درس مهدویت استاد طبسی

95/09/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: یاران امام زمان # در دوران ظهور

شعیب بن صالح

ادامه بررسی شخصیت حسن بصری

بحث پیرامون یاران امام زمان در دوران ظهور بود، روایتی را از کتاب فتن ابن حماد به نقل از حسن بصری بیان کردیم که طبق این روایت شعیب جزء یاران امام زمان می‌باشد. به ادامه بررسی شخصیت حسن بصری (ناقل روایت) می‌پردازیم.

أقول: اتفق أصحابنا الإماميّة من الفقهاء و أرباب الجرح و التعديل على ضعفه و انحرافه، و اتّفق أرباب الجرح و التعديل من العامة على أنّه مدلّس، أو أنّه يرسل كثيرا، و ما أرسل فليس بحجّة

در مورد ایشان نمیگویند مختلف فیه است بلکه میگویند: مورد اتفاق است که حسن بصری منحرف و ضعیف است و عامه هم متفقا می‌گویند ایشان مدلس است.[1] عامه هم که می‌گویند او مدلس بوده است و روایات را بیشتر مرسل نقل می‌کند و آنچه مرسل است، حجت نیست.

روایات ذامه در مورد او است البته بعضی روایات مشعر به مدح او است:

قال سليم [كذا]: فكان أوّل من لقيت بعد قدومي البصرة الحسن بن أبي الحسن البصري- و هو يومئذ متوار عن الحجّاج، و الحسن يومئذ من شيعة علي × من مفرطيهم، نادم متلهّف على ما فاته من نصرة علي × و القتال معه يوم الجمل- فخلوت به في شرق دار أبي خليفة الحجّاج ابن أبي عتاب فعرضتها عليه، فبكى، ثم قال: ما في حديثه شي‌ء إلّا حقّ قد سمعته من الثقات من شيعة عليّ × .. و غيرهم. إلى هنا محلّ الحاجة من قول أبان المروي صحيحا [2]

مرحوم مامقانی بعد از اینکه می‌فرماید ذم ایشان متواتر است، می‌خواهد طریقی برای تصحیح ایشان درست کند لذا می‌فرماید: حرف سلیم بن قیس حاکم است، سلیم خیلی از ایشان تجلیل می‌کند و نقل می‌کند:

اولین کسی را که وقتی وارد بصره شدم ملاقات کردم، حسن بصری بود و ایشان از حجاج فراری بود و حسن در این موقع جزء شیعیان امیر المومنین × بود و جزء مفرطین در تشیع بود و خیلی هم اظهار پشیمانی و ندامت می‌کرد که چرا امیر المومنین × را یاری نکرد و در جنگ جمل همکاری نکرد. پس با او خلوت کردم، به منزل ابی خلیفه‌ی حجاج رفتیم و کتاب خود را به او عرضه کردم، پس گریه کرد سپس گفت: حدیثی در آن نیست مگر اینکه حق است، و من آن‌ها را قبلا از ثقات شیعه‌ی علی شنیده بودم.

بیان مرحوم مامقانی

و في ذلك حكومة على جميع ما ورد في طرقنا و غير طرقنا من ذم الرجل؛ لأنّه نصّ في توبته في آخر أمره، و ندمه، و كونه من شيعة عليّ عليه السلام المفرطين. إلّا أنّ الإشكال في ناقل ذلك، و هو أبان بن أبي عيّاش كما تقدّم في ترجمته‌، و نحن و إن لم نطمئنّ بذلك الكلام، إلّا أنّا لم نقف على ما يدرجه في الثقات، بل و لا الحسان، لقوة احتمال كون إظهاره التوبة و التلهف و الندم من باب ما ذكروه عنه، من أنّه كان يلقّى الناس بما يهوون، و أنّه لا يعتقد مذهبا يدوم عليه، فإنّ هذا أحد وجوه الجمع بين ما تقدّم في ذمّه، و ما نقله سليم [كذا] عنه من ندمه، و لا حكومة على هذا الحديث التوبة، على ما تسالم عليه أصحابنا من ذمّه‌. [3]

این مطالبی که از سلیم نقل کردیم حکومت دارد بر جمیع روایات ذامه چه از طرق ما و چه از طرق دیگران؛ چون این مطالب نص در توبه‌ی او در آخر امر است و اینکه او نادم بوده است و از شیعیان مفرط امام علی × بوده است. الا اینکه اشکال در ناقل آن است و او ابان بن ابی عیاش (ناقل کتاب سلیم بن قیس) است.

همچنان که در ترجمه‌ی او گذشت، و ما اگر چه اطمینان به آن کلام نداریم، ولی نسبت به او دلیل محکمی نداریم که ایشان را جزء ثقات بدانیم یا جزء افراد حسن بدانیم، به خاطر قوت اینکه اظهار توبه و ندامت او از باب آنچه برای او ذکر کردیم باشد که مردم را به همانطور که می‌پسندیدند ملاقات می‌کرد، و اینکه او بر اعتقاد به مذهبی دوام نداشت.

وجه جمع این است که حرف سلیم را قبول داریم که او را تأیید می‌کند و از طرف دیگر مبنای حسن بصری را می‌دانیم، لذا جمع آن این است که اظهار ندامت او برای خوشایند سلیم بوده است، پس حدیث توبه حکومت بر این روایات ندارد چون همه گفته‌اند او مذموم است.

ولی به نظر ما ابان فوق وثاقت است، او کسی است که یک نفر از عامه تأییدش نمیکند. در یک چنین برههای از زمان بیاید سلیم را تحویل بگیرد و حرفهای او را تحویل بگیرد. ایشان انسان از خود گذشتهای بود.

در مذمت حسن بصری نقل شده است:

بصائر الدرجات مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ× قَالَ: قَالَ رَجُلٌ وَ أَنَا عِنْدَهُ إِنَّ الْحَسَنَ الْبَصْرِيَّ يَرْوِي أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ| قَالَ مَنْ كَتَمَ عِلْماً جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُلْجَماً بِلِجَامٍ مِنَ النَّارِ قَالَ كَذَبَ وَيْحَهُ فَأَيْنَ قَوْلُ اللَّهِ‌ وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ‌ ثُمَّ مَدَّ بِهَا أَبُو جَعْفَرٍ × صَوْتَهُ فَقَالَ لِيَذْهَبُوا حَيْثُ شَاءُوا أَمَا وَ اللَّهِ لَا يَجِدُونَ الْعِلْمَ إِلَّا هَاهُنَا ثُمَّ سَكَتَ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ × عِنْدَ آلِ مُحَمَّد علیهم‌السلام[4]

حلبی گوید: من خدمت امام باقر × نشسته بودم، مردی به ایشان عرض کرد: حسن بصری روایت نقل میکند که پیامبر اکرم | فرمودند: کسی که علمی داشته باشد و پنهان کند، روز قیامت لجامی از آتش به دهانش می‌بندند، امام × فرمودند: {دروغ می‌گوید،} وای بر او پس کجاست قول خداوند ( و گفت مرد مومنی از آل فرعون که ایمانش را مخفی می‌کرد آیا کسی را می‌کشید که می‌گوید پروردگار من الله است) سپس امام باقر × با صدای بلند فرمودند: هر جائی می‌خواهند بروند اما به خدا قسم علم را نمی‌یابند مگر اینجا سپس لحظه‌ای سکوت کردند پس فرمودند: نزد آل محمدعلیهم‌السلام

مرحوم مامقانی در پایان نتیجهگیری کرده و میفرماید:

و على كلّ حال؛ فلا يمكن رفع اليد به عن الأخبار الكثيرة الواردة في ذمه، و اللّه العالم بالحقائق

به هر حال، پس ممکن نیست رفع ید به واسطهی حرف سلیم از اخبار زیادی که در مذمت او وارد شده است.

فرزند مرحوم مامقانی میفرماید:

ثم بعد البحث و التنقيب عن سيرة الرجل و عقيدته من أقواله و أفعاله الكاشفة عن سريرته، نرى أنّه تارة يمدح أمير المؤمنين عليه السلام بما هو أهله و أخرى يجابهه بما لا يجابه به مثله، مثل قوله: ألا تمضى قدما لا أبا لك .. أو قوله: ما أراق أمير المؤمنين من دماء المسلمين أكثر .. و من الذي يدلّ على انحرافه قول الصادق عليه السلام:« لأبي حنيفة أصحاب و هذا الحسن البصري له أصحاب ..»، و يظهر من هذا أنّه كان له أصحاب و أتباع يتّبعونه و يقتدون به، بحيث جعله عليه السلام قرين أبي حنيفة، و أنّه بمعزل عن أهل البيت عليهم السلام، و تتّضح صحّة رواية الكشي التي أشرنا إليها من أنّ الحسن كان يلقى أهل كل فرقة بما يهوون، و يتصنّع للرئاسة، و كان رئيس القدرية .. فمن هذا كلّه يعلم أنّ الرجل كان طالب رئاسة و سمعة، و كان منحرفا عن أهل البيت عليهم السلام، فالقول بأنّ الرجل ضعيف أقلّ ما يقال فيه، و من هنا اتّفق أصحابنا على تضعيفه.[5]

فقول بعض المعاصرين في قاموسه 3/ 200: و الرجل كما رأيت مختلف فيه إلّا أنّ الأحسن حسنه و تقواه و تقيّته ..! فهو كلام متسرّع، و ليت شعري أيّ تقيّة في قوله لحجّة اللّه على الخلق أمير المؤمنين و وصي رسول ربّ العالمين: ما أراق أمير المؤمنين من دماء المسلمين أكثر، ثم عدم استحيائه منه في مجابهته عند ما قال له عليه السلام:« أ و ساءك ذلك»، فقال: نعم، فقال:« لا زلت مسوءا» فبقي طيلة حياته عابسا قاطبا مهموما، أ فلا مسائل يسأل من هذا المعاصر أنّه إن كان مثل هذا الرجل حسنا تقيا، فعمرو بن العاص و معاوية و نظائرهما لا بدّ و أن نعدّهم أيضا أتقياء حسان؛ لأنّه صدرت منهم أيضا كلمات مدح و تعظيم و تقديس في حق أمير المؤمنين عليه السلام.

تحصل ممّا ذكرناه و من اتفاق علمائنا الإمامية على تضعيفه أنّ الحكم بضعفه و سقوط رواياته هو المتعيّن.

پس از بحث و کمکاش در سیره‌ی این مرد و عقیده‌ی او از اقوال و افعال که کاشف از درون او است، می‌بینیم او گاهی امیر المومنین × را به آنچه اهلش است مدح می‌کند و بار دیگر حرف‌های تند و ناشایستی که از دیگران نسبت به شخص امیر المومنین × اصلا سر نمی‌زند می‌گوید[6] مانند: ای بی پدر یا قول او : آنچه امیر المومنین از خون مسلمین ریخت بیشتر است...و از چیزهائی که دلالت بر انحراف او می‌کند قول امام صادق × که فرمودند: برای اب حنیفه اصحابی است و این حسن بصری هم برای او اصحابی است، و از این کلام امام ظاهر می‌شود که برای او اصحاب و پیروانی بوده که از او تبعیت می‌کردند به طوری که امام او را قرین ابی حنیفه قرار دادند، و اینکه او از اهل بیت جدا بود، و توضیح می‌دهد صحت روایت مرحوم کشی که به آن اشاره کردیم که حسن بصری با هر گروهی طبق عقیده خودشان حرف می‌زد و دنبال ریاست بود پس از همه‌ی آنچه بیان کردیم دانسته شد که این مرد طالب ریاست و اسم و رسم بود، و از اهل بیت منحرف بود، پس قول به اینکه این مرد ضعیف است، کمتری چیزی است که در مورد او گفته می‌شود، به همین جهت اصحاب ما بر تضعیف او اتفاق کردند.

پس قول بعض معاصرین در قاموس: این شخص مختلف فیه است ولی قول احسن این است که او حسن است و آدم متقی و اهل تقیه بوده است، حرف بدون تحقیقی است، این چه تقیه‌ای است که به امیر المومنین بگوید خونی که تو ریختی از این آب بیشتر است پس حیا نمی‌کرد هنگامی که امیر المومنین به او فرمودند تو ناراحت شدی از ریختن خون‌ها گفت بله ناراحتم چرا این قدر خون ریختی امام فرمود: امیدوارم همیشه راحتی را نبینی پس تا آخر عمر در ناراحتی بود. یک کسی نیست از این معاصر سوال کند که اگر مثل او حسن باشد، تقی باشد پس عمرو عاص و معاویه و نظائر این‌ها را باید بگوئیم که اتقیا هستند چون کلمات مدحی هم از این‌ها سر زده است.

از آنچه ذکر کردیم و از اتفاق علمای امامیه بر تضعیف او حاصل شد که حکم به ضعف او و سقوط روایات او متعین است.

پس اگر سند روایت شعیب صحیح هم بود، از جهت حسن بصری نمیتوانیم بپذیریم چون حکم به ضعف و سقوط روایات او شده است، مگر اینکه این روایات را کنار هم بگذاریم و به یک تواتر معنوی[7] بر بودن شعیب برسیم اما ویژگیهای او و اینکه جزء یاران امام زمان # است متواتر نیست.

روایت 12:

الف) متن روایت

و ذكر إسناد هذا الحديث إلى معاذ بن جبل، ثم قال: بينما أنا و أبو عبيدة بن الجرّاح و سلمان جلوس ننتظر رسول اللّه |، إذ خرج‌ علينا في الهجير مرعوبا متغيّر اللون، فقال: «من ذا؟ أبو عبيدة، معاذ، سلمان؟» قلنا: نعم يا رسول اللّه، فذكر الفتن، ثم قال: «تدخل مدينة الزوراء، فكم من قتيل و قتيلة و مال منتهب و فرج مستحلّ، رحم اللّه من آوى نساء بني هاشم يومئذ و هنّ حرمتي، ثم تنتهي إلى ذکر السلطان بذي العریین‌ ، فيخرج إليهم فتيان من مجالهم، عليهم رجل يقال له: صالح، فتكون الدائرة على أهل الكوفة، ثم تنتهي إلى المدينة فتقتل الرجال و تبقر بطون النساء من بني هاشم، فإذا حضر ذلك فعليكم بالشواهق‌ أو خلف الدروب، و إنّما ذلك حمل امرأة، ثم يُقبل الرجل التميمي شعيب بن صالح سقى اللّه بلاد شعيب- بالراية السوداء المهدية بنصر اللّه و كلمته حتى يبايع المهدي بين الركن و المقام».

قال السليلي: و ذكر الحديث، و لم ينقله في كتاب الفتن.[8]

معاذ بن جبل گوید: من و ابو عبیدة بن جراح و سلمان نشسته بودیم و منتظر پیامبر اکرم بودیم چون در گرمای ظهر ایشان بیرون آمدند، رنگ پریده و خائف، پس فرمودند: کی هستید؟ ابو عبیدة، معاذ، سلمان؟ گفتیم: بله ای رسول خدا، پس فتنههائی را ذکر کردند، پس فرمودند: وارد شهر زوراء میشوید، چقدر آنجا کشته میشوند و چقدر اموال را غارت میکنند و چقدر تجاوزات ناموسی میشود، خدا رحمت کند کسی که به فریاد زنان بنی هاشم در این روز برسد و آنها حرم و حریم من هستند...

پس جوانمردانی از آنها خروج کنند، بر آنها مردی است که به او صالح گفته میشود است، به طرف کوفه میآیند، پس به مدینه هم میآیند پس مردان را میکشند و شکم زنان بنی هاشم را پاره میکنند، پس همین که به شما رسید به بلندیها پناه برید، این حرکت سفیانیها است که نه ماه است، پس مرد تمیمی شعیب بن صالح میآید، با پرچم سیاه میآید هدایت شده است به نصر خداوند و کلمهی او تا اینکه بین رکن و مقام با مهدی بیعت میکند.

این از روایاتی است که مفادش این است که ایشان مثبت است و جزء اولین کسانی است که بیعت میکند.

ولی این روایت را جز ابن طاووس احدی نقل نکرده است و ایشان هم از فتن سلیلی نقل فرمودهاند. و ما هم درکتاب معجم احادیث الامام المهدی# به نقل از ابن طاووس آوردهایم.[9]


[1] تدلیس نوعی از دروغ است شعبه بن حجاج پدر علم رجال اهل تسنن می‌گفت: لان عزنی خیر (احب) عن ادلس التدلیس اخ الکذب.
[2] تنقيح المقال في علم الرجال، مامقاني، ج19، ص13.
[3] تنقيح المقال في علم الرجال، مامقاني، ج19، ص15.
[4] بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج2، ص70، ط دارالاحیاء التراث.
[5] تنقيح المقال في علم الرجال، مامقاني، ج19، ص16.
[6] اینجا باید همان حرف خلیفه را نسبت به زبیر: خلیفه به ایشان گفتند که بعد از تو زبیر باشد گفت: زبیر یک روز انسان و یک روز شیطان.
[7] تواتر اجمالی در لسان معاصرین بوده، سابق نبوده است، تواتر اجمالی یعنی قطع به صدور بعضی از آن‌ها داریم، تواتر معنوی یعنی شعیبی هست.
[8] فتن ابن طاووس، ص272، چاپ جدید: 1394؛ به نقل از سلیلی.
[9] معجم احادیث الامام المهدی (ع)، شیخ علی کورانی عاملی، ج2، ص229.