درس مهدویت استاد طبسی
95/02/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اصحاب امام زمان در زمان ظهور
سید حسنی
یکی از کسانی که به عنوان فرماندهی پیشقراولان حضرت مهدی از او نام برده شده است، سید حسنی از فرزندان امام حسن مجتبی علیهالسلام میباشد که این طور گفته شده است که امام علیهالسلام ایشان را به عنوان فرماندهی نیروهای مقدم لشگر نصب میکند. ما روایات در مورد ایشان را بیان و به بررسی شخصیت او میپردازیم.
روایات در مورد سید حسنی
روایت 1
قال امیر المومنین علیهالسلام: ثمّ يسير بالجيوش حتّى يصير إلى العراق و الناس خلفه و أمامه على مقدّمته رجل اسمه عقيل و على ساقته رجل اسمه الحارث فيلحقه رجل من أولاد الحسن في اثني عشر ألف فارس و يقول:
يا ابن العمّ أنا أحقّ منك بهذا الأمر لأنّي من ولد الحسن و هو أكبر من الحسين فيقول المهدي:
إنّي أنا المهدي فيقول له: هل عندك آية أو معجزة أو علامة فينظر المهدي إلى طير في الهواء فيومي إليه فيسقط في كفّه فينطق بقدرة اللّه تعالى و يشهد له بالإمامة ثمّ يغرس قضيبا يابسا في بقعة من الأرض ليس فيها ماء فيخضرّ و يورق و يأخذ جلمودا كان في الأرض من الصخر فيفركه بيده و يعجنه مثل الشمع فيقول الحسني: الأمر لك فيسلم و تسلم جنوده و يكون على مقدّمته[1]
امیر المؤمنین علیهالسلام فرمودند:
پس با لشگریان حرکت کرده تا به عراق میرسد و مردم از هر طرف به او ملحق میشوند و فرمانده مقدم لشگر او مردی به نام عقیل و فرمانده ساق لشگر او مردی به نام حارث و مردی از فرزندان حسن علیهالسلام همراه دوازده هزار نفر به او ملحق میشود
و میگوید: ای پسر عمو من از تو به این امر احق هستم چون من از فرزندان امام حسنعلیهالسلام هستم و او از حسین بزرگتر بود (از این روایت که مستند معتقدان به حسنی و مدعیان آن است استفاده میشود که حسنی تا زمان ظهور خود و اطرافیان او منحرف هستند) پس حضرت مهدی علیهالسلام فرماید: من مهدی هستم. حسنی گوید: آیا نزد تو آیه یا معجزه یا علامتی هست؟
پس مهدی علیهالسلام به پرندهای در هوا نظر کرده و به آن اشاره میکنند، فورا در کف دست آن حضرت قرار میگیرد و به قدرت خداوند به تکلم در میآید و به امامت مهدی علیهالسلام شهادت میدهد و چوب خشکی را در زمینی که در آن اصلا آب نیست میکارند سبز مىشود، سنگ سخت و محکمی را در دست میگیرند تبدیل به خمیر میکنند،
حسنی لشگر خود را تسلیم امام زمان علیهالسلام میکند و میگوید: ای پسر عمویم امر امامت و رهبری برای شما است و او فرماندهی مقدم لشگر امام زمان علیهالسلام میباشد.
اولین منبعی که این روایت را نقل کرده، کتاب عقد الدرر (قرن هفتم ه.ق) است که آن را مرسل نقل میکند و راوی آن ابن مسعود است.
اشکالات به این روایت
1. از جهت سند روایت مرسل و دارای اشکال سندی است
2. ابن مسعود رابطهای با امیر المومنین علیهالسلام نداشته و در دوران بیان این خطبه او در قید حیات نبوده است.
3. از منبع شیعه هم اولین کسی که نقل کرده صاحب الزام الناصب است که او هم به طریقی نقل میکند که مجهول است بعد هم به خطبة البیان منتهی میکند که از جهت متن مورد اشکال بود و اشکال منتهی شدن روایت به ابن مسعود در این نقل نیز میباشد.
پس این روایت که حسنی را از فرماندهان ارتش حضرت و از کسانی که خود او و ارتش او همگی با امام زمان علیهالسلام بیعت میکنند، معرفی میکند، از جهت سند مورد اشکال است.
روایت 2
فقال: حدّثنا الحسن بن علي المالكي، قال: حدّثنا أبو النضر عن ابن حميد الرافعي، قال: حدّثنا محمد بن الهيثم البصري، قال: حدّثنا سليمان بن عثمان النخعي، قال: حدّثنا سعيد بن طارق عن سلمة بن أنس عن الأصبغ بن نباتة، قال:
خطب أمير المؤمنين علي عليه السلام خطبة، فذكر المهدي و خروج من يخرج معه و أسماءهم، فقال له أبو خالد الكلبي: صفه لنا يا أمير المؤمنين،
فقال علي علیهالسلام: «ألا إنّه أشبه الناس خلقا و خلقا و حسنا برسول اللّه صلیالله علیه و آله، أ لا أدلّكم على رجاله
و عددهم؟ قلنا: بلى يا أمير المؤمنين...
قال عليه الصلاة و السلام: «أحصاهم لي رسول اللّه صلیالله علیه و آله، ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا بعدد أصحاب بدر...
و يسير بالجيوش حتى ينزل وادي الفتن، و يلحقه الحسني في اثني عشر ألفا، فيقول له: أنا أحقّ منك بهذا الأمر، فيقول له: هات علامة، هات دلالة، فيومئ إلى الطير فيسقط على كتفه، و يغرس القضيب الذي بيده فيخضر و يعشوشب، فيسلّم إليه الحسني الجيش، و يكون الحسني على مقدّمته[2]
اصبغ بن نباته ميگويد: امير المؤمنين علیهالسلام خطبهاى خواند و از خروج مهدى علیهالسلام و ياران او سخن گفت. ابو خالد حلبى يا كابلى گفت:
يا على! اوصاف او را براى ما بیان کنید! فرمود: آن حضرت از نظر خلق و خلق و نيكوئى شبيهترين مردم است به رسول خدا صلیالله علیه و آله آيا ميخواهيد شما را از ياران او آگاه نمايم؟...
على عليه السّلام فرمود: پيغمبر صلیالله علیه و آله آنها را براى من شماره كرد (313) نفر شدند مطابق عدد اصحاب بدر...
حسنى با دوازده هزار نفر به آن حضرت ملحق مىشود، حسنى ميگويد: من از تو به اين امور سزاوارترم،
و میگويد: دليل و برهان تو چيست؟ پس آن حضرت به پرنده اشاره مىكند بر شانه مباركش فرود مىآيد، عصاى خود را همانند یک نهال غرس ميكند سبز مىشود يك نوع سبز شدن نيكوئى، آنگاه حسنى لشكر را تسليم آن حضرت نموده و خود در جلو لشكر قرار ميگيرد.
این روایت اگرچه دلالت بر پیوستن حسنی به امام علیهالسلام دارد اما بیانگر این مطلب هم میباشد که او در مقابل امام علیهالسلام ادعای احق بودن به امر را میکند و حال آنکه در دوران غیبت ادعای نیابت خاصه کردن، سبب خروج از مذهب است چه برسد به اینکه ادعای امامت کند، همچنانکه شیخ طوسی این مطلب را به نقل از شیخ مفید و ایشان به نقل از ابن قولویه، بیان میکند: ضالّ، مضلّ، منمس، کافر[3]
پس طبق این روایت ایشان در تمام دوران غیبت منحرف است و بعد هدایت میشود.
منابع روایت
1. الملاحم، مرحوم ابن طاووس، ص288، ب79، ح417 از فتن سلیلی
2. منتخب الاثر، آیة الله صافی (قسمت اول روایت را نقل میکنند)
3. معجم الاحادیث المهدی علیهالسلام، ج4، ص157
مرحوم ابن طاووس در ملاحم در مورد فتن سلیلی چنین میفرماید:
كتاب الفتن لأبي صالح السليلي ابن أحمد بن عيسى ابن شيخ الحساني، تأريخ نسخة الأصل سنة سبع و ثلاثمائة بخط مصنّفها في المدرسة المعروفة بالتركي بالجانب الغربي من واسط ... هي الأصل على ما حكاه من ذكر أنّه شاهدها.[4]
کتاب فتن سلیلی، تاریخ نسخهی اصلی آن سال 307 به خط مصنف آن در مدرسهی معروف به ترکی در جانب غربی واسط...که این نسخهی اصلی است بنا بر آنچه که کسی که ذکر کرده که شاهد آن بوده، حکایت کرده است.
این بیان مرحوم ابن طاووس مرسل بودن احادیث این کتاب را میرساند.
در جای دیگر میفرماید:
فإنّني عازم على أن اعلّق في هذه الأوراق ما وجدته على سبيل الاتّفاق في كتاب الفتن تأليف السليلي ابن أحمد بن عيسى بن شيخ الحسائي من رواة الجمهور من نسخة أصلها في المدرسة المعروفة بالتركي بالجانب الغربي من البلاد الواسطية، تأريخ كتابتها سنة سبع و ثلاثمائة، و درك ما تضمّنته على الرواة، و أنا بريء من خطره؛ لأنّني أحكي ما أجده بلفظه و معناه إن شاء اللّه تعالى
تصمیم دارم در این کتاب بیاورم چیزهائی که آن را بر حسب اتفاق در کتاب فتن سلیلی از علمای عامه از نسخهای که اصل آن در مدرسهای معروف به ترکی در جانب غربی واسطیه است، یافتم، تاریخ کتابت آن 307 است، و درستی آنچه متضمن است بر روات آن، و من مسئولیت آن را نمیپذیرم، چون من چیزی که به لفظ یا معنا یافتهام را حکایت میکنم.[5]
پس با این وجود چرا چنین احادیثی را نقل میکنند؟
در مقدمه چنین میفرمایند:
فإنّني وجدت الاهتمام بمعرفة الملاحم، و ما يشتمل عليه من المعجزات الدالّة على وجوب قبول المراسم، و تعظيم ... و تفصيل
و رأيت باللّه جلّ جلاله و للّه جلّ جلاله أن أذكر من ثلاثة تصانيف منها ما رأينا لا غنى لمن يحتاج إليها عنها.
أحدها: كتاب الفتن، تأليف نعيم بن حمّاد الخزاعي؛ لأنّه أقرب عهدا بالصحابة و التابعين، و قد زكّاه جماعة من المفسّرين.
التصنيف الثاني: كتاب الفتن لأبي صالح السليلي ابن أحمد بن عيسى ابن شيخ الحساني، تأريخ نسخة الأصل سنة سبع و ثلاثمائة بخط مصنّفها في المدرسة المعروفة بالتركي بالجانب الغربي من واسط ... هي الأصل على ما حكاه من ذكر أنّه شاهدها.
التصنيف الثالث: كتاب الفتن تأليف أبي يحيى زكريا بن يحيى بن الحارث البزّاز، تأريخ كتابتها سلخ شهر ربيع الأول سنة إحدى و تسعين و ثلاثمائة، استعرتها من وقف النظامية.[6]
من این طور احساس میکنم که اهتمام به معرفت پیش گوئیها، و آنچه مشتمل بر معجزاتی است که دلالت بر وجوب قبول مراسم دارد... تأثیر در اعتقاد به خداوند و امور نبوی دارد.
از کتب ملاحم و فتن از جدم حضرت محمد صلیالله علیه و آله یافتم و...
دیدم که ذکر کنم سه تصنیف از آن را که هر کس در این امور خواهان باشد بی نیاز از آن سه نیست:
1. کتاب فتن تالیف نعیم بن حماد خزاعی چون ایشان به زمان صحابه و تابعین نزدیکتر است و جماعتی از مفسرین هم او را تزکیه کردهاند.
2. کتاب فتن ابی صالح سلیلی فرزند احمد فرزند عیسی فرزند شیخ حسانی، تاریخ نسخهی اصلی آن 307 به خط مصنف آن در مدسهی معروف به ترکی در جانب غربی واسط...بنا بر آنچه شاهد آن گفته آن اصل است.
3. کتاب فتن تالیف ابی یحیی زکریا فرزند یحیی فرزند حارث بزاز، تاریخ کتابت آن ربیع الاول سال 371، آن را از نظامیه امانت گرفتم.[7]