1400/06/30
موضوع: فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامي)/مقدمات فقه /جهات ضرورت تطور فقه و تکامل آن (جهت دوم).
فقهالمسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامي)
جلسه ششم
مقدّمهی سوم: در ضرورت تطوّر فقه و تکامل آن
بحث در مقدمات عامی است که قبلاز ورود به بحث فقه المسجد بیان میکردیم، بنا شد مقدماتی را برای ورود به بحث داشتهباشیم تا ورودمان به بحث ورود مناسبی باشد.
در مقدّمهی سوم بودیم، که عنوان آن «ضرورة تطور الفقه وَتكامله» میباشد.
این مقدمه باید تبیین بشود، چون میخواهیم فقهالمسجدی را بیان کنیم که پاسخگوی امروز جامعه باشد. این تکامل و بهروزرسانی نه تنها در باب فقه المسجد که در بقیه ابواب فقه هم باید باشد.
برای این که بفهمیم آیا بهروزرسانی فقه امکان دارد، یا نه، باید در ۳ جهت در این مقدمه بحث کنیم.
جهت اوّل: در ضرورت تطور و تکامل فقه که جلسه گذشته دربارهی آن صحبت کردیم و ثابت شد که تطور و تکامل فقه هم ممکن است و هم ضرورت دارد.
جهت دوم: اینکه میگوییم تطور و تکامل فقه ضرورت دارد، آیا این حرف جدیدی است، یا پیشینهای هم دارد؟
لذا آن را عنوان دادیم (التطور والتكامل في أدوار الفقه)
در دورههایی که از زمان پیامبر| تا به امروز گذشته، آیا دورههای تکاملی بوده و فقه رشدی هم داشتهاست یا این مطلب حرف تازه و جدیدی است که امروز میگوییم؟
جهت سوم: حال که میگوییم باید فقه بهروزرسانی شود، این بهروزرسانی چگونه است؟ آیا باید احکام جدید اضافه کنیم؟ آیا باید آنرا توسعه بدهیم؟ آیا باید کتاب جدیدی بنویسیم؟ بهروزرسانی فقه چگونه امکان دارد؟
جهت اول را در جلسهی گذشته بیان کردیم. و جهت دوم را امروز بیان میکنیم.
در این بحث التفاتی به سیر تکامل فقه از زمان پیامبر اکرم| تابهحال پیدا میکنیم و مروری بر ادواری که از زمان پیامبر| تابهحال گذشته خواهیم داشت؛ چون جزء احتیاجات مجتمع فقهی است؛ یک مجتمع فقهی نیاز دارد که از دورههایی که بر فقه گذشته و چگونه به اینجا رسیده اطلاع پیدا کند و سیر تکاملی و تطور فقه را در تاریخ باید بداند.
تاریخ فقه را به اعتباری میشود به ۲ بخش تقسیم کرد:
1. عصر ایجاد و تشریع فقه(عصر نزول وحی است که فقه را برایمان بیان کردهاند).
2. دورهی تأسیس و پایهگذاری فقه؛ یعنی عصر تکوین فقه.
اما عصر تشریع، مربوط به زمان پیامبر اکرم| است؛ آنچه که در طول ۲۳ سال بر پیامبر| نازل شد و در سنت پیغمبر بیان شد، تشریع است. بعد از پیامبر| نه در باب فقه و نه در غیر آن تشریعی صورت نگرفتهاست؛ حتی در زمان ائمه معصومین^ آنچه که بوده تفسیر سخنان پیامبر| و وحیای بوده که بر پیامبر نازل شدهاست؛ لذا واضح است که در زمان پیامبر| و ائمه معصومین^ فقهی وجود نداشتهاست؛ چون هنوز درحال نزول فقه و تفسیر آن بودهاند، لذا بحث جداگانهای بهعنوان فقه نبوده و هر چه بوده در لابهلای مسائل دینی مطرح میشد. بنابراین اگر کسی بخواهد دربارهی تاریخ فقه صحبت کند باید عصر تشریع را از تاریخ فقه جدا کند، چون تاریخ فقه از آن زمانی بررسی میشود که فقه ایجاد و کامل شدهاست.
بهعبارتیدیگر؛ زمان پیامبر| فقه و احکام به حسب نیازی که به وجود میآمد آرامآرام و به مرور زمان نازل میشد. زمانیکه پیامبر| از دار دنیا رفت، فقه کامل شده بود؛ چون دین اسلام کامل شده بود. بنابراین چون در ابتدای بعثت پیامبر| همهی احکام و فقه نازل نشده بود، اصلا نمیتوانیم صحبت کنیم که این دوره، دورهی تکامل است، چون فقه کاملنشده بود تا به بحث تکامل آن برسیم. آنچه که بنا بود خدا به انسان بدهد هنوز همهی آنها برای مکلّفین بیاننشده بود. لذا تاریخ از آن زمانی آغاز میشود که تکلیف بیان شده باشد، و از آنجا به بعد نگاه میکنیم که چه تطوری در این تاریخ صورتگرفته است.
لذا عصر التّشریع خارج از دایرهی تاریخ تدوین فقه میباشد، چون در زمان پیامبر| هر کسی که سؤالی داشت از ایشان میپرسید و ایشان هم با وحی جواب میدادند. در زمان ائمّهی اطهار^ هم همینطور بودهاست، اگرچه تنظیم فقه و بیان آن از زمان امام باقر و امام صادق‘ شروع شد، ولی بازهم افراد پیش امام باقر و امام صادق‘ میآمدند و سؤالات خودشان را میپرسیدند؛ بله! گاهی از اوقات حضرات معصومین^ ارجاعاتی داشتهاند، و بعضی از افراد را بهعنوان فقیه معرفی میکردند تا اینکه زمینه تَفقُّه فراهم شود، لذا کسی احساس نیاز نمیکرد به اینکه فقهی هست و باید این فقه تطوّر و تکامل پیدا کند؛ پس تشریع مربوط به آنچیزی است که بر پیامبر| نازل میشد.
اما تاریخ فقه نتیجه زحمتی است که فقها کشیدهاند و از ادله اربعه(کتاب، سنت، اجماع و عقل) احکام آن را استخراج و استنباط کرده و در اختیار مردم گذاشتهاند. تاریخ فقه نتیجه آن تلاشهایی است که توسط فقها در عرصههای گوناگون انجامشده است؛ لذا آغاز تاریخ فقه را از اولین روز تلاش فقها میدانیم و قبل از آن عصر تشریع و تفسیر است و ربطی به تاریخ فقه ندارد.
دورهی تلاش فقها بعد از زمان پیامبر| و حتی بعد از حضرات معصومین^ یعنی از زمان غیبت صغری شروع شده است؛ بله! ممکن است بگوییم اندکی قبلاز دورهی غیبت شروع شد. سردمدار این حرکت فقهی و تاریخ فقه هم مرحوم کلینی&(255 – 329هـ.ق) است که غیبت صغری را درک کردهاست.
فقها تلاش کردند و با رفتار و آراء خودشان ثروت علمی عظیمی را از خود بهجا گذاشتند. بنابراین عصر تشریع را از دورهی تاریخ فقه کنار میگذاریم.
بنابراین اولین دورهی تاریخ فقه بعد از دورهی تشریع فقه بودهاست.
با توجه به اینکه عصر تشریع فقه را کنار گذاشتیم و دورهی تاریخ فقه را بعد از آن قرار دادیم، میتوانیم عصر تاریخ فقه را به چندین دوره تقسیم کنیم.
الدِّور الأول: دور اوّل
دورهی اول، دورهی تأسیس فقه است، نه تشریع فقه؛ چون تأسیس آن توسط فقها بودهاست که زحمت کشیدند و برای آن ابوابی قرار دادهاند و به هر سؤالی که رسیدند برای آن جوابی پیدا کردهاند و آنرا منسجم کردند. این دوره، دورهی تأسیس فقه است که از آن تعبیر به فقه روایی و حدیثی و یا فقه مأثوره کردهاند؛ فقه مأثوره یعنی آن فقهی که از حضرات معصومین^ صادر شدهاست.
فقها در دورهی اول از فقه به نصّ روایات فتوی میدادند(تصرف در روایات نمیکردند)؛ مثلاً اگر کسی سؤال میکرد که آیا غسل جمعه کفایت از غسل جنابت میکند یا خیر، فقیه در جواب سؤالکننده نصّ روایت را در اختیار وی قرار میداد. این دوره، دورهی فقه مأثوره میباشد که از آغاز عصر غیبت و شاید بشود گفت کمی قبلاز عصر غیبت شروع شد. که عصر مرحوم شیخ کلینی& میباشد. مرحوم کلینی روایت کتاب «الکافي» را برهمین ترتیب فقهی تنظیم کردهاست. ایشان بعد از نوشتن «اصول الکافي»، به «فروع الکافي» که میرسد آن را بهترتیب فقهی نوشتهاست.
شیخ صدوق& بعد از مرحوم کلینی در کتاب «من لايحضره الفقيه»، که کتاب فقهی ایشان است همین کار را انجام دادهاست، یعنی کتاب «من لايحضره الفقيه» رسالهی عملیّهی شیخ صدوق است؛ لذا خودش در آغاز این کتاب میگوید: «مَا أُفْتِي بِهِ وَأَحْكُمُ بِصِحَّتِهِ وَأَعْتَقِدُ فِيهِ، أَنَّهُ حُجَّةٌ فِيمَا بَيْنِي وَبَيْنَ رَبِّي تَقَدَّسَ ذِكْرُهُ، وَتَعَالَتْ قُدْرَتُه»[1] ، وثوق و قطع دارم و بدان حكم ميكنم بياورم، و اكنون اعتقادم دربارهاش چنين است كه آن حجّت ميان من و پروردگارم- كه نامش مقدّس و قدرتش والا- ميباشد.
ایشان در متن کتاب «من لايحضره الفقيه» بعضی روایات را با حذف سند آوردهاست و مستقیم گفته: «قَالَ الصَّادِقُ×»، چون ایشان فقط میخواسته فتوا را بیان کند، هدف وی بیان حدیث نبودهاست؛ لذا در میان رجالی بحث است که اگر به روایتی رسیدیم و مرسل بود(سند نداشت)؛ اما در کتاب «من لايحضره الفقيه» شیخ صدوق& آمده بود، آیا همان روایت مرسل حساب میشود یا ارزشش بیشتر از آن است؟ بعضی گفتهاند: این روایت جزء جوازم شیخ صدوق است؛ یعنی مرحوم صدوق قطع به صدور این روایات از معصوم^ داشتهاست. لذا نمیخواهیم بگوییم که این حدیث مرسل، مسند میشود؛ بلکه میگوییم این حدیث مرسل از اعتبار بیشتری برخوردار است، بهجهت اینکه شیخ صدوق& قطعیت به صدور آن از اهلبیت^ داشتهاست.
دیگر از علما از قبیل ابنبابویه، ابن قولویه، سید مرتضی، شیخ مفید و دیگران نیز در همین دور بودهاند و سیرهی آنها هم بر این بودهاست که نصّ روایت را بهعنوان فتوا بیان میکردند.
کتابهایی از قبیل کتاب «الكافي»، «من لايحضره الفقيه»، «المُقنع شيخ صدوق»، «المقنعه شيخ مفيد» و... در همین زمان نوشتهشده است.
از امتیازات این دوره این است که کتابهای عدیدهای درباره فقه و حتی اصول فقه نوشته شدهاست؛ مثل «الذّريعة» که توسط سید مرتضی نوشتهشده است.
این دوره تا زمان شیخ طوسی& ادامه داشت و بعد از شیخ طوسی دورهی دوم فقه آغاز میشود.
متن عربی درس
فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامي)
الدرس السادس
المقدمه الثالثه: في ضرورة تطور الفقه وتكامله
الجهة الثانية: التطور والتكامل في أدوار الفقه.
كما قلنا في الدرس الماضي أن موضوع تطور الفقه وتكامله يحتاج الى البحث والفحص حول الجهات الثلاثة وهي:
الجهة الاولى: ضرورة تطور الفقه وتكامله.
الجهة الثانية: التطور والتكامل في أدوار الفقه.
الجهة الثالثة: كيفية تطور الفقه وتكامله.
و قد تكلمنا في الجهة الاولی وبقيت الجهتان الثانية والثالثة.
وفي هذا الدرس نتكلم باذن الله تعالى حول الجهة الثانية وهي الالتفات الى وقوع التطور والسير التكاملي للفقه في الأدوار التي مرت عليه من زمن النبي الأعظم الى يومنا هذا.
نعم من المباحث التي يحتاجها المجتمع الفقهي وأعضاء المدرسة الفقهيه للاطلاع بها والاحاطة عليها في موضوع تاريخ الفقه، عبارة عن السير التطوري والتكاملي في الأدوار التي مرت عليه في التاريخ من عصر التشريع الى يومنا وبعده.
لذلك نبدأ بتقديم هذا البحث مع رعاية الايجاز والاختصار.
ان تاريخ الفقه عند الامامية ينقسم الى عصرين: 1 – عصر التشريع. 2 – عصر التكوين والتدوين.
وهناک فرق بين التشريع والفقه،
أمّا الأوّل، فيختص بما شُرّع في العهد النبوي من الأحكام طيلة 23 سنة، عن طريق الكتاب والسنّة في مجالي الأحكام والأخلاق ممّا يحتاج إليه الفرد المسلم، والأُسرة المسلمة، والمجتمع المسلم في إطار العمل.
لاريب في أن عصر التشريع خاص ومنحصر بزمن نبينا الاعظم ورسولنا المصطفي| وبداية هذا العصر من اول بعثته| ويمتد الى ثلاثة وعشرين عاما . ولاريب في أن بعد هذا العصر يعني بعد ارتحال رسول الله| لم يكن تشريعا لا في الفقه ولا في غيره، وانما كان تفسير للوحي الذي نزل علی رسولله من طريق الأئمة المعصومين^.
ومن الواضح في هذا العصر لم يكن الفقه مكونا ولا مدونا لا مبينا من جهة الادلة الاستنباطية، لأن الأشخاص كانوا يسألون رسول الله والأئمة المعصومين^ وهولاء كانوا يجيبون مسائلهم من الوحي او من تفسير الوحى، لذلك ما كانوا محتاجين للاستنباط من الأدلة. وان كان الأئمة^ يرشدون الناس وتلامذتهم الى بعض القواعد والضوابط كما قد يبين في مباحث علم اصول الفقه.
وأمّا الثاني، فهو حصيلة الجهود التي بذلها الفقهاء بعد رحيل النبي| فيما له صلة بالتشريع، فخلّفوا وراءهم ثروة علمية فكرية تمثلت في فتاواهم وآرائهم.
بناء على ذلك لا يمكن القول بأن عصر التشريع هو الدور الأول والعصر الأول من تاريخ الفقه؛ بل أن عصر التشريع خارج عن تاريخ الفقه؛ لأنه ما كان الفقه موجودا بتمامه وكماله مع جميع ضوابطه.
لذلك لابد من القول بابتداء تاريخ الفقه بعد زمن الغيبة.
اما تاريخ الفقه ينقسم الى أدوار متوالية ومتكاملة.
الدور الأول: دور تاسيس الفقه ويعبر عنه بالفقه الروايي والحديثي أو الفقه المأثور.
تبدأ الدورة من بداية عصر الغيبة ولعله قبل عصر الغيبة.
يعني تبدأ الدورة من عصر الشيخ الكليني وهو الذي قد رتب كتابه الكافي والروايات على هذا الترتيب اي ترتيب الفقهي. يعني رتب الأحاديث حسب ترتيب الفقهي من الصلاة والزكاة وغيرهما.
وكذلك الشيخ الصدوق وابن قولويه وابن ابي عقيل والسيد المرتضى والشيخ المفيد و...
كل هولاء الفقهاء وغيرهم من معاصريهم كانوا من هذه الدورة وكان ديدنهم وسيرتهم الافتاء على متن الروايات ونصها كما يمكن مشاهدتها في الكافي والفقيه والمقنع والمقنعه و.....
من امتيازات هذه الدورة تاليف كتب عديدة في الفقه وأيضا ابتداء العلماء بتاليف بعض الكتب في أصول الفقه ككتاب الذريعة للسيد المرتضى.
واستمرت الدورة الى زمن الشيخ الطوسي وهو شيخ الطائفة.