درس مهدویت استاد طبسی

95/12/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصحاب امام زمان در دوران غیبت صغری

مقدمه:

بحث ما پیرامون اصحاب امام زمان بود، اصحاب امام علیه‌السلام در دوران ظهور و اصحاب امام در دوران غیبت کبری را بیان کردیم. اما اصحاب امام زمان در دوران غیبت صغری و در دوران حضور حضرت محور سوم بحث ما می‌باشد.

آنچه مسلم است این است که امام زمان در دوران غیبت صغری وکلا و سفرائی داشتند و آنان رابط بین امام علیه‌السلام و شیعیان بودند، مراسلات، مکتوبات، توقیعات، جواب سولات فقهی، تفسیری، تاریخی، حدیثی، اخلاقی و موارد شخصی را از امام علیه‌السلام به مردم می‌رساندند. و غیر از این چهار نفر عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، حسین بن روح و سمری در دوران غیبت صغری وکیل و سفیر و نائب خاص در تمام جهات نمی‌باشد و بعد از این چهار نفر هم اگر کسی ادعای نیابت خاص بکند، بنابر فرمایش مرحوم ابن قولویه از مذهب خارج است:[1]

و قد كنا وجهنا إلى أبي بكر البغدادي لما ادعى له هذا ما ادعاه فأنكر ذلك و حلف عليه فقبلنا ذلك منه فلما دخل بغداد مال إليه و عدل من الطائفة و أوصى إليه لم نشك أنه على مذهبه فلعناه و برئنا منه لأن عندنا أن كل من ادعى الأمر بعد السمري فهو كافر[2] منمس ضال مضل و بالله التوفيق.

و به تحقیق به نزد ابو بکر بغدادی کسی را فرستادیم، چون برای او نیابت خاصه ادعا شد پس آن ادعا را انکار کرد و قسم خورد که چنین ادعائی نکرده است پس از او قبول کردیم؛ ولی چون داخل بغداد شد، به این ادعا میل پیدا کرد و از جماعت شیعه عدول کرد (برگشت) و مردم را به آن سفارش می‌کرد، شک نکردیم که او بر همان ادعا و مذهبش است پس او را لعن کردیم و از او بیزاری و تبری جستیم چون نزد ما (علمای شیعه) هر کسی که بعد از سمری ادعای نیابت خاصه بکند پس او کافر و گمراه و گمراه‌کننده است.

امّا اینکه آیا غیر از این چهار نفر که وکلای خاص امام بودند، کسانی دیگر به عنوان سفیر در دوران غیبت صغری بودند، ظاهر بعضی از روایات که بعضی را به عنوان وکیل امام نام می‌برد، این است که افرادی به عنوان وکیل بودند امّا در زمان خاص و مکان خاص، و مأموریت خاصی به آنان واگذار شده است که پس از بررسی شرح حال وکلای خاصه، به بررسی آنان می‌پردازیم.

وکلای خاص امام زمان

عثمان بن سعید عمری

ایشان علاوه‌ی بر نائب خاص امام زمان علیه‌السلام بودن، مورد اعتماد دو امام معصوم، امام هادی و امام حسن عسگری علیهما‌السلام بوده است.

نظر شیخ طوسی:

عدّه الشيخ في رجاله في أصحاب الهادي علیه‌السلام قائلا: «يكنّى أبا عمرو السمّان، و يقال له: الزيّات، خدمه و له إحدى عشرة سنة، و له إليه عهد معروف» و في أصحاب العسكري علیه‌السلام قائلا: الزيّات، و يقال له: السمّان، يكنّى أبا عمرو، جليل القدر ثقة، وكيله علیه‌السلام.[3]

شیخ طوسی ایشان را در رجال‌شان جزء اصحاب امام هادی علیه‌السلام شمرده و فرموده است: کنیه او ابو عمر سمّان (روغن جامد)، و زیات (روغن مایع) هم گفته شده است، از یازده سالگی در خدمت امام بود، و او را جزء اصحاب امام حسن عسگری علیه‌السلام شمرده و فرموده است: زیات و سمّان هم به او گفته شده است، کنیه او ابو عمر است، جلیل القدر و ثقه است، و وکیل امام حسن عسگری علیه‌السلام بود.

مرحوم شوشتری نقل میکند:

و روى الكافي عن أحمد بن إسحاق، عن أبي الحسن علیه‌السلام قال: سألته و قلت: من اعامل و عمّن آخذ و قول من أقبل؟ فقال له: العمري ثقة، فما أدّى إليك عنّي فعنّي يؤدّي، و ما قال عنّي فعنّي يقول، فاسمع له و أطع، فانّه الثقة المأمون. و أخبرني أبو عليّ أنّه سأل أبا محمّد علیه‌السلام عن مثل ذلك، فقال له: العمري و ابنه ثقتان، فما أدّيا إليك عنّي فعنّي يؤدّيان، و ما قالا لك فعنّي يقولان، فاسمع لهما و أطعهما، فهما الثقتان المأمونان‌[4] .

کافی روایت کرد از احمد بن اسحاق از ابو الحسن علیه‌السلام گفت: از امام سوال کردم و گفتم: با چه کسی ارتباط داشته باشم و کلام شما را از چه کسی بگیرم و حرف چه کسی را قبول کنم؟ پس فرمودند: عمری ثقه است، پس آنچه از من به تو رساند پس از من میرساند، و آنچه از من گفت پس از من میگوید، پس از او بشنو و اطاعت کن، پس بدرستی که او ثقه و مورد اطمینان است.

و ابو علی به من خبر داد که مانند آن سوال را از امام حسن عسگری علیه‌السلام سوال کردم، پس فرمودند: عمری و فرزند او ثقه هستند پس آنچه از من به تو رسانند پس از من میرسانند، و آنچه از من گفتند پس از من میگویند، پس از آن دو بشنو و اطاعت کن، پس بدرستی که آن دو ثقه و مورد اطمینان هستند.

در نامه‌ای که امام حسن عسگری علیه‌السلام برای اسحاق بن اسماعیل می‌فرستند، چنین آمده است:

و في التوقيع- المتقدّم في إبراهيم بن عبدة- عن أبي محمّد علیه‌السلام إلى إسحاق بن إسماعيل النيسابوري: فلا تخرجنّ من البلد حتّى تلقى العمري- رضي اللّه عنه برضاي- و تسلّم عليه و تعرّفه، فانّه الطاهر الأمين العفيف القريب منّا و إلينا، و كلّ ما يحمل إلينا من النواحي من شي‌ء فإليه يصير ليوصل ذلك إلينا[5] .

پس از شهر خارج نشو تا اینکه عمری – که خداوند از او راضی است به رضایت من از او- و امانتی که نزد تو است به او تحویل بده و بگو این امانت امام است، پس بدرستی که او پاک و امانتدار و با ما و از ما است، و همه‌ی آنچه (وجوهات) از نواحی برای ما می‌آورند پس به او برمی‌گردد تا آن‌ها را به ما برساند.

 

مرحوم شیخ طوسی میفرماید:

و عن الشيخ: فأمّا السفراء الممدوحون في زمان الغيبة: فأوّلهم من نصبه أبو الحسن عليّ بن محمّد العسكري و أبو محمّد الحسن بن عليّ ابنه علیهم‌السلام و هو الشيخ الموثوق به أبو عمرو عثمان بن سعيد العمري، و كان أسديّا؛ و إنّما سمّي العمري لما رواه أبو نصر هبة اللّه بن محمّد بن أحمد الكاتب ابن بنت أبي جعفر العمري رحمه‌الله قال أبو نصر: كان أسديّا فنسب إلى جدّه فقيل: العمري؛ و يقال له: العسكري، لأنّه كان من عسكر- سرّ من رأى- و يقال له: السمّان، لأنّه كان يتّجر في السمن تغطية على الأمر؛ و كان الشيعة إذا حملوا إلى أبي محمّد علیه‌السلام ما يجب عليهم حمله من الأموال أنفذوا إلى أبي عمرو فجعله في جراب السمن و زقاقه و يحمله إلى أبي محمّد علیه‌السلام تقيّة و خوفا[6] . و روى الشيخ خبري الكافي المتقدّمين‌ ثمّ روى عن الحميري، قال: فكنّا كثيرا ما نتذاكر هذا القول و نتواصف جلالة مخلّ أبي عمرو.

امّا سفرای ممدوح در زمان غیبت صغری: اول آنان کسی است که امام هادی و امام حسن عسگری علیهما‌السلام او را نصب کردند و او شیخ مورد وثوق ابو عمر عثمان بن سعید عمری، و از قبیله‌ی بنی اسد بود؛ عمری نامیده شد به جهت آنچه روایت کرد ابو نصر هبة الله بن محمد بن احمد کاتب بن بنت ابی جعفر عمری ابو نصر گفت: او اسدی بود پس او را به جد خود نسبت داد پس گفته شد: عمری؛ و به او عسگری نیز گفته شده است، چون ساکن سامرا بود و به او سمان هم گفته شده است چون تاجر روغن بود برای پوشش بر ارتباطش با امام علیه‌السلام، شیعه اموال و وجوهی که می‌خواستند به امام علیه‌السلام بدهند، به ایشان می‌دادند پس او آن‌ها را در کیسه‌های روغن می‌گذاشت و برای امام حسن عسگری علیه‌السلام می‌برد و این کار را از روی تقیه و خوف انجام می‌داد.

و شیخ طوسی دو روایت کافی متقدم را نقل کرده سپس از حمیری روایت می‌کند که گفت: بارها این قول را ذکر می‌کردیم و ابو عمر را به جلالت و عظمت جایگاه وصف می‌کردیم.


[1] بحار الانوار، ج51، ص377 به نقل از غیبة طوسی ص412.
[2] منکر ضروری مذهب در صورتی که ناصبی نباشد، از مذهب خارج است البته بعضی هم گفته‌اند از دین هم خارج است.
[3] قاموس الرجال، ج‌7، ص120.
[4] الكافي: 1/ 330.
[5] الكشّي: 580.
[6] الغيبة: 214.