درس مهدویت استاد طبسی

96/08/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تجدید حکومت عباسیان قبل از ظهور

ادامهی روایت چهارم قرقیسیا در منابع شیعه:

وَ مَارِقَةٌ تَمْرُقُ مِنْ نَاحِيَةِ التُّرْكِ وَ يَعْقُبُهَا هَرْجُ الرُّومِ وَ سَيُقْبِلُ إِخْوَانُ التُّرْكِ حَتَّى يَنْزِلُوا الْجَزِيرَةَ وَ سَيُقْبِلُ مَارِقَةُ الرُّومِ حَتَّى يَنْزِلُوا الرَّمْلَةَ فَتِلْكَ السَّنَةُ يَا جَابِرُ فِيهَا اخْتِلَافٌ كَثِيرٌ فِي كُلِّ أَرْضٍ مِنْ نَاحِيَةِ الْمَغْرِبِ فَأَوَّلُ أَرْضٍ تَخْرَبُ أَرْضُ الشَّامِ‌ ثُمَّ يَخْتَلِفُونَ عِنْدَ ذَلِكَ عَلَى ثَلَاثِ رَايَاتٍ رَايَةِ الْأَصْهَبِ وَ رَايَةِ الْأَبْقَعِ وَ رَايَةِ السُّفْيَانِيِّ فَيَلْتَقِي السُّفْيَانِيُّ بِالْأَبْقَعِ فَيَقْتَتِلُونَ فَيَقْتُلُهُ السُّفْيَانِيُّ وَ مَنْ تَبِعَهُ ثُمَّ يَقْتُلُ الْأَصْهَبَ ثُمَّ لَا يَكُونُ لَهُ هِمَّةٌ إِلَّا الْإِقْبَالَ نَحْوَ الْعِرَاقِ يَمُرُّ جَيْشُهُ بِقِرْقِيسِيَاءَ فَيَقْتَتِلُونَ بِهَا فَيُقْتَلُ بِهَا مِنَ الْجَبَّارِينَ مِائَةُ أَلْفٍ وَ يَبْعَثُ السُّفْيَانِيُّ جَيْشاً إِلَى الْكُوفَةِ وَ عِدَّتُهُمْ سَبْعُونَ أَلْفاً فَيُصِيبُونَ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ قَتْلًا وَ صُلْباً وَ سَبْياً فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ أَقْبَلَتْ رَايَاتٌ مِنْ قِبَلِ خُرَاسَانَ‌ وَ تَطْوِي الْمَنَازِلَ طَيّاً حَثِيثاً وَ مَعَهُمْ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ.

ثُمَّ يَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ مَوَالِي أَهْلِ الْكُوفَةِ فِي ضُعَفَاءَ فَيَقْتُلُهُ‌ أَمِيرُ جَيْشِ السُّفْيَانِيِّ بَيْنَ الْحِيرَةِ وَ الْكُوفَةِ وَ يَبْعَثُ السُّفْيَانِيُّ بَعْثاً إِلَى الْمَدِينَةِ فَيَنْفَرُ الْمَهْدِيُّ مِنْهَا إِلَى مَكَّةَ فَيَبْلُغُ أَمِيرَ جَيْشِ السُّفْيَانِيِّ أَنَّ الْمَهْدِيَّ قَدْ خَرَجَ إِلَى مَكَّةَ فَيَبْعَثُ جَيْشاً عَلَى أَثَرِهِ فَلَا يُدْرِكُهُ حَتَّى يَدْخُلَ مَكَّةَ خائِفاً يَتَرَقَّبُ‌ عَلَى سُنَّةِ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ع قَالَ فَيَنْزِلُ أَمِيرُ جَيْشِ السُّفْيَانِيِّ الْبَيْدَاءَ فَيُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ يَا بَيْدَاءُ أَبِيدِي الْقَوْمَ‌ فَيَخْسِفُ بِهِمْ فَلَا يُفْلِتُ مِنْهُمْ إِلَّا ثَلَاثَةُ نَفَرٍ يُحَوِّلُ اللَّهُ وُجُوهَهُمْ إِلَى‌ أَقْفِيَتِهِمْ وَ هُمْ مِنْ كَلْبٍ وَ فِيهِمْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ- يا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى‌ أَدْبارِها الْآيَةَ... [1] »[2]

از دين‌برگشتگانى از جانب تركها سر به شورش بردارند و آشوب فتنهای هم از ناحيه روم به دنبال آن آيد، برادران ترك مى‌آيند تا به جزيره (موصل) مى‌رسند و از دين‌برگشتگان هم به سوى روم حركت مى‌كنند تا اين‌كه به رمله (فلسطین) مى‌رسند. پس در آن سال اى جابر در هر سرزمينى از ناحيه مغرب اختلاف فراوانى پديد آيد، پس نخستين سرزمينى كه ويران مى‌شود سرزمين شام باشد، سپس در آن هنگام اختلاف آنان بر سه پرچم باشد: پرچم أصهب ( زرد رنگ) و پرچم أبقع (کسی که در صورت او پیسی است) و پرچم سفيانى، پس سفيانى با ابقع برخورد كند و به جنگ پردازند، و سفيانى او و هر كس را كه‌ از او پيروى مى‌كند خواهد كشت، سپس أصهب را مى‌كشد، و بعد ديگر همّتى به كار نخواهد بست مگر روى آوردن به سوى عراق، و سپاهيانش به قرقيسيا گذر كنند و در آنجا به جنگ پردازند و صد هزار تن از ستمكاران در آنجا كشته شوند، و سفيانى سپاهى به كوفه گسيل دارد كه هفتاد هزار نفر شمار ايشان باشد پس ايشان مردم كوفه را بكشند و به دار آويزند و اسير كنند، در كشاكشى اين چنين كه بر ايشان واقع شده، ناگاه پرچمهائى از جانب خراسان پديدار شود و پرچمداران منزلها را با سرعت بسيار بپيمايند و با آنان چند تن از اصحاب قائم علیه‌السلام همراه باشند.

سپس مردى از موالى (غير بومى) اهل كوفه با جمعى ناتوان خروج كند، فرمانده سپاه سفيان ميان حيره و كوفه او را به قتل رساند و سفيانى گروهى را به مدينه روانه كند و مهدى علیه‌السلام از آنجا به مكّه رهسپار شود و خبر به فرمانده سپاه سفيانى رسد كه مهدى علیه‌السلام به جانب مكّه بيرون شده است، پس او لشكرى از پى او روانه كند ولى او را نيابد تا اينكه مهدى علیه‌السلام با حالت ترس و نگرانى بدان سنّت كه موسى بن عمران داشت داخل مكّه شود.

فرمانده سپاه سفيانى در بیداء فرود مى‌آيد، پس آواز دهنده‌اى از آسمان ندا مى‌كند كه «اى بیداء، آن قوم را نابود ساز» پس دشت نيز ايشان را به درون خود مى‌برد و هيچ يك از آنان نجات نمى‌يابد مگر سه نفر كه خداوند رويشان را به پشت‌ آنان بر مى‌گرداند و ايشان از قبيله كلب هستند، و اين آيه در مورد آنان نازل شده: «اى كسانى كه كتاب به شما داده شده به آنچه ما فرو فرستاديم (قرآن) كه آنچه را نزد شماست (تورات و انجيل) تصديق مى‌كند ايمان آوريد پيش از آنكه چهره‌هائى را محو سازيم و آنها را به پشتهايشان برگردانيم- تا آخر آيه».

این روایت علاوه بر اینکه اشاره به حادثهی قرقیسیا دارد، دلالتی هم بر علامیت بازگشت عباسیون به حکومت برای ظهور دارد، زیرا امام جزء علائم اختلاف بنی العباس را بیان میکنند و حال آنکه بار اول که حکومت آنها از بین رفت به جهت اختلاف داخلی نبود بلکه به سبب سوء مدیریت و ضعف حاکمیتی آنها بود البته علامت بودن چیزی ملازم با مقارن بودن آن شیء با ظهور ندارد یعنی میتواند چیزی از علائم ظهور باشد امّا مقارن ظهور نباشد. البته اگر مراد از اختلاف بین بنی العباس در روایت، اختلاف مأمون و امین باشد، در این صورت دیگر هیچ دلالتی بر علامیت بازگشت عباسیون به حکومت ندارد.

طبق نقل این روایت حادثهی قرقیسیا واقع خواهد شد امّا بر خلاف روایات قبل یک طرف حادثه سفیانی است.

منابع روایت چهارم:1 الإختصاص، مرحوم شیخ مفید، ص255 و الارشاد، ص3592. الغیبة، شیخ طوسی،

3. معجم احادیث الامام المهدی علیه‌السلام، ج7، ص38

امّا از عامه تنها دو نفر این روایت را نقل کردند:1. عقد الدرر، همان نص ارشاد2. ینابیع المودةاین روایت خیلی مورد توجه قرار نگرفته است. این روایت به هفت طریق نقل شده که بعضی از آن طرق بدون اشکال است.بررسی سند روایت چهارم :

این روایت از جهت سند دارای اشکالاتی می‌باشد البته به چند طریق نقل شده که بعضی از آن طرق مشکل سندی ندارد لذا روایت مورد قبول است و این یکی از روایاتی است که به حادثه‌ی قرقیسیا اشاره می‌کند.

 


[1] نساء/سوره4، آیه47.
[2] الغيبة للنعماني، محمد بن إبراهيم النعماني، ج1، ص280.