درس مهدویت استاد طبسی

95/07/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:یاران امام زمان # در دوران ظهور

ادامه بررسی روایات مربوط به حضرت عیسی×

ادامه بررسی «زوراء» در روایات

2. في الدمعة عن المقتضب عن عبد اللّه بن ربيعة- رجل من أهل مكّة- قال: قال لي: إنّي محدّثك الحديث فاحفظه عنّي و اكتمه علي ما دمت حيّا، أو يأذن اللّه فيه بما يشاء: كنت مع من عمل مع ابن الزبير في الكعبة قال: حدّثني أنّ ابن الزبير أمر العمّال أن يبلغوا في الأرض.

قال: فبلغنا صخورا أمثال الإبل، فوجدت على بعض تلك الصخور كتابا موضوعا، فتناولته و سترت أمره فلمّا صرت إلى منزلي تأمّلته فرأيته كتابا لا أدري من أي شي‌ء هو، و لا أدري الذي كتب به ما هو إلّا أنه ينطوي الكتاب فقرأت فيه:

باسم الأوّل لا شي‌ء قبله، لا تمنعوا الحكمة أهلها فتظلموهم، و... ثمّ اختار من ذلك البيت نبيّا يقال له محمّد و يدعى في السماء أحمد، يبعثه‌ اللّه‌ في‌ آخر الزمان‌ نبيّا، و برسالته مبلغا و للعباد إلى دينه داعيا منعوتا في الكتب، تبشّر به الأنبياء و يرث علمه خير الأوصياء، يبعثه اللّه و..... يؤيّده بنصره و يعضده بأخيه و ابن عمّه و صهره و زوج ابنته و وصيّه في أمّته من بعده، و حجّة اللّه على خلقه، ينصبه لهم علما.... هو القائم من بعده و الإمام و الخليفة في أمّته، فلا يزال.... يقبضه اللّه عزّ و جلّ شهيدا بالسيف مقتولا هو يتولّى قبض روحه، و يدفن في الموضع المعروف بالغري، يجمع اللّه بينه و بين النبي|. ثمّ القائم من بعده ابنه الحسن سيّد الشباب و زين الفتيان، يقتل مسموما، يدفن بأرض طيبة في الموضع المعروف بالبقيع، ثمّ يكون بعده الحسين عليه السّلام إمام عدل يضرب بالسيف و يقري الضيف، يقتل بالسيف على شاطئ الفرات في الأيّام الزاكيات، يقتله بنو الطوامث و البغيات[1] ، يدفن بكربلاء، قبره للناس نور و ضياء و علم، ثمّ يكون القائم من بعده ابنه سيّد العابدين و سراج المؤمنين، يموت موتا، يدفن في أرض طيبة في الموضع المعروف بالبقيع، ثمّ يكون الإمام القائم بعده المحمود فعاله محمد باقر العلم و معدنه و ناشره و مفسّره، يموت موتا يدفن بالبقيع من أرض طيبة، ثمّ يكون الإمام جعفر، و هو الصادق و بالحكمة ناطق، مظهر كلّ معجزة و سراج الامّة، يموت موتا بأرض طيبة، موضع قبره بالبقيع.

ثمّ الإمام بعده المختلف دفنه، سمي المناجي ربّه موسى بن جعفر يقتل بالسمّ في محبسه، يدفن في الأرض المعروفة بالزوراء، ثمّ القائم بعده ابنه الإمام علي الرضا المرتضى لدين اللّه إمام الحق، يقتل بالسمّ في أرض العجم، ثمّ القائم الإمام بعده ابنه محمد، يموت موتا، يدفن بالأرض المعروفة بالزوراء، ثمّ القائم بعده ابنه علي للّه ناصر و يموت موتا و يدفن في المدينة المحدثة، ثمّ القائم بعده ابنه الحسن وارث علم النبوّة و معدن الحكمة، يستضاء به من الظلم، يموت موتا يدفن في المدينة المحدثة.

ثمّ المنتظر بعده اسمه اسم النبي يأمر بالعدل و يفعله و ينهى عن المنكر و يجتنبه، يكشف اللّه به الظلم و يجلو به الشك و العمى، و يرعى الذئب في أيّامه مع الغنم، و يرضى عنه ساكن السماء و الطير في الجوّ و الحيتان في البحار، يا له من عبد ما أكرمه على اللّه، طوبى لمن أطاعه و ويل لمن عصاه، طوبى لمن قاتل بين يديه فقتل و قتل، اولئك عليهم صلوات من ربّهم و رحمة و اولئك هم المهتدون، و اولئك هم المفلحون‌.[2]

عبد الله بن ربیعه مردی از اهل مکه می‌گوید: پدرم گفت می‌خواهم حدیثی برای تو نقل کنم و این را تا زمانی که من زنده هستم یا اراده‌ی خداوند بر این باشد که بگوئی، نگهدار و کتمان کن.

من با کارگران ابن زبیر مامور حفاری داخل کعبه بودم (دستور دادند که همین طور زمین را حفرکنند)، تارسیدیم به سنگ‌هائی که از نظر بزرگی چون شتر بود. همین طور که حفاری می‌کردم، به کتابی برخورد کردم که روی یکی از این سنگ‌ها بود، آن را برداشته و مخفی کردم، وقتی به منزل آمدم، کتاب را باز کردم ببینم در آن چه نوشته است و آن از اینجا شروع می‌شد:

بسم الاول لاشیء قبله....

خداوند عز و جل از این بیت (قریش) نبی اختیار کرد که به او محمد | گفته می‌شود ودر آسمان‌ها احمد خوانده می‌شود، خداوند او را در آخر الزمان نبی و برای رسالتش تبلیغ کننده برانگیخت و برای هدایت بنگانش به دین دعوت کننده، نامش در کتاب‌ها آمده است، همه‌ی انبیاء به آمدن ایشان بشارت داده‌اند و بهترین اوصیا علم او را به ارث می‌برد.....

خداوند عز وجل به کمک خود او را تأیید می‌کند و او را توسط برادر و پسر عمویش و همسر دخترش و وصی او و حجت خداوند پس از او کمک می‌کند.... او قائم پس از پیامبر اکرم | و خلیفه و جانشین او در امت می‌باشد.... شاهد ما در این عبارت است: ثمّ الإمام بعده المختلف دفنه، سمي المناجي ربّه موسى بن جعفر يقتل بالسمّ في محبسه، يدفن في الأرض المعروفة بالزوراء. پس امام بعد از او که محل دفنش مورد اختلاف است، نام او موسی بن جعفر که در زندان توسط سم کشته می‌شود و در زمینی که معروف است به زوراء دفن می‌شود.

پس در این روایت از بغداد که محل دفن امام موسی × است، تعبیر زوراء کرده است.

3. حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ حُمْدُونٍ‌ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي سَدِيرٌ الصَّيْرَفِيُّ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ × وَ عِنْدَهُ‌ جَمَاعَةٌ مِنْ‌ أَهْلِ‌ الْكُوفَةِ فَأَقْبَلَ عَلَيْهِمْ وَ قَالَ لَهُمْ حُجُّوا قَبْلَ أَنْ لَا تَحُجُّوا حُجُّوا قَبْلَ أَنْ يَمْنَعَ الْبَرُّ جَانِبَهُ‌ حُجُّوا قَبْلَ هَدْمِ مَسْجِدٍ بِالْعِرَاقَيْنِ‌ بَيْنَ نَخْلٍ وَ أَنْهَارٍ حُجُّوا قَبْلَ أَنْ تُقْطَعَ سِدْرَةٌ بِالزَّوْرَاءِ نَبَتَتْ عَلَى عَسَلِ عُرُوقِ النَّخْلَةِ الَّتِي اجْتَنَتْ مِنْهَا مَرْيَمُ علیها‌السلام رُطَباً جَنِيًّا فَعِنْدَ ذَلِكَ تُمْنَعُونَ الْحَجَّ وَ تَنْقُصُ الثِّمَارُ وَ تُجْدَبُ الْبِلَادُ وَ تُبْتَلَوْنَ بِغَلَاءِ الْأَسْعَارِ وَ جَوْرِ السُّلْطَانِ وَ يَظْهَرُ فِيكُمُ الظُّلْمُ وَ الْعُدْوَانُ- مَعَ الْبَلَاءِ وَ الْوَبَاءِ وَ الْجُوعِ وَ تُظِلُّكُمُ الْفِتَنُ مِنْ جَمِيعِ الْآفَاقِ فَوَيْلٌ لَكُمْ يَا أَهْلَ الْعِرَاقِ إِذَا جَاءَتْكُمُ الرَّايَاتُ مِنْ خُرَاسَانَ‌ وَ وَيْلٌ لِأَهْلِ الرَّيِّ مِنَ التُّرْكِ وَ وَيْلٌ لِأَهْلِ الْعِرَاقِ مِنْ أَهْلِ الرَّيِّ وَ وَيْلٌ لَهُمْ ثُمَّ وَيْلٌ لَهُمْ مِنَ الثَّطِّ قَالَ سَدِيرٌ فَقُلْتُ يَا مَوْلَايَ مَنِ الثَّطُّ قَالَ قَوْمٌ آذَانُهُمْ كَآذَانِ الْفَأْرِ صِغَراً لِبَاسُهُمُ الْحَدِيدُ كَلَامُهُمْ كَكَلَامِ الشَّيَاطِينِ صِغَارُ الْحَدَقِ مُرْدٌ جُرْدٌ اسْتَعِيذُوا بِاللَّهِ مِنَ شَرِّهِمْ أُولَئِكَ يَفْتَحُ اللَّهُ عَلَى أَيْدِيهِمُ الدِّينَ- وَ يَكُونُونَ سَبَباً لِأَمْرِنَا[3] [4] [5]

سدير صيرفي‌ گفت خدمت حضرت صادق × با گروهى از اهل كوفه بودیم که فرمودند: قبل از آنكه براى شما انجام حج مقدور نباشد. حج گزاريد، قبل از اينكه از بيابانها نتوانيد عبور كنيد. حج گزاريد، قبل از ويران شدن مسجدى در عراق كه بين نخلستان و جويها واقع است، حج گزاريد، قبل از آنكه درخت سدره را در زوراء قطع كنند و آن کنار درخت خرمائى است كه مريم علیها‌السلام از آن خرماى تازه چيد.

در اين موقع نمي‌گذارند به‌ حج برويد، ميوه‌ها كم مى‌شود و خشكسالى پيش مى‌آيد و به گرانى و ستم سلطان مبتلا مى‌شويد، در ميان شما ظلم و ستم آشکار مي‌گردد، بلا و وبا و گرسنگى پيدا مى‌شود و از هر طرف فتنه و آشوب به شما حمله مي‌كند.

واى بر شما اى عراقي‌ها وقتى كه پرچم‌هائى از خراسان بيايد، واى بر مردمان از دست تركها و واى بر عراقيان از دست مردمان رى واى بر آنها واى بر آنها از

گروه (ثط) عرض كردم ثط كيست؟ فرمود گروهى كه گوشهاى آنها از كوچكى مثل گوش موش و لباس آهنين دارند لهجه آنها شبيه شيطانهاست چشمهاى ريز و بدنى كم مو دارند پناه بريد به خدا از شر آنها به سبب آن‌ها خدا دين را فتح خواهد نمود و آنها سبب گسترش امامت ما مي‌شوند.(یعنی فرج و گشایش در اثر فشار و ظلم این گروه همزمان حاصل می‌شود)

شاهد این عبارت است: حج گزاريد قبل از آنكه درخت سدره را در زوراء قطع كنند. با توجه به اینکه کسانی را که امام با آن‌ها صحبت می‌کرد، عراقی بودند و تمام صحبت‌های امام × در مورد عراق بود پس مراد از زوراء همان بغداد و اطراف آن است.

نکته:

مراد از خراسانی در این روایت همان هلاکو است، حجم ویرانی که در بغداد هلاکو راه انداخت بسیار بود البته ذهبی و غیر او خیلی بزرگنمائی می‌کنند، چون جزء این تشکیلات یک شیعه بود و او خواجه‌ی طوسی بود. ایشان بعد از سقوط بغداد کار فرهنگی وسیعی راه انداخت و تغییرات ریشه‌ای داد به گونه‌ای که بغداد و بلاد بعد از عباسیون به مراتب بهتر از دوره‌ی عباسیون بود، مانند راه‌اندازی یک رصد خانه و یک کتابخانه با چهارصد هزار کتاب در مراغه، بله خرابی و ویرانی بوده اما خود فقهای سلفیین مقصر بودند، نامه نگاری و همکاری کردند و خواجه توانست جان بسیاری از علمای اهل سنت مانند ابن ابی الحدید را نجات دهد.

در این روایت که می‌گوید: ای عراقی‌ها وقتی که پرچم‌هائی از خراسان، در خراسانی چند احتمال است، یکی ابو مسلم خراسانی، یکی هم هلاکو خان است وبه این اشاره کردند. ما در کلمات بعد از امام صادق × روایتی ندیدیم که اشاره به خراسانی داشته باشد و این روایت موید است بر اینکه خراسانی در همان دوران امام صادق × آمد و رفت.

4. الأمالي للشيخ الطوسي الْمُفِيدُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ بِلَالٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عِيسَى بْنِ حُمَيْدٍ الطَّائِيِّ عَنْ أَبِيهِ حُمَيْدِ بْنِ قَيْسٍ‌ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ × قَالَ:

إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ × لَمَّا رَجَعَ مِنْ وَقْعَةِ الْخَوَارِجِ اجْتَازَ بِالزَّوْرَاءِ فَقَالَ لِلنَّاسِ إِنَّهَا الزَّوْرَاءُ فَسِيرُوا وَ جَنِّبُوا عَنْهَا فَإِنَّ الْخَسْفَ أَسْرَعُ إِلَيْهَا مِنَ الْوَتَدِ فِي النُّخَالَةِ فَلَمَّا أَتَى يَمْنَةَ السَّوَادِ إِذَا هُوَ بِرَاهِبٍ فِي صَوْمَعَةٍ لَهُ فَقَالَ لَهُ الرَّاهِبُ لَا تَنْزِلْ هَذِهِ الْأَرْضَ بِجَيْشِكَ قَالَ وَ لِمَ قَالَ لِأَنَّهَا لَا يَنْزِلُهَا إِلَّا نَبِيٌّ أَوْ وَصِيُّ نَبِيٍّ يُقَاتِلُ‌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ هَكَذَا نَجِدُ فِي كُتُبِنَا فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ × أَنَا وَصِيُّ سَيِّدِ الْأَنْبِيَاءِ وَ سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ فَقَالَ لَهُ الرَّاهِبُ فَأَنْتَ إِذَنْ أَصْلَعُ قُرَيْشٍ وَ وَصِيُّ مُحَمَّدٍ فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ × أَنَا ذَلِكَ فَنَزَلَ الرَّاهِبُ إِلَيْهِ فَقَالَ خُذْ عَلَيَّ شَرَائِعَ الْإِسْلَامِ إِنِّي وَجَدْتُ فِي الْإِنْجِيلِ نَعْتَكَ وَ أَنَّكَ تَنْزِلُ أَرْضَ بَرَاثَا بَيْتَ مَرْيَمَ وَ أَرْضَ عِيسَى × فَأَتَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ × مَوْضِعا فَلَكَزَهُ بِرِجْلِهِ فَانْبَجَسَتْ عَيْنٌ خَرَّارَةٌ فَقَالَ هَذِهِ عَيْنُ مَرْيَمَ الَّتِي أُنْبِعَتْ لَهَا ثُمَّ قَالَ اكْشِفُوا هَاهُنَا عَلَى سَبْعَةَ عَشَرَ ذِرَاعاً فَكُشِفَ فَإِذَا بِصَخْرَةٍ بَيْضَاءَ فَقَالَ × عَلَى هَذِهِ وَضَعَتْ مَرْيَمُ عِيسَى × مِنْ عَاتِقِهَا وَ صَلَّتْ هَاهُنَا ثُمَّ قَالَ أَرْضُ بَرَاثَا هَذِهِ بَيْتُ مَرْيَمَ علیها‌السلام‌.[6]

امام باقر × مى‌فرمايد: هنگامى كه امير مؤمنان على × از پيكار با خوارج برمى‌گشت، از شهر «زوراء» گذشت و به مردم فرمود: حرکت کنید و از اين شهر دور شويد؛ چون فرو رفتن آن سريعتر از فرو رفتن ميخ، در آرد الك شده است. سپس به سمت راست سواد (نخلستان) رسيدند،

راهبی در صومعه‌ى خود بود، راهب گفت: با سپاه خود در اين سرزمين فرود ميا؛ حضرت فرمودند: به چه دلیل می‌گوئی؟ گفت: چون در اينجا فرود نمى‌آيد مگر پيامبر يا جانشين پيامبر با لشكريانش كه در راه خدا بجنگند. من اين را در كتابهاى خود يافته‌ام.

على × به او فرمود: من هم جانشين سيّد انبياء هستم و سید اوصیاء هستم.

راهب به حضرت گفت: پس در اين صورت تو بايد اصلع‌[7] قريش و وصى‌ محمّد | باشى! حضرت فرمود: بله من هستم. پس راهب از صومعه پايين آمد و گفت: شرايع و احكام اسلام را به من بياموز؛ چون من در انجيل، صفات تو را يافته‌ام و تو در زمين براثا[8] ؛ خانه مريم و زمين عيسى فرود مى‌آيى. سپس امیر المومنین × به جايى آمد پس با پا كوبيدند كه چشمه‌اى جوشيد، حضرت فرمود: اين چشمه‌اى است كه براى مريم جوشيده است. آنگاه حضرت فرمود: اين جا را هفده ذراع حفر کنید و كندند. پس صخره سفيدى نمايان شد. على × فرمود: بر روى اين سنگ، حضرت مريم، عيسى × را از آغوش خويش بر زمين نهاد و اين جا نماز خواند. سپس فرمود: اين زمين براثا خانه‌ی مريم علیها‌السلام است. تمام این روایت مربوط به بغداد است و در اول روایت از بغداد تعبیر زوراء کردند.

5. إبراهيم بن موسى بن جعفر في أولاد الامام موسى اختلاف بين النسابين في عددهم كما انهم اختلفوا في خصوص إبراهيم فبعضهم على التعدّد أكبر و أصغر و بعضهم على عدمه و انه المرتضى، و كذا اختلف القائلون بالتعدّد في ان أيّهما هو المرتضى و الذي لا شك فيه عندهم هو ان المرتضى هو الذي تقلد إمرة الى من أيّام أبى السرايا و مهما يكن فإبراهيم المرتضى تقلد إمرة اليمن من قبل محمّد بن محمّد بن زيد أيّام أبى السرايا و مضى إليها ففتحها و أقام بها مدة الى أن انقلب أمر ابى السرايا فأخذ لإبراهيم الأمان من المأمون، و بقى ببغداد حتى مات مسموما في أوائل سنة 210 و أنشد حين لحده ابن السمان الفقيه:

در عدد فرزندان امام موسی × بین نسابین اختلاف است و در خصوص ابراهیم هم اختلاف است، بعضی قائل به تعدد شدند و...

و ابراهیم در بغداد باقی ماند تا اینکه در سال 210 مسموم شده و رحلت کرد، ابن سمان فقیه هنگام در لحد قرار گرفتن او این شعر را سرود...

شاهد مثال: به تحقیق که در زوراء مظلومانه رحلت کرد، در حالی که ایشان در بغداد مسموم شد و شاعر از بغداد تعبیر زوراء کرد.

 


[1] بچه‌های حیض و بدکاره.
[2] بحار الانوار، العلامة المجلسي، ج36، ص218، ط دارالاحیاء التراث.
[3] الامالی للمفید، ص64.
[4] بحار الانوار، ج47، ص103.
[5] بحار الانوار، العلامة المجلسي، ج47، ص122، ط دارالاحیاء التراث.
[6] بحار الانوار، العلامة المجلسي، ج14، ص210، ط دارالاحیاء التراث.
[7] بعضی اصلع را به شخصی که سر او طاس و بدون مو معنا کردند در حالی که این نیست، سید جعفر مرتضی در کتاب الصحیح من سیرة امام علی × بیان می‌کند که اصلع به معنای واقعی آن چیز دیگری بوده و اصلع به معنای خودش مراد نیست.
[8] یاقوت گفته براثا محلة کانت فی طرف البغداد فی قبلة الکرخ.