ یعنی خدا دوست دارد که مردم او را دوست بدارند و محبوب دل‌های مردم باشد. ازاین‌رو خداوند در تنظیم برنامه‌های جامعه سالم، دینی و اسلامی، مکان‌هایی همچون مسجد را برای ترویج حُبّ‌الله در دل مردم گنجانده است. اکنون واقعیت در جامعه ما به‌عکس تلقی می‌شود؛ گاهی برخی رفتارهای ما و مسجدی‌ها سبب تنفر مردم از مسجد می‌شود؛ اما صحبت ما درباره مسجد با نگاهی آرمانی است و هر آن‌چه که می‌تواند در نگاه فقهی از اراده خدا و آیات و روایات به آن پرداخت.

اما پیش از پرداختن به استنادات و بیان استدلال‌ها، باید به این مطلب توجه کنیم و ببینیم که چرا خداوند، حب الله را از هویت‌های مسجد قرار داده‌است؟ می‌گوییم: چون حبّ، امری قلبی و قلب پایگاهی برای محبت است؛ ازاین‌رو مسجد پایگاه تقویت و توثیق رابطه‌ی قلبی مردم با خداست.

دوباره این سؤال را به نحو دیگری تکرار می‌کنیم و پاسخ آن‌را به‌گونه‌ای دیگر ‌خواهیم داد.

سؤال این است که چرا خداوند مسجد را پایگاهی برای حب خودش قرارداد؟

میگوییم: چون ارتباط قلبی، جزء ارتباطات ناگسستنی است؛ یعنی اگر ارتباط و علاقه، قلبی باشد؛ پیوند دل با دل ناگسستنی است؛ ازاین‌رو مسجد بنا شد تا دل‌های مردم با خداوند گره بخورد. این هویت مسجد است.

روایات درباره‌ی این‌که مسجد باید پایگاه ترویج محبت باشد.

روایت اوّل: در روایتی از وجود مقدس پیامبر’ این‌گونه منقول است که ایشان فرمود:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ جَابِرٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ× قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ| لِجَبْرَئِيلَ×، يَا جَبْرَئِيلُ! أَيُّ الْبِقَاعِ‌ أَحَبُ‌ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ؟ قَالَ: الْمَسَاجِدُ وَأَحَبُّ أَهْلِهَا إِلَى اللَّهِ أَوَّلُهُمْ دُخُولًا وَآخِرُهُمْ خُرُوجاً مِنْهَا»[1] ؛ پیامبر’ از جبرئیل سؤال کرد: کدام بقعه از بقعه‌ها و کدام مکان از میان مکان‌ها، محبوب‌ترین نزد خدا هست؟ جبرئیل در پاسخ فرمود: محبوب‌ترین بقعه‌ها نزد خداوند مساجد است؛ مسجد بیت‌الله است و محبوب‌ترین هم هست.

ممکن است در این‌جا سؤالی مطرح شود به این‌که مسجدی کیست؟ آیا هرکسی که ورود و خروج به مسجد داشته باشد اهل مسجد است؟

می‌گوییم: اهل مسجد نیز هویتی دارند؛ ازاین‌رو مسجدی که بخواهد در طراز انقلاب اسلامی یا یک مسجد مثالی و نمونه باشد به‌گونه‌ای که همه‌ی جوانبش دیده بشود، هم خود مسجد و هم اهل آن هویت دارند.

در ادامه روایت جناب جبرئیل× به پیامبر’ این‌چنین می‌فرماید: کسانی که اولین نفر وارد مسجد و آخرین نفر از آن خارج می‌شوند محبوب‌ترین اهل مسجد نزد خداوند هستند.

اکنون باید درباره‌ی این دخول و خروج نیز تأمل کرد به این‌که آیا این دخول، دخول جسمی است یا نه؟ مثلاً روایات متعددی در باب شهر رمضان و فضیلت آن داریم که می‌گویند: «خوشا به حال کسانی‌که وارد رمضان بشوند». حال سؤال این است که آیا با فرارسیدن زمان ماه مبارک رمضان، انسان رمضانی می‌شود؟ پیامبر اسلام| در اول ماه رجب این‌گونه دعا می‌کنند، می‌فرمایند: «اللَّهُمَّ! بَارِكْ لَنَا فِي رَجَبٍ وَشَعْبَانَ، وَبَلِّغْنَا شَهْرَ رَمَضَانَ، وَأَعِنَّا عَلَى الصِّيَامِ وَالْقِيَامِ، وَحِفْظِ اللِّسَانِ، وَغَضِّ الْبَصَرِ...‌»[2] ؛ خدایا! رجب و شعبان را برای ما مبارک بگردان و ما را به ماه رمضان برسان و در آن ماه ما را به روزه‌داری و بیداری شبانه کمک کن؛ تنها روزه نیست، بلکه چشم و زبانمان را نیز باید کنترل کنیم؛ پس همان‌طور که رمضانی شدن شرایطی دارد، مسجدی شدن هم همین‌گونه است و شرایطی دارد. این بحث‌ها در جای خودش مطرح خواهد شد.

روایت دوم: در روایتی دیگر از وجود مقدس پیامبر’ این‌گونه منقول است که حضرت فرمودند: «أَحَبُّ الْبِلَادِ إِلَى اللَّهِ مَسَاجِدُهَا»[3] ؛ محبوب‌ترین بلاد نزد خداوند مساجد است؛ یعنی در بلادی که مساجدشان بیشتر و پررونق‌تر است، به هویت مسجد بیشتر توجه می‌شود.

این روایت را این‌گونه هم می‌توان معنا کرد: «أَحَبُّ المَکَان فِي الْبِلَادِ، مَسَاجِدُهَا»؛ محبوب‌ترین مکان در شهرها و بلاد مساجد هستند.

کیفیت استدلال به این روایات

کیفیت استدلال به این روایات همانند کیفیت استدلال به روایات قبلی است که بیان کردیم. در محبوب‌ترین بقاع، درودیوار خصوصیت ندارد؛ نامعقول است که بگوییم سنگ و چوب محبوب خداست! خدای عزّوجلّ انسان را که در میان مخلوقات از نعمت عقل برخوردار می‌باشد، ممتاز قرار داده است؛ لذا آن اشیاء دارای هویت هستند که در پیشگاه خداوند محبوبیت دارند؛ هنگامی‌که می‌فرماید: «أَحَبِ‌ الْبِقَاع»؛ یعنی آن بقاعی که دارای هویتی انسانی، اسلامی، فرهنگی و دینی باشد؛ بنابراین مسجد از باب این‌که حب خدا در آن است، محبوب‌ترین نزد خدا است؛ زیرا هنگامی‌که حب الله، جزو هویت مسجد قرار گرفت، «أَحَبِ‌ الْبِقَاع» در نزد خدا می‌شود؛ بنابراین محبوب‌ترین است.

به‌جهت این‌که در مسجد حُبّ‌الله و دوستی خداوند ترویج می‌شود؛ لذا خدا دوست دارد که مردم به این مسجد رفت‌وآمد کنند تا محبت خدا را بچشند و آن‌را دریافت کنند.

البته انحصاری در این‌که فقط مسجد پایگاه ترویج حب خدا است وجود ندارد؛ چون اگر مکان دیگری مانند خانه‌ای که در آن‌جا نیز حب خداوند ترویج می‌شود؛ آنجا نیز محبوب خدا است؛ لذا می‌گوییم: مسجد یکی از محبوب‌ترین‌ها این خانه‌ها است.

پس بنابراین، با این دو روایت معلوم می‌شود که یکی از هویت‌های مسجد، ترویج حب الله است. این هویت نیز خواسته و اراده‌ی خداوند است.

روایت مؤیّد

روایتی را از امام زین‌العابدین× در تائید این مطلب بیان می‌کنیم؛ ایشان× فرمودند: «أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى مُوسَى×: حَبِّبْنِي‌ إِلَى‌ خَلْقِي‌، وَ حَبِّبْ خَلْقِي إِلَيَّ. قَالَ: يَا رَبِّ كَيْفَ أَفْعَلُ؟ قَالَ: ذَكِّرْهُمْ آلَائِي وَنَعْمَائِي لِيُحِبُّونِي، فَلَئِنْ تَرُدَّ آبِقاً عَنْ بَابِي، أَوْ ضَالًّا عَنْ فِنَائِي، أَفْضَلُ لَكَ مِنْ عِبَادَةِ مِائَةِ سَنَةٍ بِصِيَامِ نَهَارِهَا وَقِيَامِ لَيْلِهَا»[4] ؛ خدای تعالی به موسی بن عمران× وحی کرد: ای موسی! مرا به مخلوقم و آنان را نسبت به من مهربان کن!

آنگاه حضرت موسی× عرض کرد: چگونه این کار را انجام دهم؟ (پروردگارا چگونه مهربان کنم؟)

خطاب رسید: راهش این است که نعمت‌های ظاهری و باطنی مرا برای آن‌ها متذکر بشوی (ببین من چه توجهاتی به آن‌ها کرده‌ام و چه نعمت‌هایی به آن‌ها داده‌ام)، از این راه آن‌ها را به من علاقه‌مند کن تا مرا دوست بدارند. نکته‌ی آخرش که نکته‌ای تبلیغی نیز هست و به مسجد هم برمی‌گردد این است که خدای عزّوجلّ فرمود: اگر توی موسی عبدی فراری را که از در خانه‌ی من فرار کرده، یا کسی که گمراه شده و راه خانه من را گم‌کرده، برگردانی! این کار برای تو از بندگی صدسال که روزهای آن را روزه‌بگیری و شب‌هایش را نماز شب بخوانی، بیشتر قیمت دارد؛ یک نفر را بیاوری و با خدا آشتی دهی که خدا را دوست بدارد.

به تعبیری، خداوند به حضرت موسی فرمود: ای موسی! کاری کن که مردم مرا دوست بدارند؛ خلق من را در نزد من دوست‌داشتنی قرار بده؛ یعنی مخلوقات و بندگانم آن‌گونه تربیت شوند که قابلیت دوست داشته شدن از جانب من را پیدا کنند. از طرفی فرمودند: خدا که قابل است و قابلیت پیدا نمی‌کند، بلکه می‌گوید: من قابل را در نزد مردم محبوب قرار بده؛ اما خلق من را محبوب در من قرار بده؛ یعنی آن‌ها قابلیت و لیاقت محبت من را داشته باشند.

هویت مسجد این است که پایگاه ترویج حب الله باشد و این نکته جزو نکات مهم در هویت مسجد به‌شمار می‌رود؛ یعنی کسی که به مسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامی) داخل می‌شود؛ اگر هنگام بازگشتش از مسجد، خدا را بیشتر از قبل آمدنش به مسجد دوست بدارد و ترویج محبت خدا بشود؛ این ارزش بسیار مهمی دارد. با این کار جامعه را به سمت‌وسوی یک رفتار سالم و صحیح سوق داده، به‌ویژه در جامعه امروزی ما که راه‌های پیوند در جامعه تفاوت پیداکرده است؛ گاهی تنها راه پیوند با خدا، بیان قیامت و مرگ بود؛ اما گاهی از اوقات هم راه پیوند با خدا که اکنون نیز هست، تبیین جهات منقبتی اهل‌بیت^، پیغمبر’ و اولیاءالله است. یکی از راهکارهای موفقیت‌آمیز در جامعه امروز، راهکار ترویج محبت خداوند است که البته پیامبر اکرم| نیز همین کار را انجام داده است؛ اینکه مردم خدا را دوست بدارند.

اما امروز این راه‌کار جدید است، زیرا راه‌های دوستی با غیر خدا فراوان شده است. زمانی بود که راه‌های دوستی با غیر خداوند تنها از راه انجام برخی گناهان بود؛ اما امروزه راه‌های قهر انسان با خدا و دوستی با دشمن او و ارتباط با غیر خدا فراوان است؛ ما توانایی بستن آن راه‌ها را نداریم، چون راه‌هایی که دوستی با غیر خدا را فراهم می‌کنند خارج از دسترس ماست و نمی‌توانیم جلوی آن‌ها را بگیریم؛ اما از طرفی هم می‌توانیم با تلاش و کوشش راه وسیعی را برای محبت به خداوند تعریف کنیم. اگر توانستیم برای محبت با خدا این کار را انجام بدهیم؛ هرکجا در جامعه که لذت و محبت بیشتری احساس کند؛ آنجا ماندگارتر خواهد بود. لذا این ‌یک جهت بسیار مهم در هویت مسجد است.

حتی به این مطلب می‌توانیم اضافه کنیم که این جهت از هویت مسجد فقط اختصاص به مساجد بلاد اسلامی ندارد، بلکه مسجدی که در بلاد کفر و غیر اسلامی که تعدادی از مسلمانان آن را بناکرده‌اند نیز شامل می‌شود. شاید موفقیت این راه‌کار در آنجا بیشتر است و این نکته هویتی مسجد نماد بیشتری پیدا می‌کند؛ اگر مردم از مسجد محبت بیشتری را احساس کنند و بتوانند محبت خداوند را دریافت کنند؛ گرایش به اسلام نیز بیشتر خواهد شد.

السادس: هوية الحضور والاجتماع

ششمین بُعد هویتی مسجد، بُعد حضور و اجتماع در مسجد است. این اجتماع دارای خصوصیاتی است که در جلسه‌ی آینده به آن می‌پردازیم؛ اما شکی نیست که این حضور جزو جهات هویتی است، به‌جهت این‌که از استدلالی پرقوت برخوردار است که کتاب الله (قرآن) و همان آیه‌ای است که در جهت هویتی مسجد به آن استدلال کردیم؛ آن‌جا که خداوند در قرآن می‌فرماید: {إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ}[5] ؛ مساجد خدا را تنها کسی آباد می‌کند که ایمان به خدا و روز قیامت آورده باشد.

مقصود از تعمیر و إعمار مسجد، تنها إعمار ظاهری و ساخت بنای آن نیست؛ چون روایت و اقوال تفسیری إعمار را به‌معنای حضور در مسجد دانسته‌اند؛ یعنی مقصود إعمار و بنای معنوی است؛ به تعبیری، آبادانی معنوی مسجد مراد است.

همچنین روایات بی‌شماری وجود دارد که هر جایی و به هر بهانه‌ای پیامبر| و اهل‌بیت^ به‌مسأله‌ی حضور در مسجد تأکید ورزیدند و این جهت هویتی از مسجد است.

 

فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامي)

الدرس السادس والعشرون (9 ربيع الثاني 1443)

الباب الأول: كليات

وهي تشتمل على أمور:

الأمر الثالث: (هوية المسجد)

استکمالا لما تعرضنا له من الأبعاد والجهات المتنوعة في هوية المسجد نقول:

الخامس: حب الله.

الجهة الأخرى في هوية المسجد هي هوية حب الله؛ يعني أن المسجد هو المكان الذي يجب أن يبنى بشكل معنوي يروج فيه حب الله؛ يعني أن ثقافة المسجد عبارة عن ثقافة تحبيب الله في قلوب الناس وأفراد المجتمع.

بناء على ذلك كل عمل يوجب تقوية حب الله بين المجتمع فهو من شئونات المسجد.

مضافا الى ذلك بما أن الحب عبارة عن أمر يتعلق بالقلب؛ فالمسجد له ارتباط بقلوب المجتمع والناس.

قد ورد في حديث عن رسول الله| أن المسجد أحب المكان الى الله وأهلها أحب الناس اليه عزوجل.

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ جَابِرٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ× قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ| لِجَبْرَئِيلَ×، يَا جَبْرَئِيلُ! أَيُّ الْبِقَاعِ‌ أَحَبُ‌ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ؟ قَالَ: الْمَسَاجِدُ وَأَحَبُّ أَهْلِهَا إِلَى اللَّهِ أَوَّلُهُمْ دُخُولًا وَآخِرُهُمْ خُرُوجاً مِنْهَا»[6] .

وَفِي حَدِيْثٍ آخَر عَنْهُ‌|: «أَحَبُّ الْبِلَادِ إِلَى اللَّهِ مَسَاجِدُهَا»[7] .

كيفية الاستدلال بهذين الحديثين نفس الاستدلال الذي استدللنا في الجهات السابقة.

سوال: ما هي حقيقة جعل الله تعالى المسجد من أحب البلاد وأحب الأماكن اليه عزوجل؟ وما هي الحكمة الكائنة فيه؟

في مقام الاجابة يمكن القول بأن الحكمة في هذا الجعل أنه يوجب توثيق العلاقة بين العبى وبين الرب، ويوجب توثيق العلاقة بين المجتمع وبين الخالق، لأن العلاقة من لوازم الحب؛ يعني لو أوجدنا الحب بين العبد وبين الرب، فكأنه قد أوثقنا العلاقة بينهما ولا شك في أن المسجد مركؤ تاسيس حب الله في قلوب المجتمع.

ويويده ما قاله الْإِمَامِ‌ زَيْنِ‌ الْعَابِدِينَ×:

الْإِمَامِ‌ زَيْنِ‌ الْعَابِدِين×: «أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى مُوسَى×: حَبِّبْنِي‌ إِلَى‌ خَلْقِي‌، وَحَبِّبْ خَلْقِي إِلَيَّ. قَالَ: يَا رَبِّ كَيْفَ أَفْعَلُ؟ قَالَ: ذَكِّرْهُمْ آلَائِي وَنَعْمَائِي لِيُحِبُّونِي، فَلَئِنْ تَرُدَّ آبِقاً عَنْ بَابِي، أَوْ ضَالًّا عَنْ فِنَائِي، أَفْضَلُ لَكَ مِنْ عِبَادَةِ مِائَةِ سَنَةٍ بِصِيَامِ نَهَارِهَا وَقِيَامِ لَيْلِهَا»[8] .

السادس: هوية الحضور والاجتما

مما لاشك في أنه يعتبر من هويات المسجد، بناءوه لحضور المومنين واجتماعهم فيه وأخذ بركاته التي جعلها الله فيه.

لأن الهدف الأساس من بناء المسجد والسر في التأكيد الذي ورد في الروايات والأحاديث على بنائه واعماره انما هو لأجل حضور المسلمين فيه واجتماعهم فيه. لأنه ليس لبناء المسجد من هدفٍ سوى حضور الناس فيه، والانتفاع ببركاته.


[1] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج3، ص489.
[2] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج95، ص376.
[3] صحيح مسلم، مسلم، ج1، ص464.
[4] تفسير الإمام العسكري، المنسوب الى الإمام العسكري، ج1، ص342.
[5] سوره توبه، آيه 18.
[6] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج3، ص489.
[7] صحيح مسلم، مسلم، ج1، ص464.
[8] تفسير الإمام العسكري، المنسوب الى الإمام العسكري، ج1، ص342.