درس مهدویت استاد طبسی
95/11/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:اصحاب امام زمان در دوران غیبت کبری
ابدال
بحث ما در مورد اصحاب امام زمان در دوران غیبت کبری بود. عنوان اول که حضرت خضر بود، بیان شد، عنوان دوم ابدال است. در ادامه به بررسی این گروه میپردازیم، تعداد آنها ، طول عمر آنها، در صورت رحلت جایگزین آنان، در دوران غیبت کبری از یاراناند یا اینکه وجود دارند و هنگام ظهور به امام علیهالسلام ملحق میشوند، آیا در روایات ما به ابدال پرداخته شده است یا عمده روایات در کتب عامه است و تاکید هم بر شام میکنند، در روایات ما چقدر به ابدال پرداخته شده است، آیا از این کلمه سوء استفاده شده مانند گروههای منحرف صوفیه که بر شخصیتهای خودشان تطبیق دادند همچنان که عامه هم سوء استفاده کردند و به شامات و امویین بیشتر بها دادهاند.
مراد از ابدال چه کسانی هستند؟
مرحوم مجلسی در بحار الانوار بابی را مطرح میکنند: «نادر فی أن الابدال هم الأئمه علیهمالسلام »، ایشان اصل ابدال را منکر نشدند ولی در مصداق آن حرف دارند، به استناد بعضی از روایات میفرماید: مصداق ابدال اهل بیت علیهمالسلام هستند. امّا در ارتباط با ابدالی که در روایت (دعای) ام داود آمده، تفسیر دیگری میکند و مراد از ابدال در این روایت را اصحاب ائمه علیهمالسلام میداند.
بیان اول:
الإحتجاج رُوِيَ عَنِ الْخَالِدِ بْنِ الْهَيْثَمِ الْفَارِسِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا علیهالسلام إِنَّ النَّاسَ يَزْعُمُونَ أَنَّ فِي الْأَرْضِ أَبْدَالًا فَمَنْ هَؤُلَاءِ الْأَبْدَالُ قَالَ صَدَقُوا الْأَبْدَالُ الْأَوْصِيَاءُ جَعَلَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْأَرْضِ بَدَلَ الْأَنْبِيَاءِ إِذْ رَفَعَ الْأَنْبِيَاءَ وَ خَتْمُهُمْ مُحَمَّدٌ صلیالله علیه و آله بَيَانٌ ظَاهِرُ الدُّعَاءِ.
الْمَرْوِيِّ مِنْ أُمِّ دَاوُدَ عَنِ الصَّادِقِ علیهالسلام فِي النِّصْفِ مِنْ رَجَبٍ حَيْثُ قَالَ: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ وَ رَحِمْتَ وَ بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَوْصِيَاءِ وَ السُّعَدَاءِ وَ الشُّهَدَاءِ وَ أَئِمَّةِ الْهُدَى اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَبْدَالِ وَ الْأَوْتَادِ وَ السُّيَّاحِ وَ الْعُبَّادِ وَ الْمُخْلِصِينَ وَ الزُّهَّادِ وَ أَهْلِ الْجِدِّ وَ الِاجْتِهَادِ.» إلى آخر الدعاء يدل على مغايرة الأبدال للأئمة علیهمالسلام لكن ليس بصريح فيها فيمكن حمله على التأكيد. و يحتمل أن يكون المراد به في الدعاء خواص أصحاب الأئمة علیهمالسلام و الظاهر من الخبر نفي ما تفتريه الصوفية من العامة كما لا يخفى على المتتبع العارف بمقاصدهم علیهمالسلام.[1]
در کتاب احتجاج طبرسى آمده است: هيثم فارسى گفت: به حضرت رضا علیهالسلام گفتم مردم[2] معتقدند كه در زمين ابدالى وجود دارد اين ابدال چه کسانی هستند؟ فرمود: راست ميگويند ابدال همان اوصيا هستند خداوند آنها را در زمين بدل و بجاى انبياء قرار داده، چون انبياء از دنيا رفتهاند و حضرت محمّد صلیالله علیه و آله خاتم است.
توضيح: ظاهر دعائى كه از ام داود از حضرت صادق علیهالسلام نقل شده در نيمه رجب كه ميفرمايد:
اللهم صل على محمّد و آل محمّد اللهم صل على الابدال و الاوتاد و السياح و المخلصين و الزهاد و اهل الجد و الاجتهاد ...
تا آخر دعا.
حاكى است ابدال با ائمه علیهمالسلام فرق دارند ولى صراحت ندارد ممكن است حمل بر تاكيد شود و ممكن است منظور از ابدال در دعا خواص اصحاب ائمه علیهمالسلام باشند، ظاهر خبر نفى ميكند ادعاى صوفيه اهل سنت را چنانچه متتبع و محقق خود اين مطلب را دريافت ميكند (كه خود را ابدال ميدانند).
بیان دوم:
روى الثعلبي بإسناده عن رجل من أهل عسقلان أنه كان يمشي بالأردن عند نصف النهار فرأى رجلا فقال يا عبد الله من أنت فجعل لا يكلمني فقلت يا عبد الله من أنت قال أنا إلياس قال فوقعت علي رعدة فقلت ادع الله أن يرفع عني ما أجد حتى أفهم حديثك و أعقل عنك قال فدعا لي بثمان دعوات يا بر يا رحيم يا حنان يا منان يا حي يا قيوم و دعوتين بالسريانية فلم أفهمهما فرفع الله عني ما كنت أجد فوضع كفه بين كتفي فوجدت بردها بين ثديي فقلت له يوحى إليك اليوم قال منذ بعث محمد رسولا فإنه ليس يوحى إلي قال قلت له فكم من الأنبياء اليوم أحياء قال أربعة اثنان في الأرض و اثنان في السماء ففي السماء عيسى و إدريس عليهما السلام و في الأرض إلياس و الخضر عليهما السلام قلت كم الأبدال قال ستون رجلا خمسون منهم من لدن عريش المصر إلى شاطئ الفرات و رجلان بالمصيصة و رجل بعسقلان و سبعة في سائر البلاد و كلما أذهب الله تعالى بواحد منهم جاء سبحانه بآخر بهم يدفع الله عن الناس البلاء و بهم يمطرون قلت فالخضر أنى يكون قال في جزائر البحر قلت فهل تلقاه قال نعم قلت أين قال بالموسم قلت فما يكون من حديثكما قال يأخذ من شعري و آخذ من شعره قال و ذاك حين كان بين مروان بن الحكم و بين أهل الشام القتال فقلت فما تقول في مروان بن الحكم قال ما تصنع به رجل جبار عات على الله عز و جل القاتل و المقتول و الشاهد في النار قلت فإني شهدت فلم أطعن برمح و لم أرم بسهم و لم أضرب بسيف و أنا أستغفر الله تعالى من ذلك المقام لن أعود إلى مثله أبدا قال أحسنت هكذا فكن فإني و إياه قاعدان إذ وضع بين يديه رغيفان أشد بياضا من الثلج فأكلت أنا و هو رغيفا و بعض آخر ثم رفع فما رأيت أحدا وضعه و لا أحدا رفعه و له ناقة ترعى في واد الأردن فرفع رأسه إليها فما دعاها حتى جاءت فبركت بين يديه فركبها قلت أريد أن أصحبك قال إنك لا تقدر على صحبتي قال إني خلق ما لي زوجة و لا عيال فقال تزوج و إياك و النساء الأربع إياك و الناشزة و المختلعة و الملاعنة و المبارءة و تزوج ما بدا لك من النساء قال قلت إني أحب لقاءك قال إذا رأيتني فقد رأيتني ثم قال لي إني أريد أن أعتكف في بيت المقدس في شهر رمضان ثم حالت بيني و بينه شجرة فو الله ما أدري كيف ذهب[3] .
ثعلبی به سند خودش از مردی از اهل عسقلان نقل میکند که به طرف اردن نزدیک ظهر حرکت میکرد پس مردی را دید، به او گفت: ای بندهی خدا تو کیستی؟ هیچ جوابم را نداد پس گفتم: ای بندهی خدا تو کیستی؟ گفت: من الیاس هستم پس بدنم لرزید پس گفتم: از خداوند بخواه من تیزهوش شوم تا بتوانم مطالب را دریابم و چیزهائی که میگوئی را بفهمم پس برای من به هشت دعا کرد یا رحیم یا حنان یا منان یا حی یا قیوم و دو دعا به زبان سریانی کرد که من آن دو را نفهمیدم پس دریافتم قوی شد پس دستش را بین دو شانه من گذاشت پس اثر آن را روی سینهام یافتم[4] .
پس گفتم: امروز به تو وحی میشود گفت: از زمانی که محمد صلیالله علیه و آله به رسالت مبعوث شد، دیگر به من وحی نشد گفتم: چه تعداد از انبیاء امروز زنده هستند گفت: چهار نفر، دو نفر در زمین و دو نفر در آسمان پس در آسمان عیسی و ادریس[5] علیهماالسلام و در زمین الیاس و خضر[6] علیهماالسلام. گفتم: چه تعداد ابدال هستند؟ گفت: شصت نفر که پنجاه نفر آنان در عریش مصر تا رود فرات و دو نفر در مصیصه و یک نفر در عسقلان (الآن فلسطین است) و هفت نفر در سایر بلاد است و هر یک از آنها که از دنیا برود، خداوند عز و جل جایگزین میکند و خداوند عز و جل به برکت اینها بلا را از مردم دور میکند و باران به برکت آنان میآید (همچین مضمونی هم از امام رضا علیهالسلام نقل شده است.)
گفتم: پس خضر کجا است؟ گفت: در یکی از جزائر دریا است گفتم: آیا با او ملاقات داری؟ گفت: بله گفتم: کجا؟ گفت: در موسم حج گفتم: آنجا چه میگوئید؟ گفت: شعر میگوئیم. گفت: این ملاقات هنگامی بود که بین مروان بن حکم و بین اهل شام جنگ بود پس گفتم: نظر شما در مورد مروان بن حکم[7] چیست؟ گفت: چه کار داری به مردی که جبار و طغیانگر در برابر خداوند است، قاتل و مقتول و شاهد در آتش هستند گفتم: من شرکت کردم امّا شمشیر نزدم و الآن از این کارم استغفار میکنم که دیگر شرکت نکنم گفت: احسنت همین طور کن میگوید: همین طور نشسته بودیم. ناگهان دو نان برایمان آوردند. خوردیم پس بدون اینکه کسی را ببینیم سفره جمع شد. او مرکبی داشت چون خواست برود بدون اینکه اشاره کند، مرکب پیش او آمد گفتم: میخواهم با تو باشم گفت: نمیتوانی همراهی مرا.
گفتم: من زن و فرزندی ندارم که منتظر من باشند گفت: برو زن بگیر، امّا مواظب باش زن به یکی از این اوصاف چهارگانه نگیری: ناشزه و مختلعه و ملاعنه و مبارئه و غیر آن از زنان را بگیر گفتم: من دیدن تو را دوست دارم گفت: هر وقت مرا دیدی، دیدهای سپس گفت: من اراده کردم که در ماه رمضان در بیت المقدس معتکف شوم پس بین من و او درختی قرار گرفت پس به خدا قسم که ندیدم کجا رفت.
این روایت مصاحبهای بود که بین شخصی و حضرت الیاس واقع شده است، و راوی آن هم معلوم نیست که چه کسی است و ثعلبی هم آنقدر نزد ما معتبر نیست که هر چیزی که نقل کند، بپذیریم، ما اقاریر آنان را قبول داریم. عامه قضیه ابدال را خیلی بزرگ کردند برای بزرگ کردن مصادیقی که خودشان آوردهاند.