درس مهدویت استاد طبسی

96/08/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تجدید حکومت عباسیان قبل از ظهور

ادامهی بررسی سند روایت سوم قرقیسیا در منابع خاصه:

ادامه بررسی شخصیت محمد بن سناننظر مرحوم شوشتری:و أمّا تحقيق‌ حاله‌: فالظاهر أنّه لمّا كان مائلا إلى تعلّم المشكلات كما يدلّ عليه قوله: «و من أراد المعضلات فإليّ» و قول صفوان فيه: «لقد همّ أن يطير غير مرّة فقصصناه حتّى ثبت معنا» تعلّق به الغلاة فرووا عنه أخبارا منكرة كما عرفت من نقل الكشّي عن كتاب دورهم في خبر أنّ الجواد قال له: «أهدي بك من أشاء، و اضلّ بك من أشاء» و أنّ ابن سنان أجابه: «تفعل بعبدك يا سيدي ما تشاء إنّك على كلّ شي‌ء قدير» و نسبوا إليه أيضا تأليف كتب منكرة- كما عرفت من المفيد في جوابه عن سؤال أخبار الأشباح- فصار سببا لاتّهامه عند كثير منهم، لا أنّه تحقّق غمز فيه.

مع أنّا لم نقف على من ضعّفه قولا واحدا سوى ابن الغضائري في ما وصل إلينا، و لعلّه أيضا في كتابه الآخر- الذي لم يصل- رجع. و إلّا فحمدويه لم ينكر صحّة أحاديثه، و إنّما أنكر روايته لها؛ و كذلك أيّوب‌ ابن نوح أنكر روايته لها، لأنّ ابن سنان قال: إنّ ما حدّثهم لم يكن سماعا بل وجدانا. و أمّا الفضل فروى عنه نفسه و أجاز لآخرين رواية أحاديثه بعده. و أمّا الكشّي ففي عنوانه الثاني و الرابع اقتصر على أخبار مدحه. و أمّا النجاشي فقال في آخر كلامه: يدلّ خبر صفوان على زوال اضطرابه. و أمّا المفيد و إن ضعّفه في عدديّته و أجوبته، إلّا أنّه وثّقه في إرشاده. و أمّا الشيخ و إن ضعّفه في التهذيبين و فهرسته و رجاله، إلّا أنّه عدّه في غيبته من ممدوحي أصحابهم عليهم السّلام و روى أخبار مدحه. و إن أبيت عن حسنه في نفسه فأخباره معتبرة، حيث إن الشيخ في الفهرست روى أخباره إلّا ما كان فيها غلوّ أو تخليط؛ و كذا روى عنه جمع من العدول و الثقات من أهل العلم، كيونس بن عبد الرحمن، و الحسين بن سعيد الأهوازي و أخيه، و الفضل بن شاذان و أبيه، و أيّوب بن نوح، و محمّد بن الحسين بن أبي الخطّاب و غيرهم- كما مرّ عن الكشّي- فلا بدّ أنّهم رووا عنه السليم دون السقيم، فإنّهم كانوا نقّاد الآثار.[1]

امّا تحقیق حال ایشان: پس چنانچه ظاهر است، چون ایشان دنبال تعلیم علوم غریبه بودند همچنان که قول او بر این مطلب دلالت می‌کند: « هر کسی که معضلات را اراده کرده، نزد من بیاید» و قول صفوان در مورد او دلالت بر این مطلب می‌کند: « او بارها اهتمام بر پرواز کردن (غلو) داشت پس بال او را بریدیم تا اینکه با ما هماهنگ شد»، به همین جهت غلات از او سوء استفاده کرده پس از او روایات جعلی را نقل کردند، چنان که دانستی این مطلب را از نقل کشی از کتاب دور غلات در خبری که امام جواد علیه‌السلام به او فرمودند: « هدایت می‌کنم به واسطه‌ی تو هر آنکه بخواهم، و گمراه شود بواسطه‌ی تو هر آنکه بخواهم» و اینکه ابن سنان در جواب حضرت گفت: « ای سید من با عبدت هر آنچه خواهی انجام ده که تو بر هر کاری توانائی» و همچنین تألیف کتب جعلی را به او نسبت دادند- مرحوم مفید این مطلب را در جواب از سؤال از أخبار کتاب أشباح بیان کردند- پس این سبب اتهام ایشان نزد کثیری شد، نه اینکه کسی او را غمز «تضعیف» کرده باشد.

و ما کسی که او را تضعیف کرده باشد، نیافتیم مگر ابن غضائری بنابر آنچه به ما رسیده، و شاید او هم در کتاب دیگرش که به ما نرسیده از نظرش برگشته باشد.[2]

مگرنه حمدویه منکر صحت احادیث او نشده است بلکه روایت کردن از او را انکار کرده (بالوجادة به روایات او دست یافته) و همچنین ایوب بن نوح روایت کردن از او انکار کرده، زیرا ابن سنان گوید: آنچه آنان حدیث کردند نشنیدهاند بلکه یافتهاند. وامّا فضل از او روایت کرده و به دیگران هم اجازه داده احادیث او را روایت کنند. وامّا کشی هم در عنوان دوم و چهارم او اخبار مدح او را آورده است. و امّا نجاشی در پایان کلامش گفته است: روایت صفوان دلالت بر از بین رفتن اضطراب او دارد. و امّا مفید اگرچه در عددیة او را تضعیف کرده امّا در ارشاد او را توثیق کرده است. و امّا شیخ اگرچه در تهذیب، فهرست و رجالش او را تضعیف کرده امّا در کتاب الغیبة او را از ممدوحین اصحاب ائمه علیهم‌السلام قرار داده و روایات در مدح او را روایت کرده است.

و اگر حسن بودن او هم پذیرفته نشود، پس روایات او معتبر است، چون شیخ در فهرست روایات او به جزء آنچه مشتمل بر غلو و تخلیط بوده، را روایت کرده است؛ و همچنین جمعی از عدول و ثقات اهل علم مانند یونس بن عبد الرحمن، حسین بن سعید اهوازی و برادرش، فضل بن شاذان و پدر او، ایوب بن نوح، و محمد بن حسین بن ابو الخطاب و غیر آنان از او روایت نقل کردند پس به ناچار باید آنان از شخص سلیمی روایت کرده باشند، بدرستی که آنان کسانی بودند که نقد کنندهی آثار بودند.

پس این روایت از جهت سندی مشکلی ندارد.

روایت چهارم قرقیسیا در منابع شیعه:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ هَؤُلَاءِ الرِّجَالِ الْأَرْبَعَةِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ وَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ أَبُو جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ وَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عِمْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ وَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ غَيْرُهُ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ وَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْمَوْصِلِيُّ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَاشِرٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ علیه‌السلام‌ يَا جَابِرُ الْزَمِ‌ الْأَرْضَ‌ وَ لَا تُحَرِّكْ‌ يَداً وَ لَا رِجْلًا حَتَّى تَرَى عَلَامَاتٍ أَذْكُرُهَا لَكَ إِنْ أَدْرَكْتَهَا أَوَّلُهَا اخْتِلَافُ بَنِي الْعَبَّاسِ وَ مَا أَرَاكَ تُدْرِكُ ذَلِكَ وَ لَكِنْ حَدِّثْ بِهِ مَنْ بَعْدِي عَنِّي وَ مُنَادٍ يُنَادِي مِنَ السَّمَاءِ وَ يَجِيئُكُمُ الصَّوْتُ مِنْ نَاحِيَةِ دِمَشْقَ بِالْفَتْحِ وَ تُخْسَف‌ قَرْيَةٌ مِنْ قُرَى الشَّامِ تُسَمَّى الْجَابِيَةَ وَ تَسْقُطُ طَائِفَةٌ مِنْ مَسْجِدِ دِمَشْقَ الْأَيْمَنِ...

جابر بن يزيد جعفىّ گويد: امام باقر علیه‌السلام فرمود: «اى جابر، از زمين (محل استقرارت) تكان نخور و هيچ دست و پا مزن (تحرکی نداشته باش) تا اين‌كه اين نشانه‌هايى را كه مى‌گويم مشاهده كنى [البته‌] اگر آنها را درك كنى:

اولين آنها اختلاف بنى عباس است كه نمى‌بينم كه تو آن را درك كنى ولى پس از من از قول من اين مطلب را نقل كن [و به ديگران بگو]، و منادى كه از آسمان ندا دهد، و صدايى كه از پيروزى حكايت مى‌كند از سمت دمشق به شما برسد، قريه‌اى (روستائی) در شام كه به جابيه مشهور است در زمين فرو برود، بخش سمت راست مسجد دمشق فرو بريزد،

 


[1] قاموس الرجال، التستري، الشيخ محمّد تقي، ج9، ص314.
[2] (این بیان مرحوم شوشتری بر این مبنا می‌باشد که کتاب ضعفای ابن غضائری را قبول دارند حال آنکه ما اصلا کتاب ابن غضائری را قبول نداریم و این کتاب از او نمی‌باشد.).