97/11/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ابدال/ ابدال در کلام و روایات شیعه
ادامه بررسی سند روایت جابر جعفی:ادامه بررسی شخصیت جابر بن یزید جعفی:
نظر ابن غضائری: ابن غضائری با اینکه مصر بر تضعیف رجال شیعه است. امّا ایشان را توثیق میکنند:
ثقة في نفسه و لكن جلّ من يروي عنه ضعيف، فممّن أكثر عنه من الضعفاء، عمرو بن شمر الجعفيّ، و مفضّل بن صالح، و السكونيّ، و منخّل بن جميل الأسدي.[1] «او فی نفسه ثقه است لکن اکثر کسانی که از او روایت نقل میکنند از ضعفا هستند: عمرو بن شمر الجعفيّ، و مفضّل بن صالح، و السكونيّ، و منخّل بن جميل الأسدي»
فرزند مرحوم مامقانی از کلام ابن غضائری جواب میدهند، میفرماید:
راجع ترجمة جابر بن عبد اللّه الأنصاري فإنّي أعطيت قائمة بأسماء من روى عن جابر الذي ينطبق على الجعفي، و لم يصرّح في السند بذلك و بأسماء من صرّح بأنّه ابن يزيد الجعفي، و يظهر ذلك من مراجعة أسانيد الكتب الأربعة و من مراجعة أسانيد التوحيد و الخصال للشيخ الصدوق، و الأمالي للشيخ المفيد رحمهما اللّه تعالى، و ذاك ما وسعني جمعه .. و يتحصّل من ذلك كلّه أنّ الثقات من الرواة عنه كثيرون، و إليك جمع بأسمائهم:« رجوع کن ترجمه جابر بن عبد الله انصاری، من لیست اسماء کسانی که روایت کردند از جابر را آوردم که منطبق بر جعفی میباشد، و در سند به آن تصریح نشده و به اسماء کسانی که تصریح کردند که او ابن یزید جعفی است، و این مطلب از مراجعه اسانید کتب اربعه و از مراجعه اسانید توحید و خصال شیخ صدوق و امالی شیخ مفید ظاهر میشود بسیاری از کسانی که از ایشان روایت نقل میکنند ثقه هستند.»
علامه حلی میفرماید:
و الأقوى عندي التوقف فيما يرويه هؤلاء.[2] «اقوی نزد من توقف در آنچه ضعفاء از او نقل کردند.»
عامه به جهت ولایتمداری جابر بن یزید جعفی او را تضعیف میکنند، ایشان شخصی امامشناس و ولایتمدار بود و این از تعبیرات او مشخص است ( حدثنی وصی الاوصیاء، وارث علم الانبیاء محمد بن علی قال الناس جن الجابر جن الجابر) و او را مجنون مینامیدند چون گفته بود: «وصی الاوصیاء، وارث علم الانبیاء» امّا هنگامی که میخواهند از امام صادق علیهالسلام روایت نقل کنند میگویند « عن جعفر بن محمد» « عن محمد الباقر» و معرفتشان در حد تعبیر «لیس بکذوب» و « جعفر لا یقاس بهؤلاء» است یعنی امام علیهالسلام را در حد یک راوی میدانند. یحیی بن سعید قطان میگوید « فی النفس شیء»؛ هنگامی که اشکال میکنند که چطور بخاری از نواصب روایت نقل میکند اما از امام صادق علیهالسلام نقل نمیکند، خود او چیزی نمیگوید امّا ابن تیمیه میگوید: به جهت عبارت قطان است که گفته «فی النفس شیء» در حالی که قطان نسبت به بعضی دیگر بدتر از این تعبیر کرده امّا بخاری از آنها روایت نقل میکند.
روایات در مورد جابر بن یزید جعفی:1. حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ زِيَادِ بْنِ أَبِي الْحَلَّالِ قَالَ: اخْتَلَفَ أَصْحَابُنَا فِي أَحَادِيثِ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ فَقُلْتُ أَنَا أَسْأَلُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام فَلَمَّا دَخَلْتُ ابْتَدَأَنِي فَقَالَ رَحِمَ اللَّهُ جَابِرَ الْجُعْفِيِّ كَانَ يَصْدُقُ عَلَيْنَا لَعَنَ اللَّهُ الْمُغِيرَةَ بْنَ سَعِيدٍ كَانَ يَكْذِبُ عَلَيْنَا.[3]
« زياد بن ابى حلال گفت مردم در باره روايتها و كارهاى عجيب جابر بن يزيد اختلاف كردند. من خدمت حضرت صادق علیهالسلام رسيدم ميخواستم در اين مورد از او سؤالى بكنم. قبل از اينكه من چيزى بپرسم فرمود خدا رحمت كند جابر بن يزيد جعفى را كه احاديث ما را درست نقل ميكرد ولى خدا لعنت كند مغيرة بن سعيد را كه بر ما دروغ مىبست.»
2. جِبْرِيلُ بْنُ أَحْمَدَ، حَدَّثَنِي الشُّجَاعِيُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ، عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ، عَنْ جَابِرٍ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ علیهالسلام وَ أَنَا شَابٌّ، فَقَالَ مَنْ أَنْتَ قُلْتُ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ، قَالَ مِمَّنْ قُلْتُ مِنْ جُعْفِيٍّ، قَالَ مَا أَقْدَمَكَ إِلَى هَاهُنَا قُلْتُ طَلَبُ الْعِلْمِ، قَالَ مِمَّنْ قُلْتُ مِنْكَ، قَالَ فَإِذَا سَأَلَكَ أَحَدٌ مِنْ أَيْنَ أَنْتَ فَقُلْ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ، قَالَ، قُلْتُ أَسْأَلُكَ قَبْلَ كُلِّ شَيْءٍ عَنْ هَذَا، أَ يَحِلُّ لِي أَنْ أَكْذِبَ قَالَ لَيْسَ هَذَا بِكَذِبٍ مَنْ كَانَ فِي مَدِينَةٍ فَهُوَ مِنْ أَهْلِهَا حَتَّى يَخْرُجَ، قَالَ وَ دَفَعَ إِلَيَّ كِتَاباً وَ قَالَ لِي إِنْ أَنْتَ حَدَّثْتَ بِهِ حَتَّى تَهْلِكَ بَنُو أُمَيَّةَ فَعَلَيْكَ لَعْنَتِي وَ لَعْنَةُ آبَائِي، وَ إِذَا أَنْتَ كَتَمْتَ مِنْهُ شَيْئاً بَعْدَ هَلَاكِ بَنِي أُمَيَّةَ فَعَلَيْكَ لَعْنَتِي وَ لَعْنَةُ آبَائِي، ثُمَّ دَفَعَ إِلَيَّ كِتَاباً آخَرَ ثُمَّ قَالَ وَ هَاكَ هَذَا فَإِنْ حَدَّثْتَ بِشَيْءٍ مِنْهُ أَبَداً فَعَلَيْكَ لَعْنَتِي وَ لَعْنَةُ آبَائِي.[4]
« جابر گفت: بر امام باقر علیهالسلام وارد شدم و من جوانی بودم، امام علیهالسلام فرمود: تو که هستی؟ گفتم: از اهل کوفه، فرمود: از کدام طائفه گفتم: از جعفی، فرمود: چه چیز تو را به اینجا کشاند گفتم: طلب علم، فرمود: از چه کسی؟ گفتم: از شما، فرمود: پس اگر از تو سوال کردند از کجائی بگو از اهل مدینه، گفتم: قبل از هر چیز از این سوال کنم آیا حلال است برای من که دروغ بگویم فرمود: این دروغ نیست کسی که در مدینه باشد از اهل آن است تا اینکه خارج شود. گفت: به من کتابی داد و فرمود: اگر از آن حدیث بخوانی قبل از اینکه بنی امیه هلاک شوند پس لعنت من و پدران من بر تو باد و هنگامی که کتمان کنی آن را بعد از هلاکت بنی امیه پس لعنت من و پدران من بر تو باد سپس امام علیهالسلام کتابی دیگر به من دادند و فرمود: مبادا چیزی از آن را حدیث کنی که اگر حدیث کنی پس لعنت من و پدران من بر تو باد.»
ادامه بررسی ابدال در کلام و روایات شیعه:8. قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْجِعَابِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ عِيسَى بْنِ عُثْمَانَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا خَالِدُ بْنُ عَامِرِ بْنِ عَبَّاسٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُوَيْدٍ الْأَشْعَرِيِّ قَالَ دَخَلْتُ أَنَا وَ فِطْرُ بْنُ خَلِيفَةَ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهالسلام فَقَرَّبَ إِلَيْنَا تَمْراً فَأَكَلْنَا وَ جَعَلَ يُنَاوِلُ فِطْراً مِنْهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ كَيْفَ الْحَدِيثُ الَّذِي حَدَّثْتَنِي عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ رَحِمَهُ اللَّهُ فِي الْأَبْدَالِ فَقَالَ فِطْرٌ سَمِعْتُ أَبَا الطُّفَيْلِ يَقُولُ سَمِعْتُ عَلِيّاً أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ علیهالسلام يَقُولُ الْأَبْدَالُ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ وَ النُّجَبَاءُ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ يَجْمَعُهُمُ اللَّهُ لِشَرِّ يَوْمٍ لِعَدُوِّنَا- فَقَالَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ علیهالسلام رَحِمَكُمُ اللَّهُ بِنَا يُبْدَأُ الْبَلَاءُ ثُمَّ بِكُمْ وَ بِنَا يُبْدَأُ الرَّخَاءُ ثُمَّ بِكُمْ رَحِمَ اللَّهُ مَنْ حَبَّبَنَا إِلَى النَّاسِ وَ لَمْ يُكَرِّهْنَا إِلَيْهِمْ.[5]
« محمد بن سويد اشعرى گويد: من و فطر بن خليفه بر امام صادق علیهالسلام وارد شديم، امام علیهالسلام مقدارى خرما نزد ما نهاد و ما از آن خورديم و خود حضرت چند دانهاى به فطر داد سپس به او فرمود: حديثى كه از ابو طّفيل در باره ابدال براى من گفتى چگونه بود؟ فطر گفت: از ابى الطّفيل شنيدم كه مىگفت:
از على امير المؤمنين علیهالسلام شنيدم كه مىفرمود: ابدال (اولياء و بندگان بزرگ خدا) از اهل شام، و نجباء (برگزيدگان و ارزشمندان) از اهل كوفهاند، خداوند همگى آنان را در روزى كه بدترين روزگار براى دشمن ماست (روز ظهور قائم علیهالسلام) گرد هم خواهد آورد. امام صادق علیهالسلام فرمود: خدا شما را رحمت كند، بلاء و گرفتارى از ما شروع مىشود سپس به شما مىرسد، و آسايش نيز از ما شروع شده و آنگاه به شما خواهد رسيد، خدا رحمت كند كسى را كه ما را محبوب مردم سازد، و ما را مبغوض آنان نگرداند.»
سند این روایت عامی است.
9. الاختصاص حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَعْقِلٍ الْقِرْمِيسِينِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَاصِمٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْزُوقٍ عَنْ عَامِرٍ السَّرَّاجِ عَنْ سُفْيَانَ الثَّوْرِيِّ عَنْ قَيْسِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ طَارِقِ بْنِ شِهَابٍ عَنْ حُذَيْفَةَ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلیالله علیه و آله يَقُولُ: إِذَا كَانَ عِنْدَ خُرُوجِ الْقَائِمِ يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ أَيُّهَا النَّاسُ قُطِعَ عَنْكُمْ مُدَّةُ الْجَبَّارِينَ وَ وَلِيَ الْأَمْرَ خَيْرُ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ فَالْحَقُوا بِمَكَّةَ فَيَخْرُجُ النُّجَبَاءُ مِنْ مِصْرَ وَ الْأَبْدَالُ مِنَ الشَّامِ وَ عَصَائِبُ الْعِرَاقِ رُهْبَانٌ بِاللَّيْلِ لُيُوثٌ بِالنَّهَارِ كَأَنَّ قُلُوبَهُمْ زُبَرُ الْحَدِيدِ فَيُبَايِعُونَهُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ ...[6]
« حذیفه گوید: شنیدم پیامبر خدا صلیالله علیه و آله میفرماید: هنگام خروج قائم منادی از آسمان ندا میدهد: ای مردم حکومت جبارین تمام شد و امور به دست بهترین امت محمد است پس به مکه ملحق شوید، پس نجباء از مصر و ابدال از شام و عصائب عراق خروج میکنند که شبها به عبادت و روز مانند شیر میجنگند گویا قلوب آنها آهن است پس بین رکن و مقام با امام بیعت میکنند.»
مرحوم شیخ مفید این روایت را در اختصاص نقل میکند امّا سند آن عامی است.
10. وَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ مُحَمَّدٍ الْقُمِّيُّ أَبُو الْقَاسِمِ بِشِيرَازَ سَنَةَ ثَلَاثَ عَشْرَةَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: قَالَ أَبِي لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ إِنَّ لِي إِلَيْكَ حَاجَةً فَمَتَى يَخِفُّ عَلَيْكَ أَنْ أَخْلُوَ بِكَ فِيهَا فَأَسْأَلَكَ عَنْهَا قَالَ جَابِرٌ فِي أَيِّ الْأَوْقَاتِ أَحْبَبْتَ فَخَلَا بِهِ أَبِي يَوْماً فَقَالَ لَهُ يَا جَابِرُ أَخْبِرْنِي عَنِ اللَّوْحِ الَّذِي رَأَيْتَهُ بِيَدِ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَمَّا أَخْبَرَتْكَ أُمِّي فَاطِمَةُ بِهِ مِمَّا فِي ذَلِكَ اللَّوْحِ مَكْتُوبٌ وَ إِنَّ أَوْلِيَائِي بِالْكَأْسِ الْأَوْفَى يُسْقَوْنَ أَبْدَالُ الْأَرْضِ أَلَا وَ مَنْ جَحَدَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ جَحَدَنِي نِعْمَتِي.[7]
«ابو بصير از امام صادق علیهالسلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود: «پدرم به جابر بن عبد اللَّه انصارى فرمود: با تو كارى دارم، هر وقت كه برايت زحمت نيست مىخواهم در آن خصوص با تو تنها باشم و آن را از تو بپرسم... و حجّت من پوشيده نماند و اولياء من به جام لبريز سيراب شوند، آنان ابدال روى زميناند، بدانيد اگر كسى يك تن از آنان را انكار كند چنان است كه نعمت مرا انكار كرده باشد.»
ادبیات و سیاق روایت حاکی از این است که مصداق ابدال تنها ائمه علیهمالسلام میباشند چون انکار آنها انکار نعم خداوند بیان شده است.