درس مهدویت استاد طبسی

96/08/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تجدید حکومت عباسیان قبل از ظهور

ادامه بررسی دلالت روایت سیزدهم (قرقیسیا در روایات شیعه):روایت دوم قرقیسیا:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ هَوْذَةَ الْبَاهِلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ النَّهَاوَنْدِيُّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ الْبَاقِرُ علیه‌السلام إِنَّ لِوُلْدِ الْعَبَّاسِ‌ وَ الْمَرْوَانِيِ‌ لَوَقْعَةً بِقِرْقِيسَاء يَشِيبُ فِيهَا الْغُلَامُ الْحَزَوَّرُ وَ يَرْفَعُ اللَّهُ عَنْهُمُ النَّصْرَ وَ يُوحِي إِلَى طَيْرِ السَّمَاءِ وَ سِبَاعِ الْأَرْضِ اشْبَعِي مِنْ لُحُومِ الْجَبَّارِينَ ثُمَّ يَخْرُجُ السُّفْيَانِيُّ.[1]

عبد الله بن ابی یعفور گوید: امام باقر علیه‌السلام برای من فرمودند: همانا براى اولاد عباس‌ و مروانيان در قرقيسا واقعه‌اى روى مى‌دهد كه جوان قوی را پير مى‌كند و خداوند كمك و پیروزی را از آن‌ها برمى‌دارد و به پرندگان آسمان و درندگان زمين وحى مى‌كند از گوشت‌هاى ستمگران سير شويد سپس سفيانى خروج نمايد.

این روایت از جهت سندی مورد بررسی قرار گرفت. علّامه مجلسى در ذيل اين روايت مى‌فرمايد: «الخرور» بالخاء المعجمة و لعل المعنى الذى يخرّ و يسقط فى المشى لصغره، أو بالمهملة اى الحار المزاج، فانّه أبعد عن الشيب؛

يعنى: كسى كه در اثر كودكى توازن ندارد و به زمين مى‌خورد يا به معناى گرم بودن مزاج است.»

معنای دومی که ایشان برای خرور کردند با معنای روایت مناسبت دارد؛ چون روایت در مقام بیان عظیم بودن فاجعه است و فاجعهی عظیم باید بر جامعه انعکاس داشته باشد که آن این است که کسی هم که مزاجش گرم است و باید دیر پیر شود، او هم پیر میشود.

ولی معلق بحار در پاورقى بحار الانوار مى‌گويد: «كلمة حَزور فإنّها بالحاء المهملة و الزاى كعَملس، الغلام القوى و الرجل القوى كما فى القاموس او الغلام إذا اشتد و قوى و خدم كما فى الصحاح و قد يقال بالتخفيف؛

كلمه حزور بر وزن عملس، يعنى جوان و مردى قوى‌پنجه چنان‌كه‌ در قاموس آمده و يا آن‌گونه كه در صحاح آمده يعنى جوانى كه قدرتمند و پرقدرت گردد و به خدمتگزارى بپردازد» این معنا نسبت به روایت مناسبتر میباشد.

روایت سوم قرقیسیا:

حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ الْمَنْصُورِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام أَنَّهُ قَالَ: إِنَ‌ لِلَّهِ‌ مَائِدَةً وَ فِي غَيْرِ هَذِهِ الرِّوَايَةِ مَأْدُبَةً بِقِرْقِيسِيَاءَ يَطَّلِعُ مُطَّلِعٌ مِنَ السَّمَاءِ فَيُنَادِي يَا طَيْرَ السَّمَاءِ وَ يَا سِبَاعَ الْأَرْضِ هَلُمُّوا إِلَى الشِّبَعِ مِنْ لُحُومِ الْجَبَّارِين‌[2]

امام صادق علیه‌السلام فرمودند: در قرقسيا ميهمانى الهى برقرار است- هاتفى از آسمان ندا مى‌دهد: اى پرندگان آسمان و اى درّندگان زمين بر سير كردن خود از گوشت بدن ستمگران، بشتابيد.»

بررسی سند روایت:عبد الواحد بن عبد الله:

ایشان بین چندین نفر مشترک است، منتها آن کسی که مرحوم نعمانی به عنوان شیخ خود قرار میدهد، تمیز او به «ابن یونس اخ عبد العزیز الموصلی» است. ایشان از مشایخ مرحوم صدوق است و هر گاه مرحوم صدوق نام او را میبرد، بر او ترضی میکند. حال آیا ترضی برای اثبات وثاقت شخص کفایت میکند؟ باید گفت چنانچه تضعیف و جرحی در برابر آن داشته باشیم، ترضی کفایت نمیکند « الاصل دلیل حیث لا دلیل» از طرفی هم مرحوم صدوق بر افراد مجهول یا مسئلهدار ترضی نمیکند. بعضی ترضی را به عنوان اماره، قرینه یا مؤید بر وثاقت شخص معرفی میکنند.

مرحوم خوئی میفرماید: ترحم بر فاسق هم جائز است لذا ترحم دلیل و اماره بر وثاقت نیست؛ لذا مرحوم خوئی میفرماید: این شخص مجهول است.[3]

به نظر ما ترضی مرحوم صدوق مدح ایشان است.محمد بن جعفر قرشی: ایشان همان رزاز است و ایشان مشکلی ندارد.محمد بن حسين بن ابى الخطاب:

ایشان از بزرگان اصحاب است. نجاشى در مورد او گفته است: «... جليل من أصحابنا عظيم القدر، كثير الرواية، ثقة، عين» شيخ طوسى در فهرست مى‌گويد: «كوفى، ثقة».

حذیفة بن المنصور:

نجاشى، در مورد حذيفة بن المنصور: گفته است: «الخزاعى، ابو محمّد، ثقة ...». و قال العلّامة: «وثّقه شيخنا المفيد».

محمد بن سنان:اگر تمام رجال اين روايت ثقه باشند، يك اشكال اساسى وجود دارد و آن نيز در مورد محمد بن سنان است. ایشان مورد اختلاف است، از او قریب 797 روایت در کتب اربعه نقل شده است و مکرر بیان کردیم که در مورد قول به تضعیف چنین افرادی که حجم بالائی روایت از آنان در کتب اربعه نقل شده، باید تجدید نظر کرد. مشهور محمد بن سنان را ضعيف مى‌داند، ولى به نظر ما او ثقه است.

مرحوم خوئى مى‌فرمايد: روايات در مورد ايشان متعارض است. در مذمّت وى حدود 4 يا 5 روايت و در ستايش او 8 روايت وارد شده است. ترديدى نيست كه محمد بن سنان، از جمله دوستداران اهل بيت علیهم‌السلام و جزء معتقدين به امامت امام رضا علیه‌السلام بوده است. تا اين مقدار ممدوح است امّا یک سری انحرافاتى داشته که خدمت امام رضا علیه‌السلام رسیده و امام به او تذکر داده و قطعا زايل گشته و حضرت از او راضى شده است.

به همين دليل شيخ طوسى گفته است: «كان ممدوحا حسنا».عدّه‌اى از بزرگان رجال مانند: ابن عقده، نجاشى، شيخ طوسى، شيخ مفيد و ابن غضائرى او را تضعيف كرده‌اند. ابن غضائرى گفته: «ضعيف غال» ولى تضعيف ابن غضائرى- به‌خاطر مشكلى كه نسبت به اصل كتابش داريم- ارزشى ندارد. مشكل اين است كه انتساب كتاب را به ابن غضائرى نمى‌پذيريم.

شيخ طوسى مى‌گويد: «محمد بن سنان مطعون عليه ضعيف جدّا و ما يختص بروايته و لا يشاركه فيه غيره لا يعمل عليه»[4] .

تضعيف شيخ طوسى به خاطر اين‌كه در جاى ديگر، او را مدح كرده با تعارض بين مى‌رود يعنى تعارض و تساقط مى‌كند.

ابن عقده در مورد وى گفته است: «... و له مسائل عنه- عن الرضا علیه‌السلام- معروفة و هو رجل ضعيف جدّا لا يعول عليه و لا يلتفت إلى ما تفرّد به ...»

با توجه به اينكه ابن عقده، زيدى‌مذهب و ثقه است- به نظر بعضى- تضعيفش ارزشى ندارد.

شيخ مفيد در «رسالة العدديه» او را تضعيف كرده و گفته است: «مطعون فيه» ولى در ارشاد وى را توثيق نموده و مى‌گويد: «... من أهل الورع و العلم و الفقه من خاصة الإمام علیه‌السلام وثقاته». ازاين‌رو، تضعيفش به علت معارضه با توثيقش تساقط میکند.

فضل بن شاذان مى‌گويد: «إنّ من الكذّا بين المشهورين محمد بن سنان».

اگر اين مشكلات، بر سر راه نبود عمل به روايات محمّد بن سنان مشكلى نداشت؛ امّا تضعيف اين افراد مانع بزرگ اعتماد به روايات اوست، لذا مرحوم خوئی مى‌فرمايد: ما نمى‌توانيم به روايات محمّد بن سنان اعتماد كنيم.توثيقات محمّد بن سنان‌:

اوّل: نخستين توثيق از سوى شيخ مفيد است كه در ارشاد گفته است: «من أهل الورع و العلم و الفقه من خاصة الامام علیه‌السلام وثقاته.»

دوّم: محمّد بن سنان، يكى از روات كامل الزيارات است كه ابن قولويه به صورت عام او را توثيق كرده است.

سوّم: محمّد بن سنان، علاوه بر كامل الزيارات يكى از روات تفسير على بن ابراهيم قمّى نيز هست كه به توثيق عام علی بن ابراهیم قمى توثيق مى‌شود. يعنى تعارض و تساقط مى‌کند.

چهارم: شيخ حرّ عاملى صاحب وسائل نيز او را توثيق كرده است. مرحوم خوئی توثیقات متأخرین را قبول ندارد.

مرحوم خوئی پس از بیان روایات در مدح و ذم محمد بن سنان، میفرماید:

المتحصل من الروايات: أن محمد بن سنان كان من الموالين و ممن يدين الله بموالاة أهل بيت نبيه ص، فهو ممدوح‌، فإن‌ ثبت‌ فيه شي‌ء من المخالفة، فقد زال ذلك و قد رضي عنه المعصوم علیه‌السلام، و لأجل ذلك عده الشيخ ممن كان ممدوحا، حسن الطريقة. الغيبة: فصل في ذكر طرف من أخبار السفراء، الذين كانوا في زمان الغيبة. و لو لا أن ابن عقدة، و النجاشي، و الشيخ، و الشيخ المفيد، و ابن الغضائري ضعفوه، و أن الفضل بن شاذان عده من الكذابين، لتعين العمل برواياته، و لكن تضعيف هؤلاء الأعلام يسدنا عن الاعتماد عليه، و العمل برواياته و لأجل ذلك لا يمكن الاعتماد على توثيق الشيخ المفيد إياه، حيث عده ممن روى النص على الرضا علیه‌السلام من أبيه من خاصته و ثقاته، و أهل الورع و العلم و الفقه من شيعته. [5]

محمد بن سنان، از جمله دوستداران اهل بيت علیهم‌السلام بوده و اگر مخالفتی داشته زايل گشته و حضرت از او راضى شده است. به همين دليل شيخ طوسى او را در الغیبه از ممدوحین و حسن الطریقه شمرده است و اگر نبود که ابن عقده، نجاشى، شيخ طوسى، شيخ مفيد و ابن غضائرى او را تضعيف كرده‌اند، عمل به روایات او متعین میشد لکن تضعیف این بزرگان ما را از اعتماد بر روایات او و عمل به آنها باز میدارد و به همین جهت نمیتوان بر توثیق شیخ مفید اعتماد کرد، آنجا که او را از خواص و ثقات امام و اهل ورع، علم و فقه شمرده است.


[1] الغيبة للنعماني، النعماني، محمد بن إبراهيم، ج1، ص304.
[2] الغيبة للنعماني، النعماني، محمد بن إبراهيم، ج1، ص278 .
[3] معجم رجال الحدیث، السید ابوالقاسم الخوئی، ج11، ص36 و 37.
[4] استبصار، الشیخ الطوسي، ج3، ص224، ح810.
[5] معجم رجال الحديث، السید ابوالقاسم الخوئی، ج‌17، ص169.