97/10/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: غیبت انبیاء/ حضرت الیاس (علیه السلام)
اسرار و علل غیبت امام زمان (عج)شباهت غیبت امام زمان(عج) با غیبت انبیاءعلیهمالسلام
غیبت حضرت الیاس (علیه السلام)ادامه روایت سوم:قلت فالخضر أنى يكون قال في جزائر البحر قلت فهل تلقاه قال نعم قلت أين قال بالموسم قلت فما يكون من حديثكما قال يأخذ من شعري و آخذ من شعره قال و ذاك حين كان بين مروان بن الحكم و بين أهل الشام القتال فقلت فما تقول في مروان بن الحكم قال ما تصنع به رجل جبار عات على الله عز و جل القاتل و المقتول و الشاهد في النار قلت فإني شهدت فلم أطعن برمح و لم أرم بسهم و لم أضرب بسيف و أنا أستغفر الله تعالى من ذلك المقام لن أعود إلى مثله أبدا قال أحسنت هكذا فكن فإني و إياه قاعدان إذ وضع بين يديه رغيفان أشد بياضا من الثلج فأكلت أنا و هو رغيفا و بعض آخر ثم رفع فما رأيت أحدا وضعه و لا أحدا رفعه و له ناقة ترعى في واد الأردن فرفع رأسه إليها فما دعاها حتى جاءت فبركت بين يديه فركبها قلت أريد أن أصحبك قال إنك لا تقدر على صحبتي قال إني خلق ما لي زوجة و لا عيال فقال تزوج و إياك و النساء الأربع إياك و الناشزة و المختلعة و الملاعنة و المبارءة و تزوج ما بدا لك من النساء قال قلت إني أحب لقاءك قال إذا رأيتني فقد رأيتني ثم قال لي إني أريد أن أعتكف في بيت المقدس في شهر رمضان ثم حالت بيني و بينه شجرة فو الله ما أدري كيف ذهب.[1]
«گفتم: پس خضر کجا است؟ گفت: در یکی از جزائر دریا است گفتم: آیا با او ملاقات داری؟ گفت: بله گفتم: کجا؟ گفت: در موسم حج گفتم: آنجا با هم چه میگوئید؟ گفت: شعر میگوئیم. گفت: این ملاقات هنگامی بود که بین مروان بن حکم[2] و بین اهل شام جنگ بود پس گفتم: نظر شما در مورد مروان بن حکم چیست؟ گفت: چه کار داری به مردی که جبار و طغیانگر در برابر خداوند است، قاتل و مقتول و شاهد در آتش هستند گفتم: من شرکت کردم امّا شمشیر نزدم و الآن از این کارم استغفار میکنم که دیگر شرکت نکنم گفت: احسنت همین طور کن.
میگوید: همین طور که نشسته بودیم. ناگهان دو نان برایمان آوردند. خوردیم پس بدون اینکه کسی را ببینیم سفره جمع شد. او مرکبی داشت چون خواست برود بدون اینکه اشاره کند، مرکب پیش او آمد گفتم: میخواهم با تو باشم گفت: نمیتوانی با من همراهی کنی! گفتم: من زن و فرزندی ندارم که منتظر من باشند. گفت: برو زن بگیر، امّا مواظب باش زن به یکی از این اوصاف چهارگانه نگیری: ناشزه و مختلعه و ملاعنه و مبارئه و غیر آن از زنان را بگیر گفتم: من دیدن تو را دوست دارم گفت: هر وقت مرا دیدی، دیدهای سپس گفت: من اراده کردم که در ماه رمضان در بیت المقدس معتکف شوم. ناگهان بین من و او درختی قرار گرفت و فاصله انداخت. به خدا قسم ندیدم که الیاس کجا رفت.»
این روایت مصاحبهای بود که بین شخصی و حضرت الیاس واقع شده است، و راوی آن هم معلوم نیست که چه کسی است و ثعلبی هم آنقدر نزد ما معتبر نیست که هر چیزی که نقل کند، بپذیریم. ما اقاریر آنان را قبول داریم. اما ادعاهای آنان مورد بحث است.