درس مهدویت استاد طبسی
95/02/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اصحاب امام زمان در زمان ظهور / ادامه بررسی اعتبار خطبۀ البیان
عقیل و حارث در خطبة البیان آمده است که بعضی آن را قبول دارند و بعضی آن را رد میکنند.
اشکالاتی که بر خطبة البیان وارد است:
اول:
ابن مسعود زمان خلافت امیر المومنین علیهالسلام را درک نکرده است.
دوم:
معهود نیست که ابن مسعود از امیر المومنین علیهالسلام روایت نقل کند؛ چنانکه اهل سنت نیز چنین گفتهاند، در تهذیب الکمال مزی کسانی که ابن مسعود از آنان روایت نقل میکند را نام میبرد که در بین آنان نام امیر المومنین علیهالسلام نمیباشد.[1]
سوم:
ابن مسعود نزد ما معتبر نیست چون گفته شده است که پذیرش ولایت او و تبعیت او از حق ثابت نشده است بلکه از خلفا پیروی و طرفداری کرد البته سید مرتضی گاهی به کلام او استناد میکند امّا از باب مجارات و مماشات و تسالم است، چون اهل سنت او را قبول دارند لذا کلام آنان را نقل میکند. اما مرحوم تستری میفرماید: استبصار ابن مسعود معلوم نیست و آخر عمری اختلال فکری پیدا کرده بود.[2]
چهارم:
اینکه خود مرحوم یزدی از چه کسی گرفته است، البته سند ارائه میدهد ولی بیان نمیکند از چه کتابی نقل میکند و سند آن هم اشکال دارد البته مرحوم نوری صاحب مستدرک بعض این روایت را در کتاب کشف الاستار آورده و تصریح میکنند که از عقد الدرر نقل میکنند و مرحوم آیة الله نجفی در کتاب ملحقات خود نقل میکنند و تصریح میکنند که از عقد الدرر است ( ایشان مطالب کتاب احقاق الحق را از مصادر عامه نقل میکند) و مرحوم والد ما هم از کتاب الزام الناصب نقل میکنند و آیة الله صافی هم قسمتی از آن را در منتخب الاثر از برهان هندی نقل میکند و آن هم از عقد الدرر نقل میکند.
به هر حال این روایت از جهت سند دارای اشکال است مگر اینکه قرائن مانند قوت متن و شواهدی مانند بودن روایات دیگر بر طبق آن، برای آن داشته باشیم.
نظر مرحوم سید مهدی موسوی درباره خطبۀ البیان
مرحوم سید مهدی موسوی از علمای قرن سیزدهم در کتاب عوالم الانوار اشکال متنی به خطبة البیان میگیرند[3] ، ایشان بعد از بیان خطبهی طنتجیه میفرماید:
هذه الخطبة و خطبة البیان و غیرهما من الخطب المذکوره فی هذا الکتاب بعد المشتملة بتلک الفقرات الدالۀ علی الوهیتۀ له و علی خالقیته و رازقیته و غیرها من الافعال الالهیه فهی من الفقرات المتشابهة ظاهرها عند اهل الظاهر و المتشرعین، مناف لظاهر الشرع و مشعر الکفر و خلاف المذهب الاثنی عشریۀ و با طنها مستور عنّا مخزون عند قائلها فلک ان لاتنکر ظاهرها و لا باطنها و لعلها ورد کذلک عنهم ونحن لانعلم بای وجه فیکون انکارها ردّا و هو کفر فلک السلامة و النجاۀ ان لاتعتقد ظاهرها و تذر وتترک ظاهرها و باطنها و تأویلها علی قائلها، و إنّی قد ذکرتها لتعلمها و تعلم مخالفتها ظاهرا بمذهب الاثنی عشریۀ المذهب فظاهرها و باطنها عند اهلها و اهل البیت ادری بما فی البیت.[4]
این خطبه و خطبهی بیان و غیر این دو از خطبههائی که ذکر شد در این کتاب که مشتمل بر عباراتی بود که دال بر الوهیت امام علی علیهالسلام و خالقیت و رازقیت و غیر آن از افعال الهی میباشد که ظاهر آن نزد اهل ظاهر و متشرعین متشابه است و با ظاهر شرع منافات دارد و کفر را میرساند و مخالف مذهب اثنی عشری است و باطن آن از ما پوشیده و نزد قائل آن مخزون است پس بر تو است که ظاهر آن را انکار نکنی که شاید از ائمه علیهمالسلام وارد شده باشد و ما به آن علم نداریم پس انکار آن رد ائمه علیهمالسلام میباشد و این رد کفر است پس سلامت تو در این است که به ظاهر آن معتقد نشوی و به آن هم ضرر نزنی و ظاهر و باطن و تاویل آن را بر قائل آن بگذاری و من چنین روایاتی را ذکر کردم تا به آن آگاه شوی و اینکه بدانی ظاهر آن مخالف با مذهب است و بدانی که ظاهر و باطن آن بر اهلش میباشد.
ایشان خطبه را مدح یا تایید نکردند.
نظر سید جعفر عاملی درباره خطبۀ البیان
سید جعفر عاملی در کتاب المختصر المفید[5] بیان مختصری دارند. چون این خطبه مربوط به امیر المومنین علیهالسلاممیباشد، آن را در الصحیح من سیرة الامام علی علیهالسلام آورده است[6] و عمده اشکال ایشان به متن خطبه است، این متن از نظر لغوی و ادبی نمیتواند از امیر بیان باشد.[7]
امیر المومنینعلیهالسلام در فصاحت و بلاغت مشهور بودند، البته ممکن است گفته شود که لزومی ندارد حضرت همه جا به مقتضای بلاغت صحبت کنند، فرمایشهای امیر المومنین علیهالسلام منحصر به نهج البلاغه نیست، مرحوم شریف رضی خطبهها و کلماتی که جنبهی بلاغی داشته آورده است و مرحوم محمودی 14 جلد مستدرک نهج البلاغه را تالیف کردند که در خود نهج البلاغه نیست و به نظر ما مستدرک مرحوم محمودی، بلکه مستدرک اصطلاحی نیست، مستدرک شیخ کاشف الغطاء، مستدرک اصطلاحی است، روایاتی که جنبهی بلاغی دارد جمع آوری کرده است امّا مستدرک مرحوم محمودی این طور نیست بلکه هر آنچه کلام حضرت بوده را جمع آوری کرده است.
جواب این است که بله لزومی ندارد همیشه حضرت طبق بلاغت صحبت کنند امّا آنچه محل اشکال است نسبت دادن کلامی به ایشان که خلاف بلاغت است.
نظر سید جعفر مرتضی درباره خطبۀ البیان
ایشان میفرماید:
إنّ فی هذه الخطبة اشکالات عدیدة سوی فیمایرتبط بالناحیة اللغویة او الاشتقاقات المستعمل فیها او فیما تضمنته من اخطاء تاریخیة او تراکیب غیر السلیمة بالاضافة الی عدم وجود اسناد لها و ما الی ذلک، کل ذلک یجعلنا نشک فی صحة نسبتها الی الامام امیر المومنین علیهالسلام و قد ذکرنا أنّ من المحتمل أن تکون هذه الخطبة قد تکوّنت و ظهرت نتیجة مبادرة من شخص لایملک ثقافۀ و لا معرفة بالقواعد اللغویة و غیرها ولعله کان یجمع ما کان یقع تحت یده من احادیث یجدها فی کتب الشیعة و السنة او ایة فرقة من الفرق ثم یصوقها علی شکل الخطبة من دون أن یمحص تلک الاحادیث او یمیز عثها عن ثمینها، حقها من باطلها علما أن ما اطلعنا علیه من کتب المتقدمین لم یورد هذه الخطبۀ و لم یشر الیها.
در این خطبه اشکالات فراوانی غیر از آنچه مربوط به لغت و صرف، یا اشتباهات تاریخی و نحوی میباشد، عدم وجود سند برای آن است. همهی این اشکالات ما را بر آن میدارد که در صحت نسبت این روایت به امیر المومنین علیهالسلام شک کنیم و ذکر کردیم که محتمل است به وجود آمده و ظاهر گشته از کسی که علمی نداشته و شناختی نسبت به قواعد لغوی و غیر آن نداشته است و شاید کسی بوده که به جمع آوری روایات از شیعه و سنی و هر فرقهی دیگر میپرداخته و پس از جمع آوری به آن شکل خطبه داده است بدون تحقیق در اعتبار احادیث و احاطه به احادیث و اینکه بتواند معتبر از غیر معتبر آن را و حق آن را از باطل آن تمیز دهد تا آن جا که ما تحقیق کردیم این خطبه در کتب متقدمین نیست.
به نظر ما در این خطبه باید تامل کرد مخصوصا که این خطبه هم از جهت متن و هم از جهت سند اشکال دارد و دارای مطالبی است که با مبانی شیعه سازش ندارد.