97/11/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: خلو اصلاب/ بحث سندی
خروج مؤمنان از صلب کافرانبحث ما پیرامون علل غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) بود، اولین موردی که بیان کردیم مسئله اجرای سنن انبیاء دربارهی حضرت بود که انبیاء متعددی را مطرح کردیم که غیبات متعدد و طولانی داشتند و آخرین پیامبری که به غیبت او پرداخیتم حضرت الیاس بود که طبق بعضی روایات هنوز هم غیبت ایشان ادامه دارد. البته علت اصلی غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) طبق روایتی که از امام صادق (علیه السلام) بیان کردیم سری از اسرار است که تنها ائمه علیهمالسلام به آن آگاه هستند و بعد از ظهور امام کشف خواهد شد اما حکمتهائی برای غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) در روایات نقل شده که در ادامه به دیگر موارد آن میپردازیم. یکی دیگر از حکمتهایی که برای غیبت در روایات بیان شده خلو اصلاب از مؤمنین است به گونهای که دیگر غیر کافر فاجر متولد نمیشود و امروزه افراد زیادی در غرب اینچنین هستند.
روایت اول خروج مؤمنان از صلب کافران:حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْكَرْخِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَوْ قَالَ لَهُ رَجُلٌ أَصْلَحَكَ اللَّهُ أَ لَمْ يَكُنْ عَلِيٌّ (علیه السلام) قَوِيّاً فِي دِينِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ بَلَى قَالَ فَكَيْفَ ظَهَرَ عَلَيْهِ الْقَوْمُ وَ كَيْفَ لَمْ يَدْفَعْهُمْ وَ مَا مَنَعَهُ مِنْ ذَلِكَ قَالَ آيَةٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنَعَتْهُ قَالَ قُلْتُ وَ أَيُّ آيَةٍ قَالَ قَوْلُهُ تَعَالَى لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً إِنَّهُ كَانَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَدَائِعُ مُؤْمِنِينَ فِي أَصْلَابِ قَوْمٍ كَافِرِينَ وَ مُنَافِقِينَ فَلَمْ يَكُنْ عَلِيٌّ (علیه السلام) لِيَقْتُلَ الْآبَاءَ حَتَّى تَخْرُجَ الْوَدَائِعُ فَلَمَّا خَرَجَ الْوَدَائِعُ ظَهَرَ عَلِيٌّ عَلَى مَنْ ظَهَرَ فَقَاتَلَهُ وَ كَذَلِكَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لَنْ يَظْهَرَ أَبَداً حَتَّى تَظْهَرَ وَدَائِعُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا ظَهَرَتْ ظَهَرَ عَلَى مَنْ ظَهَرَ فَقَتَلَهُ.[1]
« ابراهيم كرخى گويد: به امام صادق (علیه السلام) گفتم یا مردى به امام صادق (علیه السلام) گفت[2] : اصلحك اللَّه! آيا علىّ (علیه السلام) در دين خداى تعالى نيرومند نبود؟ فرمود: آرى نيرومند بود. گفت:
پس چرا آن قوم بر او غلبه كردند و چرا آنها را دفع نفرمود و مانع كارهاى ايشان نشد؟ فرمود: آيهاى در كتاب خداى تعالى او را بازداشت، گويد: گفتم: آن كدام آيه است؟ فرمود: اين سخن خداى تعالى: اگر [كافر و مؤمن] از هم متمايز مىشدند قطعا كافران را به عذاب دردناكى معذب مىداشتيم. زيرا براى خداى تعالى ودايع مؤمنى در اصلاب قوم كافر و منافق وجود دارد و على (علیه السلام) پدران را نمىكشت تا آنكه آن ودايع خارج شوند و چون آن ودايع خارج شدند بر آنها غلبه فرمود و با ايشان قتال کرد، و قائم ما اهل البيت نيز چنين است ظهور نمىكند تا آنكه ودايع خداى تعالى ظاهر شود و چون آنها ظاهر شدند بر آنان غلبه مىكند و آنان را نابود مىسازد.»
منابع روایت:1. تفسير القمي[3] ، ج 2 ص 316- حدثنا أحمد بن علي قال: حدثنا الحسين بن عبد اللّه السعدي قال: حدثنا الحسن بن موسى الخشاب، عن عبد اللّه بن الحسين، عن بعض أصحابه، عن فلان الكرخي: قال: قال رجل لأبي عبد اللّه (علیه السلام): ألم يكن عليّ قويّا في بدنه قويّا في أمر اللّه؟ قال له أبو عبد اللّه (علیه السلام): بلى. قال له: فما منعه أن يدفع أو يمتنع؟ قال:
2. علل الشرايع، ص 147 ب 122 ح 3
3. كمال الدين، ج 1 ص 641 ب 54- به همان سند علل الشرائع، و با کمی تفاوت در متن.
4. تفسير الصافي، ج 5 ص 43- از تفسير قمي، مرسلا. و ص 44- از كمال الدين مرسلا.
5. إثبات الهداة، ج 3 ص 489 ب 32 ف 5 ح 224- از كمال الدين، با کمی تفاوت. و ص 553 ب 32 ف 30 ح 579- از تفسير قمي.
6. المحجّة، ص 206- از تفسير قمي.
7. البرهان، ج 4 ص 198 ح 2- همان متن علل الشرايع، با کمی تفاوت، از ابن بابويه. و ح 4- از تفسير قمي.
8. حلية الأبرار، ج 1 ص 419 ب 39 و ج 2 ص 587 ب 23
9. غاية المرام، ج 6 ص 22 ب 64 ح 2 و ب 64 ح 4- از تفسير قمي.
10. بحار الانوار، ج 8 ص 142 از تفسير القمي. و ص 143- از علل الشرايع، و كمال الدين، با کمی تفاوت.
و ج 52 ص 97 ب 20 ح 19- از علل الشرايع، و كمال الدين.
11. نور الثقلين، ج 5 ص 70 ح 59- از كمال الدين. و ح 61- از تفسير القمي.
12. منتخب الأثر، ص 290 ف 34 ب 2 ح 2- از كمال الدين.
13. ينابيع المودّة، ج 3 ص 251 ب 71 ح 49- از المحجّة.
14. معجم الأحاديث الإمام المهدي (علیه السلام)، ج7، ص571