97/07/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: غیبت انبیاء/ حضرت موسی (علیه السلام)
اسرار و علل غیبت امام زمان (عج)شباهت غیبت امام زمان(عج) با غیبت انبیاءعلیهمالسلام
حضرت موسی (علیه السلام)حدیث دوم غیبت حضرت موسی(علیه السلام)حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْمُعَلَّى بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ وَ غَيْرِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ فِي الْقَائِمِ (علیه السلام) سُنَّةٌ مِنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ (علیه السلام) فَقُلْتُ وَ مَا سُنَّتُهُ مِنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ قَالَ خَفَاءُ مَوْلِدِهِ وَ غَيْبَتُهُ عَنْ قَوْمِهِ فَقُلْتُ وَ كَمْ غَابَ مُوسَى عَنْ أَهْلِهِ وَ قَوْمِهِ فَقَالَ ثماني [ثَمَانٍ] وَ عِشْرِينَ سَنَةً.[1]
«عبد الله بن سنان نقل میکند که شنیدم که امام صادق (علیه السلام) میفرماید: در قائم (علیه السلام) سنتی از موسی بن عمران (علیه السلام) است پس گفتم: آن سنت چیست؟ فرمود: مخفی بودند ولادتش و غیبت او از قومش پس گفتم: چقدر موسی از اهل و قومش غائب بود؟ فرمود: 28 سال.»
توضیح روایت:این روایت بیانگر دو نکته میباشد: یکی مخفی بودن ولادت امام زمان (عج) و دیگری غیبت امام زمان (عج) از قوم خود که در این دو، شباهت به حضرت موسی دارد. برای جلوگیری از تولد حضرت موسی (علیه السلام) چه بسیار شکمها که پاره کردند و طفلهائی که از بین بردند، بنی العباس نیز نسبت به ولادت امام زمان (عج) حساس و مراقب بودند.
امام حسن عسگری (علیه السلام) علت دشمنی و کینهی بنی عباس را چنین بیان میکند:
وَ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعْدٍ الْكَاتِبُ قَالَ: قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ (علیه السلام): قَدْ وَضَعَ بَنُو أُمَيَّةَ وَ بَنُو الْعَبَّاسِ سُيُوفَهُمْ عَلَيْنَا لِعِلَّتَيْنِ: إِحْدَاهُمَا أَنَّهُمْ كَانُوا يَعْلَمُونَ أَنَّهُ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْخِلَافَةِ حَقٌّ فَيَخَافُونَ مِنْ ادِّعَائِنَا إِيَّاهَا وَ تَسْتَقِرَّ فِي مَرْكَزِهَا، وَ ثَانِيهِمَا أَنَّهُمْ قَدْ وَقَفُوا مِنَ الْأَخْبَارِ الْمُتَوَاتِرَةِ عَلَى أَنَّ زَوَالَ مُلْكِ الْجَبَابِرَةِ وَ الظَّلَمَةِ عَلَى يَدِ الْقَائِمِ مِنَّا، وَ كَانُوا لَا يَشُكُّونَ أَنَّهُمْ مِنَ الْجَبَابِرَةِ وَ الظَّلَمَةِ، فَسَعَوْا فِي قَتْلِ أَهْلِ بَيْتِ رَسُولِ اللَّهِ صلیالله علیه و آله وَ إِبَارَةِ نَسْلِهِ طَمَعاً مِنْهُمْ فِي الْوُصُولِ إِلَى مَنْعِ تَوَلُّدِ الْقَائِمِ (علیه السلام) أَوْ قَتْلِهِ، فَأَبَى اللَّهُ أَنْ يَكْشِفَ أَمْرَهُ لِوَاحِدٍ مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَافِرُون.[2]
بنى اميه و بنى عباس به دو دليل شمشيرهايشان را برضد ما افراشتند:
نخست اينكه آنها مىدانستند هيچ حقى در خلافت ندارند، و به همين دليل همواره در هراس بودند كه مبادا ما در پى به دست آوردن خلافت و برگرداندن آن به جايگاه اصلىاش برآييم.
و دوم اينكه، آنها براساس روايات متواتر اين موضوع را مىدانستند كه حکومت گردنكشان و ستمپيشگان به دست قائم ما از بين خواهد رفت و ترديدى هم نداشتند كه آنها از جمله گردنكشان و ستمپيشگان هستند. از همينرو براى كشتن خاندان رسول خدا صلیالله علیه و آله و از بين بردن نسل او به تلاش وسيعى دست زدند، بدان اميد كه با اين كارها بتوانند جلوى تولد قائم را بگيرند و يا او را به قتل برسانند. اما خداوند از اينكه امر خود را بر يكى از آنها آشكار سازد پرهيز داشت و مىخواست نور خودش را برخلاف ميل كافران به حد تمام برساند.»
معتمد عباسی هفده سال بعد از شهادت امام حسن عسگری (علیه السلام) سه مأمور از بغداد میفرستد به خانهی امام حسن عسگری (علیه السلام) فرستاد و سفارش کرد که با کسی حرف نزنند و با سرعت بروند و دستور داد که تا وارد خانه امام حسن عسگری (علیه السلام) شوند و هر کسی که آنجا دیدند را بکشند و سرهای آنها را برای من بیاورند و هر گاه برگشتند بدون معطلی و تشریفات بازرسی بر او وارد شوند.[3]
امام هادی و امام عسگری علیهماالسلام را به سامرا بردند تا زیر نظر داشته باشند امّا ولادت امام زمان (عج) همانجا محقق شد و کسی از زمان ولادت ایشان با خبر نشد. حتی حضرت حکیمه خبر نداشت؛ چون هنگامی که امام عسگری (علیه السلام) از او خواستند که بماند که قرار است خداوند مولودی به ما بدهد، تعجب کرد و سؤال کرد که از کدام یک؟ و تولد امام (علیه السلام) را از حضرت نرجس علیهاالسلام باور نمیکرد؛ چون آثار حمل در او نمیدید و به این صورت ولادت امام زمان (عج) و دوران پس از ولادت او مخفی میماند. امام (علیه السلام) تنها گاهی اوقات ایشان را به بعضی از اصحاب خود برای اتمام حجت نشان میدهد و بعد هم میفرماید: دیگر او را نخواهید دید.
بعد از آن هم مردم در زمان غیبت امام زمان (عج) با فقها ارتباط داشتند. مردم در زمان غیبت حضرت موسی (علیه السلام) احساس ناراحتی، خستگی و دلتنگی میکردند لذا گاهی حضرت بر بعضی از آنان ظاهر میشد، شیعیان نیز در طول تاریخ غیبت در مشکلات و حوادثی که برایشان پیش میآمد متوسل به حضرت (علیه السلام) میشدند و امام (علیه السلام) در بعضی موارد خود ظاهر شده و مشکل آنان را مرتفع میکرد .
بررسی سند روایت:حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْمُعَلَّى بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ وَ غَيْرِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ
ظاهرا این روایت از جهت سند اشکالی نداشته باشد و بر فرض هم که دارای اشکال باشد، شواهد بسیار دارد.
سعد بن عبد الله اشعری: در عظمت و شخصیت این بزرگوار کسی حرفی ندارد بله صحبت در این است که آیا ایشان امام زمان (عج) را ملاقات کرده است یا نه؟ بعضی منکر ملاقات او هستند نه منکر وثاقت ایشان.
معلی بن محمد بصری:نظر مرحوم نجاشی:
قال النجاشي: «معلى بن محمد البصري أبو الحسن: مضطرب الحديث و المذهب، و كتبه قريبة، له كتب منها: كتاب الإيمان و درجاته و زيادته و نقصانه، كتاب الدلائل، كتاب الكفر و وجوهه، كتاب شرح المودة في الدين، كتاب التفسير، كتاب الإمامة، كتاب فضائل أمير المؤمنين (علیه السلام)، كتاب قضاياه (علیه السلام)، كتاب المروة، كتاب سيرة القائم (علیه السلام).[4]
«نجاشی گفت: معلی بن محمد بصری احادیث و مذهب او مضطرب است و کتب او سالم است، کتب او عبارتنداز: کتاب ایمان و درجات و زیادت و نقصان آن، کتاب دلائل، کتاب کفر و وجوه آن، کتاب شرح مودت در دین، کتاب تفسیر، کتاب امامت، کتاب فضائل امیر المومنین (علیه السلام)، کتاب مروت و کتاب سیرهی قائم(علیه السلام)»
نظر ابن غضائری:
معلى بن محمد البصري أبو محمد، يعرف حديثه و ينكر، و يروي عن الضعفاء، و يجوز أن يخرج شاهدا. «ابن غضائری گفت: معلی بن محمد بصری احادیث معروف و احادیث غیر معروف نقل میکند و از ضعفا احادیث نقل میکند و جایز است روایات او مؤید و شاهد باشد.»
فرمایش ابن غضائری تضعیف خود معلی بن محمد بصری نیست بله فرمایش مرحوم نجاشی دلالت بر ضعف او دارد.
مرحوم خوئی میفرماید:
الظاهر أن الرجل ثقة يعتمد على رواياته، و أما قول النجاشي من إضطرابه في الحديث و المذهب فلا يكون مانعا عن وثاقته. أما إضطرابه في المذهب فلم يثبت كما ذكره بعضهم، و على تقدير الثبوت فهو لا ينافي الوثاقة، و أما إضطرابه في الحديث فمعناه أنه قد يروي ما يعرف، و قد يروي ما ينكر، و هذا أيضا لا ينافي الوثاقة. و يؤكد ذلك قول النجاشي: و كتبه قريبة. و أما روايته عن الضعفاء على ما ذكره ابن الغضائري، فهي على تقدير ثبوتها لا تضر بالعمل بما يرويه عن الثقات، فالظاهر أن الرجل معتمد عليه، و الله العالم. و كيف كان، فطريق الصدوق- قدس سره- إليه: أبوه، و محمد بن الحسن، و جعفر بن محمد بن مسرور- رضي الله عنهم-، عن الحسين بن محمد بن عامر، عن معلى بن محمد البصري، و الطريق صحيح، إلا أن طريق الشيخ إليه ضعيف بأبي المفضل و ابن بطة.[5]
«ظاهرا ایشان ثقه است و بر روایات او اعتماد میشود، امّا قول نجاشی به اینکه او در مذهب و حدیث مضطرب است، مانع از وثاقت او نمیباشد. امّا اضطراب او در مذهب ثابت نشده و بر فرض ثبوت اضطراب منافاتی با وثاقت او ندارد، امّا اضطراب در حدیث، معنای آن این است که گاهی مطالب معروف نقل میکند و گاهی مطالب غیر معروف نقل میکند و این هم با وثاقت منافات ندارد و قول نجاشی که «کتبه قریبه» این مطلب را تأکید میکند. امّا اینکه ابن غضائری گفته او از ضعفا نقل میکند بر فرض ثبوت چنین مطلبی، در عمل به آنچه از ثقات نقل کرده، ضرر نمیزند پس ظاهر اینکه ایشان مورد اعتماد است.»
طریق مرحوم صدوق به او صحیح است امّا طریق مرحوم شیخ به او ضعیف است.
پس معلی بن محمد بصری مشکلی ندارد و طریق مرحوم صدوق هم به ایشان صحیح است پس روایتی که نقل شد از جهت ایشان مشکلی ندارد.
محمد بن جمهور:مرحوم نجاشی میفرماید: ضعيف في الحديث، فاسد المذهب، و قيل فيه أشياء الله أعلم بها من عظمها.[6] «او ضعیف در حدیث است و مذهب او فاسد است و در مورد او چیزهائی گفتهاند.»
مرحوم خوئی بعد از اینکه اتحاد درست میکند بین محمد بن جمهور که نجاشی گفته و محمد بن حسن بن جمهور که مرحوم شیخ گفته، میفرماید:
الظاهر أن الرجل ثقة، و إن كان فاسد المذهب، لشهادة علي بن إبراهيم بوثاقته، غاية الأمر أنه ضعيف في الحديث، لما في رواياته من تخليط و غلو، و قد ذكر الشيخ، أن ما يرويه من رواياته، فهي خالية من الغلو و التخليط، و عليه فلا مانع من العمل بما رواه الشيخ من رواياته. [7]
«ظاهر اینکه این شخص ثقه است اگر چه مذهب او فاسد باشد به جهت شهادت علی بن ابراهیم به وثاقت او، نهایتا اینکه او ضعیف در حدیث است چون در روایات او تخلیط و غلو است و شیخ ذکر کرده که روایاتی که از او نقل کرده خالی از غلو و تخلیط است بنابراین مانعی از عمل به روایاتی که شیخ از او نقل کرده نمیباشد.»
البته روایتی که مرحوم صدوق در باب غیبت انبیا از او نقل میکند شامل غلو و تخلیط نمیباشد پس ایشان به نظر ما مشکلی ندارد.
عبد الله بن سنان: در جلالت ایشان بحثی نیست.
پس این روایت از جهت سند معتبر میباشد.