استاد سيد ابوالفضل طباطبایی

درس فقه

1400/08/17

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامی)/کلیات پیرامون مسجد /هویة المسجد (ارتباط بالله و ارتباط دادن مردم با خدا)

 

بحث در امر سوم از باب اول که کلیات فقه‌المسجد است، می‌باشد.

امر سوم را به هوية‌المسجد نامگذاری کرده و گفتیم یکی از مباحثی که در فقه المسجد باید مورد ملاحظه قرار بگیرد، بحث هویت و شخصیت مسجد است؛ این‌که بدانیم در فرهنگ اسلام و قرآن، مسجد چه نوع هویتی دارد؟ آیا هویت آن فردی است یا اجتماعی است، یا فرهنگی است؟

آن‌چه که این‌جا تحت عنوان هوية‌المسجد مطرح می‌کنیم، در منابع روایی و فقهی تحت عنوان «فَضْلُ‌ الْمَسْجِد، یا برکات المسجد»، ذکر شده است. در منابع فقهی، فقهاء معمولا عنوان فضیلت مسجد یا برکاتی که بر مسجد بار است را ذکر کرده‌اند که در جای خودش محترم و ارزشمند است، اما به‌جهت این‌که ما نگاه‌مان به مسجد با نگاه فقه جدید و معاصر است و مسجد را به‌عنوان مجموعه‌ای که نیاز به اداره دارد و ظرفیت‌هایش باید مورد توجه قرار بگیرد که گفتیم بحث در مسجد طراز انقلاب اسلامی است؛ لذا این مباحث را در بخش هویت مسجد مطرح می‌کنیم.

مسجد، وجودی دارد که به سبب وقف برای کافة المسلمين، برای اقامه نماز، به ایجاد «طبيعة الصلاة في هذا المکان»، ایجاد می‌شود. اما تا به‌حال از همه‌ی ظرفیت‌هایش استفاده نشده است؛ مسجد ظرفیت‌های گوناگونی دارد که این ظرفیت‌ها را خداوند اراده کرده و در مسجد قرار داده است؛ یعنی می‌توان کارهایی که در مسجد انجام می‌شود را به خدا منتسب داد و بگوییم که خدا خواسته این کار انجام بشود. لذا در فقه المسجد هم به‌دنبال استنباط احکامی هستیم که ببینیم کارهایی که می‌گوییم باید در مسجد انجام بشود، آیا در نزد شارع مقدس مبنایی هم دارد یا ندارد؟ آیا آن دسته از کارهایی که در مسجد انجام نمی‌دهیم، یا اجازه نمی‌دهند تا در مسجد انجام بدهیم، جایگاهی دارد که بگوییم این‌ها جزء اعمال و جزء شئونات مسجد است یا نه؟

مقدمه

جلسه گذشته در بحث هویت مسجد به‌برخی از آیات قرآن و همچنین به‌نمونه‌ای از روایات اشاره کردیم که می‌توانید برای توجه به این روایات به کتاب شریف «الکافي» مراجعه کنید؛ یا به کتاب الصلاة در «وسائل الشيعة» مرحوم شیخ حر عاملی& مراجعه کنید، ایشان در کتاب «وسائل الشيعة» ابوابی را تحت عنوان «أَبْوَابُ‌ أَحْكَامِ‌ الْمَسَاجِد» ایجاد کرده و در آن‌جا هفتاد باب قرار داده است؛ در باب هفتادم آن تحت عنوان «بَابُ وُجُوبِ تَعْظِيمِ الْمَسَاجِد» است. ایشان در آن‌جا روایاتی را آورده است؛ در برخی جاهای دیگر؛ مثلا حاجی نوری هم در «مستدرك الوسائل ومستنبط المسائل» روایات مفصلی را در این باب ذکر کرده است؛ در منابع اهل سنت نیز روایات مفصلی در این زمینه ذکر شده است.

هویت اول مسجد

اولین مرتبه هویتی مسجد، و اولین نکته‌ای که از هویت مسجد استفاده می‌شود این است که شخصیت و هویت مسجد، ارتباط بالله و ارتباط دادن مردم با خداست؛ به تعبیری هویت مسجد، هویتی توحیدی است. این نکته را از القابی استفاده کردیم و به‌دست آوردیم که در قرآن و روایات برای مسجد قرار داده و استفاده کرده‌اند؛ و امروز هم از آن القاب استفاده می‌کنیم. اگر به‌شخصی، لقبی می‌دهند؛ مثلا به یک عالمی می‌گویند ایشان ذوفنون است، این لقب حکایت از شخصیت آن عالم می‌کند. به طور طبیعی القاب، حکایت‌گر از آن هویت و شخصیت هستند. در باب مسجد نیز همین‌گونه باید گفته شود.

در ادامه روایاتی که بیان کردیم به چند روایت دیگر هم اشاره می‌کنیم.

روایت اوّل: اوّلین روایتی که در این جلسه بیان می‌کنیم روایتی است که در منابع عامه آمده است؛ در «المعجم الكبير» از قول پیامبر اسلام| این‌گونه نقل می‌کند که حضرت فرمود: «إِنَّ بُيُوتَ اللهِ فِي الْأَرْضِ الْمَسَاجِدُ، وَإِنَّ حَقًّا عَلَى اللهِ أَنْ يُكْرِمَ مَنْ زَارَهُ فِيهَا»[1] .

اولین لقبی که در جلسه‌ی گذشته هم در آیات و روایات به دنبال آن گشتیم، لقب بيت‌الله بود، غیر از این‌که مسجد را به‌خود خداوند نسبت داده و فرموده‌اند: {وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ}[2] ؛ مسجد را به بيت‌الله نیز ملقب کرده‌اند. پیامبر| فرمود: «إِنَّ بُيُوتَ اللهِ فِي الْأَرْضِ الْمَسَاجِدُ، وَإِنَّ حَقًّا عَلَى اللهِ أَنْ يُكْرِمَ مَنْ زَارَهُ فِيهَا»؛ خانه‌های خداوند در زمین مساجد است (مسجد بیت الله است)؛ بنابراین، هر کسی خدا را در مساجد زیارت کند بر خدا واجب است که او را اکرام و تکریم کند. روایت را زیاد خوانده‌ایم، اما بیشتر به ذیل آن التفات کردیم و به صدر روایت کمتر توجه داشته‌ایم؛ ذیل روایت می‌گوید: مسجد، خانه خداست، زمانی‌که برای زیارت خداوند در خانه‌اش وارد آن شدید (نماز زیارت خدا است، عبادت، زیارت خدا هست) بر خداوند هم واجب است که شما را اکرام کند؛ یعنی با این کار، انسان حقی به‌گردن خداوند پیدا می‌کند و آن حق این است که خدا بر خودش واجب کرده تا انسان را تکریم کند، این خوب است، اما صدر روایت که «إِنَّ بُيُوتَ اللهِ فِي الْأَرْضِ الْمَسَاجِدُ» باشد، جنبه‌ی هویتی دارد؛ یعنی هویت مسجد، هویت بيت‌اللّهی است.

روایت دوم: پیامبر اسلام فرمود: عَنِ النَّبِيِّ’: «مِثْلَهُ وَقَالَ مَنْ أَحَبَّ اللَّهَ فَلْيُحِبَّنِي وَمَنْ أَحَبَّنِي فَلْيُحِبَّ عِتْرَتِي إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ- كِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِي وَمَنْ أَحَبَّ عِتْرَتِي فَلْيُحِبَّ الْقُرْآنَ وَمَنْ‌ أَحَبَ‌ الْقُرْآنَ‌ فَلْيُحِبَ‌ الْمَسَاجِدَ فَإِنَّهَا أَفْنِيَةُ اللَّهِ وَأَبْنِيَتُهُ أَذِنَ فِي رَفْعِهَا وَبَارَكَ فِيهَا مَيْمُونَةٌ مَيْمُونٌ أَهْلُهَا مُزَيَّنَةٌ مُزَيَّنٌ أَهْلُهَا مَحْفُوظَةٌ مَحْفُوظٌ أَهْلُهَا هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ وَاللَّهُ فِي حَوَائِجِهِمْ هُمْ فِي مَسَاجِدِهِمْ وَاللَّهُ مِنْ وَرَائِهِم‌»[3] .

فرمود: کسي كه خداوند را دوست بدارد، بایستی مرا نیز دوست بدارد و هر کس به من محبت ورزید بایستی به خاندانم نیز محبت بورزد. من در میان شما دو چیز گران‌بها و گران‌قدر؛ یعنی کتاب خدا و خاندانم را به‌جای گذاشتم. هر کس که عترتم را دوست داشته باشد، باید قرآن را دوست بدارد. و دوست‌دار قرآن بایستی دوست‌دار مساجد نیز باشد .

دوستی قرآن باید مستلزم دوستی مسجد باشد، قرآن و مسجد ارتباطات زیادی دارند؛ از جمله: در شفاعت باهم شریک هستند، در شکایت نیز با هم شریک هستند، در محبت هم با یک‌دیگر شریک هستند. قرآن و مسجد در قیامت از انسان شکایت می‌کنند، در مورد شفاعت هم قرآن و مسجد از انسان شفاعت می‌کنند. در مورد محبت نیز پیامبر گرامی اسلام فرمود: «مَنْ‌ أَحَبَ‌ الْقُرْآنَ‌ فَلْيُحِبَ‌ الْمَسَاجِدَ»، قرآن و مسجد ارتباط نزدیکی با یک‌دیگر دارند که باید مورد بحث قرار گیرد.

سؤال: چرا کسی که قرآن را دوست دارد، باید مسجد را هم دوست بدارد؟

جواب: می‌گوییم: چون مساجد افنیه و ابنیه خداوند هستند.

أَفْنِيَة جمع فناء است؛ الفِنَاء، وَهُوَ المُتَّسَع أَمَامَ الدَّار. ويُجْمَع الفِنَاء عَلَى أَفْنِيَة[4] .

به بالکن یا تراس و ایوانی جلوی خانه، زمانی‌که وسیع و بزرگ باشد، فناء می‌گویند که جمع آن هم افنیه می‌شود؛ یعنی پیشانی خانه خدا مسجد است، خود بنای خانه خدا هم مسجد است.

پیامبر در ادامه روایت این‌گونه می‌فرماید: «أَذِنَ فِي رَفْعِهَا وَبَارَكَ فِيهَا مَيْمُونَةٌ مَيْمُونٌ أَهْلُهَا مُزَيَّنَةٌ مُزَيَّنٌ أَهْلُهَا مَحْفُوظَةٌ مَحْفُوظٌ أَهْلُهَا هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ وَاللَّهُ فِي حَوَائِجِهِمْ هُمْ فِي مَسَاجِدِهِمْ وَاللَّهُ مِنْ وَرَائِهِم»؛ یعنی خداوند اذن صادر کرده است که این خانه، رفیع، مبارک و میمون باشد؛ و هر کسی که وارد این خانه بشود میمون است (با میمنت هستند)، این مساجد زینت داده شده‌است، اهل آن‌هم زینت داده شده‌اند. این مکان‌ها در محافظت خداوند است؛ همچنین اهل این مکان نیز در تحت حفاظت خداوند قرار دارند. اهل مسجد؛ یعنی آن‌هایی که در مسجد و در حال نماز هستند و خدا دنبال حاجت آن‌هاست.

لذا در روایات وارد شده که سحر خیزی در صبح، برخواستن و دنبال کار رفتن خیلی مفید است و سفارش زیادی هم شده است؛ لکن فرموده‌اند: این سحر خیزی مانع از تعقیبات نماز نشود. آن‌گونه که در روایت دارد: «إِذَا صَلَّيْتَ الْفَجْرَ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ فَإِنَّهُ أَنْجَعُ فِي‌ طَلَبِ‌ الرِّزْقِ‌ مِنَ‌ الضَّرْبِ‌ فِي‌ الْأَرْض»[5] ،‌ هنگامى‌كه نماز صبح را خواندى، تا طلوع آفتاب در سجّاده‌ات بنشين؛ زیرا این‌كار، در طلب رزق و روزی از گشتن در زمین و صحرا برای كسب درآمد اثرگذارتر است.

بله، به سحرخیزی و دنبال کار رفتن صبح زود سفارش شده و خیلی هم خوب است، اما سفارش هم شده که بلافاصله بعد از نماز صبح دنبال کار و روزی نرو، بلکه لحظاتی را بنشین و دعا و تعقیبات بخوان، همین لحظه‌ای که ولو نشستی، برکتش بیشتر از صبح زود به‌دنبال کار و روزی رفتن است. لذا می‌فرماید: «هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ وَاللَّهُ فِي حَوَائِجِهِمْ هُمْ فِي مَسَاجِدِهِمْ وَاللَّهُ مِنْ وَرَائِهِم».

در این روایت هم پیامبر| فرمود که مساجد «أفنِيَةُ اللّه ِوأبنِيَتُه الله» می‌باشد.

روایت سوم: از وجود پیامبر| منقول است که حضرت فرمود: «الْمَسَاجِدُ أَنْوَارُ اللَّهِ‌»[6] ؛ مساجد انوار خدا هستند، تبعاً مسأله روشن است، زمانی‌که می‌گوییم: مساجد نور خدا هستند؛ یعنی محل نزول نور الهی می‌باشند، اما در این‌جا اسم محل را به حال نام‌گذاری کرده است، آن‌چه در مسجد نزول می‌کند نور است، اما در این‌جا خود مسجد را به‌نور ملقب کرده است؛ یعنی آن‌قدر نور خداوند در مساجد نازل می‌شود که کأَنّ همه‌ی این مسجد نور است؛ این مسجد محل نور و محو و فنا یافته در خود نور است. لذا حضرت فرمود: «الْمَسَاجِدُ أَنْوَارُ اللَّهِ‌»، مسجد نور خداست. به جهت شدت تجلی نور خدا در مسجد، همیشه دنبال این نکته هستیم که این‌ها به خداوند نسبت داده شود.

روایت چهارم: مرحوم شیخ حر عاملی& در کتاب «وسائل الشيعة» تحت عنوان «أَبْوَابُ‌ أَحْكَامِ‌ الْمَسَاجِد» باب هفتادم آن با عنوان «بَابُ وُجُوبِ تَعْظِيمِ الْمَسَاجِد»، این‌گونه روایت می‌کند:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْعِلَلِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَحْمَدَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيِّ، عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ، عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّه× عَنِ الْعِلَّةِ فِي تَعْظِيمِ الْمَسَاجِدِ فَقَالَ: «إِنَّمَا أُمِرَ بِتَعْظِيمِ‌ الْمَسَاجِدِ، لِأَنَّهَا بُيُوتُ‌ اللَّهِ‌ فِي‌ الْأَرْضِ»‌[7] .

ابوبصیر می‌گوید: از امام صادق درباره‌ی علت تعظیم المساجد سؤال کردم که چرا مسجد را باید تعظیم کنیم! امام صادق× فرمود: همانا امر به تعظیم مساجد شده‌ایم، چون مساجد در زمین بیوت‌الله هستند، (بیت خدا و خانه خدا در زمین، مساجد هستند).

[خانه محل نزول است؛ یعنی هر زمانی‌که انسان دنبال کاری می‌رود، در آخر برای استراحت و استقرارش به خانه خودش می‌آید، بله! درست است که خدای عزّوجلّ جسم ندارد و این سخنانی‌که وهّابیت درباره ی تجسم خداوند نقل می‌کنند اصلاً ارزش تأمل کردن هم ندارد، اما این‌که گاهی از اوقات مکانی را مثل بیت که همه‌ی ما از آن استفاده می‌کنیم، به خداوند نسبت می‌دهیم، این عنایتی در آن وجود دارد، و آن عنایت، نزول و حضور خدای عزّوجلّ در این مکان است. در روایات باز هم نسبت بیت الهی به مسجد داده شده است.

از مجموع این روایات - که نمونه‌هایی از آن تقدیم شد - استفاده می‌شود که مساجد به خداوند نسبت داده شده و در زمین به‌عنوان بیت الله قرار گرفته‌اند.

این یکی از مراتب هویتی مسجد است؛ پس هر کجا که سخن از مسجد است باید به این نکته التفات داشته باشیم که مسجد بیت الله است.

سؤال: وقتی گفته می‌شود: {وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ}[8] ؛ یا «إِنَّ بُيُوتَ اللهِ فِي الْأَرْضِ الْمَسَاجِدُ»، یا {مَا كَانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَن يَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللَّهِ}[9] ؛ در این موارد مساجد به خداوند نسبت داده شده‌است؛ حال سؤال این است که این نسبت چیست؟ برای چه نسبت داده شده است؟ آیا این نسبت حکایت از ملکیّت می‌کند؟ آیا مسجد که بیت الله است؛ یعنی مسجد ملک خداست؟ آیا این بُيُوتَ اللهِ یا الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ حکایت از این می‌کند که مسجد مکانی اختصاصی برای خداست؟

جواب: به‌نظر می‌آید که شاید همه‌ی این‌ها درست باشد، اما اکتفای به این‌ها، اکتفا کردن به حداقل است، یک فهم اقلّی است. این انتساب‌ها برای این است ‌که مساجد، علاقه و ارتباطی را بین بنده و خدا ایجاد و تاسیس می‌کند، وقتی می‌گوییم، مسجد مال خداست؛ یعنی زمانی‌که شما مسجد را نگاه می‌کنید ارتباط انسان با خداوند برقرار می‌شود، به‌گونه‌ای که وقتی وارد این مسجد می‌شوید، احساس می‌کنید به فضایی رفته‌اید که مربوط به خداست. مساجد به‌دنبال این است که علاقه و ارتباطی عمیق بین انسان با خداوند ایجاد بشود.

بنابراین، هویت مسجد یک هویت ارتباط دادن جامعه و مردم با خداوند عزّوجلّ است.

این هویت اول مسجد است، لکن یک بخش پایانی آن می‌ماند و آن این است که قران اشاره می‌کند به این که: {إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ...}، و {مَا كَانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَن يَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللَّهِ}، و {وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا}[10] ؛ در روایات هم این‌گونه گفته‌اند: «إِنَّ بُيُوتَ اللهِ فِي الْأَرْضِ الْمَسَاجِدُ». حال با توجه به این آیات و روایات سؤالی که در این‌جا مطرح می‌شود این است که این اختصاص چه سری دارد و چگونه اختصاصی است؟ آیا می‌شود این‌گونه گفت، این که گفته می‌شود مسجد خانه خداست یک شرافت و اختصاصی در آن نهفته است، اما در قرآن کریم آیه‌ی دیگری هم داریم که این‌گونه می‌گوید: {إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِّلْعَالَمِينَ}[11] ؛ نخستین خانه‌ای که برای مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شد، همان است که در سرزمین مکّه است که پر برکت، و مایه‌ی هدایت جهانیان است. در این‌جا به کعبه گفته شده، اوّلین خانه‌ای است که برای مردم قرار داده شده است. آیا همان‌گونه که در این آیه می‌گوید للنّاس، آیا در مورد مسجد، لله درست است یا للنّاس؟ که ان شاءلله در جلسه آینده به آن خواهیم پرداخت.

 

فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامي)

الدرس الثاني والعشرون (2ربيع الثاني 1443)

الباب الأول: كليات

وهي تشتمل على أمور:

الأمر الثالث: هوية المسجد

قد تحدثنا حول هوية المسجد وذكرنا قسما من الآيات والروايات التي ترتبط المسجد بالله تعالى؛ وتلقبه بألقاب عديدة مثل بيت الله؛ وبقي القسم الآخر.

منها ما رويَ عَنْ‌ رَسُولِ‌ اللَّهِ‌’

قَالَ رَسُولُ اللهِ’: «إِنَّ بُيُوتَ اللهِ فِي الْأَرْضِ الْمَسَاجِدُ، وَإِنَّ حَقًّا عَلَى اللهِ أَنْ يُكْرِمَ مَنْ زَارَهُ فِيهَا»[12] .

عَنِ النَّبِيِّ’: «مِثْلَهُ وَقَالَ مَنْ أَحَبَّ اللَّهَ فَلْيُحِبَّنِي وَمَنْ أَحَبَّنِي فَلْيُحِبَّ عِتْرَتِي إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ- كِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِي وَمَنْ أَحَبَّ عِتْرَتِي فَلْيُحِبَّ الْقُرْآنَ وَمَنْ‌ أَحَبَ‌ الْقُرْآنَ‌ فَلْيُحِبَ‌ الْمَسَاجِدَ فَإِنَّهَا أَفْنِيَةُ اللَّهِ وَأَبْنِيَتُهُ أَذِنَ فِي رَفْعِهَا وَبَارَكَ فِيهَا مَيْمُونَةٌ مَيْمُونٌ أَهْلُهَا مُزَيَّنَةٌ مُزَيَّنٌ أَهْلُهَا مَحْفُوظَةٌ مَحْفُوظٌ أَهْلُهَا هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ وَاللَّهُ فِي حَوَائِجِهِمْ هُمْ فِي مَسَاجِدِهِمْ وَاللَّهُ مِنْ وَرَائِهِم‌»[13] .

(الفِنَاء، وَهُوَ المُتَّسَع أَمَامَ الدَّار. ويُجْمَع الفِنَاء عَلَى أَفْنِيَة[14] .)

وفي حديث آخر عَنِ النَّبِيِ‌| قَالَ: «الْمَسَاجِدُ أَنْوَارُ اللَّهِ‌»[15] ؛ نقلاً عَنِ الْقُطْبُ الرَّاوَنْدِيُّ فِي لُبِّ اللُّبَاب‌

وكذلك ورد في خبر أبي بصير عن الامام الصادق× بأنه بيت الله تعالى.

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْعِلَلِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَحْمَدَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيِّ، عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ، عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّه× عَنِ الْعِلَّةِ فِي تَعْظِيمِ الْمَسَاجِدِ فَقَالَ: «إِنَّمَا أُمِرَ بِتَعْظِيمِ‌ الْمَسَاجِدِ، لِأَنَّهَا بُيُوتُ‌ اللَّهِ‌ فِي‌ الْأَرْضِ»‌[16] .

نعم، حسب ما ورد في هذه المجموعة من االروايات قد نسب المسجد الى الله عزوجل وجعل بيتا من بيوته في الأرض؛ وهذه هي احدى مراتب هوية المسجد؛ يعني اذا نتكلم حول المسجد لابد وأن نكون ملتفتا أن بيت من بيوت الله.

فاذا هوية المسجد عبارة عن السبب الأساس في تاسيس العلاقة والارتباط بين الخلق وبين الرب.


[1] المعجم الكبير، الطبراني، ج10، ص161.
[2] سوره جن، آيه 18.
[3] مستدرك الوسائل، المحدّث النوري، ج3، ص355.
[4] النهايه في غريب الحديث والاثر، ابن الأثير، مجدالدين، ج3، ص477.
[5] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج6، ص491.
[6] مستدرك الوسائل، المحدّث النوري، ج3، ص448.
[7] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج5، ص297، أبواب باب وجود تعظيم المساجد، باب70، ح6591، ط آل البيت.
[8] سوره جن، آيه 18.
[9] سوره توبه، آيه 17.
[10] سوره جن، آيه 18.
[11] سوره آل عمران، آيه 96.
[12] المعجم الكبير، الطبراني، ج10، ص161.
[13] مستدرك الوسائل، المحدّث النوري، ج3، ص355.
[14] النهايه في غريب الحديث والاثر، ابن الأثير، مجدالدين، ج3، ص477.
[15] مستدرك الوسائل، المحدّث النوري، ج3، ص448.
[16] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج5، ص297، أبواب باب وجود تعظيم المساجد، باب70، ح6591، ط آل البيت.