96/11/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: سرنوشت یهود در عصر ظهور
عدم پذیرش جزیه از یهود:
روایت سوم:حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِيُّ وَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الدَّقَّاقُ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُكَتِّبُ وَ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ بُهْلُولٍ قَالَ حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ حُكَيْمٍ عَنْ ثَوْرِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مَكْحُولٍ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیهالسلام لَقَدْ عَلِمَ الْمُسْتَحْفَظُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِيِّ مُحَمَّدٍ صلیالله علیه و آله أَنَّهُ لَيْسَ فِيهِمْ رَجُلٌ لَهُ مَنْقَبَةٌ إِلَّا وَ قَدْ شَرِكْتُهُ فِيهَا وَ فَضَلْتُهُ وَ لِي سَبْعُونَ مَنْقَبَةً لَمْ يَشْرَكْنِي فِيهَا أَحَدٌ مِنْهُمْ قُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَأَخْبِرْنِي بِهِنَّ فَقَالَ علیهالسلام الثَّالِثَةُ وَ الْخَمْسُونَ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَنْ يَذْهَبَ بِالدُّنْيَا حَتَّى يَقُومَ مِنَّا الْقَائِمُ يَقْتُلُ مُبْغِضِينَا وَ لَا يَقْبَلُ الْجِزْيَةَ وَ يَكْسِرُ الصَّلِيبَ وَ الْأَصْنَامَ وَ يَضَعُ الْحَرْبُ أَوْزارَها وَ يَدْعُو إِلَى أَخْذِ الْمَالِ فَيَقْسِمُهُ بِالسَّوِيَّةِ وَ يَعْدِلُ فِي الرَّعِيَّةِ [1]
مكحول گويد على علیهالسلام فرمود حافظين از اصحاب پيغمبر صلیالله علیه و آله ميدانند كه در ميان آنها كسى نيست كه فضيلتى داشته باشد جز آنكه من با او شريكم و بر او برترى دارم ولى من هفتاد منقبت دارم كه هيچ كدام از آنان را در او شركتى نيست عرض كردم يا امير المؤمنين مرا از آنها آگاه كن فرمود:
- براستى خداى تبارك و تعالى دنيا را از ميان نبرد تا قائم خاندان ما ظهور كند دشمنان ما را بكشد جزيه نپذيرد صليبها و بتها را بشكند و جنگهای جهان را به پايان رساند و اموال را ضبط كند و برابر تقسيم نمايد و در ميان رعايا به عدالت رفتار كند.
طبق این روایت امام زمان از اهل کتاب جزیه نمیپذیرد در حالی که روایت قبل دلالت بر پذیرفتن جزیه داشت.
منابع روایت:1. الخصال، ج 2 ص 572 إلى 579 ب 70 ح 12. بحار الانوار، ج31، ص4323. إثبات الهداة، ج 3 ص 496 ب 32 ف 8 ح 260- از الخصال.4. موسوعة أحاديث أمير المؤمنين علیهالسلام، ج 1 ص 154 ح 4- همان نص خصال
5. معجم الأحاديث الإمام المهدي علیهالسلام، ج7، ص567
بررسی سند روایت:این روایت نیاز به بررسی سند ندارد زیرا روایات زیادی وجود دارد که مضمون این روایت را تأیید میکند و از طرفی عامی بودن سند آن اقرار به فضائل است.
مکحول:چند نفر به این نام هستند امّا آنکه اینجا مورد بحث است مکحول بن ابراهیم است، گفته شده او از صحابه است و از موالی رسول الله صلیالله علیه و آله است. البته افراد متصدی به نام مکحول در سیر اعلام النبلاء وجود دارند. کسانی هستند که از صحابه روایت کردند امّا مرحوم نمازی بدون اینکه دلیلی ارائه دهند فرمودند: او از صحابه است.
مرحوم نمازی میفرماید:
عدّ من الصحابة و من موالي رسول اللّه صلیالله علیه و آله. و في الخصال باب السبعين عنه قال: قال أمير المؤمنين عليّ بن أبي طالب علیهالسلام: لقد علم المستحفظون من أصحاب النبي محمّد صلّى اللّه عليه و آله أنّه ليس فيهم رجل له منقبة إلّا و قد شركته فيها و فضّلته. ولي سبعون منقبة لم يشركني فيها أحد منهم. قلت: يا أمير المؤمنين فأخبرني بهنّ. فقال- الخ، و ذكر السبعين بتمامه. و روايته تفسير الأذن في قوله تعالى: «وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ» بأذن أمير المؤمنين عليه السّلام.
و قيل له: إنّ النبي صلّى اللّه عليه و آله قال: يكون بعدي اثنا عشر خليفة؟ قال: نعم. ملاقاته لمولانا السجّاد عليه السّلام في الشام و قوله له: كيف أمسيت؟ و الظاهر اتّحاده مع مكحول بن إبراهيم الراوي عن يحيى بن عبد اللّه بن الحسن المذكور في مدينة المعاجز ص 130. و لمكحول بن إبراهيم رواية كريمة تقدّمت الإشارة إليها في أحمد بن زيد. و لكن عدّه ابن أبي الحديد من المبغضين لعليّ علیهالسلام.[2]
او از اصحاب و موالی رسول الله صلیالله علیه و آله شمرده شده است و راوی روایت هفتاد منقبت امیر المومنین علیهالسلام او میباشد و راوی روایت تفسیر أذن در «وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ» به امیر المومنین علیهالسلام او است و همچنین راوی روایت پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله که فرمودند: بعد از من 12 خلیفه میباشد، او میباشد و روایات دیگری هم در این زمینه دارد. او ملاقاتی با امام سجاد علیهالسلام در شام داشته و جویای حال امام میشود.
و برای مکحول روایت کریمهای است که در ترجمه احمد بن زیاد به آن اشاره کردیم. و لکن ابن ابی الحدید او را از مبغضین علی علیهالسلام شمرده است. شاید تشابه اسمی باشد. البته این روایت اگر از جهت سند هم دارای اشکال باشد، از جهت متن قوی است بلکه راوی آن عامی باشد جزء اقاریر به حساب میآید. مضمون روایت هم این شد که در دوران ظهور سیاست امام علیهالسلام در برابر یهود سیاست ابقاء بر دین و دریافت جزیه نیست.
روایات متعددی از خاصه و عامه نقل شده که در بردارندهی این عبارت است: «مهاجره بیت المقدس» یعنی مهاجرت امام علیهالسلام به بیت المقدس است؛ اگر مراد سکنای حضرت باشد این خلاف روایات ما میباشد چون طبق روایات ما محل سکونت حضرت کوفه است. نکته دیگر در تعبیر مهاجره اینکه مهاجرت حضرت به بیت المقدس دلالت بر این مطلب دارد که قبل از رفتن امام علیهالسلام به بیت المقدس آنجا از وجود یهود پاک شده است لذا تعبیر به لشگر کشی نشده است. در روایت دیگری چنین تعبیر شده است: یصیر المهدی علیهالسلام حتی ینزل بیت المقدس
روایت چهارم:وَ رَوَى السَّيِّدُ هِبَةُ اللَّهِ بْنُ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ الْمُوسَوِيُّ فِي كِتَابِ الْمَجْمُوعِ الرَّائِقِ مِنْ أَزْهَارِ الْحَدَائِقِ قَالَ: مِمَّا ظَفِرْتُ بِهِ مِنْ خُطَبِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیهالسلام مِمَّا نَقَلْتُهُ مِنَ الْخِزَانَةِ الرَّضَوِيَّةِ الطَّاوُسِيَّةِ، مِنْ كِتَابٍ يَتَضَمَّنُ خُطَباً لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ مِنْهَا الْخُطْبَةُ اللُّؤْلُؤِيَّةُ. حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ يَعْقُوبَ الْجَرِيمِيِّ عَنْ أَبِي حُبَيْشٍ الْهَرَوِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّزَّاقِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیهالسلام وَ ذَكَرَ خُطْبَةً طَوِيلَةً جِدّاً فِيهَا عَلَامَاتُ آخِرِ الزَّمَانِ، وَ إِخْبَارٌ بِمَغِيبَاتٍ كَثِيرَةٍ مِنْهَا دَوْلَةُ بَنِي أُمَيَّةَ وَ بَنِي الْعَبَّاسِ وَ أَحْوَالُ الدَّجَّالِ وَ السُّفْيَانِيِّ إِلَى أَنْ قَالَ: الْمَهْدِيُّ مِنْ ذُرِّيَّتِي يَظْهَرُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ، وَ عَلَيْهِ قَمِيصِ إِبْرَاهِيمَ وَ حُلَّةُ إِسْمَاعِيلَ، وَ فِي رِجْلِهِ نَعْلُ شِيثٍ، وَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِ قَوْلُ النَّبِيِّ صلیالله علیه و آله: عِيسَى بْنُ مَرْيَمَ يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ، وَ يَكُونُ مَعَ الْمَهْدِيِّ مِنْ ذُرِّيَّتِي فَإِذَا ظَهَرَ فَاعْرِفُوهُ فَإِنَّهُ مَرْبُوعُ الْقَامَةِ، حَلِكُ سَوَادِ الشَّعَرِ يَنْظُرُ مِنْ عَيْنِ مَلَكِ الْمَوْتِ، يَقِفُ عَلَى بَابِ الْحَرَمِ فَيَصِيحُ بِأَصْحَابِهِ صَيْحَةً، فَيَجْمَعَ اللَّهُ تَعَالَى عَسْكَرَهُ فِي لَيْلَةٍ وَاحِدَةٍ وَ هُمْ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا مِنْ أَقَاصِي الْأَرْضِ، ثُمَّ ذَكَرَ تَفْصِيلَهُمْ وَ أَمَاكِنَهُمْ وَ بِلَادَهُمْ إِلَى أَنْ قَالَ: فَيَتَقَدَّمُ الْمَهْدِيُّ مِنْ ذُرِّيَّتِي فَيُصَلِّي إِلَى قِبْلَةِ جَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ صلیالله علیه و آله وَ يَسِيرُونَ جَمِيعاً إِلَى أَنْ يَأْتُوا بَيْتَ الْمَقْدِسِ، ثُمَّ ذَكَرَ الْحَرْبَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الدَّجَّالِ، وَ ذَكَرَ أَنَّهُمْ يَقْتُلُونَ عَسْكَرَ الدَّجَّالِ مِنْ أَوَّلِهِ إِلَى آخِرِهِ وَ تَبْقَى الدُّنْيَا عَامِرَةً وَ يَقُومُ بِالْقِسْطِ وَ الْعَدْلِ إِلَى أَنْ قَالَ: ثُمَّ يَمُوتُ عِيسَى وَ يَبْقَى الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِيُّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ علیهمالسلام فَيَسِيرُ فِي الدُّنْيَا وَ سَيْفُهُ عَلَى عَاتِقِهِ وَ يَقْتُلُ الْيَهُودَ وَ النَّصَارَى وَ أَهْلَ الْبِدَع.[3]
از جابر بن عبد الله انصاری از امیر المومنین علیهالسلام و ذکر کرد خطبهای طولانی که در آن علامات آخر الزمان و خبر دادن به اموری غیبی از دولت بنی امیه و بنی عباس و احوال دجال و سفیانی است تا اینجا که فرمودند: مهدی علیهالسلام از ذریهی من بین رکن و مقام ظاهر شود، و بر تن او پیراهن ابراهیم علیهالسلام و حلهی اسماعیل علیهالسلام است و کفش شیث علیهالسلام را به پا دارد، و دلیل بر آن قول پیامبر صلیالله علیه و آله : عیسی از آسمان نازل میشود و او همراه مهدی علیهالسلام از ذریه من است پس هنگامی که ظاهر شد او را بشناسید بدرستی که او متوسط القامه و از چشم ملک الموت نظر میکند (یعنی طبق واقع حکم و عمل میکند؛ یا اینکه بر دشمنان عذاب و مرگ است)، بر در حرم میایستد و اصحابش را صدا میزند: پس خداوند لشگریان او را در شب واحد جمع میکند و آنها سیصد و سیزده نفر از نقاط مختلف زمین هستند، سپس تفصیل آنها و مکان آنها و شهرهای آنها را ذکر کرد تا اینکه فرمودند: مهدی علیهالسلام که از ذریه من است جلو ایستد پس نماز گزارد به سمت قبله جدش رسول الله صلیالله علیه و آله و همگی میروند تا به بیت المقدس میرسند، سپس جنگ بین او و بین دجال را ذکر کرد و اینکه آنها همه لشگر دجال را به قتل میرسانند و دنیا آباد باقی میماند و امام قیام به قسط و عدل میکند تا اینکه فرمودند: سپس حضرت عیسی علیهالسلام از دنیا میرود و حضرت منتظر مهدی از آل محمد علیهمالسلام باقی میماند. پس در دنیا سیر میکند در حالی که شمشیر بر گردن دارد و یهود و نصارا و اهل بدعت را میکشد.