96/07/29
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تجدید حکومت عباسیان قبل از ظهور
روایت دوازدهمأَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ الْبَنْدَنِيجِيُّ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى الْعَلَوِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي أَحْمَدَ الْوَرَّاقِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ السَّرَّاجِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام مَتَى فَرَجُ شِيعَتِكُمْ قَالَ إِذَا اخْتَلَفَ وُلْدُ الْعَبَّاسِ وَ وَهَى سُلْطَانُهُمْ وَ طَمِعَ فِيهِمْ مَنْ لَمْ يَكُنْ يَطْمَعُ وَ خَلَعَتِ الْعَرَبُ أَعِنَّتَهَا وَ رَفَعَ كُلُّ ذِي صِيصِيَةٍ صِيصِيَتَهُ وَ ظَهَرَ السُّفْيَانِيُّ وَ أَقْبَلَ الْيَمَانِيُّ وَ تَحَرَّكَ الْحَسَنِيُّ خَرَجَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ مِنَ الْمَدِينَةِ إِلَى مَكَّةَ بِتُرَاثِ رَسُولِ اللَّهِ صلیالله علیه و آله قُلْتُ وَ مَا تُرَاثُ رَسُولِ اللَّهِ صلیالله علیه و آله فَقَالَ سَيْفُهُ وَ دِرْعُهُ وَ عِمَامَتُهُ وَ بُرْدُهُ وَ رَايَتُهُ وَ قَضِيبُهُ وَ فَرَسُهُ وَ لَأْمَتُهُ وَ سَرْجُه[1]
يعقوب سرّاج گويد: به ابى عبد اللّه علیهالسلام گفتم:
فَرَج و گشایش در امر شيعيان شما كى خواهد شد؟! فرمود: زمانىكه فرزندان عباس اختلاف پيدا كردند، و سلطنتشان رو به زوال رفت و سست شد و در (برانداختن آنها) كسانى طمع كردند كه به خيال نمىآمد و عربها لجام را رها ساختند (از زیر حاکمیت آنها خارج شدند و تبعیتی نکردند) و هر صاحب پرچمى پرچمش را بلند كرد و هر صاحب قدرتی اظهار وجود کرد و سفيانى ظهور كرد و يمانى آمد و حسنى به حركت درآمد و صاحب اين امر با تراث رسول خدا صلیالله علیه و آله از مدينه به سوى مكّه خارج شد.
پس گفتم: تراث رسول خدا صلیالله علیه و آله چيست؟!
فرمود: شمشير و لباس رزم و سپر و عمامه و برد (يمانى) و چوبدستى و پرچم و خود جنگى و زين.
مرحوم نعمانی این روایت را با دو سند متفاوت نقل میکند که روایت دوم عباراتی اضافه بر متن روایت اول دارد.
این روایت را به عنوان یکی از ادله و شواهد بر بازگشت عباسیون به حکومت قبل از ظهور نقل کردهاند و ما این روایت را در بحث سفیانی، یمانی و حسنی مطرح کردیم.
کسانی که به این روایت استناد میکنند، چنین گویند: از همردیف هم آوردن ظهور سفیانی، آمدن یمانی و تحرک حسنی با ضعف عباسیون استفاده میشود که چون در حکومت اول آنها سفیانی و یمانی و حسنی نبوده پس باید حکومت مجددی داشته باشند که همزمان با ظهور سفیانی، آمدن یمانی و تحرک حسنی باشد.
این روایت یکی از علامات فَرَج را ضعف حکومت عباسی و سرنگونی آنها بیان میکند، امّا اولا آیا لازم است که علامت قرین بلافصل ذی علامت باشد، ثانیا در این روایت سخن از فرج و گشایش است و آن غیر از ظهور است و شاید مراد از گشایش در روایت، مقطعی باشد نه کلی به تمام معنای آن که همان ظهور ایشان باشد، ثالثا بر فرض که فرج همان ظهور باشد، لازم نیست همهی علائم ظهور مقارن با آن باشد و ممکن است این علامت از قبیل علاماتی باشد که مقارنت آن شرط نیست.
لذا معلق کتاب الغیبة نسبت به علائم بیان شده در این روایت مینویسد:
هذه العلائم بعضها من علائم زمان الغيبة و بعضها من علائم الفرج، و بعضها من علائم الظهور.[2]
بعضی از این علائم از علائم زمان غیبت و بعضی از علائم فرج و برخی دیگر از علائم ظهور است.
پس دلالت این روایت بر مدعای مستدلین به آن روشن نمیباشد.
منابع روایت:1. الغیبة، مرحوم نعمانی، ص270
2. مرآة العقول، علامه مجلسی، ج26، ص155 و ایشات میفرماید: صحیح
3. معجم احادیث الامام المهدی علیهالسلام، ج5، ص234
بررسی سند روایتسند اول: أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ الْبَنْدَنِيجِيُّ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى الْعَلَوِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي أَحْمَدَ الْوَرَّاقِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ السَّرَّاجِ قَالَ:علی بن احمد بندنیجی:
مرحوم علامه حلی و ابن غضائری ایشان را تضعیف کرده اند، حال اگر این دو تضعیف را بپذیریم، او ضعیف است و چنانچه این دو تضعیف را نپذیریم، او مجهول است زیرا کسی او را توثیق نکرده است.
عبید الله بن موسی علوی:
مرحوم نمازی میفرماید:[3]
لم یذکروه یعنی در سه کتاب معجم رجال مرحوم خوئی، تنقیح المقال مرحوم مامقانی و جامع الروات نام او را ذکر نشده است.
احمد بن ابی احمد وراق: ایشان هم مهمل است.
سند دوم:حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ وَ سَعْدَانُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ سَعِيدٍ وَ أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْقَطَوَانِيُّ قَالُوا جَمِيعاً حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ يَعْقُوبَ السَّرَّاجِ قَال[4]
محمد بن احمد بن حسن قطوانی: ایشان مهمل است.
پس سند این روایت در کتاب شریف الغیبة مرحوم نعمانی مورد اشکال است.
روایت سیزدهمأَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ هَوْذَةَ الْبَاهِلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ النَّهَاوَنْدِيُّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ الْبَاقِرُ علیهالسلام إِنَّ لِوُلْدِ الْعَبَّاسِ وَ الْمَرْوَانِيِ لَوَقْعَةً بِقِرْقِيسَاء يَشِيبُ فِيهَا الْغُلَامُ الْحَزَوَّرُ وَ يَرْفَعُ اللَّهُ عَنْهُمُ النَّصْرَ وَ يُوحِي إِلَى طَيْرِ السَّمَاءِ وَ سِبَاعِ الْأَرْضِ اشْبَعِي مِنْ لُحُومِ الْجَبَّارِينَ ثُمَّ يَخْرُجُ السُّفْيَانِيُّ.[5]
عبد الله بن ابی یعفور گوید: امام باقر علیهالسلام برای من فرمودند: همانا براى اولاد عباس و مروانيان در قيرقيسا واقعهاى روى مىدهد كه جوان قوی را پير مىكند و خداوند كمك را از آنها برمىدارد و به پرندگان آسمان و درندگان زمين وحى مىكند از گوشتهاى ستمگران سير شويد سپس سفيانى خروج نمايد.
این روایت یکی از روایاتی است که دلالت آن بر حکومت مجدد عباسیون قبل از ظهور روشن است لذا میتوان آن را جزء شواهد و دلائل بازگشت آنان قرار داد. ماجرای قرقیسیا مذکور در این روایت در روایات دیگر نیز در کتب فرقین آمده است. همهی روایات بیان میکنند که واقعهی قرقیسیا قبل از ظهور امام زمان است.
امام علیهالسلام میفرماید: فرزندان عباس و مروانیان در قرقیسیا درگیر شده و قتال میکنند در حالی که آنان در چنین مکانی در گذشته درگیری نداشتهاند پس باید بنی العباس حکومت و قدرت مجددی داشته باشند که در آن حکومت مجدد خود با مروانیان در قرقیسیا درگیری و قتال داشته باشند.
منابع روایت:1. الغیبة، مرحوم نعمانی، ص303
2. بحار الانوار، مرحوم مجلسی، ج52، ص251
3. بشارة الاسلام، مرحوم کاظمی، ص102
4. معجم الاحادیث الامام المهدی، ج5، ص416