1400/08/18
موضوع: فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامی)/کلیات پیرامون مسجد/هویت مسجد (شبهه و جواب در هویت اول) و بیان هویت دوم مسجد
بحث در امر سوم، از باب اوّل (کلیات) با عنوان هويةالمسجد بود. بیان احکام و شئون مسجدی در تراز انقلاب اسلامی ـ یعنی در تراز اسلام ناب و اصیل ـ و برشمردن وظایف متولیان آن و نیز بیان جایگاه تمدنی و حضارهای مسجد نیازمند این است که پیش از بازگو کردن آنها، ابتدا هویت مسجد را احراز کنیم؛ زیرا هر آنچه را که بخواهیم دربارهی شئون مسجد بگوییم؛ باید با هویت مسجد قابل تطبیق باشد.
جهتهایی در هویت مسجد قابلطرح است.
اولین جهت هویتی مسجد ارتباط باخدا است؛ این جهت را از خطابهایی همچون: «مَسَاجِدِي»[1] ، {مَسَاجِدَ اللَّه}[2] ، «بُيُوتِي فِي الْأَرْضِ الْمَسَاجِد»[3] ؛ در برخی از روایات و نیز خطاب قرآن: {وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا}[4] ؛ که به مسجد نسبت دادهشده، بهره بردیم.
بیان شبهه و پاسخ آن
دربارهی این جهت از هویت مسجد، شبههای قرآنی مطرح است. در قرآن کریم حدود ۲9 بار دربارهی مسجد صحبت شده است؛ از این تعداد، 15 مورد آن پیرامون مسجدالحرام و مابقی به مساجدی دیگر مانند مسجد قبا، ضرار یا مطلق المسجد پرداخته است.
اما اینکه چرا در اینجا از مسجد قبا و مسجد ضرار نام میبریم، بهجهت این است که این دو از جهت مکانت (جایگاه و مرتبه) در برابر هم قرار دارند؛ آن دو به فاصله چند صد متری از هم بناشده و از حیث محتوا و مکانت (جایگاه و مرتبه) نیز کاملاً در دو خط مقابل هم قرار دارند.
یکی مسجدالتقوی و دیگری مسجدالنفاق شده است. تعداد اندکی از آیات هم دربارهی مطلق المسجد است.
شبههای که در این جهت از هویت مسجد مطرح است، این است که خدا میفرماید: {مَسَاجِدَ اللَّهِ}؛ و آن را به خودش نسبت داده است؛ پیغمبر| نیز اینچنین فرمود، اما خداوند در آیهی دیگری نیز اینگونه میفرماید: {إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِّلْعَالَمِينَ}[5] ؛ نخستین خانهای که برای مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شد، همان است که در سرزمین مکه است که پربرکت و مایه هدایت جهانیان است.
طبق این آیهی شریفه، این خانه برای مردم بناشده است؛ ممکن است میان این دو (لِلَّه و لِلنَّاس) برداشت تعارض بشود و این سؤال مطرح بشود که مَسجِد، «لِلَّه» (برای خدا) است، یا «لِلنَّاس» (برای مردم) است؟
در ظاهر ممکن است کسی بدون مراجعه به منابع تفسیری به ذهنش بیاید که قرآن در یکجا بیان داشته، مسجد «لِلَّه»؛ برای خداست و شما از آن هویت خدایی (بیتالله) بودن را استفاده کنید، اما در اینجا میفرماید: «لِلنَّاس»؛ مسجد برای مردم است.
در پاسخ به این شبهه میگوییم:
این دو هیچ تعارضی باهم ندارند. شکی نیست که مساجد، از یکجهت بیتالله بوده و برای خداست. قرآن کریم، روایات عدیده هم به این موضوع تصریح داشتهاند؛ اما در مورد آیهی شریفهی {أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ}؛ علماء دربارهی اول بودن آن اختلاف کردهاند؛ بیشتر اختلاف هم در این است که مقصود از این «أَوَّل» کدام مسجد است؟ آیا مقصود مسجدالحرام (کعبه) یا مسجدالاقصی است؟ در تاریخ و در تفسیر قرآن کریم دربارهی این موضوع تحلیلشده که در بیان تاریخ مسجد گفته خواهد شد.
اما مقصود از بیان {أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ}؛ (حتی بنا بر قول آنهایی که قائل میشوند «أَوَّلَ بَيْتٍ» مسجدالحرام (کعبه) بوده) این نیست که قبل از بنای مسجدالحرام (کعبه)، هیچ خانهای نبوده؛ و درست هم همین است؛ زیرا در روایات نیز به وجود خانههایی پیش از بنای مسجدالحرام (کعبه)، اشارهشده است؛ بلکه در این آیهی شریفه با قید «وُضِعَ لِلنَّاس»؛ قید اَوَّلیت دارد؛ یعنی اولین خانهای که برای مردم بناشده است.
اقوال پیرامون آیهی شریفه
در اینکه مقصود از {أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ}؛ یعنی چه؟ اقوال گوناگونی مطرح است:
قول اوّل: منظور از «وُضِعَ لِلنَّاس» در این آیه؛ «وُضِعَ لِعِبادَةِ الله» است؛ یعنی اولین خانهای که بنا شد؛ بهجهت اینکه مردم خداوند را عبادت و بندگی کنند[6] .
این تفسیر در کلام امیرمؤمنان علی× نیز نقلشده است؛ ایشان فرمودند: «كَانَتِ اَلْبُيُوتُ قَبْلَهُ، وَلَكِنْ كَانَ أَوَّلُ بَيْتٍ وُضِعَ لِعِبَادَةِ اَللَّهِ»[7] ؛ پيش از كعبه هم خانههایی بود، ولى كعبه، اولین خانهاى بود كه وضعشده تا مردم خدا را عبادت کنند. پس «لام» در «لِلنَّاس» لام ملکیت نیست، بلکه ملکیت، ملکیتِ خداست.
قول دوم: مقصود از «وُضِعَ لِلنَّاس» در این آیه؛ «اَوْلَ بَيْتٍ وُضِعَ فِيهِ اَلْبَرَكَة»[8] است؛ یعنی، اولین خانهای که مبارک است.
قول سوم: مقصود از «وُضِعَ لِلنَّاس» در این آیه؛ «أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاس يَحُجُّ الَيْه»[9] ؛ اولین خانهای که مردم در آن حج بگذارند.
قول چهارم: مقصود از «وُضِعَ لِلنَّاس» در این آیه؛ «أَوَّلُ بَيْتٍ جُعِلَ قِبْلَةً لِلنَّاسِ»[10] ؛ اولین قبله؛ البته منظور قبله دائمی است، نه قبله موقت.
قول پنجم: مقصود از «وُضِعَ لِلنَّاس» در این آیه؛ «أَوَّلُ مَسْجِدٍ وَمُتَعَبَّدٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ يُعْبَدُاللَّهُ فِيه»[11] ؛ اولین مسجد و عبادتگاهی که برای عبادت خدا بنا شد.
آنچه که باید در اینجا پاسخ داده شود این است که آیا «وُضِعَ لِلنَّاس» با «الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ» فرق میکند؟ آیا با یکدیگر تعارض و اختلاف دارند یا نه؟
پاسخ روشن است، به اینکه اختلافی در اینجا وجود ندارد؛ زیرا «الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ»؛ یعنی ملک خدا است و در قدرت او قرار دارد و کسی بدون اذن و اجازه خداوند حق تصرف ندارد. ما هم که به مسجد میرویم، بهجهت این است که خداوند این اذن را صادر کرده است و الّا اگر خداوند این اجازه را نداده بود، کسی حق ورود به مساجد را نداشت. لذا ممنوعیت ورود جنب و حائض به مساجد و توقف نکردن آنها در مسجدالحرام نیز برای این است که چون آنجا ملک خداست و خداوند این اجازه را به آنها نداده است؛ بنابراین، مساجد با اینکه ملک خداوند است، اما برای عبادت در اختیار مردم قرارگرفته است؛ پس «لِلنَّاس»؛ یعنی «لِخِدمَةِ النّاسِ»؛ برای خدمت به مردم است؛ به تعبیر درست میتوانیم اینگونه بگوییم: «إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَي قَدْ وَضَعَ بَيْتاً وَ بَنَی بَيْتاً فِي ارضه، کي يَستَطيعُ العَبدُ وَ يَتَمَكَّنُ مِن عِبَادَةِ اَللَّهِتَعالَي بِسُهولَة»؛ خدا خانهای را در زمین برای خودش بناکرده تا بنده بتواند بهراحتی، تمکن و استطاعت عبادتش را داشته باشد.
به تعبیری دیگر، کعبه دو وصف دارد: 1- وصف بیتاللهی که در ملکیت خداست و تعلق خاص به او دارد. 2- وصف «لِخِدمَةِ النّاسِ»؛ است؛ یعنی محلی برای خدمت به مردم و عبادت آنهاست. فراهم کردن محلی برای عبادت خداوند، نوعی خدمت به مردم و عباد الله است.
به عبارتی علمیتر، «الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ»؛ ملکیت برای خدا است، اما «بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاس»؛ انتفاع برای مردم است. با فضیلتترین موردی که «يستفيد الانسان من الکعبه» است، «لأجل عبادةالله»؛ در مسیر عبادت و بندگی خداوند است.
«الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ»؛ مسجد برای خدا است؛ و «أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاس» نیز برای مردم و انتفاع آنها است؛ نکتهای که از این مطلب میتوان استفاده کرد این است، هر آنچه که برای خداست، برای خدمت به خلق خدا (مردم) است؛ زیرا مردم عیال الله هستند؛ بنابراین، خداوند که عایلهمند است، هر چه دارد در خدمت خلق خدا و عباد الله قرار دارد.
نکته تربیتی
نکتهای تربیتی- اجتماعی که ممکن است از مطلب پیشین استفاده شود این است که هر جا و هر فردی را یافتیم ـ این برداشت ذوقی است ـ که دارایی خود را بهطور مطلق در خدمت به مردم قرار داده، میتوانیم بگوییم که این کار نیز یک کار خدایی است؛ چون همانگونه که خدا هر آنچه دارد را در خدمت خلقش قرار داده است، پس اگر انسانی نیز همهی دارایی و عمر خودش را در خدمت مردم قرار بدهد و اهتمامش خدمت به مردم باشد؛ این کار او و عمری که در این را صرف میکند، کار خدایی است. پس میتوانیم بگوییم این تسمیه و نامگذاری از باب این است که هرچه مربوط به خداست، در خدمت خلق خداست.
شاید این نکته را دوباره تأیید بر آن بیاوریم که هر چه از آن خداست، در خدمت همهی خلق خداوند است؛ و یک شرط وجودی مسجد هم از نگاه شرع این بود که مکانی موقوف «لکافة المسلمين»؛ برای همه مسلمانان باشد و این در جهت ملکیت نیست، بلکه برای انتفاع مسلمانان است. همانگونه که شارع مقدس شرط میکند که مسجد باید موقوف برای همه مسلمین باشد؛ یعنی برای انتفاع مردم باشد؛ قرآن هم همان را فرمود است؛ میفرماید: «أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاس»؛ یعنی مسجد با اینکه برای خدا وقف میشود و از ملکیت انسان خارجی میشود، اما بازهم در جهت انتفاع همهی مردم قرار میگیرد. لذا منافات در این مسأله وجود ندارد. لذا از همینرو اولین شرط مسجد را وقف قرار داده است؛ یعنی مکانی که بخواهد مسجد شود باید از ملکیت فرد خارج شود و به ملکیت خداوند درآید؛ و سپس مورد وقفش نیز برای عامهی مسلمین باشد.
اولین هویت مسجد ارتباط باخدای عزوجل است. شئون مسجد باید با هویت آن تطبیق پیدا کند؛ یعنی هر کاری را که بخواهیم برای مسجد تعریف کنیم باید با هویت مسجد سازگاری داشته باشد. این سازگاری هم بدینگونه است که هر کاری در مسجد تعریف کرده باشیم، یا باید در ارتباط باخدا باشد و یا در خدمت خلق خدا قرارگرفته باشد؛ البته آن خدمتی که در مسیر تقرب به خداوند قرار بگیرد؛ زیرا اگر تنها برای مطلق خدمت به مردم باشد، ممکن است کسی بگوید چون موسیقی نیز خدمت به مردم است و آنها را شاد میکند؛ پس من میخواهم در مسجد موسیقی برگزار کنم، اما اینگونه نیست؛ بلکه آن خدمتی مدنظر است که مردم را به خدا نزدیک کرده و در مسیر عبادت خدا و مرضی او باشد؛ بنابراین باید شئون مسجد با هویت مسجد تطبیق پیدا کند.
هویت دوم مسجد
دومین نکته از نکتههای هویتی مسجد، ارتباط با آخرت و معاد است؛ ارتباط باخدا، ارتباط با مبدأ و قیامت و ارتباط با معاد است.
به تعبیری دیگر، بعد و جهت هویتی دیگر مسجد، ارتباط با مبدأ و معاد است؛ (شأن مسجد بین المبدأ و المعاد است).
برخی روایات مسجد را با قیامت و معاد ربط میدهند و این نشانگر آن است که ارتباط با آخرت و معاد یکی دیگر از جهات هویتی مسجد است.
در روایتی از پیامبر| نقل میکنند که حضرت فرمود: «الْمَسَاجِدُ سُوقٌ مِنْ أَسْوَاقِ الْآخِرَةِ، قِرَاهَا الْمَغْفِرَةُ، وَتُحْفَتُهَا الْجَنَّة»[12] ؛ مساجد، بازاری از بازارهای آخرتی است؛ دنبالهی این بازار، مغفرت و تحفه این بازار بهشت است.
(مسجد چه بازار مبارکی است؛ در این بازار نهتنها جیب انسان خالی نمیشود، بلکه صحیفه عمل انسان را پر میکند؛ یا به تعبیری دیگر، خالی شدن صحیفه اعمال انسان از گناهان است.)
نکته مهم، صدر حدیث است که مورد استدلال واقعشده است، آنجا که میفرماید: «الْمَسَاجِدُ سُوقٌ مِنْ أَسْوَاقِ الْآخِرَةِ»؛ یعنی مسجد پایگاه ارتباط دادن انسان و جامعه اسلامی بهآخرت است؛ به عبارتی مسجد، محور ترویج آخرتگرایی است؛ یعنی اگر بخواهیم روایاتی که انسان را به فراموش نکردن مرگ و یاد آن سفارش میکند را تحقق ببخشیم، باید مردم را به مسجد دعوت کنیم؛ زیرا مسجد، بازار آخرتی است و انسان برای آخرت خود در اینجا به-دنبال تجارت است.
عبارت «الْمَسَاجِدُ سُوقٌ مِنْ أَسْوَاقِ الْآخِرَةِ» را میتوان بهگونهای دیگر هم معنا کرده و دوباره موردبحث و استدلال قرار داد، به اینکه: آنچه که در قیامت و معاد برای انسان مفید واقع میشود، «اَلْعَمَلُ اَلَّذِي يَعْمَلُه اَلْإِنْسَانُ فِي هَذِهِ اَلدُّنْيَا» است؛ یعنی همان عملی که انسان در این دنیا انجام میدهد؛ زیرا پس از مرگ عملی برای ما نیست؛ با فرارسیدن مرگ، پرونده اعمال انسان به دست خودش بسته خواهد شد؛ لکن دریافت انسان پس از مرگ، یا توسط دیگران است؛ یا کارهایی است که خودش در دنیا بهعنوان صدقه جاریه قرار داده است؛ و یا توسط فرزندان و ورثه انجام خواهد شد؛ وگرنه انسان برای خودش نمیتواند کاری انجام دهد؛ ازاینرو «سُوقٌ مِنْ أَسْوَاقِ الْآخِرَةِ»؛ مسجد، بازار و محل کسب و خرید برای آخرت است.
این مطلب در حقیقت دومین مرتبه از هویت مسجد است و آن ایجاد علاقه وثیقه و رابطهی عمیق بین انسان و آخرت (فرهنگ آخرتگرایی) است؛ برای اینکه «لاَ يَنْسَی اَلْعَبْدُ آخِرَتَهُ فِي اَلدُّنْيَا»؛ بنده در این دنیا آخرتش را فراموش نکند و ارتباطش را داشته باشد؛ پس هویت مسجد، ایجاد شاهراهی برای انسان بین مبدأ و معاد است که از مبدأ تا معاد در رفتار و سلوک انسان بروز داشته باشد.
الدرس الثالث والعشرون (3ربيع الثاني 1443)
الباب الأوّل: كليات
وهي تشتمل على أمور:
الأمر الثالث: هوية المسجد (شبهة وجواب)
قد يقال بأن القرآن الكريم قد تحدث بشأن المسجد في (29) آية من آياته وان كان اكثرها بشأن المسجد الحرام وعدة منها بشأن ساير المساجد؛ لكنه مرة يعبر عن المسجد بأن مساجد الله وينسبه الى الباريء جل وعلا وكذلك في الأحاديث؛ وأخرى يعبر عنه بأن بيت للناس وبعبارة قرآنية بيت وضع للناس؛ فهل يوجد هناك تعارض وتناقض أو لا؟
لو كان المسجد بيت من بيوت الله فلما ذا يقول الله تعالي بأنه بيت وضع للناس حينما يقول: {إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِّلْعَالَمِينَ}[13] .
اما في مقام الاجابة عن هذه الشبهة نقول: بأنه لا يوجد تعارض بين هاتين الصفتين؛ بل أنه لا شك في أن المساجد هي مساجد الله وبيت الله وأما الآية التي تتحدث عن أول بيت وضع للناس، فاختلف فيه العلماء، البعض كان يقول: بأن المراد منها أول بيت وضع للعبادة، كما قال الامام علي× في تفسير الآية: «كَانَ أَوَّلُ بَيْتٍ وُضِعَ لِعِبَادَةِ اللَّهِ»[14] .
والآخر يقول: «أَوَّلُ بَيْتٍ وُضِعَ فِيهِ الْبَرَكَةُ»[15] .
وثالثا: «أَوَّلُ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ يُحَجُّ إِلَيْه»[16] .
ورابعا: «أَوَّلُ بَيْتٍ جُعِلَ قِبْلَةً لِلنَّاسِ»[17] .
وخامسا: «أَوَّلُ مَسْجِدٍ وَمُتَعَبَّدٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ يُعْبَدُ اللَّهُ فِيهِ كَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: {فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ}[18] ؛ يَعْنِي الْمَسَاجِدَ»[19] .
بناء على ماذكرناه من الأقوال في تفسير هذه الآية المباركة يظهر لنا أن المسجد بيت الله؛ وأما الهدف منه عبارة عن تأسيس واختصاص بيت لله عزوجل في الأرض لأجل عبادة الله.
يعني أن الله تعالى قد وضع وبنى بيتا له في أرضه كي يستطيع العبد ويتمكن من عبادة الله بسهولة.
يعني أن الكعبة وان وصفت في موارد اخري ببيت الله وساير الأوصاف لكنه قد وصفت في هذه الآية بأنّها بيت للناس كي يعبدون الله عزوجل.
ويستفاد من هذه التسمية أن الكعبة ليست في ملكية الناس بل فيملكية الله تعالى وأما من جهة الانتفاع والاستفادة فللناس جميعا ولا شك في أن أفضل ما يستفيد الانسان من الكعبة لأجل عبادة الله تعالى.
مضافا الى ذلك أنه يستفاد من هذا التعبير وهذه التسمية أنّ كل ما يكون بإسم اللَّه ويكون له وفي ملكيته عزوجل، يجب أن يكون في خدمة الناس من عباده، وأنّ كل ما يكون لخدمة الناس ولخير العباد فهو ينبغي أن يكون للَّهسبحانه وفي ملكيته عزّوجلّ.
فلذلك يجب أن يكون المسجد موقوفا على كافة المسلمين كما قلناه في مفهوم المسجد شرعا؛ لأن المسجد لابد وأن يكون خارجا عن ملك أحد من الخلق؛ ويكون في مليكة الله وفي خدمة خلق الله.
فهذه هوية المسجد من جهة انتسابه الى الله تعالى ومن جهة كونه في خدمة الخلق.
2 - الارتباط بالآخرة.
لا شك في أن المسجد له هوية خاصة في الجهات المختلفة وبملاحظات متنوعة:
منها ما ورد في أمالي ابن الشيخ وما رواه السيد البروجردي في جامع احاديثه حيث ربط المسجد بالقيامة والمعاد.
أَبُو عَلِيِّ بْنُ الشَّيْخِ فِي أَمَالِيهِ، عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْمُفِيدِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الطَّيِّبِ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ التَّمَّارُ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْعَنَزِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الصَّبَّاحِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْمُنْذِرِ، عَنْ أَبِي صَالِحٍ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ’: «الْمَسَاجِدُ سُوقٌ مِنْ أَسْوَاقِ الْآخِرَةِ، قِرَاهَا الْمَغْفِرَةُ، وَتُحْفَتُهَا الْجَنَّةُ»[20] .
من الواضح أن المراد من أسواق الآخرة هو السوق الذي يعمل الانسان فيه لآخرته.
لأن ما يفيد للانسان يوم القيامة وفي يوم الآخرة هو العمل الذي عمله في دنياه وقبل موته؛ واما بعد الموت لا مجال للعمل.
ففي الحقيقة أن هوية المسجد في هذه المرتبة عبارة عن تاسيس علاقة وثيقة بين الانسان الذي يعيش في الدنيا وبين الآخرة؛ كي لاينسى الانسان آخرته في دنياه.