97/10/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ابدال/ ابدال در روایات
بحث ما پیرامون ابدال بود، طبق تحقیقاتی که سابق داشتیم، ابدال در روایات ما وجود دارد و میتوان وجود آنان را پذیرفت امّا طبق تتبعات و تحقیقات جدید نظر ما نسبت به ابدال تغییر کرد و شاید همان نظر مرحوم علامه امینی در مورد ابدال صحت داشته باشد که ابدال از جعلیات بنی امیه است و آن را برای توجیه ظلمهای خود جعل کردند و امام رضا علیهالسلام مصداق واقعی ابدال را بیان میکنند که مصداق آن ائمه علیهمالسلام میباشد.
ابدال در کلام و روایات عامه:1. بیان ابن ابی الحدید در مورد ابدال:
ابن ابی الحدید[1] ذیل فرمایش امیر المومنین علیهالسلام « اللهم بلى لا تخلو الأرض من قائم بحجة الله تعالى كيلا يخلو الزمان ممن هو مهيمن لله تعالى على عباده و مسيطر عليهم» میگوید:
هذا يكاد يكون تصريحا بمذهب الإمامية إلا أن أصحابنا يحملونه على أن المراد به الأبدال الذين وردت الأخبار النبوية عنهم أنهم في الأرض سائحون فمنهم من يعرف و منهم من لا يعرف و أنهم لا يموتون حتى يودعوا السر و هو العرفان عند قوم آخرين يقومون مقامهم.[2]
« این عبارت تصریح به مکتب امامیه است الا اینکه اصحاب ما این فرمایش را بر این حمل کردند که مراد ابدال هستند که روایات نبوی در مورد آنها رسیده است: آنها در زمین جهانگرد هستند پس بعضی از آنها شناخته شده هستند و بعضی هم شناخته شده نیستند و آنها نمیمیرند تا اینکه اسرار ( عرفان) را نزد قوم دیگر گذارند که جانشین آنان هستند.»
شرح حدیث معرفت: ( من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة الجاهلیة )
ما در اوائل شروع بحث خارج مهدویت، روایت معرفت ( من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة الجاهلیة ) را بیان کردیم و در چند محور پیرامون آن بحث کردیم: بحث پیرامون اصل حدیث، احادیث دیگر که چنین مضمونی را بیان میکنند در کتب فریقین، معرفت به چه معنا است و تا چه مقدار آن لازم است چون سطح معرفتها فرق میکند چنانچه معرفت ابوذر علیهالسلام نسبت به معرفت حضرت سلمان علیهالسلام فرق میکند، آیا شناخت در حد اینکه اطاعت آنان اطاعت خداوند و مخالفت با آنان مخالفت با خدا است کفایت میکند، ابن عباس از میثم تمار خواست تا برای او مطالبی در تفسیر بگوید، میثم چون مقداری گفت، ابن عباس تحمل نکرد و نوشته را پاره کرد و گفت: این مطالب چیست میگوئی؟ میثم گفت: پاره نکن، آنچه گفتم محقق میشود، قضیهی شهادت امام حسین علیهالسلام، جبلهی مکیه . از حضرت میثم روایتی نقل میکند، از او سوال میکنند از کجا میگوئی؟ از عالم غیب میگوئی؟ میگوید: نه این احادیث را از امیر المؤمنین علیهالسلام میگویم. میثم طریقهی کشته شدنش را به ابن زیاد خبر میدهد، ابن زیاد میگوید: میخواهم طوری تو را بکشم که مولای تو را تکذیب کنم، میثم پاسخ میدهد: نمیتوانی! مولای من از خود نگفت بلکه از آسمان و ابن زیاد به همان صورت که میثم خبر داده بود او را به قتل رساند، دستور داد زبان از حلقوم او بکشند و دست و پایش را قطع کنند و او را به دار بزنند. شناخت ما نسبت به امام زمان چگونه باید باشد، در حدیث است: « هیچ معجزهای از پیامبری از انبیاء نیست مگر اینکه خداوند آن را به دست مهدی آل محمد علیهالسلام جاری میکند» شخصیت انبیاء و معجزات آنها را مطالعه کنیم، پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله پنج هزار معجزه داشتند که بالاترین معجزه پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله علی بن ابی طالب علیهالسلام هست. در دعای افتتاح میخوانیم: اللهم صلّ و سلم علی امیر المؤمنین آیتک الکبری و النبأ العظیم، اولین کسی که رجعت میکند امیر المومنین علیهالسلام است و مکرر هم رجعت دارند.
از محورهای دیگر که پیرامون حدیث معرفت بحث کردیم اینکه موت جاهلیت به چه معنا هست، موت جاهلیت به این معنا است که فرد بی دین از دنیا میرود و مرحوم مجلسی هم همین معنا را برای آن بیان میکنند و از اهل سنت سیوطی هم بیان میکند که موت جاهلیت موت ضلال است.
و از محورهای بحث ما پیرامون حدیث معرفت این بود که مراد از امام در حدیث چه کسی است، آیا هر کسی که زمامدار مسلمین شد اگر چه به غلبه و نیرنگ باشد همان امامی است که عدم شناخت او مرگ جاهلیت را در پی دارد، امام مورد نظر روایت هست در حالی که این چنین نیست و مراد از امام در روایت امام معصوم منصوب از جانب خداوند است.