درس مهدویت استاد طبسی

95/12/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصحاب امام زمان در دوران غیبت صغری

ادامه روایات شخصیت عثمان بن سعید:

ج) بررسی سند روایت اول[1]

مرحوم کلینی برای این روایت دو سند ذکر می‌کند:

سند اول: مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى جَمِيعاً عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ قَالَ

مرحوم مجلسی در مورد آن می‌فرماید: این روایت صحیح است.

سند دوم: وَ حَدَّثَنِي شَيْخٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ذَهَبَ عَنِّي اسْمُهُ‌ أَنَّ أَبَا عَمْرٍو سَأَلَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ- عَنْ مِثْلِ هَذَا فَأَجَابَ بِمِثْلِ هَذَا.

ولی این سند مرسل است.د) دلالت روایت اول

مرحوم مجلسی در توضیح این روایت می‌فرماید:[2]

فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ رُفِعَتِ الْحُجَّةُ: " رفعت‌ الحجة" أي القرآن و الكعبة و الإمام، و في بعض النسخ، وقعت الحجة، أي تمت الحجة على العباد و ارتفع تكليفهم، و لعل الأربعين من مبادئ القيامة و تقع الفتن فيها كخروج الدابة و غيره، فما مر من أنه لو بقي في الأرض اثنان لكان أحدهما الحجة، مخصوص بزمان التكليف و كذا قولهم: لو بقيت الأرض بغير حجة لساخت، على أنه يمكن أن يكون السوخ كناية عن وقوع تلك الفتن، و يمكن أيضا تخصيص الأخبار بغير الأربعين و إن بقيت التكليف فيها، و الأول أظهر.

رفعت الحجة یعنی قرآن یا کعبه یا امام، و در بعضی از نسخ وقعت الحجة آمده است یعنی حجت بر بندگان تمام شد و تکلیف از آنان برداشته شد، و شاید چهل روز از مقدمات قیامت باشد و فتنهها در آن واقع میشود مانند خروج دابه و غیر آن پس آنچه گذشت اگر در دنیا دو نفر هم باشند، باید یکی از آن دو حجت خداوند باشد، مخصوص به زمان تکلیف است و همچنین قول ائمه علیهم‌السلام: اگر زمین به غیر حجت باقی بماند هر آینه اهلش را فرو میبرد، ممکن است آن کنایه از وقوع آن فتنهها باشد، و همچنین ممکن است روایات را به غیر اربعین تخصیص زد و اگر چه تکلیف در آن باقی باشد، امّا احتمال اول اظهر است.

وَ أُغْلِقَ بَابُ التَّوْبَةِ فَلَمْ يَكُ يَنْفَعُ‌ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ‌ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ‌ فِي إِيمانِها خَيْراً:

در مورد روایاتی که دلالت بر عدم پذیرش توبه در زمان ظهور امام زمان دارد، در درسهای دو سال قبل گفتیم که بر فرض پذیرش روایات آن، چنین توجیه میشود:

1- ممکن است لا یستنیب باشد؛ یعنی "یتولی الامور العظام بنفسه" یعنی در کارهای مهم نماینده تعیین نمیکند و شخصا بر عهده میگیرد.

2- همان لایستتیب باشد امّا ممکن است معنای آن این باشد که از کسی طلب و درخواست توبه نمیکند نه اینکه قبول توبه نمیکند.

3- اینکه همان لا یستتیب باشد؛ یعنی "لا یقبل التوبة ممن علم ان باطنه منتبع علی الکفر" یعنی امام فقط بر طبق واقع عمل میکنند، نه ظاهر افراد؛ لذا کسانی که تظاهر میکنند و در باطن بر کفر خود پافشاری میکنند؛ این سنخ افراد که محدود هم هستند، در امان نیستند و امام بر طبق واقع با آنها برخورد میکند، به خلاف سیاست پیامبرصلی‌الله علیه و آله که بر طبق ظاهر افراد برخورد میکردند.

مرحوم مجلسی میفرماید:

" و إِيمانُها" فاعل ينفع‌" و لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ‌" صفة و" أَوْ كَسَبَتْ‌" عطف على آمنت يعني إذا تحققت هذه الآية التي هي من آيات الساعة لا ينفع الإيمان حينئذ نفسا لم يؤمن من قبل هذه الآية أو آمنت و لم تكسب في إيمانها خيرا من قبل ارتفاع التكليف. " فأولئك أشرار من خلق الله" من اسم موصول أو حرف جر للتبعيض‌" تقوم عليهم القيامة" أي بعد موتهم بنفخ الصور تقوم القيامة. و قوله:" و أن إبراهيم" استشهاد لأن سؤاله ليس بسبب الشك، بل لتحصيل زيادة اليقين، و يدل على أن اليقين قابل للشدة و الضعف كما سيأتي تحقيقه في كتاب الإيمان و الكفر " من أعامل" أي في أمور الدين أو عمن آخذ؟ الترديد من الراوي‌ " و ابنه" يعني محمد بن عثمان و هو ثاني السفراء الأربعة و" فيك" متعلق بقول، و السجدة للشكر، و البكاء للسرور أو للحزن لفوت الإمامين علیهما‌السلام.

معنای آن این است که هنگامی که این آیه که از آیات قیامت است تحقق پیدا کرد، در این هنگام ایمان کسی که قبل از این آیه ایمان نیاورده نفع نمی‌دهد یا ایمان آورد ولی کسب خیری قبل از ارتفاع تکلیف نکرده است. «پس آنان اشرار خلق خداوند هستند» من اسم موصول یا حرف جر برای تبعیض است، تقوم علیهم القیامة یعنی بعد از مرگ آن‌ها به واسطه‌ی نفخ صور قیامت به پا می‌شود.

و قول راوی «و أن ابراهیم» شاهد گرفتن او برای سوالش است به اینکه سوال او به سبب شک نمی‌باشد، بلکه برای تحصیل یقین بیشتر است، و دلالت می‌کند بر اینکه یقین قابل شدت و ضعف است همچنان که تحقیق آن در کتاب ایمان و کفر به زودی می‌آید. « من أعامل» یعنی در امور دین با چه کسی مرتبط باشم یا اینکه از چه کسی اخذ کنم؟ تردید از راوی است. «و ابنه» یعنی محمد بن عثمان و او دومین از سفرای اربعه است و سجده او برای شکر است، و گریه‌ی او برای سرور یا به جهت ناراحتی از فوت دو امام معصوم علیهما‌السلام


[1] در ادامه بحث جلسه 55 است که جا مانده است.
[2] مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‌4، ص6.