درس مهدویت استاد طبسی
95/11/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : اصحاب امام زمان در دوران غیبت کبری
استدراک از مبحث حضرت خضر علیهالسلام
بحث ما در مورد اصحاب امام زمان در دوران غیبت کبری بود. عنوان اول حضرت خضر بود که بیان شد، عنوان دوم ابدال است و عنوان سوم سی نفری که همراه حضرت هستند. تتمهای از مبحث ما پیرامون ابدال باقی ماند امّا قبل از آن استدارکی از بحث اول یعنی حضرت خضر داریم که آن را مطرح میکنیم سپس به ادامه بحث ابدال میپردازیم.
در مورد حضرت خضر از مرحوم والد نقل کردیم که اکثرا نظرشان بر این است که خضر از پیامبران الهی است امّا روایتی در کمال الدین نقل شده که ظاهر آن این است که فلسفهی وجودی و طول عمر خضر را مسئلهی دیگری میداند، یعنی برای تقریب پذیرش طول غیبت امام زمان علیهالسلام امّا اینکه خود ایشان نبی باشد، ظاهرا این روایت نبوت ایشان را زیر سوال میبرد.
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ حَاتِمٍ النَّوْفَلِيُّ الْمَعْرُوفُ بِالْكِرْمَانِيِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ عِيسَى الْوَشَّاءُ الْبَغْدَادِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ طَاهِرٍ الْقُمِّيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَحْرِ بْنِ سَهْلٍ الشَّيْبَانِيُ قَالَ أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَارِثِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ مَنْصُورٍ الْجَوَاشِنِيِ قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبُدَيْلِيُّ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبِي عَنْ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ وَ أَبُو بَصِيرٍ وَ أَبَانُ بْنُ تَغْلِبَ عَلَى مَوْلَانَا أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ علیهالسلام ... وَ أَمَّا الْعَبْدُ الصَّالِحُ أَعْنِي الْخَضِرَ علیهالسلام فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مَا طَوَّلَ عُمُرَهُ لِنُبُوَّةٍ قَدَّرَهَا لَهُ وَ لَا لِكِتَابٍ يُنَزِّلُهُ عَلَيْهِ وَ لَا لِشَرِيعَةٍ يَنْسَخُ بِهَا شَرِيعَةَ مَنْ كَانَ قَبْلَهُ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ وَ لَا لِإِمَامَةٍ يُلْزِمُ عِبَادَهُ الِاقْتِدَاءَ بِهَا وَ لَا لِطَاعَةٍ يَفْرِضُهَا لَهُ بَلَى إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمَّا كَانَ فِي سَابِقِ عِلْمِهِ أَنْ يُقَدِّرَ مِنْ عُمُرِ الْقَائِمِ علیهالسلام فِي أَيَّامِ غَيْبَتِهِ مَا يُقَدِّرُ وَ عَلِمَ مَا يَكُونُ مِنْ إِنْكَارِ عِبَادِهِ بِمِقْدَارِ ذَلِكَ الْعُمُرِ فِي الطُّولِ طَوَّلَ عُمُرَ الْعَبْدِ الصَّالِحِ فِي غَيْرِ سَبَبٍ يُوجِبُ ذَلِكَ إِلَّا لِعِلَّةِ الِاسْتِدْلَالِ بِهِ عَلَى عُمُرِ الْقَائِمِ علیهالسلام وَ لِيَقْطَعَ بِذَلِكَ حُجَّةَ الْمُعَانِدِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ.[1]
و اما عبد صالح خضر علیهالسلام پس خداى تبارك و تعالى به او عمر طولانى داد، نه به خاطر نبوّتى كه براى او مقدّر نموده است و نه براى كتابى كه به او نازل خواهد كرد و نه به خاطر شريعتى كه با آن شريعت، پيامبران پيش از او را نسخ نمايد و نه براى امامتى كه به بندگان خدا تبعيّت از آن را لازم گرداند و اطاعت از آن را واجب نمايد (بلكه) براى اين بود كه خداى تبارك و تعالى در سابق علمش گذشته بود كه براى قائم علیهالسلام در ايّام غيبتش عمر طولانى خواهد داد و مىدانست كه بندگانش طول عمر او را انكار خواهند نمود، عمر عبد صالح (خضر علیهالسلام) را طولانى نمود تا دليلى به پذيرفتن طول عمر قائم علیهالسلام و بريدن حجّت عنادورزان شود كه مردم را بر خدا حجّتى نباشد.
از صدر این روایت نفی یا اثبات نبوت حضرت خضر استفاده نمیشود امّا استفادهی نفی نبوت ایشان از ذیل آن بعید نیست.
روایات عامه در مورد ابدال:
در مورد صالحان دوران غیبت کبری (ابدال) در روایات ما هم بیاناتی هست که خداوند عز و جل بلا را از مردم به وسیلهی اینها دفع میکند[2] یا اینکه وقت ظهور امام زمان با ایشان بیعت میکنند امّا اینکه در دوران غیبت آنها عمال و کارگزار حضرت باشند و واسطهی فیض حضرت باشند، چنین مطلبی در روایات به ندرت پیدا میشود لذا پس از تحقیق باید بگوئیم: ابدال جزء عناوینی نیست که در رکاب حضرت در دوران غیبت کبرا باشند.
روایت سوم:
الف) متن روایت
حدثنا عبد اللّه، حدثني أبي، ثنا أبو المغيرة، ثنا صفوان، حدثني شريح- يعني ابن عبيد- قال: ذكر أهل الشام عند علي بن أبي طالب رضي اللّه عنه و هو بالعراق، فقالوا: العنهم يا أمير المؤمنين. قال: لا، أنّي سمعت رسول اللّه صلیالله علیه و آله يقول: الأبدال يكونون بالشّام، و هم أربعون رجلا، كلّما مات رجل أبدل اللّه مكانه رجلا، يسقى بهم الغيث، و ينتصر بهم على الأعداء، و يصرف عن أهل الشّام بهم العذاب
شریح بن عبید گوید: نزد علی بن ابی طالب علیهالسلام ذکر اهل شام شد و ایشان در عراق بود، پس گفتند: آنها را لعن کنیم ای امیر المومنین فرمود: نه، شنیدم رسول الله میفرماید: ابدال از شام هستند، و آنها چهل مرد هستند، هر گاه یکی از آنان بمیرد، خداوند فرد دیگری را جایگزین او میکند، به واسطهی آنها باران میبارد، به واسطهی آنها بر دشمنانشان پیروز میشود، و به خاطر آنها عذاب از اهل شام میگردد.
ب) منابع روایت
مسند أحمد، ج 1 ص 112
منابع بسیاری از عامه این روایت را نقل میکنند امّا از شیعه کسی این روایت را نقل نمیکند.
ج) دلالت روایت
در روایات ما بر کوفه و نجف اشرف تاکید شده امّا در این روایت و دیگر روایات عامه بر شام تاکید و نسبت به آن بزرگنمائی شده است.
امیرالمومنین علیهالسلام با شامیها جنگ کردند و نسبت به آنان چنین میفرمودند: «قاتلوا بقیة الاحزاب قاتلوا الذین یقولون کذب الله و رسوله و نحن نقول صدق الله و رسوله» شامیها کسانی بودند که مستحق حیات نبودند و قتلشان جائز بود، در شهادت امام حسین علیهالسلام همه جا گریه کردند غیر از شام که اصلا اظهار ناراحتی و حتی اظهار تاسف نکردند، لذا این سنخ روایات که میخواهد یک حریمی برای شامیها قرار دهد آن هم در آن روز و آن هم به امیر المومنین علیهالسلام نسبت میدهند، برای این است که اول حریم را تثبیت کنند بعد از آن امیر المومنین علیهالسلام را زیر سوال ببرند که شما که میدانستی اهل شام چنین هستند چرا با آنها وارد جنگ شدی؟ این سنخ روایات زمینهسازی برای توجیه کارهای خودشان است، در روایات عامه آمده است که امام حسن علیهالسلام به امیر المومنین علیهالسلام اعتراض کردند که در مورد این جنگها که گفتم شرکت نکن خون ریخته میشود فرمودند: نمیدانستم کار به اینجا کشیده میشود یعنی همان حرفهای ابن تیمیه را در این قالب تکرار میکنند. او میگوید: اصلا امیر المومنین علیهالسلام برای دیانت نجنگید. ابن تیمیه علیه ما یستحق میگوید: ایشان اصلا دستوری از پیامبر صلیالله علیه و آله نداشته است و نظر شخص حضرت علیعلیهالسلام بود و چقدر مسلمان را کشت. هیچ به معاویه ایراد نمیگیرد، معاویهای که منشأ فتنه بود و حاضر نشد زیر بار خلافت امیر المومنین علیهالسلام برود، معاویه علیه اللعنة نیست که این همه کشته؛ بلکه این علی بن ابی طالب علیهالسلام است؟! لذا این سنخ روایات برای تخطئهی امیر المومنین علیهالسلام است که چرا جنگیدید، لذا مدارک بسیاری از عامه این روایت را نقل کرده است و حال آنکه یک مصدر شیعی آن را نقل نمیکند.
روایت چهارم:
الف) متن روایت
و أخبرنا أبو حمزة غالب محمد بن إبراهيم بن محمد ابن إبراهيم الجرجاني- بالثعلبية-، أنا المظفّر بن حمزة- بجرجان-، أنا عبد اللّه بن يوسف بن بامويه، أنا أبو سعيد بن الأعرابي، قالا: نا الحسن بن علي بن عفّان، نا زيد بن الحباب، حدّثني- و في حديث القزويني، نا- ابن لهيعة، عن خالد بن يزيد السكسكي، عن سعيد بن أبي هلال، عن علي رضي اللّه عنه، قال: قبّة الإسلام بالكوفة، و الهجرة بالمدينة، و النجباء بمصر، و الأبدال بالشام، و هم قليل.[3]
سعید بن هلال از علی بن ابی طالب علیهالسلام نقل میکند که فرمودند: قبهی اسلام در کوفه است و هجرت در مدینه است و نجبا در مصر هستند و ابدال در شام هستند و آنها کم هستند.
ذیل همین روایت است: و العصائب بالعراق
معنای عصائب:
قوله تعالى: وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ* [12/ 8] هي بضم العين فالسكون: الجماعة من الرجال نحو العشرة، و قيل من العشرة إلى الأربعين، و الجمع" عُصَبٌ" مثل غرفة و غرف، و ليس للعصبة واحد- نقلا عن الأخفش. و سميت بذلك أخذا من الشد، كأنه يشد بعضهم بعضا شد الْأَعْصَابُ، و هي أطناب المفاصل، و التقدير في الآية" و الحال نحن عُصْبَةٌ" أي جماعة أقوياء، فنحن أحق بالمحبة من صغيرين لا كفاية فيهما[4]
عصبة به ضم و سکون گروهی از مردها که تقریبا عدد آنها به ده برسد، و گفته شده: از ده تا چهل را عصبه گویند و جمع آن عُصب مثل غرفه که جمع آن غُرف است و عصبه واحد ندارد به نقل از اخفش، عصبه نامیده شد چون بر گرفته شده است از بستن، گویا اینها به همدیگر بسته شده مانند اعصاب و رگها که به هم بسته شده و آن طناب مفاصل است و ما عصبهایم یعنی جماعتی قوی هستیم پس ما احق به محبت از آن دو هستیم ( دست به دست هم دادند همانطوری که طنابها به همدیگر بسته شده است، رگها به همدیگر بسته شده است اینها هم به همدیگر وابسته هستند)
ب) منابع روایت
1. تاريخ مدينة دمشق، ج 1 ص 296
2. الفائق: ج 1 ص 87
3. لسان العرب: ج 1 ص 605
عامه به این روایت خیلی بها ندادهاند و در کتب ما هم نیامده است.
روایت پنجم:
الف) متن روایت
قال حذيفة: فقام عمران بن الحصين الخزاعي، فقال: يا رسول اللّه، كيف لنا بهذا حتى نعرفه؟ فقال: هو رجل من ولد كنانة من رجال بني إسرائيل، عليه عباءتان قطوانيّتان، كأنّ وجهه الكوكب الدرّيّ في اللون، في خدّه الأيمن خال أسود، ابن أربعين سنة، فيخرج الأبدال من الشام و أشباههم، و يخرج إليه النجباء من مصر، و عصائب أهل المشرق و أشباههم، حتى يأتوا مكّة فيبايع له بين زمزم و المقام.
حذیفه میگوید: عمران از جا بلند شد و گفت: ای پیامبر خدا از کجا ما بشناسیم علامت ظهور امام زمان و اتمام مدت کافرین و ظالمین و اینکه ایشان امام زمان هستند؟ پیامبر صلیالله علیه و آله فرمودند: او ... پس ابدال اشباه آنان از شام خارج شوند، و نجبا از مصر به سوی او خارج شوند، و عصائب اهل مشرق و اشباه آنان خارج شوند تا بیایند مکه پس بین زمزم و مقام با او بیعت کنند.
از این روایت استفاده میشود که ابدال هستند؛ امّا هنگام ظهور نمود پیدا میکنند و بیعت میکنند و نقش آنان در زمان ظهور است.
ب) منابع روایت:
1. جامع البيان للطبري، ج 15 ص 17
مصادر بسیاری از عامه این روایت را نقل میکنند.
2. معجم الاحادیث الامام المهدی علیهالسلام، ج2، ص166
این روایت هم عامی است و در مدارک خاصه تحت این عنوان نداریم.