1400/08/22
موضوع: فقهالمسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامی)/کلیات مسجد / هویت مسجد (هویت سوم و چهارم مسجد)
بحث در کلیات فقهالمسجد بود، گفتیم که باب اول (کلیات فقهالمسجد) يشتمل علی امور:
امر اول: مکانة المسجد وصحة حضوره في الفقه
امر دوم: مفهوم المسجد لغةً وشرعاً
امر سوم: هويةالمسجد
در هویت مسجد بهدنبال آن اهدافی هستیم که مسجد بهخاطر آن بناشدهاست که در حقیقت، مجموع آن اهداف تشکیلدهندهی هویت مسجد هستند. اهدافی هم که انسان بهخاطر آن آفریدهشده و شخصیت انسان را شکل میدهند، اگر بگوییم یک بعد از شخصیت و هویت انسان عبادت است حرف گزافی نگفتهایم؛ زیرا انسان برای آن هدف خلقشده است؛ و نیز اگر بگوییم یک بُعد از شخصیت انسان کمالیابی و کمالجویی است حرف نادرستی نزدهایم؛ زیرا انسان برای رسیدن به تکامل خلقشده است.
در باب مسجد نیز اینچنین است؛ یعنی هویت مسجد آن جهاتی است که باید یا خودش و یا اهل خودش را به آنجا برساند؛ ازاینرو دو نکته و دو جهت هویتی را در باب هویت مسجد بیان کردیم:
1. الارتباط بالله (ارتباط با مبدأ)
2. الارتباط بيوم الآخرة (ارتباط با معاد)
3. سومین نکته و بُعد هویتی مسجد که در این جلسه به آن خواهیم پرداخت «الإيمان بالله والاجتناب عن الشرک»، ایمان بهخدا و اجتناب از شرک است. جعل و تشریع مسجد سبب فراهم کردن زمینهی ایمان بهخدا و ابتعاد (دوری) از شرک و کفر میشود. این بُعد هویتی مسجد که ایمان بهخدا و اجتناب از شرک است، از قرآن و سنت استفاده میشود.
در بُعد اول هویتی مسجد که ارتباط باخدا بود؛ آیهای از سورهی مبارکهی توبه را موردبحث و گفتگو قراردادیم؛ از نفس همان آیه، بُعد سوم آن نیز استفاده میشود. قرآن کریم دراینباره اینچنین میفرماید:{مَا كَانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَن يَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللَّهِ شَاهِدِينَ عَلَىٰ أَنفُسِهِم بِالْكُفْرِ ۚ أُولَٰئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ وَفِي النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ}[1] ؛ همچنان که کفار و مشرکین بر شرک خود اعتراف دارند؛ اینها شایسته تعمیر بنای مسجد نیستند؛ زیرا مسجد محور ارتباط با شرک نیست، بلکه دوری از شرک است.
در مقابل نیز فرمود: {إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَلَمْ يَخْشَ إِلَّا اللَّهَ ۖ فَعَسَىٰ أُولَٰئِكَ أَن يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِينَ}[2] ؛ آنکسی در احداث و تعمیر مسجد اهلیت دارد که شرط ایمان را داشته باشد؛ اهلیتش تأمین شرط ایمان است؛ شرط ایمان، شرط ایجاد اهلیت برای تعمیر مسجد است.
پس اینکه تنها مؤمنین اهلیت ساخت و تعمیر مسجد را دارند؛ حکایت از هویت ایمانی مسجد میکند؛ بنابراین، هر کس که خواهان ورود به دایرهی اهلیّت و لیاقت است باید این شرط را تأمین کند.
از این آیه جهت دیگری نیز برای اینکه چرا فقط مؤمنین میتوانند در ساختوساز و تعمیر مسجد مشارکت کنند استفاده میشود؛ آن جهت و سِرّ این است که در مسجد انسان مؤمن باید تربیت بشود؛ یعنی شرط ایمان باید در بنای مسجد باشد تا بتواند انسان مؤمن را تربیت کند. پس از هر دو جهت؛ اگر کسیکه میخواهد متولی احداث بنای مسجد بشود؛ باید شرطیّت ایمان را در خودش ایجاد کند. این مسجدی را که انسان مؤمن برای دیگران بنا میکند این لیاقت و قابلیت را دارد که مؤمن پرور هم باشد و انسانهای مؤمن را تربیت کند. پس از یکجهت ایمان شرط اهلیت برای ارتباط با مسجد است؛ یعنی تعمیر و بنای مسجد نوعی ارتباط با مسجد است و جهت دیگر ایمان این است که «أَنَّ اَلْمَسْجِدَ يُرَبّي إِنْسَانِاً مَوْمِناً» مسجد انسان مؤمن را تربیت میکند. پس علاوه بر بعد هویتی دیگری که از آیه قرآن استفاده کرده بودیم در اینجا نیز آنرا مورد استناد قرار میدهیم که هویت مسجد حکایت از هویت ایمانی میکند. لذا همین نکته در روایات هم بیانشده است.
برای نمونه در «کنز العمّال» متقی هندی از جناب سلمان فارسی یا سلمان محمدی -که ایشان فخر عالم اسلام و بشریت است و از همه مهمتر فخر ایرانیان نیز هست- از پیامبر’ نقل میکند که ایشان فرمودند: «المَسجِدُ بَيتُ کُلِّ مُؤمِنٍ»[3] ؛ مسجد خانه هر مؤمن است؛ یعنی انسان مؤمن، اهلیّت ورود به این خانه را دارد. در مسائل عرفی کسیکه اهلیّت ارتباط با انسان را نداشته باشد؛ راهی به خانه وی ندارد. ممکن است با برخی افراد ارتباطات اجتماعی و کاری داشته باشد، اما همه را در خانه خود راه نمیدهد؛ در خانه کسی را داخل میکند که اهلیّت ارتباط با آن خانه را داشته باشد؛ بهتعبیری مَحرم و لیاقت داشته باشد. کسیکه بشود در حوزههای گوناگون به او اعتماد کرد؛ کسیکه از جهت اخلاقی و اعتقادی با انسان سازگار باشد. لذا پیامبر اکرم| فرمودند: «المَسجِدُ بَيتُ کُلِّ مُؤمِنٍ»؛ مسجد، خانهی هر مؤمنی است؛ یعنی تنها انسان مؤمن میتواند با این خانه ارتباط داشته باشد.
مؤمن میتواند اهلیّت ارتباط با این خانه را داشته باشد. از جهت دیگر هنگامیکه مسجد خانه مؤمن شد؛ قابلیت این را دارد که مؤمن بپروراند و انسان را به تربیت ایمانی سوق بدهد.
بنابراین، در بحثی که بیان کردیم (هویت مسجد، هویت ایمانی است) نکته مهمی را میتوان از آن استفاده کرد؛ چون ایمان مسألهای اعتقادی است و از مسائل اعتقادی بهشمار میآید؛ بنابراین اگر اینچنین است هنگامیکه گفتیم هویت مسجد در یک بعد، هویت ایمانی است؛ یعنی هویت مسجد، قبل از اینکه هویت مسجد، هویتی اخلاقی یا اجتماعی باشد، هویتی اعتقادی است. پس اگر اینگونه شد باید این نکته را مدنظر قرار بدهیم که هویت مسجد، هویت اعتقادی است؛ زیرا ایمان جز مسائل اعتقادی است.
هویت ایمانی در حقیقت سومین بعد از ابعاد هویتی مسجد است که برای بیان آن بهقرآن و روایات صادره از پیامبر| استناد کردیم.
الرابع: تقوى الله.
بُعد چهارم در هویت مسجد، بُعد تقوا (تقویالله) است. بُعد چهارم با ابعاد دیگر فرقی میکند؛ بُعد اول ارتباط بالله بود؛ یعنی هویت توحیدی بود. بُعد دوم ارتباط با آخرت بود؛ یعنی هویت آخرتگرایی؛ و بُعد سوم هم ایمان بالله بود؛ یعنی هویت ایمانی؛ هم توحید، هم معاد و هم ایمان هر سه جزء مسائل اعتقادی هستند، بهخلاف تقوا که جزء مسائل اخلاقی است. پس آن سه بُعد میتواند در زیرمجموعهی یک پرچم و عنوان قرار بگیرد؛ و آن هویت اعتقادی یا عقیدتی مسجد است، اما تقوا در بُعد اخلاقی قرار میگیرد.
پس هویت مسجد افزون بر هویت اعتقادی و باورهای اعتقادی از بعد اخلاقی نیز برخوردار است. در روایات نیز براینمطلب تأکید شده است.
از همینرو دو روایت از وجود مقدس پیامبر اسلام| را در اینجا بیان میکنیم:
روایت اوّل: از پیامبر اکرم| نقل میکنند که حضرت فرمود: «الْمَسَاجِدُ بُيُوتُ الْمُتَّقِينَ، وَمَنْ كَانَتِ الْمَسَاجِدُ بَيْتَهُ ضَمِنَ اللَّهُ لَهُ بِالرَّوْحِ وَالرَّاحَةِ وَالْجَوَازِ عَلَى الصِّرَاطِ...»[4] ؛ مساجد، خانههای اهل تقواست؛ هر کسیکه مساجد خانه او باشد خدا برای او آرامش، طمأنینه و جواز عبور از صراط را تضمین میکند. استدلال ما به صدر روایت است که فرمود: «الْمَسَاجِدُ بُيُوتُ الْمُتَّقِينَ». با همان کیفیت استدلالی که در جهت قبلی بیان کردیم؛ دوباره هنگامیکه عنوان «بیت» میدهد؛ اشاره به محل ارتباط و حضور است؛ همانطور که خداوند سبحان دربارهی مسجد فرمود: {وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ}[5] ؛ اینکه هویت، هویت ارتباط باخدا است را استفاده کردیم. اینجا زمانیکه میفرماید: «الْمَسَاجِدُ بُيُوتُ الْمُتَّقِينَ»؛ یعنی مسجد جایی است که مرتبطین با آن باید از صفت تقوا برخوردار باشند.
روایت دوم: در روایت دیگری از پیغمبر اکرم| نقل است که حضرت فرمود: «اَلْمَسْجِدُ بَيْتُ كُلِّ تَقِيٍ»[6] ؛ مسجد خانه هر انسان باتقوایی است.
عین استدلالی که در روایت قبلی بیان شد در اینجا هم بیان میشود. این روایت از دو جهت قابل تبیین است:
1. از یکجهت «اَلْمَسْجِدُ بَيْتُ كُلِّ تَقِيٍ»، یعنی «كُلُّ مَنْ يُرِيدُ اَنْ يَرْتَبِطَ أو يَكونَ مُرْتَبِطاً بِالْمَسْجِدِ فَلابُدَّ أَوَّلاً اَنْ يَكُونَ مِنْ اَهْلِ التَّقْوى»؛ اول باید تقوا را در خود ایجاد کند و مرتبط با مسجد باشد؛ اما زمینه و شرطیتش در ارتباط با مسجد، تقوای الهی است.
2. در جهت دوم «بَيْتُ كُلِّ تَقِيٍ»؛ یعنی هر کسیکه وارد این خانه میشود باید تربیت تقوایی پیدا کند. یک تکملهی اضافی را در اینجا بیان میکنیم و آن اینکه وقتی میگویم هر کسیکه بهمسجد میآید باید تربیت تقوایی یا تربیت ایمانی پیدا کند؛ یعنی امور مسجد، ثقافات مسجد (برنامههای فرهنگی مسجد) و هر آنچه که جزء شئونات مسجد است، همهی جنبههای تربیت ایمانی، تربیت تقوایی و تربیتهای گوناگون باید در آن نهفته شود. مقصود این است که ما دنبال هویت مسجد هستیم نه دنبال بنای آن؛ یعنی آنچه که این خانه قابلیت اثرگذاری بر آنرا دارد. اثر این خانه هم مربوط به درودیوار خانه نیست، بلکه مربوط به اعمال درونی آن است.
طبق بیان ما تقوا جنبه اخلاقی دارد. ازاینرو شکی نیست که تربیت بر حول محور تقوا، تربیتی اخلاقی است؛ یعنی «عبارة عن التّربية الاخلاقيه»؛ اما اینکه چرا تربیت اخلاقی است، بهجهت این است که تقوا از مادّهی «وقاية»[7] است. «وقی- يقی- وقاية» از مادّهی «وقاية» بهمعنای خود نگهداری و مراقبت است.
بنابراین، «تَقوی، عِبَارَة عَنْ صِيَانَةِ اَلنَّفْسِ عَنِ الْوُقُوعِ فِي مَيْدَانِ الأَخْطارِ الْمَادِّيَةِ وَاَلْمَعْنَوِيَّةِ»؛ تقوا، این است که انسان خودش را از ورود در میدان خطرات مادی و معنوی مراقبت و صیانت کند.
از جهت دیگر فرمودند: {اتَّقُوا اللَّهَ}[8] ؛ تقوا پیشه کنید. تقوا، عمل است؛ یعنی عملی مانند نماز انجام دهیم و تقوا نیز داشته باشیم؛ تقوا: «عُبَارَةٌ عَنِ الرُّوْحَيْهِ اَلْمَعْنُوَيهِ أَوِ الحالَةِ اَلْمَعْنَويهِ اَلَّتِي تَجْتَمِعُ مَعَ كُلُّ عَمَلٍ»؛ تقوا عبارت است از یک حالت معنوی و نفسانی که با هر عملی جمع میشود. برای نمونه در باب انتظار مهدویّت میگویند: منتظر باشید. انتظار عمل نیست، بلکه انتظار یک حالت است؛ بنابراین، انتظار را اینچنین تعریف کردهاند: «الاِنْتِظَارُ عِبَارَةٌ عَنِ الْكَيْفِيَّةِ النَّفْسَانِيَّةِ الَّتي تَنْبَعِثُ مِنْهَا أَلتَهِيوء لِمَا تَنْتَظِره»؛ انتظار، آن کیفیت نفسانی در درون انسان است که از آن برای آمادگی نسبت به آنکس یا چیزی که منتظرش هستیم تحرک و إنبعاث ایجاد میشود.
بنابراین، همانگونه که انتظار اینچنین است؛ تحرک و إنبعاث در اخلاق، در استکبارستیزی، در ظلم ناپذیری، در معرفت انسان نسبت به امام زمان؛ و ... در همه اینها تحقق پیدا میکند؛ یعنی در هرکدام از این اعمال، آن حالت و کیفیت نفسانی وجود دارد.
تقوا نیز اینگونه است؛ یعنی یک عمل نیست، بلکه حالتی است که با هر عملی جمع میشود؛ ازاینرو، انسان در نماز هم باید باتقوا باشد؛ یعنی باید آن حالت نفسانی و روحی تقرّب بهخداوند و دوری از گناه را داشته باشد. انسان در نماز نباید فکر گناه کند. لذا تقوا عامل و سبب صحت عمل نیست، بلکه سبب قبولی عمل است.
در مورد عمل، دو مقام داریم: 1- مقام الصحة 2- مقام القبول.
مقام صحت عمل این است که شرایط و اجزای نماز؛ مانند قیام، قعود، رکوع، سجود و قرائت درست باشد و با گفتن تسلیم (السَّلامُ عَلَيكُم ورَحمَةُ اللّه ِ وبَرَكاتُهُ) از نماز خارج میشود؛ این نماز را، نماز صحیح میگویند. «صَلاَتِكَ صَحِيحَه»؛ یعنی این نماز مجزی است و لازم نیست دوباره آن نماز را بخوانید؛ یعنی نیاز به اعاده و تکرار ندارد.
اما آیا این نماز در درگاه خداوند قبول هم شده یا نه؟ یعنی آیا این نماز مایهی رشد و ارتقاء من هم شد یا نه؟ قرآن که میفرماید: {إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ ...}[9] ؛ نماز شما را از فحشا و منکرات بازمیدارد! آیا این نماز موجب دوری من از فحشا و منکرات شده یا نه؟ این مقام قبول است که بالاتر از مقام صحت می-باشد؛ یعنی آثار نماز باید بر آن بار شود.
تقوا در اینجا شرط قبول است؛ بنابراین شرط قبول، جز هویت است نه شرط صحت؛ یعنی شرط قبول و جزء هویت مسجد است.
نکاتی را دربارهی تقوا بیان کردیم:
1. صیانت النّفس است.
2. شرط قبول است، نه شرط صحت عمل؛ و حالتی است که با همهی اعمال جمع میشود.
3. نکتهی سوم دربارهی تقوا این است که تقوا، کثرت عمل نیست، بلکه عامل هدایت و سعادت جامعه میباشد.
سؤال: آیا جامعهی سعادتمند، جامعهای است که در آن نماز و روزهی زیادی انجام میشود، اگرچه این روزهدار و نمازگزار بیتقوا باشند؟! آیا اینگونه است؟
در جواب میگوییم، خیر! اینگونه نیست، بلکه جامعهی سعادتمند، آن جامعهای است که «لا يَقُومُ المُجْتَمِعُ الاسْلامِي عَلَى كَثْرِهِ الصَّلاة والصِّيامُ بَل يَقُومُ عَلَى التَّقوى»؛ ارتباطات صحیح افراد مجتمع اسلامی یا قوام آنها بر مبنای تقوا باشد؛ لذا هویت مسجد، هویت تقواست؛ زیرا قرآن نیز به آن تصریح کرده و فرموده است: {لَّمَسْجِدٌ}؛ در باب مسجد قبا، هنگامیکه میخواهد حقیقت مسجد را بیان کند فرمود: {لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَىٰ}[10] ؛ آن مسجدی که بر پایه تقوا بناشده، برای حضور پیدا کردن و برپایی نماز بهتر است.
تأمل بفرمایید! آن تعریف از مسجد قبا، بهجهت آن جنبهی ظاهری و سیاسیاش نیست، بلکه بهجهت جنبهی هویتی مسجد است.
اما اینکه چرا باید مسجد ضرار تخریب شود! بهجهت این است که مسجد ضرار، هویت مسجد را ندارد. انشاء الله در مباحث آینده بیان خواهیم کرد که یکی از هویّتهای مسجد، وحدت و الفت جامعه است. مسجد ضرار مسجد نفاق و اختلاف بود؛ ازاینرو مسجدی که سبب اختلاف در جامعه شود؛ هرگز هویت مسجد را نخواهد داشت.
بنابراین، هرگز نیازی نیست که بگوییم مسجد ضرار چون در زمانی بود که پیامبر حضور داشت و ایشان دستور تخریب آنرا صادر فرمود؛ نه بدینجهت نبود، بلکه بهجهت این بود که مسجد ضرار، هرگز مسجد نبود تا بهحکم تخریب نیاز داشته باشد، بلکه فقط یک بنا بود. لذا تقوا، خصوصیت و هویتی است که جامعه اسلامی را «التي تمثّل المجتمع الاسلامي المثالي» تبدیل به یک جامعه مثالی و نمونه کرده است.
هویت تقوا در مسجد، اگر نگوییم مهمترین هویت مسجد است، حداقل یکی از مهمترین هویّتهای مسجد است. چراکه تقوا یک صفت رئیسیّه است و آن حالتی است که با همهی عملها جمع میشود. اگر این حالت در جامعه ایجاد شد؛ همه اوصاف تربیتی دیگر هم در جامعه ایجاد میشود.
مسجد باید مسجد تقوا باشد؛ چون «التَّقْوَى بَابُ كُلِّ تَوْبَة»[11] ؛ در هر توبه، تقواست؛ زیرا فرمودند: هنگامیکه انسان قصد بازگشت به سمت خدا را دارد باید از باب تقوا استفاده کند و هویت تقوا در مسجد است.
یا اینکه تقوا سبب نزول برکات میشود؛ یعنی هویت مسجد این است که برکات خدا را نازل میکند. قرآن میفرماید: {لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ}[12] ؛ یعنی تقوا سبب سایر خصوصیات و هویّتها نیز میشود.
پس هویت تقویالله، چهارمین هویتی است که در باب مسجد بیان کردیم.
دوباره تأکید میکنیم که کتابهای فقهی و روایی این روایات و احادیث را در باب برکاتالمسجد و فضلالمسجد آوردهاند، اما چون میخواهیم بعدها شئوناتی را برای مسجد تعریف کنیم؛ باید هویت مسجد را بر مبنای این روایات بیان کنیم تا بتوانیم شئون مسجد را بر هویت مسجد تطبیق بدهیم.
الدرس الرابع والعشرون (7 ربيعالثانی 1443)
الباب الأول: كليات
و هي تشتمل على أمور:
الأمر الثالث: (هويةالمسجد)
کان بحثنا حول هوية المسجد و تعرضنا لبعض الجهات في هويته و بقی البعض.
الثالث: الايمان بالله والاجتناب عن الشرك به.
يستفاد من الكتاب والسنة أن من جملة هوية المسجد «هوية الايمان بالله عزوجل» كما صرح به في القرآن حينما يقول في سورة التوبة:
{مَا كَانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَن يَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللَّهِ شَاهِدِينَ عَلَىٰ أَنفُسِهِم بِالْكُفْرِ ۚ أُولَٰئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ وَفِي النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ}[13] .
{إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَلَمْ يَخْشَ إِلَّا اللَّهَ ۖ فَعَسَىٰ أُولَٰئِكَ أَن يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِينَ}[14] .
و كذلك ورد في السنة بأنه بين المومن و لاشك في أنه اذا يقول بأن بيت المومن فمراده أن الايمان شرط لأهلية الانسان كي يرتبء بالمسجد من جانب و من جانب آخر يعني أن المسجد يربي الانسان مومنا.
عَنْ رَسُولِ اللَّهِ|: «المَسجِدُ بَيتُ کُلِّ مُؤمِنٍ»[15] .
نقطة هامة:
يستفاد من هذه الجهة في تبيين هوية المسجد أنها كذلك هوية اعتقادية.
فكل ما هو يتصور بأن شأن مم شئون المسجد فلابد و اولا أن يكون في الجانب الاعتقادي ثم في ساير الجهات.
الرابع: تقوى الله.
بعد أن عرفنا على الجهة الاعتقادية الكائنة في هوية المسجد، نتعرف علی الجهة الأخلاقية فيه. لأنه تصرح الروايات بأنه بيت التقوى.
قد روي صاحب مستدرك الواسائل عن الْقُطْبُ الرَّاوَنْدِيُّ فِي لُبِّ اللُّبَابِ، عَنِ النَّبِيِّ| قَالَ: «الْمَسَاجِدُ بُيُوتُ الْمُتَّقِينَ، وَمَنْ كَانَتِ الْمَسَاجِدُ بَيْتَهُ ضَمِنَ اللَّهُ لَهُ بِالرَّوْحِ وَالرَّاحَةِ وَالْجَوَازِ عَلَى الصِّرَاطِ...»[16] .
وفي حديث آخر َ يَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ|: «اَلْمَسْجِدُ بَيْتُ كُلِّ تَقِيٍ»[17] .
ان المراد من بيت التقوى و بيت المتقين يعني أن المسجد لابد و أن يهتم به التربية الدينية و على محور التقوى.
و لاشك في أن التربية حول محورالتقوى يعني التربية الاخلاقية، لأن التقوى من الوقاية يعني صيانة النفس عن الوقوع في ميدان الأخطار المعنوية والمادية و منها المعاصي.
والمجتمع الإسلامي لا يقوم على أساس كثرة الصيام والقيام؛ و إنّما يقوم على روح العمل وهي التقوى. وهي تمثّل القوام لمجتمع إسلامي مثالي معافى.
والورع والتقوى من أفضل الأمور وأحسنها اهتماماً عند الله عزّ وجلّ في جميع الأمور لاسيما في الأمور الاجتماعية، ولاسيما في التعامل والمعاشرة والمصاحبة مع المسلمين، لأنّ في معاشرة الناس ومعاشرة المسلمين حقوقاً يجب مراعاتها، وهي صيانةُ عِرْضِ المسلم والمؤمن تجاه سائر الناس، والمؤمنون والمسلمون أولی برعاية الحقوق في الأمور الاجتماعية.
هذه الجهة من هوية المسجد لها حظا وافرا في تربية المجتمع نحو مجتمع مثالي.
في الحديث الذي قرأناه قال بأنه بيت المتقين.
لماذا عبرنا عن هوية المسجد بهوية تقوی الله؟ لأن التقوى رأس جميع الفضائل التربوية.
مثلا إن المتقين هم أهل التوبة دائماً، وهم من يتقي ويتوب في کل يوم وساعة من حياته، لأن المتقين وأهل التقوى أعلى مرتبة من الناس العاديين، وأشرف منزلة عند الله تعالى، ولا يحصل ذلك إلا بالتوبة من أعماله.
قَالَ الْإِمَامُ الْحَسَن المُجْتَبَی×: «التَّقْوَى بَابُ كُلِ تَوْبَةٍ وَرَأْسُ كُلِّ حِكْمَةٍ وَشَرَفُ كُلِّ عَمَلٍ بِالتَّقْوَى فَازَ مَنْ فَازَ مِنَ الْمُتَّقِينَ»[18] .
يعني بما أن الإنسان العاقل إذا أراد أن يدخل إلى مكان يبحث عن بابه كي يدخل إليه من الباب وإنما التقوى باب كل توبة، يعني لو أراد الإنسان التوبة فلا بد من الالتفات إلى التقوى والالتزام بها في كل لحظة من لحظات الحياة.
مضافا إلى ذلك أن التقوى رأس كل حكمة يعني أن المتقين بتقواه يستطيع أن يبلغ درجات الحكمة وتشخيص الصحيح من السقيم وإصلاح السنن الخرافية وتبديلها إلى السنن الحقة والصحيحة.
كما يقول الله عزّ وجل:
{وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰكِن كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}[19] .
وقال الله تعالى: {وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا}[20] ؛ {وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ ۚ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا}[21] .