98/01/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: علل غیبت/ امتحان خلق/ بحث سندی
اسرار و علل غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)آزمون مردمبررسی سند روایت دوم:
الحسين بن أحمد، عن أحمد بن هلال قال: حدثنا عثمان بن عيسى، عن خالد بن نجيح، عن زرارة بن أعينحسین بن احمد:این نام بین ضعیف و مجهول و ثقه مشترک است. چند نفر به این نام از مشایخ مرحوم صدوق است. یکی از مشایخ مرحوم صدوق حسین بن احمد بن محمد الاشنانی است،
مرحوم خوئی میفرماید:
الحسين بن محمد الأشناني. أبو عبد الله الأشناني الدارمي الفقيه العدل: من مشايخ الصدوق- قدس سره- حدثه ببلخ. معاني الأخبار: باب معنى قول النبي صلیالله علیه و آله لعلي (علیه السلام): يا علي لك كنز في الجنة و أنت ذو قرنيها 91، الحديث 1. أقول: لا يبعد أن الرجل من العامة، و أن كلمة العدل من ألقابه، و هذه كلمة تطلق على الكتاب في القضاء و الحكومات، فيقال: كاتب العدل و قد تقدم نحوه في أحمد بن الحسن القطان.[1]
«حسین بن محمد اشنانی دارمی فقیه عدل از مشایخ صدوق که برای او در بلخ حدیث نقل کرد. معانی الاخبار: باب معنای قول پیامبر صلیالله علیه و آله به علی (علیه السلام): ای علی برای تو گنجی در بهشت است. سپس آقای خویی میفرماید: بعید نیست که رجل از عامه باشد و کلمه «العدل» از القاب او باشد، و این کلمهای است که بر نویسندگان در قضاء و حکومات اطلاق میشود پس گفته میشود: کاتب العدل و مانند آن در ترجمه احمد بن حسن قطان گذشت.»
پس اگر ایشان حسین بن محمد باشد، این شخص از عامه است و هیچ توثیقی ندارد و تنها روایتی را در مدح امیر مومنان (علیه السلام) نقل میکند.
مرحوم مامقانی میفرماید:
عده الشیخ فی رجاله فی باب من لم یرو عنه، ظاهره کونه امامیا الا أنّ حاله مجهول و یحتمل اتحاده مع سابقه ( الحسین بن احمد بن ادریس اشعری قمی) انما اعاده لافادة روایة الصدوق عنه کما لعله یشهد له عدم ذکر کنیة او لقب له اعتمادا علی سبق ذکره.[2]
«مرحوم شیخ او را در رجالش در باب کسانی که از امام روایت نکردهاند شمرده است، ظاهرا او امامی است، ولی حال او مجهول است و احتمال دارد با حسین بن احمد بن ادریس اشعری قمی متحد باشد. او را دوباره ذکر کردم به جهت روایت مرحوم صدوق از او همچنان که شاید عدم ذکر کنیه و لقب برای او به جهت اعتماد بر این باشد که قبلا ذکر شده است.»
ایشان در صورتی که حسین بن احمد بن ادریس اشعری باشد، ثقه و جلیل است.
حسین بن احمد بن ادریس اشعری:مرحوم مامقانی میفرماید:
قال الشيخ رحمهالله في باب من لم يرو عنهم علیهمالسلام من رجاله: الحسين بن أحمد بن إدريس القمي الأشعري، يكنّى: أبا عبد اللّه، روى عنه التلعكبري، و له منه إجازة. انتهى. و ظاهره أنّه إماميّ، و إذا انضمّ إلى ذلك امور ذكرها في التعليقة كان من الحسان أقلّا. قال في التعليقة: إنّ كونه من مشايخ الإجازة يشير إلى الوثاقة... و الصدوق رحمه اللّه قد أكثر الرواية عنه، و كلّما ذكره ترحّم عليه و ترضّى، و قال جدّي- يعني المجلسي الأوّل-: ترحّم عليه عند ذكره أزيد من ألف مرّة فيما رأيت من كتبه. انتهى. و هذا يشير إلى غاية الجلالة، و كثرة الرواية تشير إلى القوّة، و كذا مقبوليّة الرواية، و كذا رواية الجليل عنه .. إلى غير ذلك مما هو فيه، و سيجيء في ترجمة: الحسين الأشعري احتمال توثيقه من الخلاصة. انتهى ما في التعليقة بتغيير يسير في العبارة. فظهر أنّ الرجل إن لم يكن ثقة فلا أقل من أنّه من الحسان.[3]
« مرحوم شیخ در باب « من لم یرو عنهم» از رجالش گفت: حسین بن احمد بن ادریس قمی اشعری کنیه او ابو عبد الله، تلعکبری از او روایت نقل کرده است و از او اجازه دارد. ظاهر او اینکه او امامی است و چنانچه به آن اموری را که در تعلیقه ذکر کرده منضم کنیم لااقل از حسان است. در تعلیقه گفت: بودن او از مشایخ اجازه اشاره به وثاقت او است.
و مرحوم صدوق از او بسیار روایت نقل کرده است و هر گاه او را ذکر کرده بر او ترضی و ترحم نموده است، و جدم مجلسی اول بیش از هزار بار بر او ترحم کرده است. و این اشاره به نهایت جلات مترجم دارد، و کثرت روایت اشاره به قوت او دارد و همچنین مقبولیت روایت او و همچنین روایت کردن افراد جلیل از او، و به زودی میآید در ترجمه حسین اشعری احتمال توثیق او از خلاصه علامه حلی. پس ظاهر است که ایشان اگر ثقه نباشد لااقل از حسان است. پس ایشان اگر همان اشعری باشد در نهایت حسن میباشد لکن مشخص نیست که اشعری باشد.»
فرزند مرحوم مامقانی میفرماید:
على ما ذكرنا يكون المترجم إما حسنا في أعلى مراتب الحسن، أو ثقة جليلا كما هو المختار، فتفطن.[4] « بنا بر آنچه ذکر کردیم مترجم یا حسن در اعلی مراتب حسن است یا ثقه جلیل است همچنان که نظر مختار این است.»
پس راوی این روایت اگر حسین بن احمد بن ادریس باشد و با حسین بن احمد بن ادریس شافعی متحد باشد، ثقه است و اگر حسین بن احمد اشنانی باشد، از مشایخ مرحوم صدوق است اما هیچ توثیقی ندارد اما اگر حسین بن احمد رازی باشد، مرحوم خوئی میفرماید:
من مشايخ الصدوق- قدس سره- ترضى عليه، حدثه بنيسابور سنة 352،[5]
و اگر حسین بن احمد بن موسی بن هدبه باشد، او از مشایخ مرحوم نجاشی و ثقه است.
و اگر حسین بن احمد بن محمد بن علی از نوادگان امیر مومنان (علیه السلام) باشد:
مرحوم خوئی میفرماید:
الحسين بن أحمد بن محمد بن علي: ابن عبد الله بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب (علیه السلام) أبو عبد الله: من مشايخ الصدوق- قدس سره-... ترضى عليه المعاني: باب معنى ما روي أن فاطمة علیهاالسلام أحسنت فرجها فحرم الله ذريتها على النار.[6]
« او از مشایخ صدوق و در مورد اینکه علت محبت اهل بیت (علیه السلام) طیب ولادت است روایت نقل کرده است.»
و اگر حسین بن احمد بیهقی باشد:
من مشايخ الصدوق- قدس سره- حدثه في داره بنيسابور سنة 352. العيون: الباب 2، فيما جاء في أم علي بن موسى الرضا ع و اسمها، الحديث 1.[7] « او از مشایخ صدوق است.»
و اگر حسین بن احمد مالکی باشد:
من مشايخ الصدوق- رحمه الله- روى عن أحمد بن هلال، ذكره الشيخ في ترجمة علي بن يقطين 390. روى عن أحمد بن هلال العبرتائي.[8] « از مشایخ صدوق است و از احمد بن هلال روایت کرده است.»
پس این راوی مشترک است و سند روایت از جهت او دارای اشکال است.
احمد بن هلال عبرتائی:ایشان گاهی رمی به غلو شده و گاهی رمی به نصب شده و گاهی هم رمی به انکار و رد وکلای امام (علیه السلام) شده است و شیخ طوسی هم او را جزء کسانی که ادعای نیابت کردند، ذکر کرده لذا بعضی او را تضعیف کردند.
نظر مرحوم نجاشی:
صالح الرواية، يعرف منها و ينكر، و قد روى فيه ذموم من سيدنا أبي محمد العسكري (علیه السلام). و لا أعرف له إلا كتاب يوم و ليلة، و كتاب نوادر أخبرني بالنوادر أبو عبد الله بن شاذان عن أحمد بن محمد بن يحيى، عن عبد الله بن جعفر عنه عن به، و أخبرني أحمد بن محمد بن موسى ابن الجندي قال: حدثنا ابن همام قال: حدثنا عبد الله بن العلاء المذاري عنه بكتاب يوم و ليلة. قال أبو علي بن همام: ولد أحمد بن هلال سنة ثمانين و مائة و مات سنة سبع و ستين و مائتين.[9]
« روایات او صالح است، بعضی روایات نقل میکند که مورد قبول است و بعضی از روایات را نقل میکنند که مورد انکار است[10] ، روایات زیادی از امام عسگری (علیه السلام) در مذمت او رسیده است، و برای او جز کتاب یوم و لیله کتابی نمیشناسم، او به سال 180 متولد شده و به سال 267 از دنیا رفت.»
نظر شیخ طوسی:
عدّه الشيخ رحمه اللّه في رجاله تارة: في أصحاب الهادي (علیه السلام) بالعنوان المذكور و قال: بغدادي غال. و اخرى: في أصحاب العسكري (علیه السلام) مقتصرا على اسمه و اسم أبيه.[11] «شیخ طوسی در رجالش یکبار او را در اصحاب امام هادی (علیه السلام) آورده و گفته است: او بغدادی و غالی است و در جای دیگر او را در اصحاب امام عسگری (علیه السلام) آورده در حالی که به نام او و نام پدر او کفایت کرده است.»
و در فهرست در مورد او گفته است:
أحمد بن هلال العبرتائي- عبرتاء قرية بناحية إسكاف بني جنيد- ولد سنة ثمانين و مائة، و مات سنة سبع و ستين و مائتين، و كان غاليا، متّهما في دينه، و قد روى أكثر أصول أصحابنا.[12] « احمد بن هلال عبرتائی- عبرتاء روستائی در ناحیهی اسکاف بنی جنید است- او غالی و متهم در دینش بود، و به تحقیق بیشتر اصول اصحاب ما را روایت کرد.»
و در تهذیب در باب وصیت برای اهل ضلال میفرماید:
إنّ أحمد بن هلال مشهور باللعنة و الغلوّ، و ما يختصّ بروايته لا نعمل عليه. « بدرستی که احمد بن هلال مشهور به لعنت و غلو است، و به آن روایاتی که نقل آنها مختص به او میباشد، عمل نمیکنیم.»
فرزند مرحوم مامقانی میفرماید:
أقول: لمّا كان المترجم مستقيم الطريقة، معتدل السيرة، ثقة في شطر من حياته، ثم انحرف و ضلّ، و لعن على لسان الأئمّة الطاهرين علیهمالسلام، كان لرواياته شأنان: حجة في أيام وثاقته، و سقوطه عن الاعتبار في أيام ضلالته، فحينئذ لا بدّ عند الأخذ بها من رعاية القرائن، فإن عثر على ما يوجب الاطمئنان بأنّه رواها في أيام استقامته أخذ بها، أو إنّها رواها في أيام انحرافه تركت، و إن لم تقم قرينة على إحدى الحالتين وجب التوقف، و عدم التعبد بتلك الرواية. و الروايات التي رواها الشيخ الكليني في الكافي و الشيخ الصدوق في الفقيه لا بدّ من الأخذ بها لأنّهما صرّحا بأنّهما يرويان في هذين الكتابين كلّما هو صحيح في رأيهما، كما قال الكليني في مقدّمة الكافي 1/ 8:...
و العمل به بالآثار الصحيحة عن الصادقين علیهماالسلام و السنن القائمة التي عليها العمل و بها يؤدّى فرض اللّه عزّ و جلّ و سنّة نبيه صلیالله علیه و آله .. و الصدوق في مقدّمة الفقيه 1/ 3: .. بل قصدت إلى إيراد ما افتي به و أحكم بصحته و أعتقد فيه أنّه حجّة فيما بيني و بين ربّي .. إلى آخره، و لتصريحهما هذا و أنّهما قريبا العهد برواية المترجم و بزمن الأئمّة الطاهرين علیهمالسلام لا بدّ و أنّهما اطّلعا على ما يوجب اطمئنانهما بأنّ روايات المترجم التي رووها هي من زمان استقامته، و لكن ما ورد في غير هذين الكتابين يجب الفحص التام عن زمن روايته.[13]
« از آنجا که ایشان دارای طریقهای مستقیم و سیرهای معتدل بود، در بخشی از حیاتش ثقه است سپس منحرف و گمراه گشت و بر زبان ائمهی طاهر علیهمالسلام مورد لعن قرار گرفت، روایات او دو صورت دارد:
روایات در ایام وثاقت او که حجت هستند و روایات در ایام گمراهی او که معتبر نیستند پس در اخذ روایات او رعایت قرائن لازم است پس اگر اطمینان پیدا کردیم که روایتی در زمان استقامت او روایت شده اخذ میشود و اگر اطمینان پیدا کردیم در زمان انحراف او روایت شده، آن روایت را ترک میکنیم و اگر قرینهای نیافتیم توقف میکنیم. و روایاتی که شیخ کلینی رحمهالله در کافی روایت کردند و شیخ صدوق رحمهالله در فقیه روایت کردند اخذ میشوند زیرا این دو تصریح کردند آنچه صحیح است را روایت میکنند، چنانکه کلینی رحمهالله در مقدمه کافی گفته است: عمل به آثار صحیح از صادقین علیهماالسلام و سنن قائمهای که عمل بر آنها است و فروض الهی و سنت پیامبر صلیالله علیه و آله به آنها ادا میشود.
و صدوق رحمهالله در مقدمه فقیه: بلکه قصد کردم بیان آنچه فتوا داده میشود و حکم به صحت آن میشود و اعتقاد دارم که بین من و بین خداوند حجت است، و به جهت تصریح هر دو و اینکه هر دو به دوران روایت مترجم و زمان ائمهی طاهر علیهمالسلام نزدیک بودند، به ناچار عِلم به روایات مترجم در حال استقامت او داشتند، لکن روایات ایشان در غیر این دو کتاب نیاز به جستجوی کامل از زمان روایت او دارد.»