استاد سيد ابوالفضل طباطبایی

درس فقه

1400/06/22

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: فقه المسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامي)/مقدمات فقه / اهمیت علم و تعلّم

 

فقهالمسجد (مسجد طراز انقلاب اسلامي)

 

درس اوّل:

 

مقدمه

 

برای رسیدن به‌بحث موردنظر به چند سؤال باید پاسخ بگوییم:

اولاً: فقه چیست و فقیه به چه کسی اطلاق می‌شود؟ آیا مقصود از فقیه کسی است که استنباط احکام شرعی می‌کند یا موضوع دیگری است؟

در ادامه به این مطلب خواهیم رسید که چرا فقه‌المسجد باید بیان شود؟ آیا فقه‌المسجد مصداقی از مسائل مستحدثه است؟ آیا فقه مضاف است؟ چرا باید عناوین جدیدی در قالب‌هایی جدید در فقه مطرح شود؟ به تعبیر علمی آن، تطوّر چه جایگاهی دارد؟ این‌که بزرگان فرموده‌اند: فقه در عین سنتی بودن باید پویا باشد، پویا بودن فقه به چیست و چطور می‌توانیم با فقه‌المسجد و مسجد در طراز انقلاب اسلامی که ضرورت دارد به دوره‌های تطوری که در فقه ایجادشده تطبیق بدهیم، تا به دوره‌ی امروزه برسیم و آن را بررسی کنیم که چه نیازهایی در دوره‌ی امروزه داریم، از جمله‌ی آن‌ها بررسی مساله‌ی فقه‌المسجد است.

اهمیت علم و تعلّم

در این مقدمه بعد از تأمل و دقت در مجموعه ادیان الهی و مکاتب دینی و مذهبی انسان به این نتیجه می‌رسد که هیچ دین و مکتبی به‌اندازه دین مبین اسلام و مذهب و مکتب تشیع به‌مسأله‌ی علم‌آموزی و تعلم و تَفقُّه اهمیت نداده‌است. در مجموع ادیان توحیدی نمی‌توانیم دین و فقهی پیدا بکنیم که به‌اندازه‌ی اسلام به مبحث علم اهمیت داده باشد.

اولین آیاتی که بر قلب مبارک پیامبر اکرم| نازل می‌شود درباره‌ی مسأله‌ی علم و علم‌آموزی است. درست است که این آیات با دستور به قرائت آغاز می‌شود، اما می‌دانیم که قرائت بدون محتوا، علم نیست، بلکه یک فن است. لذا تندخوانی علم نیست، فن است. آن‌چه که علم است قرائت با محتواست. در این آیات سخن از قرائت با محتوا است.

خداوند کلامش را با امر به تعلیم آغاز می‌کند، آنجاکه می‌فرماید: {بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ * اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ ‌*‌ خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ *‌ اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ ‌*‌ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ‌*‌ عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ}[1] ، بخوان به نام پروردگارت که (جهان را) آفرید، همان کس که انسان را از خون بسته‌ای خلق کرد! بخوان که پروردگارت (از همه) بزرگوارتر است، همان کسی‌که به‌وسیله قلم تعلیم نمود، و به انسان آنچه را نمی‌دانست یاد داد!

علما در علم اصول فقه به‌صراحت تصریح کرده‌اند و در بقیه‌ی مباحث هم اشاراتاً بیان کرده‌اند که تعلیق حکم بر وصف، مشعر به علیّت است. بزرگانی از فقه همانند؛ «کنز العرفان» در علم قرآن می‌نویسد: «تعليق الحكم على الوصف مشعر بالعلّيّة عند الأكثر»[2] ، نزد مشهور این‌گونه است که مشهور به علیّت است. شهید ثانی و دیگران هم همین مطلب را گفته‌اند.

در آیات سوره‌ی مبارکه‌ی علق که تأمل می‌کنیم می‌بینیم همین مصداق وجود دارد. خداوند می‌فرماید: {اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ}، یعنی بخوان خدایی را که وصفش اکرم است، اکرمیّت خداوند به {الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ}، است. این جمله که در مقام وصف برای خداست، در حقیقت اشعار به علیّت است. {عَلَّمَ بِالْقَلَمِ} اشاره به اکرمیّت خداوند دارد، یعنی علت اکرمیّت خداوند {عَلَّمَ بِالْقَلَمِ} است. {عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ}.

می‌دانیم که این آیات هم در آغاز بعثت پیامبر| بر وی نازل‌شده است؛ لذا اسلام آغازش با دستور به تعلیم‌وتعلم است.

در اهمیت تعلم و یادگیری و علم‌آموزی این دستور، از همه‌ی جهات یک دستور مطلق است. وقتی خداوند دستور به علم‌آموزی می‌دهد، از همه حیث این دستور را مطلق قرار می‌دهد. در روایات هم این دستور؛ از حیث زمان، از حیث مکان، ازحیث عقیده، ازحیث لغت و زبان و ... از همه‌ی جهات مطلق وارد شده‌است، می‌گوید: پیش هر صاحب‌زبانی که باشد، پیش هر صاحب عقیده‌ای که باشد، در هر زمان و در هر مکانی که باشد تعلم کن و یاد بگیر!

برای هر کدام از این‌ها هم روایاتی را به‌جهت اثبات ادعا ذکر می‌کنیم:

دستور اسلام برای تحریک مردم نسبت‌به علم‌آموزی همراه با اطلاق است و شامل همه‌ی موارد می‌شود.

    1. از حیث زمان:

علم‌آموزی در هر زمانی خوب است. پیامبر گرامی اسلام| فرمود: «اُطلُبوا العِلمَ مِنَ المَهدِ إلَى اللَّحْدِ»[3] ، از گهواره تا گور طلب علم و دانش کنید.

    2. ازحیث مکان

از حیث مکان هیچ قیدی ندارد. حدیث نبوی مشهور بر آن دلالت دارد. پیامبر فرمود: «اطْلُبُوا الْعِلْمَ‌ وَ لَوْ بِالصِّين‌»[4] ، به دنبال علم‌آموزی و کسب علم و دانش بروید ولو این‌که در چین باشد.

مکان خصوصیت ندارد، اطلاق دارد، یعنی هرجا که امکان علم‌آموزی وجود دارد به آن‌جا سفر کن! ولو این‌که در مکه و مدینه نباشد.

    3. از حیث جنسیت(از حیث ذکور و اناث)

از حیث جنسیت هم علم‌آموزی اطلاق دارد. دستور به علم‌آموزی برای مرد و زن هم مطلق است. لذا پیامبر| در روایتی این‌چنین فرمود: «طَلَبُ‌ الْعِلْمِ‌ فَرِيضَةٌ عَلَى‌ كُلِ‌ مُسْلِمٍ‌ وَ مُسْلِمَة»[5] . طلبيدن و تحصيل علم و دانش بر هر مرد و زن مسلمان واجب است‌.

البته در بخشی از روایات فقط «مُسْلِم» دارد، و «مُسْلِمَة» ندارد؛ اگر مسلم هم باشد باز هم زن مسلم را شامل می‌شود، ولی به‌خاطر اطمینان «مُسْلِمَة» هم آمده‌است، اگرچه در بیشتر منابع «مُسْلِم» آمده‌است.

    4. از حیث عقیده

از حیث اعتقاد و عقیده نباید فقط عِندَ المُسِلم باشد، مراد تنها عِندَ المُسِلم نیست، بلکه من‌حیث‌المجموع مشرک و کافر را هم شامل می‌شود؛ یعنی اگر در جایی اضطرار پیدا کردید، مانند جایی‌که در محضر مشرکین و کفار است و امکان حضور در پیش مسلمان برایش فراهم نیست، یا در کشور کفر به سر می‌برد، یا علم به‌صورت انحصار در محضر مشرکین و کفار است. در این‌صورت علم‌آموزی در محضر آنان اشکال ندارد.

امیرمؤمنان علی× فرمود: «الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ، فَاطْلُبُوهَا وَلَوْ عِنْدَ الْمُشْرِک»[6] ،‌

حکمت[7] گمشده‌ی مؤمن است، حضرت فرمود: اگر این گمشده را نزد مشرک هم یافتی، آن را طلب کن!.

مقام‌معظم رهبری در دیدار اساتید و اعضای هیأت علمی دانشگاه‌ها درباره‌ی یادگیری علم و فناوری‌هایی که در پیش غربی‌هاست فرمودند:

«درست است که غربیها حداقل دو قرن، دو قرن و نیم از ما در حرکت علمی جلوتر بودند و به مناطق خیلی عجیب و باورنکردنی‌ای هم رسیدند؛ در این تردیدی نیست. ما هم عقب ماندیم؛ با همه‌ی افتخارات گذشته‌مان، به خاطر تنبلی‌ها و سوءسیاست‌ها؛ در این تردیدی نیست. اما من قبلاً هم گفته‌ام، ما از شاگردی کردنِ پیش کسی که بلد است، ننگمان نمی‌آید؛ ولی می‌گوییم نباید فکر کنیم که ما همیشه باید شاگرد بمانیم. معنای این نگاه تقلیدی، این است: ما همیشه باید شاگرد بمانیم. نوآوری لازم است»[8] .

این‌جا هم امام× فرمود: اگر گمشده‌ی خود را پیش کفار هم پیدا کردی، مانعی ندارد که از آن‌ها طلب کنی!

از چند جهت موضوع طلب علم و علم‌آموزی که اهمیت آن در قرآن واردشده اطلاق دارد. شکی نیست که خدای عزّوجلّ در دین اسلام نوعی از علم که «علم دین» باشد را بر سایر علوم شرافت داده‌است. به تعبیری می‌توانیم بگوییم که اسلام علم دین را بر سایر علوم تمیز داده و امتیاز بخشیده است. یعنی آن را بر سایر علوم شرافت داده است که در روایات از آن به «علم الفقه» تعبیر شده‌است.

اصطلاح «علم الفقه»، اصطلاحی جدید است که در دوره‌های معاصر ایجاد شده‌است، امر مستحدثه‌ای است والا فقیه قرآنی آنست که کل دین را استنباط کند؛ لذا عرض خواهیم کرد که قدمای از فقها در زمینه‌های مختلفی از قبیل عقیده و اخلاق هم کتاب‌هایی دارند. به‌همین‌جهت در روایت زمانی‌که به فقه امتیاز بخشیده منظور از آن علم دین است، این مطلب حداقل تا زمان امام صادق× این‌گونه بوده‌است، اما بعد از امام صادق× به‌جهت توسعه مباحث علمی که ایجاد شد، علم شاخه‌شاخه شده و توسعه پیدا کرد.

امام صادق× در باب فضیلت علم دین و تَفقُّه در آن این‌گونه می‌فرماید: «إِذَا مَاتَ‌ الْمُؤْمِنُ‌ الْفَقِيهُ‌ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْ‌ءٌ»[9] ، هرگاه مؤمنِ فقيه بميرد، رخنه‌ای در اسلام پديد آيد كه هيچ چيز آن را نبندد.

مؤمن فقیه، یعنی مؤمنی که فهم مجموعه‌ی دین را داشته باشد؛ از قبیل احکام ، فقه، ... و با مرگ وی روزنه و رخنه‌ای در اسلام ایجاد می‌شود که هیچ‌ چیزی نمی‌تواند آن رخنه و روزنه را پر کند.

مرحوم کلینی در کتاب «کافی» بابی را با موضوع «باب العلم» ایجاد کرده‌است در آن‌جا نیز کتابی را تحت عنوان «باب فضل العلم» که روایاتی در باب طلب علم آورده، ایجاد کرده است.

از جمله روایاتی که ایشان آورده، این روایت است که این‌گونه نقل می‌کند:

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ الرَّبِيعِ، عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ× يَقُولُ:‌ «عَلَيْكُمْ بِالتَّفَقُّهِ فِي دِينِ اللَّهِ، وَلَا تَكُونُوا أَعْرَاباً، فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ فِي دِينِ اللَّهِ لَمْ يَنْظُرِ اللَّهُ إِلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَلَمْ يُزَكِّ لَهُ عَمَلاً»[10] .

مفضل بن عمر مى‌گويد: از امام صادق× شنيدم كه مى‌فرمود: بر شما باد كه دين خدا را خوب ياد بگيريد و بفهميد، و بيابان‌گرد(ناآگاه) نباشيد، زيرا هركس دين خدا را خوب نفهمد، خداوند در قيامت به او توجه نمى‌كند و كار او مورد قبول و پذيرش نيست.

به تعبیری دیگر امام× می‌فرماید: هر کس که در دین تَفقُّه نکند و بدون فهم دین از دنیا برود مشمول رحمت الهی نمی‌شود هیچ علمی از او تزکیه و قبول نمی‌شود.

سؤال: مسأله‌ی تَفقُّه در دین که از اهمیت زیادی برخوردار است و علما و فقهای دین را بر سایر مخلوقات الهی برتری داده، برای چیست؟ آیا هر کسی که عالم شد، بر دیگران برتری دارد؟ درحالی‌که این کار تبعیض قائل شدن است؟ آیا این تبعیض طبقاتی نیست و مخالف با مذاق شرع مقدس نمی‌باشد؟

جواب: در پاسخ به این سؤال باید این‌گونه بگوییم که این امتیاز و برتری به‌خاطر علم او نیست، بلکه به‌خاطر اوصافی است که در عالم ایجاد می‌شود، علم خودش مقدمه‌ای برای رسیدن انسان عالم به اوصاف انسان‌های مؤمن است. همانند آن‌جایی که خداوند متعال در قرآن درباره‌ی خشیت علماء می‌فرماید: {إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ}[11] ، از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان هستند که از او می‌ترسند.

همه این‌ها اهمیت مسأله‌ی علم و علم‌آموزی را می‌رساند و به انسان متذکّر می‌شود. آموختن فقه مصداقی از علم‌آموزی است که در آیات و روایات به آن توجه داده‌شده است.


«متن عربی»

الدرس الأول

الحمد لله والصلاة والسلام على رسول الله وعلى آله آل الله لا سيّما على مولانا بقيّة الله ارواحنا وأرواح العالمين لتراب مقدمه الفداء.

قبل الدخول في البحث يبنبغي التعرض لبعض المقدمات التي تمهد البحث و تسهل التعرض للمباحث الأصلية‘ لذلك نبدأ من هنا لذكر عدة مقدمات.

المقدمة الأولى: أهمية العلم و التعلم

بعد التأمل والتدقيق لم أعثر -حسب وسعي والوقت المتاح- على دين أو مذهب أو قانون يدافع عن العلم ويدعو إليه ويرغّب الناس فيه كالدين الإسلامي ومذهب أهل البيت^؛ ففي أوّل سورةٍ نزلت على نبينا الأعظم| في القرآن الكريم بدأ المولى عزّ وجلّ کلامه ﺑ [الأمر] بالقراءة والتعلّم.

{بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ * اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ ‌*‌ خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ *‌ اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ ‌*‌ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ‌*‌ عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ}[12] ،

وقد نزلت هذه الآيات في بداية بعثة الرّسول الأعظم| -لا خلاف بين المسلمين في نزول هذه الآيات كذلك-وقد حثّت على القراءة والتعلم والتعليم، وقد جعل الله تعالى فيها إشعاراً وتنويهاً إلى أنّ العلم والتعليم هما علَتان لتوصيف الله تعالى نفسه بأنه الأكرم.

تأملوا ودققوا في هذا فهي نقطة ثابته لأنه قد ثبت أن الوصف مشعر بالعلية ، أي لأنّه سبحانه علَّم بالقلم فالحقُّ أن يوصف بالأكرم.

وأيّا يكن؛ فإنّ الإسلام قد حثّ النّاس على التعلم والتعليم [مطلقاً من كلّ الحيثيّات الزمانيّة والمكانيّة و.. غيرهما في المتعلّم وكل ما هو مرتبط بشأن التعلّم] .

أمّا من حيث عدم التقيد الزماني فهو قول النبي|: «اُطلُبوا العِلمَ مِنَ المَهدِ إلَى اللَّحْدِ»[13] ،

وأمّا من حيث الإطلاق المكاني؛ فيدلّ عليه النبوي الشريف|: «اطْلُبُوا الْعِلْمَ‌ وَ لَوْ بِالصِّين‌»[14] ،

أمّا الإطلاق من حيث جنس [المتعلّم] يقول النبي|: «طَلَبُ‌ الْعِلْمِ‌ فَرِيضَةٌ عَلَى‌ كُلِ‌ مُسْلِمٍ‌ وَ مُسْلِمَة»[15] . وإن كان المذكور في أکثر المصادر المسلم فقط إلّا أنّ هذا التعبير شاملٌ أيضاً لکلّ من يصدق عليه اسم المسلم رجلاً كان أم امرأة.

وأمّا الإطلاق من حيث العقيدة؛ فيقول الإمام علي×: «الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ، فَاطْلُبُوهَا وَلَوْ عِنْدَ الْمُشْرِک»[16] ،‌

ومهما يكن من أمر فيمكن القول: إنّ الإسلام قد ميّز موضوعاً مهمّاً في طلب العلم بالفضل والشّرف على سائر الموضوعات حتى لا يشمل غيره ألا وهو >علم الدين< وبيَّن أنه أشرف العلوم.

وجعل للعالم الذی یلقب بالفقيه أيضاً فضلاً خاصّاً على الجميع حتى ورد في حقه عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ×: «إِذَا مَاتَ‌ الْمُؤْمِنُ‌ الْفَقِيهُ‌ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْ‌ءٌ»[17] ،

وقد جعل الكليني في كتابه "الكافي"کتاباً بعنوان: "کتاب فضل العلم" وجعل فيه باباً بعنوان >باب فرض العلم ووجوب طلبه والحث عليه<، وأورد فيه تسعة أحاديث، ونحن نذكر في هذا الدرس اثنين منها:

    1. الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ الرَّبِيعِ، عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ× يَقُولُ:‌ «عَلَيْكُمْ بِالتَّفَقُّهِ فِي دِينِ اللَّهِ، وَلَا تَكُونُوا أَعْرَاباً، فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ فِي دِينِ اللَّهِ لَمْ يَنْظُرِ اللَّهُ إِلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَلَمْ يُزَكِّ لَهُ عَمَلاً»[18] .

وسنبحث في المباحث الآتية حول معنى كلمة "الفقه" إن شاء الله.

    2. مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ، عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ، عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ× قَالَ: «لَوَدِدْتُ‌ أَنَ‌ أَصْحَابِي‌ ضُرِبَتْ‌ رُءُوسُهُمْ بِالسِّيَاطِ حَتَّى يَتَفَقَّهُوا»[19] .

وهو حديث معروف، وأكبر الظنّ أنّ سنده صحيح إلا أن هناك سؤالاً يطرح هنا وهو: لأي سبب وما العلة التي خص الله تعالى العالم الفقيه والتّفقه في الدّين بهذا الفضل العظيم، وميّزه على الغير وعلى سائر العلماء؟ فهل يعود ذلك إلى أنّها طائفة وفرقة خاصة بين الخلق؟

من الوضوح بمكان أن هذا التمييز والتفضيل يعود إلى أنّ هذه الطائفة هي طائفة ذات أوصاف خاصّة، وقد بيَّن القرآن الكريم هذه الأوصاف ومن جملتها الخشية من الله تعالى، وكذلك ذُكرت في روايات كثيرة أوصاف الفقيه .

أمّا الآية القرآنية فهي قوله تعالى: {إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ}[20] .


[1] علق/سوره96، آیه1-5.
[2] كنز العرفان في فقه القرآن، السيوري، جمال الدين المقداد بن عبد الله، ج2، ص110.
[3] نهج الفصاحة، پاینده، ابوالقاسم، ج1، ص218.
[4] مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، الشيخ الطبرسي، ج1، ص239.
[5] مصباح الشريعة المنسوب للإمام الصادق (ع)، المنسوب للإمام الصادق (ع)‌، ج1، ص13.
[6] الأمالي - ط دار الثقافة، الشيخ الطوسي، ج1، ص625.
[7] - معنای حکمت خاص‌تر از علم است، اما خارج از علم نیست.
[8] - بیانات در دیدار اساتید و اعضای هیأت علمی دانشگاه‌ها، 13/07/1385.
[9] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج1، ص38.
[10] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج1، ص31.
[11] فاطر/سوره35، آیه28.
[12] علق/سوره96، آیه1-5.
[13] نهج الفصاحة، پاینده، ابوالقاسم، ج1، ص218.
[14] مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، الشيخ الطبرسي، ج1، ص239.
[15] مصباح الشريعة المنسوب للإمام الصادق (ع)، المنسوب للإمام الصادق (ع)‌، ج1، ص13.
[16] الأمالي - ط دار الثقافة، الشيخ الطوسي، ج1، ص625.
[17] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج1، ص38.
[18] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج1، ص31.
[19] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج1، ص31.
[20] فاطر/سوره35، آیه28.