96/12/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: سرنوشت یهود در عصر ظهور
روایت بیست و چهارم:قال أمير المؤمنين علیهالسلام: و ستأتى اليهود من الغرب لإنشاء دولتهم بفلسطين. قال الناس: يا ابا الحسن! أنّى تكون العرب؟ أجاب علیهالسلام: أنذاك تكون مفكّكة القوى، مفكّكّة العرى، غير متكاتفة و غير مترادفة. ثمّ سئل علیهالسلام: أيطول هذا البلاء؟ قال: لا، حتّى إذا أطلقت العرب أعنّتها و رجعت إليها عوازم أحلامها، عندئذ يفتح على يدهم فلسطين، و تخرج العرب ظافرة و موحّدة، و ستأتى النّجدة من العراق، كتب على راياتها القوّة، و تشترك العرب و الإسلام كافّة لتخلّص فلسطين، معركة و اىّ معركة فى جلّ البحر تخوض النّاس فى الدّماء و يمشى الجريح على القتيل. ثمّ قال علیهالسلام: و ستفعل العرب ثلاثا، و فى الرّابعة، يعلم اللّه ما فى نفوسهم من الثّبات و الإيمان، فيرفرف على رؤسهم النّصر. ثمّ قال: و أيم اللّه يذبحون ذبح النّعاج حتّى لا يبقى يهودى فى فلسطين»[1]
«امير مؤمنان علیهالسلام فرمود: يهود براى تشكيل دولت خود در فلسطين از غرب- به منطقه عربى خاورميانه- خواهند آمد. عرضه داشتند: يا ابا الحسن پس عربها در آن موقع كجا خواهند بود؟! فرمود: در آن زمان عربها نيروهايشان از هم پاشيده و ارتباط آنها از هم گسيخته، و متّحد و هماهنگ نيستند.
از آن حضرت سئوال شد آيا اين بلا و گرفتارى طولانى خواهد بود؟ فرمود: نه، تا زمانى كه عربها زمام امور خودشان را از نفوذ ديگران رها ساخته و تصميمهاى جدّى آنان دوباره تجديد شود آنگاه سرزمين فلسطين به دست آنها فتح خواهد شد، و عربها پيروز و متّحد خواهند گرديد و نيروهاى كمكى از- طريق- سرزمين عراق به آنان خواهد رسيد كه بر روى پرچمهايشان نوشته شده: «القوّة». و عربها و ساير مسلمانان همگى مشتركا براى نجات فلسطين قيام خواهند كرد و با يهوديان خواهند جنگيد- و چه جنگ بسيار سختى كه در وقت مقابله با يكديگر در بخش عظيمى از دريا روى خواهد داد كه در اثر آن مردمان در خون شناور شده و افراد مجروح بر روى اجساد كشتهها عبور كنند.آنگاه فرمود: و عربها سهبار با يهود مىجنگند، و در مرحله چهارم كه خداوند ثباتقدم و ايمان و صداقت آنها را دانست هماى پيروزى بر سرشان سايه مىافكند. بعد از آن فرمود: به خداى بزرگ سوگند كه يهوديان مانند گوسفند كشته مىشوند تا جائى كه حتّى يكنفر يهودى هم در فلسطين باقى نخواهد ماند».صدور چنین روایتی از امیر المؤمنین علیهالسلام که کلام او دون کلام خالق و فوق کلام مخلوق است بعید است و این کلام از فصاحت برخوردار نیست. بر فرض پذیرش آن ارتباطی به بحث ما ندارد زیرا روایت در مقام بیان سرنوشت یهود در قبل از ظهور است.
منابع روایت:این روایت در کتب قدما و متأخرین و متأخر متأخرین نیست و تنها مرحوم زنجانی (م 1420 هق) در کتاب عقائد الامامیه نقل میکند و ایشان از جزء دوم کتاب «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» تألیف عبد الملهم کاظمی که او از یک مجلهی عرفانی لبنانی نقل کرده که مجله هم از کتاب الجفر تألیف راشد هدرج نقل کرده است.
پس این روایت هم از جهت متن قوی نمیباشد و از جهت سند هم که نسبتداده شده به کتاب جفر امام علی علیهالسلام در حالی که جفر جزء مواریث ائمه علیهمالسلام میباشد و در دسترس کسی جزء امام معصوم نمیباشد. در کتاب شریف کافی بابی است به نام « بَابٌ فِيهِ ذِكْرُ الصَّحِيفَةِ وَ الْجَفْرِ وَ الْجَامِعَةِ وَ مُصْحَفِ فَاطِمَةَ علیهاالسلام» وجود دارد که در آن چند روایت در این زمینه نقل میکند که مرحوم مچلسی روایت اول آن را صحیح السند میداند.
روایاتی که دلالت دارد جفر از مواریث ائمه علیهمالسلام است:
1. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَجَّالِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أَسْأَلُكَ عَنْ مَسْأَلَةٍ هَاهُنَا أَحَدٌ يَسْمَعُ كَلَامِي قَالَ فَرَفَعَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام سِتْراً بَيْنَهُ وَ بَيْنَ بَيْتٍ آخَرَ فَاطَّلَعَ فِيهِ ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ سَلْ عَمَّا بَدَا لَكَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ شِيعَتَكَ يَتَحَدَّثُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلیالله علیه و آله عَلَّمَ عَلِيّاً علیهالسلام بَاباً يُفْتَحُ لَهُ مِنْهُ أَلْفُ بَابٍ قَالَ فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ عَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ صلیالله علیه و آله- عَلِيّاً علیهالسلام أَلْفَ بَابٍ يُفْتَحُ مِنْ كُلِّ بَابٍ أَلْفُ بَابٍ قَالَ قُلْتُ هَذَا وَ اللَّهِ الْعِلْمُ قَالَ فَنَكَتَ سَاعَةً فِي الْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ مَا هُوَ بِذَاكَ قَالَ ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ وَ إِنَّ عِنْدَنَا الْجَامِعَةَ وَ مَا يُدْرِيهِمْ مَا الْجَامِعَةُ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا الْجَامِعَةُ قَالَ صَحِيفَةٌ طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً بِذِرَاعِ رَسُولِ اللَّهِ صلیالله علیه و آله وَ إِمْلَائِهِ مِنْ فَلْقِ فِيهِ وَ خَطِّ عَلِيٍّ بِيَمِينِهِ فِيهَا كُلُّ حَلَالٍ وَ حَرَامٍ وَ كُلُّ شَيْءٍ يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ حَتَّى الْأَرْشُ فِي الْخَدْشِ وَ ضَرَبَ بِيَدِهِ إِلَيَّ فَقَالَ تَأْذَنُ لِي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّمَا أَنَا لَكَ فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ قَالَ فَغَمَزَنِي بِيَدِهِ وَ قَالَ حَتَّى أَرْشُ هَذَا كَأَنَّهُ مُغْضَبٌ قَالَ قُلْتُ هَذَا وَ اللَّهِ الْعِلْمُ قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ لَيْسَ بِذَاكَ ثُمَّ سَكَتَ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّ عِنْدَنَا الْجَفْرَ وَ مَا يُدْرِيهِمْ مَا الْجَفْرُ قَالَ قُلْتُ وَ مَا الْجَفْرُ قَالَ وِعَاءٌ مِنْ أَدَمٍ فِيهِ عِلْمُ النَّبِيِّينَ وَ الْوَصِيِّينَ وَ عِلْمُ الْعُلَمَاءِ الَّذِينَ مَضَوْا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ قَالَ قُلْتُ إِنَّ هَذَا هُوَ الْعِلْمُ قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ لَيْسَ بِذَاكَ ثُمَّ سَكَتَ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّ عِنْدَنَا لَمُصْحَفَ فَاطِمَةَ علیهاالسلام وَ مَا يُدْرِيهِمْ مَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ علیهاالسلام قَالَ قُلْتُ وَ مَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ علیهاالسلام قَالَ مُصْحَفٌ فِيهِ مِثْلُ قُرْآنِكُمْ هَذَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ اللَّهِ مَا فِيهِ مِنْ قُرْآنِكُمْ حَرْفٌ وَاحِدٌ قَالَ قُلْتُ هَذَا وَ اللَّهِ الْعِلْمُ قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ مَا هُوَ بِذَاكَ- ثُمَّ سَكَتَ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ إِنَّ عِنْدَنَا عِلْمَ مَا كَانَ وَ عِلْمَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا وَ اللَّهِ هُوَ الْعِلْمُ قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ لَيْسَ بِذَاكَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأَيُّ شَيْءٍ الْعِلْمُ قَالَ مَا يَحْدُثُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ الْأَمْرُ مِنْ بَعْدِ الْأَمْرِ وَ الشَّيْءُ بَعْدَ الشَّيْءِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.[2]
ابو بصير گفت: بر امام صادق علیهالسلام وارد شدم و به آن حضرت گفتم: فدايت شوم، درباره موضوعى سؤالى دارم، امّا اينجا كسى است كه سخن مرا مىشنود. پس امام صادق علیهالسلام پردهاى ميان خود و اتاق مجاور بياويخت و در آن اتاق نظر فرمود سپس به من گفت: اى ابو محمّد، اينك هرچه مىخواهى بپرس. گفتم: فدايت شوم، شيعيان شما نقل مىكنند كه رسول خدا صلیالله علیه و آله بابى (از علم) به على علیهالسلام آموخت كه از آن باب يك هزار باب ديگر گشوده مىشود.
امام علیهالسلام فرمود: اى ابو محمّد، رسول خدا صلیالله علیه و آله يكهزار باب (از علم) به على علیهالسلام آموخت كه از هريك، هزار باب ديگر گشوده مىگردد. گفتم: به خدا سوگند كه اين است علم (حقيقى.) سپس امام علیهالسلام افزود: اى ابو محمّد، ما كتاب جامعه را داريم و مردم ندانند كه جامعه چيست.
پرسيدم: فدايت شوم، آن چه كتابى است؟ امام علیهالسلام فرمود: صحيفهاى (طومارى) است كه طول آن هفتاد ذراع به ذراع رسول خدا صلیالله علیه و آله است و پيامبر به زبان خود آن را املاء فرموده و على علیهالسلام آن را به خط خود نگاشته و هر حلال و حرامى و هرآنچه (از احكام) كه مردم بدان نياز دارند در آن مكتوب است حتّى ارش خراش. سپس با دست خويش به من اشاره فرمود و گفت: اى ابو محمّد، گوش فرا دار.
گفتم: فدايت شوم، من در اختيار تو هستم، هرچه اراده كنى بفرماى. و درحالىكه خشمگين مىنمود دست مرا گرفت گفت: حتّى ارش اين. گفتم: به خدا سوگند كه علم (حقيقى) همين است. امام علیهالسلام فرمود: آرى، اين علمى است امّا نه آن (كه تو پندارى). سپس چندى ساكت ماند، آنگاه فرمود: و جفر نيز نزد ماست و مردم چه دانند كه جفر چيست!
پرسيدم: آن چيست؟ فرمود: انبانى از چرم كه علم انبيا و اوصيا و علم علماى درگذشته بنى اسرائيل در آن است. گفتم: همانا علم (حقيقى) همين است. فرمود: آرى، اين علمى است امّا نه آن (كه تو پندارى). سپس چندى ساكت ماند، آنگاه فرمود: و مصحف فاطمه علیهاالسلام نيز نزد ماست، و مردم چه دانند كه مصحف فاطمه علیهاالسلام چيست؟ گفتم: آن چيست؟ فرمود: مصحفى است كه حجم آن سه برابر قرآن است، امّا از آنچه در قرآن آمده چيزى در مصحف نيست.
گفتم: به خدا سوگند كه علم (حقيقى) همين است. امام فرمود: آرى، اين علمى است امّا نه آن (كه تو پندارى.) و باز چندى ساكت ماند، سپس فرمود: علم آنچه گذشته و آنچه تا روز رستاخيز روى خواهد داد نزد ماست. گفتم: فدايت شوم، به خدا سوگند كه اين است علم (حقيقى.) فرمود: آرى، اين علمى است امّا نه آن (كه تو پندارى.)گفتم: فدايت شوم، پس آن علم چيست؟ فرمود: علم به هرآنچه در شب و روز روى مىدهد و آگاهى از رويدادهايى كه پياپى هم مىآيند و پديدههايى كه هريك پس از ديگرى پديدار مىگردند تا روز رستاخيز.» پس کتاب جفر امام علی علیهالسلام جزء مواریث ائمه علیهمالسلام است و ادعای نقل این روایت از کتاب جفر خود دلیل بر بطلان ادعای او است.