درس مهدویت استاد طبسی

95/02/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصحاب امام زمان در زمان ظهور/ ادامه بررسی روایت چهاردهم

عقیل و حارث

در روایت چهاردهم از این دو به عنوان یاران امام زمان در زمان ظهور نام می‌برد، اما سابقه‌ای از این دو در دست نیست و روایت آن هم از جهت سند اشکال دارد، روایت اول آن، روایت از کتاب عقد الدرر است که مرسل است و از علمای شیعه هم مرحوم حائری یزدی در الزام الناصب با سندی که مجاهیل درآن می‌باشد، بیان می‌کند. علاوه بر اینکه مرفوعه است و به ابن مسعود منتهی می‌شود و او خلافت امیر المومنین علیه‌السلام را درک نکرد. مرحوم حائری آن را به خطبة البیان ربط داده‌اند.

اعتبار خطبۀ البیان

بعضی خطبة البیان را رد و بعضی آن را قبول می‌کنند، مرحوم والد ما این روایت را تایید می‌کنند و نسبت به عباراتی که دارای غلو و نسبت الوهیت به امیر المومنین علیه‌السلام است، می‌فرمایند:

اگر قابل توجیه باشد، آن را توجیه می‌کنیم و چنانچه قابل توجیه نباشد، می‌گوئیم از مواردی است که دشمن به آن اضافه کرده است. و البته چنین چیزی سابقه دارد، شخصی به امام علیه‌السلام عرض کرد که من پنج هزار حدیث را در کتاب‌های شما وارد کردم.[1]

نظر مرحوم والد:

مرحوم والد در پاورقی می‌فرماید:

این خطبه را از کتاب دوحة الانوار نقل می‌کنیم. (مولف دوحة الانوار شیخ محمد حائری یزدی از معاصرین مرحوم والد ما می‌باشد.) سپس می‌فرماید: این خطبه نسخه‌های متعددی دارد، در جلد هفتم الذریعه‌ شیخ ما علامه طهرانی در حرف خ صفحه‌ی دویست از جماعتی نقل کرده است که از جمله‌ی آن‌ها: محدث، عارف، ناقد، بصیر قاضی سعید قمی (م1103) در شرح حدیث الغمامه و صاحب الزام الناصب و فقیه علامه‌ی قمی[2] در کتاب جامع الشتات نقل کرده‌اند.

و از شیخ ما (آقا بزرگ تهرانی) دامت بقائه استفاده می‌شود که نسخه‌ای از این خطبه در کتابخانه‌ی آستان قدس رضوی است و تاریخ آن هم 729 است و نسخه‌ی دیگر آن به خط درویش علی بن جمال الدین که تاریخ آن 923 می‌باشد، وجود دارد. مرحوم محدث شبر تمام این خطبه را در رساله‌ی علامات الظهور نقل کردند و شرح‌های دیگری هم برای این خطبه است که از آن خلاصة الترجمان و معالم التنزیل و شرح نور علیشاه (م1212) می‌باشد و قطعه‌ای از ترجمه آن در کتابخانه سپهسالار تهران می‌باشد.

این خطبه مشهور است با اختلافاتی که نسخه‌ها با هم دارد. در نسخه‌ی مرحوم قمی چنین آمده است: «منم که آسمان‌ها و زمین در یک چشم به هم زدن به وجود آوردم» و لکن در سه نسخه‌ای که نزد من است چنین چیزی در آن موجود نیست و اگر خطبه دارای چنین مطلبی باشد نمی‌توان پذیرفت و به ظاهر آن اخذ کرد چون مخالف قرآن است «انّ ربکم الله الذی خلق السموات و الارض فی ستة ایام» و «الله الذی خلق السموات و الارض و ما بینهما فی ستة ایام» و چنین عباراتی را غلات در روایت وارد کرده‌اند[3] یا اینکه کار دشمنان می‌باشد؛ چون قطعا حضرت امیرالمؤمنینعلیه‌السلام به آنچه مخالف قرآن باشد، حرف نمی‌زنند با توجه به آنچه از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله نقل شده که: « ما خالف قول ربنا لم اقله ، فاضربوه علی الجدار او ردّوه او الذی جاء به فهو اولی به» و امیر المومنین علیه‌السلام از آن منزه است.

امّا بعضی از عبارات را باید توجیه کرد مانند: (( رویش درخت‌ها با من است)) یا (( من میوه‌ها را به درختان می‌دهم)) به این مضمون در روایات دیگر وارد شده است و اعتبار هم با آن مساعد است « بنا اثمرت‌ الاشجار و اينعت الثمار، و جرت الانهار و بنا ينزل غيث السماء و ينبت عشب الارض و بعبادتنا عبد اللَّه و لولانا ما عبد اللَّه» ( ما واسطه فیض خداوند هستیم، به برکت ما درختان میوه می‌دهند و...) در بحار الانوار در زیارت مظلوم « وبکم تنبت الارض اشجارها و بکم تخرج الارض اثمارها و بکم تنزل السماء قطرها» (به برکت شما زمین درختان را می‌رویاند و...) و در زیارت رجبیه «انا سائلکم و آملکم فیما الیکم فیه التفویض و علیکم التعویض فبکم یجبر المهیض و یشفی المریض و عندکم ما تزداد الارحام و ما تغیض » ( من از شما ائمه می‌خواهم و امید دارم در آنچه خدا به شما واگذار کرد و بر شما است که به ما بدهید پس به برکت شما کسی که استخوانش شکسته بهبود می‌یابد و به برکت شما بیمار شفا می‌یابد و به برکت شما خداوند فرزند عنایت کند) و قول آن بزرگواران «لولانا ما عبد الله» ( اگر ما نبودیم خداوند عبادت نمی‌شد) و «نزلونا عن ربوبیة و قولوا فینا ماشئت» ( ما را از مقام ربوبیت پائین بدانید، مربوب بدانید و هر چه می‌خواهید در فضیلت ما بگوئید) و «قولوا فینا ما شئتم و لا تنسبونا الی الربوبیۀ و اجعلونا مربوبین»[4]

«من اراد الله بدء بکم و من وحده قبل عنکم» چون « جعلکم الله ارکانا لتوحیده»

کسانی که معجزات و کرامات ائمه علیهم‌السلام را بیان می‌کردند در دورانی بیان می‌کردند که برای آن‌ها چیزی جزء گرفتاری و تحت تعقیب حکومت به عنوان مجرم قرار گرفتن، نداشت امّا آنها انسان‌های شجاعی بودند که به بیان فضائل و کرامات ائمه علیهم‌السلام می‌پرداختند و حقایق را منفی نمی‌کردند. کرامات از شاگردان مکتب ائمه علیهم‌السلام هم وجود دارد، یک زمانی یهودی‌های کفل خدمت مرحوم کاشف الغطاء آمده بودند (به ایشان می‌گفتند: ابو موسی) به ایشان گفتند: شما روایت نقل می‌کنید که «علمای امت من از انبیاء بنی اسرائیل برتر هستند» ( ایشان مشغول بستن عمامه بود) گفتند این روایت نقل شده است که حضرت موسی علیه‌السلام عصای خود را می‌انداخت ، مار می‌شد، شما که می‌گوئید ما افضل از حضرت موسی علیه‌السلام هستید چه کار می‌کنید؟ ایشان فرمودند: اگر آن کار موسی باشد پس من که ابو موسی هستم عمامه‌ش را پرت کرد مار شد، خود ایشان هم فرار کرد.

مرحوم والد در تایید روایت می‌فرماید:

در خطبه آمده است: «معاشر الناس‌ كأنّي بطائفة منهم يقولون إنّ علي بن أبي طالب يعلم الغيب و هو الربّ الذي يحيي الموتى و يميت الأحياء و هو على كلّ شي‌ء قدير، كذبوا و ربّ الكعبة، أيّها الناس قولوا فينا ما شئتم و اجعلونا مربوبين‌»

( ای گروه‌های مردم طائفه‌ای می‌گویند: علی بن ابی طالب علم غیب می‌داند و او پروردگاری است که مردگان را، زنده می‌کند و زندگان را می‌میراند و بر هر چیزی توانا است، به پروردگار کعبه دروغ گویند، ای مردم در فضیلت ما هر چه می‌خواهید بگوئید و ما را مربوب قرار دهید)

و نتیجه می‌گیرند:

فعلیه کل عبارۀ کانت مخالفة لظاهر القرآن ولم تکن قابلة للتأویل الصحیح فهم صلوات الله علیهم براءا منها فهی من الدجالین و المعاندین ضرورة انّهم بمنزلة الشخص الواحد لایصدر عنهم مایخالف التنزیل فکون الخطبة الشریفة المشتملة علی بعض الفقرات المبثوثة کما فی النسخة التی کانت عند المحقق القمی لایقدح و لایوجب القاء جمیع الخطبة الشریفة کما لایخفی عند اهل التحقیق

بنابراین هر عبارتی که مخالف ظاهر قرآن باشد و قابل تاویل صحیح نباشد، ائمه علیهم‌السلام از آن بری هستند و آن از دجال‌ها و دشمنان است چون ائمه علیهم‌السلام به منزله شخص واحدی می‌باشند که از آن مخالف تنزیل صادر نمی‌شود پس این خطبه‌ی شریفه که مشتمل بر بعضی از فقرات دست برده شده در آن می‌باشد همچنان که در نسخه‌ی محقق قمی چنین است، به آن ضرر نمی‌زند و موجب الغای همه‌ی خطبه‌ی شریفه نمی‌شود همچنان که بر اهل تحقیق پوشیده نیست.


[1] . فرائد الاصول، ج24، ص355.
[2] البته مرحوم قمی این روایت را به عنوان تأیید آن نقل نکرده‌اند بلکه به عنوان نقد و رد آن بیان کرده‌اند.
[3] دفاع از حق باید دفاع آگاهانه و خردمندانه باشد، خود امیر المومنین علیه‌السلام. فرمودند: کفانی ان تکون لی ربا و کفانی فخرا ان اکون لک عبدا و در آخر عمر شبی هزار رکعت نماز می‌خواندند و هر کاری بکند خودشان را در برابر رب العزه سراپا تقصیر می‌دانند، نسبت دادن چنین حرفی به ایشان که در یک لحظه آسمان‌ها و زمین را ایجاد کرده؛ همان‌طوری که مرحوم والد بزرگوارم فرمودند: یا کار غلات است یا کار دشمنان
[4] . الشیعه الرجعه، ج1، ص128.