درس مهدویت استاد طبسی
95/01/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ادامه بررسی شخصیت عبد الله بن شریک
در بررسی شخصیت ایشان گاهی به کتب رجال مراجعه میکنیم و گاهی هم از جهت آثار ایشان شخصیت او را بررسی میکنیم. از دید رجالی هم گاهی نظر به رجال عامه و گاهی نظر به رجال خاصه داریم. رجال خاصه بسیار تلاش کردند ایشان را توثیق کنند. بعضی از روایات او تضعیف شده و بعضی تصحیح شده است لذا از طریق روایت نتوانستند ایشان را در حد وثاقت برسانند وتنها به کلام مرحوم نجاشی استناد کردند. عامه هم نظرات مختلفی در مورد ایشان بیان کردند.
اما با نگاه به آثار و روایاتی که از ایشان رسیده چنین به نظر میآید که نه تنها یک شخصیت جلیل و بزرگی بوده بلکه از اعتقادات سالم و محکمی برخوردار و از مدافعین ولایت و ثابت قدم بوده است. قضایا و جریانات امیر المؤمنین علیهالسلام را بسیار خوب تحلیل میکرد و شخصیتی مثل ابان بن تغلب که از بزرگان شیعه است، بعضی سوالات را از ایشان میپرسید. در جریان مختار پیشقدم بود و شخصیتی بود که با ظلم و ظالمین و بنی امیه مخالف بود.
نظر مرحوم خوئی[1]
روى عن علي بن الحسين و أبي جعفر علیهالسلام و كان يكنى أبا المحجل و كان عندهما وجيها مقدما.
ذكره النجاشي في ترجمة عبيد بن كثير بن محمد العامري.
و عده الشيخ في رجاله (تارة) في أصحاب الباقر علیهالسلام و (أخرى) في أصحاب الصادق علیهالسلام قائلا: عبد الله بن شريك العامري: روى عنهما ( الباقر و الصادق) علیهماالسلام.
عده البرقي في أصحاب الباقر علیهالسلام .
و قال الكشي : حدثنا أبو صالح خلف بن حماد الكشي، قال: حدثنا أبو سعيد سهل بن زياد الآدمي الرازي قال: حدثني علي بن الحكم عن علي بن المغيرة، عن أبي جعفر علیهالسلام قال: كأني بعبد الله بن شريك العامري عليه عمامة سوداء و ذؤابتاه بين كتفيه مصعدا في لحف الجبل بين يدي قائمنا أهل البيت في أربعة آلاف يكبرون و يكررون.
أقول: الرواية ضعيفة و لا أقل من جهة سهل بن زياد.
عبد الله بن محمد، قال: حدثني الحسن بن علي الوشاء، عن أحمد بن عائذ، عن أبي خديجة الجمال، قال: سمعت أبا عبد الله علیهالسلام، يقول: إني سألت الله في إسماعيل أن يبقيه بعدي فأبى و لكنه قد أعطاني فيه منزلة أخرى أنه يكون أول منشور في عشرة من أصحابه و منهم عبد الله بن شريك و هو صاحب لوائه.
أقول: تقدم في ترجمة إسماعيل بن جعفر صحة هذه الرواية و إن عبد الله بن محمد هو ابن خالد الطيالسي فراجع.
طاهر بن عيسى، قال: حدثني جعفر بن أحمد بن أيوب السمرقندي المعروف بابن التاجر، قال: حدثني أبو سعيد الآدمي، قال: حدثني محمد بن علي الصيرفي، عن عمرو بن عثمان، عن محمد بن عذافر، عن عقبة بن بشير، عن عبد الله بن شريك، عن أبيه قال: لما هزم أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ع الناس يوم الجمل، قال: لا تتبعوا مدبرا و لا تجهزوا على جرحى و من أغلق بابه فهو آمن.
فلما كان يوم صفين قتل المدبر و أجهز على الجرحى.
قال أبان بن تغلب: قلت لعبد الله بن شريك: ما هاتان السيرتان المختلفتان؟ فقال: إن أهل الجمل قتل طلحة و الزبير و إن معاوية كان قائما بعينه و كان قائدهم.
أقول هذه الرواية صدرها ضعيف و ذيلها مرسل على أنه لا دلالة فيها على الحسن فضلا عن الوثاقة و تقدم عن الكشي في ترجمة أويس القرني عده - في رواية - من حواري الباقر و الصادق علیهماالسلام.
و هذه أيضا ضعيفة إلا أنها تؤيد ما ذكره النجاشي من أنه كان عند الصادقين علیهماالسلام مقدما وجيها.
روى عن أبي عبد الله علیهالسلام و روى عنه محمد بن أبي عمير، تفسير القمي: سورة مريم في تفسير قوله تعالى: يوم نحشر المتقين إلى الرحمن وفدا.
مرحوم خوئی میفرماید:
از نجاشی در ترجمه عبید ابن کثیر عامری نقل شده است که ایشان از امام زین العابدین و امام باقر علیهماالسلام روایت نقل کردند و ایشان نزد این دو امام بزگوار مورد توجه و عنایت بود و جایگاهی داشت.
شیخ طوسی هم گاهی ایشان را جزء اصحاب امام باقر علیهالسلام و گاهی جزء اصحاب امام صادق علیهالسلام نقل کرده است.
مرحوم کشی در مورد ایشان نقل میکند:
امام باقر علیهالسلام فرمودند: گویا میبینم عبدالله بن شریک عامری که بر سر او عمامهی سیاهی که دو طرف آن عمامه را بین دو کتف خود انداخته و به سمت کوه بالا میرود در مقابل او قائم ما از اهل بیت است در چهار هزار نیرو تکبیر گویان و تکرار کننده (در حمله یا تکبیر).
آقای خویی میفرماید: این روایت حداقل از جهت سهل بن زیاد ضعیف است.
امام صادق علیهالسلام فرمودند: از خداوند درخواست کردم که اسماعیل بعد از من بماند پس خداوند نپذیرفت و لکن خداوند به من در مورد فرزندم مقام دیگری داد، او اولین کسی است که همراه ده نفر از یارانش سر از قبر بیرون میآورد، واز آنها عبد الله بن شریک عامری است و او صاحب پرچم او است.
میگویم: در ترجمه اسماعیل بن جعفر بیان شد که این روایت صحیح است و عبد الله بن محمد همان ابن خالد طیالسی است.
عبد الله بن شریک از پدرش نقل میکند: وقتی امیر المومنین علیهالسلام فتنه گران را در روز جمل شکست داد فرمودند: فراریها را رها کنید و مجروحان را نکشید و هر کسی که در خانه خود را بست، در امان است.
و در روز صفین فراریها را میکشتند و مجروحین را تیر خلاص میزدند.
ابان بن تغلب گوید به عبد الله بن شریک گفتم: این دو سیرهی مختلف چیست؟ گفت: اهل جمل فرماندهانشان طلحه و زبیر در جنگ کشته شدند اما در جنگ صفین معاویه هنوز زنده بود.
میگویم: صدر این روایت ضعیف است و ذیل آن هم مرسل است و ذیل روایت (تحلیل) دلالت بر حسن بودن ندارد چه رسد به اینکه دلالت بر وثاقت داشته باشد.
مرحوم کشی در ترجمه اویس قرنی (در روایتی) ایشان را از حواریین امام باقر و امام صادق علیهماالسلام شمرده است.
این روایت هم ضعیف است مگر اینکه آن را مؤید برای کلام نجاشی قرار میدهیم که فرمود او وجیه و مقدم نزد آن دو امام بزرگوار بود.
ایشان از امام صادق علیهالسلام روایت نقل میکند و ابن ابی عمیر از ایشان روایت نقل میکند (ابن ابی عمیر از غیر ثقه روایت نمیکند، مرحوم خوئی در مقدمه برای لایروی و لایرسل الا عن ثقه چهار وجه بیان میکند و آن را نمیپذیرد) ایشان در تفسیر قمی هم در سورهی مریم در ذیل آیهی شریهی «يوم نحشر المتقين إلى الرحمن وفدا» روایت نقل میکند.(یعنی توثیق عام دارد)
ایشان در اصل وثاقت عبد الله بن شریک بحث دارد، از روایت دوم استفادهی حسن بودن میکند البته تصریح نمیکند، وجه دیگر برای توثیق او کلام کشی است که روایت را تضعیف کردند، وجه تحلیل سیاسی است که فرمودند: این دلالت بر حسن هم ندارد. روایت کردن ابن ابی عمیر از ایشان هم که طبق مبنای ایشان قبول نیست و آخرین راه توثیق که بیان میکنند بودن در طریق تفسیر قمی است اما جمع بندی نمیکنند.
اما طبق مبانی مرحوم خوئی به استناد توثیق عام و به استناد حرف نجاشی که تأیید شده به حرف کشی است، عبد الله بن شریک ثقه است.
2. عبد الله بن شریک، حواری امام باقر و امام صادق علیهماالسلام
مُحَمَّدُ بْنُ قُولَوَيْهِ، قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي خَلَفٍ، قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الرَّازِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَسْبَاطٍ، عَنْ أَبِيهِ أَسْبَاطِ بْنِ سَالِمٍ، قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ علیهالسلام إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ أَيْنَ حَوَارِيُّ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ رَسُولِ اللَّهِ صلیالله علیه و آله الَّذِينَ لَمْ يَنْقُضُوا الْعَهْدَ وَ مَضَوْا عَلَيْهِ فَيَقُومُ سَلْمَانُ وَ الْمِقْدَادُ وَ أَبُو ذَرٍّ. ثُمَّ يُنَادِي مُنَادٍ أَيْنَ حَوَارِيُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیهالسلام وَصِيِّ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ رَسُولِ اللَّهِ صلیالله علیه و آله فَيَقُومُ عَمْرُو بْنُ الْحَمِقِ الْخُزَاعِيُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي بَكْرٍ وَ مِيثَمُ بْنُ يَحْيَى التَّمَّارُ مَوْلَى بَنِي أَسَدٍ وَ أُوَيْسٌ الْقَرَنِيُّ.
قَالَ ثُمَّ يُنَادِي الْمُنَادِي أَيْنَ حَوَارِيُّ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ بْنِ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ رَسُولِ اللَّهِ صلیالله علیه و آله فَيَقُومُ سُفْيَانُ بْنُ أَبِي لَيْلَى الْهَمْدَانِي وَ حُذَيْفَةُ بْنُ أُسَيْدٍ الْغِفَارِيُّ.، قَالَ ثُمَّ يُنَادِي أَيْنَ حَوَارِيُّ الْحُسَيْنِ بنِ عَلِيٍّ علیهماالسلام فَيَقُومُ كُلُّ مَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَهُ وَ لَمْ يَتَخَلَّفْ عَنْهُ.، قَالَ ثُمَّ يُنَادِي أَيْنَ حَوَارِيُّ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ علیهماالسلام فَيَقُومُ جُبَيْرُ بْنُ مُطْعِمٍ وَ يَحْيَى ابْنُ أُمِّ الطُّوَيْلِ وَ أَبُو خَالِدٍ الْكَابُلِيُّ وَ سَعِيدُ بْنُ الْمُسَيَّبِ.
ثُمَّ يُنَادِي أَيْنَ حَوَارِيُّ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ حَوَارِيُّ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهماالسلام فَيَقُومُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ شَرِيكٍ الْعَامِرِيُّ وَ زُرَارَةُ بْنُ أَعْيَنَ وَ بُرَيْدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ أَبُو بَصِيرٍ لَيْثُ بْنُ الْبَخْتَرِيِّ الْمُرَادِيُّ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي يَعْفُورٍ وَ عَامِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُذَاعَةَ وَ حُجْرُ بْنُ زَائِدَةَ وَ حُمْرَانُ بْنُ أَعْيَنَ. ثُمَّ يُنَادَى سَائِرُ الشِّيعَةِ مَعَ سَائِرِ الْأَئِمَّةِ (عَلَيْهِمُ السَّلَامُ) يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَهَؤُلَاءِ أَوَّلُ السَّابِقِينَ وَ أَوَّلُ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَوَّلُ الْمُتَحَوِّرِينَ مِنَ التَّابِعِين[2]
امام موسی بن جعفر فرمودند: در روز قیامت منادی ندا میدهد کجایند حواریون محمد بن عبد الله رسول الله صلیالله علیه و آله کسانی که نقض عهد نکردند و باقی ماندند بر آن، پس سلمان و ابو ذر و مقداد قیام میکنند، سپس منادی ندا میدهد کجایند حواریون علی بن ابی طالب علیهالسلام وصی رسول الله صلیالله علیه و آلهپس عمرو بن حمق خزاعی و محمد بن ابی بکر و میثم بن یحیی تمار و اویس قرنی قیام میکنند، سپس منادی ندا میدهد کجایند حواریون حسن فرزند علی و فاطمه علیهمالسلام دختر محمد بن عبد الله رسول الله صلیالله علیه و آله پس سفیان بن ابی لیلای همدانی و حذیفة بن اسید غفاری قیام میکنند، سپس منادی ندا میدهد کجایند حواریون حسین بن علی علیهماالسلام پس کسانی که با او به شهادت رسیدند و از او تخلف نکردند قیام میکنند، سپس منادی ندا میدهد کجایند حواریون علی بن الحسین علیهماالسلام پس جبیر بن مطعم و یحیی بن ام طویل و ابو خالد کابلی و سعید بن مسیب قیام میکنند، سپس منادی ندا میدهد کجایند حواریون محمد بن علی و جعفر بن محمد علیهماالسلام پس عبد الله بن شريك عامري و زرارة بن أعين و بريد بن معاوية عجلي و محمد بن مسلم و أبو بصير ليث بن بختري مرادي، و عبد الله بن ابى يعفور، و عامر بن عبد الله بن جذاعة، و حجر بن زائدة، و حمران بن أعين قیام میکنند.
مرحوم مامقانی میفرماید:[3]
و قد اعتمد على هذه الرواية في الخلاصة و اعترضه الشهيد الثاني في تعليقه عليها بأنّ: في الطريق علي بن سليمان، و أسباط بن سالم،و هو مجهول العدالة و يظهر من سبطه موافقته. و قال في التكملة: إنّ الذي تقتضيه الاصول أنّ أحوال الرجال يكفي فيها الظنّ فيما اشتملت عليه هذه الرواية إن لم يعارضها شيء أخذ بها لحصول الظنّ و إن عارضها شيء لم يؤخذ بها لارتفاع الظنّ بسبب المعارض، فتأمّل.
علامهی حلی در خلاصه به این روایت اعتماد کرده است هر چند شهید ثانی اشکال گرفته که در طریق آن، دو نفر: علی بن سلیمان و اسباط بن سالم، مجهول العداله هستند.
هر چند نوه دختری شهید او را توثیق میکند و دلیل او همان کفایت ظن به وثاقت است، که از این روایت به دست می آید. البته مشروط به اینکه این روایت معارض نداشته باشد؛ چون در آن حال ظن از بین میرود.
تحقیقی در معنای حواری
مرحوم مامقانی:[4]
الحواریون و هم جماعة ورد النص فی حقهم بهذه اللفظه
حواریون جماعتی که روایت در حق آنها به همین لفظ حواریون آمده است.
صحاح:
حواری جمع حور، گفته شده است به اصحاب حضرت عیسی حواری میگفتند چون قصّار (لباس شو) بودند
قاموس:
حواری یعنی ناصر یا ناصر انبیا
نهایة:
فيه حواري من أمتي أي خاصتي من أصحابي و ناصري و منه «الحَوَارِيّون أصحاب المسيح علیهالسلام» أى خلصانه و أنصاره. و أصله من التَّحْوِير: التّبييض. قيل إنهم كانوا قصّارين يُحَوِّرُون الثّياب: أى يبيّضونها.[5]
حواری از امت من یعنی خواص از اصحابم و یاری کنندگانم از آن است حواریون اصحاب مسیح علیهالسلام یعنی مخلصین و یاوران او و اصل حواری از تحویر به معنا سفید کردن گفته شده است آنها قصار بودند و لباسها را سفید میکردند.
زمخشری در الفایق:
حَوَارِيّو الأنبياء: صَفْوتهم و المُخْلِصون لهم، من الحَور و هو أن يَصْفُوَ بياضُ العين و يشتدّ خُلوصه، فيصفو سَوَادها[6]
حواری انبیا برگزیدگان آنها و کسانی که برای انبیا خود را خالص کردهاند، از حور و آن چیزی که خیلی سفید وخالص باشد.
قوامیس:
هذه اللفظة ثاني مراتب التعديل،و ما هو أعلى درجة في درجات التزكية-بعد محدّث
حواری بالاترین درجه پس از محدث است و از مراتب تعدیل است
بیان مرحوم مجلسی در معنای حواری:
أقول و قد قيل إنهم إنما سموا حواريين لنقاء ثيابهم و قيل لنقاء قلوبهم و قيل الحواري بمعنى الناصر و قد كان الحواريون أنصار عيسى علیهالسلام و قيل لأنهم كانوا نورانيين عليهم أثر العبادة و نورها و حسنها.[7]
بيان: قال في النهاية فيه حواري من أمتي أي خاصتي من أصحابي و ناصري و منه الحواريون أصحاب عيسى علیهالسلام أي خلصاؤه و أنصاره و أصله من التحوير التبييض قيل إنهم كانوا قصارين يحورون الثياب أي يبيضونها و منه الخبز الحواري الذي نخل مرة بعد مرة قال الأزهري الحواريون خلصان الأنبياء و تأويله الذين أخلصوا و نقوا من كل عيب و قال الراغب الحواريون أنصار عيسى علیهالسلام قيل كانوا قصارين و قيل كانوا صيادين.
و قال بعض العلماء إنما سموا حواريين لأنهم كانوا يطهرون نفوس الناس بإفادتهم الدين و العلم المشار إليه بقوله «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» قال و إنما قيل كانوا قصارين على التمثيل و التشبيه و تصور منه من لم يتخصص بمعرفة الحقائق المهنة المتداولة بين العامة قال و إنما قال كانوا صيادين لاصطيادهم نفوس الناس من الحيرة و قودهم إلى الحق انتهى.[8]
و رابعها أنهم كانوا خاصة الأنبياء عن قتادة و الضحاك و هذا أوجه[9]
میگویم: گقته شده است حواریین نامیده شدهاند چون لباسهای آنان همیشه تمیز بود و گفته شده چون قلبشان پاک بوده و گفته شده به معنای ناصر و حواریین انصار عیسی بودند و گفته شده چون آنان نورانی بوند بر آنان آثار عبادت و نور آن و حسن آن بود
در نهایة گفته است: حواری از امت من یعنی خواص از اصحابم و یاری کنندگانم از آن است حواریون اصحاب مسیح علیه السلام یعنی مخلصین و یا وران او و اصل حواری از تحویر به معنا سفید کردن گفته شده است آنها قصار بودند و لباسها را سفید میکردند، و گفته شده که آنها قصار بودند و لباسها را سفید میکردند...ازهری گوید: حواریون خلصان انبیا است و معنای آن این است که کسانی که خود را خالص کردند و از هر عیبی پاک کردند و راغب گفته است که حواریون انصار عیسی گفته شده قصار بودند و گفته شده صیاد بودند.
بعضی از علما گفتهاند: آنها را حواریین نامیدند چون نفوس مردم را با تبلیغ دین و علم تطهیر میکردند. و میگوید: اینکه گفته شده است قصارین بودند بر وجه تشبیه و تمثیل است...
و میگوید: اینکه گفتهاند آنها صیاد بودهاند به جهت صید کردن آنها نفوس مردم را از حیرت و راه بردن آنها به سمت حق میباشد.
مرحوم مجلسی چهار وجه برای نام حواری نقل کرده و نقل چهارم را میپذیرند:
چهارمین وجه اینکه چون آنها خاصهی انبیا (خواص) بودند.
معنای حواری در روایت:
حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا علیهالسلام لِمَ سُمِّيَ الْحَوَارِيُّونَ الْحَوَارِيِّينَ قَالَ أَمَّا عِنْدَ النَّاسِ فَإِنَّهُمْ سُمُّوا حَوَارِيِّينَ لِأَنَّهُمْ كَانُوا قَصَّارِينَ يُخَلِّصُونَ الثِّيَابَ مِنَ الْوَسَخِ بِالْغَسْلِ وَ هُوَ اسْمٌ مُشْتَقٌّ مِنَ الْخُبْزِ الْحُوَارِ وَ أَمَّا عِنْدَنَا فَسُمِّيَ الْحَوَارِيُّونَ الْحَوَارِيِّينَ لِأَنَّهُمْ كَانُوا مُخْلَصِينَ فِي أَنْفُسِهِمْ وَ مُخْلِصِينَ لِغَيْرِهِمْ مِنْ أَوْسَاخِ الذُّنُوبِ بِالْوَعْظِ وَ التَّذْكِيرِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ فَلِمَ سُمِّيَ النَّصَارَى نَصَارَى قَالَ لِأَنَّهُمْ مِنْ قَرْيَةٍ اسْمُهَا نَاصِرَةُ مِنْ بِلَادِ الشَّامِ نَزَلَتْهَا مَرْيَمُ وَ عِيسَى علیهالسلام بَعْدَ رُجُوعِهِمَا مِنْ مِصْرَ.[10]
حسن بن علىّ بن- فضّال از پدر خود روايت كرده كه گفت: به ابو الحسن علیهالسلام عرضه داشتم چرا حواريّون را حواريّون ناميدند؟ فرمود: امّا در نزد مردم حواريّون ناميده شدند چون لباس میشستند و چرك و آلودگى لباسها را میزدودند. و (ديگر اينكه) آن اسمى است كه از خبز حوّار گرفته شده و آن نانى است كه از آرد الك شده خمير كرده باشند، و امّا نزد ما به اين نام ناميده شدند زيرا كه خود و ديگران را از آلودگى گناه بوسيله پند و نصيحت پاك مينمودند، گويد: عرضكردم، نصارى را چرا نصرانى گفتند؟ فرمود: چون اهل قريهاى بودند كه ناصره نام داشت و از شهرهاى شام بود و مريم و عيسى علیهماالسلام پس از آنكه از مصر بازگشتند در آنجا نزول كرده منزل گزيدند.
عبد الله بن شریک جزء حواریون امام باقر بوده است و حواری را امام معنا کردند که هم خودشان مخلص بودند و هم دیگران را از گناه دور میکردند و این جایگاه بالای ایشان را نشان میدهد.