درس مهدویت استاد طبسی
94/12/16
بسم الله الرحمن الرحیم
روایت امام صادق علیهالسلام بیانگر دو مطلب بود یکی حضور 13 زن در بین یاران امام زمان که نه نفر از آنها را نام بردند و ما آنها را بررسی کردیم. مطلب دوم در مورد نقش آن زنان بود که امام صادقعلیهالسلام فرمودند که نقش آنها مداوای مجروحان است؛ همچنان که زمان رسول الله صلیالله علیه و آله چنین بود. ما به بررسی نقش زنان در زمان ظهور با توجه به نقش زنان در زمان پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله میپردازیم.
موضوع :بررسی نقش زنان در زمان پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله
1. حضرت فاطمه علیهاالسلام
محمد بن مسلمه[1] میگوید: عدهای در جنگ احد به دنبال آب رفتند، 14 زن مأموریت داشتند که بروند آب پیدا کنند و حضرت زهرا علیهاالسلام هم همراه آنها بود.[2]
2. ام عطیه
ام عطیه در هفت غزوه شرکت کرده است و یکی از کارهای او معالجه مجروحین بود.[3] او میگوید: یکی از وظائف من نگهداری وسائل رزمندگان بود[4]
3. ام ابیه
یکی از شش زنی بود که داوطلبانه به خیبر آمدند. پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله از او سؤال کردندکه برای چه آمدید و به اجازه چه کسی آمدید؟ ام ابیه وقتی آثار ناراحتی را در چهرهی پیامبر اکرم دیدصلیالله علیه و آله گفت: ما مقداری دارو از مدینه آوردیم و میخواهیم مجروحین را معالجه کنیم. پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله به آنها اجازه داد و کار آنها در جبهه معالجهی مجروحین و آشپزی بود.[5]
4. ام ایمن
در همهی جنگها شرکت میکرد و کار او معالجه مجروحین بود.
5. حمّنه
ایشان در جبههها شرکت میکرد و مسئولیت او رساندن آب به مجروحین و مداوای آنها بود و شوهر و برادر و دائی او در جنگ شهید شد.[6]
6. ربیعه بنت المعوذ
ایشان معالجهی مجروهین به عهدهاش بود و گاهی هم مجروحان را به نقطه امن جابجا میکرد.[7]
7. ام زیاد
ایشان جزء همان شش زنی بود که به خیبر برای معالجه مجروحین رفتند.
8. امیة بنت قیس
ایشان پس از هجرت پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله مسلمان شد. میگوید: ما با جمعی از زنان قبیلهی غفار نزد پیامبر اکرم آمدیم و گفتیم: میخواهیم همراه شما برای معالجه مجروحین به جبهه بیائیم و آنچه بتوانیم انجام دهیم. پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله خوشحال شدند و با شرکت آنان در جبهه موافقت کردند.[8]
9. لیلای غفاریه
میگوید: همیشه با پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله برای مداوای مجروحین به جبهه میرفتم.
10. ام سلیم
ایشان وظیفه آب رسانی به نیروها را در جنگ احد داشت و در جنگ حنین هم با اینکه حامله بود شرکت کرد.[9]
11. معاذه غفاریه
کار ایشان معالجهی مجروحین و بیماران بود.[10]
12. ام سنان اسلمیه
زمانی که پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله به طرف خیبر حرکت کردند به ایشان عرض کرد که من دوست دارم برای مداوای مجروحین و بیماران و حفظ وسائل و آب آوردن همراه شما بیایم، پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله هم موافقت کردند و فرمودند: با همسر من (ام سلمه) باش.[11]
13. ام سلیط
خلیفه دوم میگوید: مشکها را پر آب میکرد و بر روی دوش خود به جبهه میآورد و ابزار همراه ما را تعمیر میکرد.[12]
14. نسیبه
ایشان به همراه شوهر و دو فرزندش در جنگ احد شرکت کردند و چند مسئولیت داشت: آب رسانی به جبهه، رساندن آب به مجروحین، در جنگ احد وقتی بسیاری فرار کردند او ایستاد و 12 ضربه خورد و فرزندان او به شهادت رسیدند.[13]
نقل شده که ایشان دید مدعیان خلافت فرار میکنند به آنها گفت: لااقل سلاحتان را بگذارید و بروید. اسلحهها را میانداختند و فرار میکردند ولی ایشان تا آخر ایستاد.
15. انیسه دختر عدی
ایشان نزد پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله آمد وگفت: پسرم عبدالله در جنگ بدر شرکت داشت و در روز احد کشته شد، به من اجازه میدهید بدن او را نزد خود در مدینه بیاورم؟ پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله اجازه دادند. ایشان هم فرزندش را به همراه شهید دیگری به نام مجدر بن زیاد به مدینه آورد.
مواردی که ذکر شد نمونهای از کارها و نقشهای زنان در زمان پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله بود که اختصاص به مداوا نداشت و در زمان امام زمان نیز چنین خواهد بود.
ادامه بررسی اصحاب امام زمان در زمان ظهور
نام بعضی از اصحاب امام زمان در روایات آمده است که بعضی از آنها شناخته شدهاند و در مورد بعضی دیگر شناخت کمتری داریم یا اصلا مطلبی در مورد آنها نمیباشد. ما در ادامه به بررسی اصحابی که نام آنها در روایات برده شده است، میپردازیم.
روایت هشتم
جبیر خابور[14]
وَ مِنْهَا: أَنَّ عَبْدَ الْحَمِيدِ بْنَ أَبِي الْعَلَاءِ الْأَزْدِيَ رَوَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام قَالَ إِنَّ جُبَيْرَ الْخَابُورِ كَانَ صَاحِبَ بَيْتِ مَالِ مُعَاوِيَةَ وَ كَانَتْ لَهُ أَمٌّ عَجُوزٌ بِالْكُوفَةِ كَبِيرَةٌ فَقَالَ لِمُعَاوِيَةَ إِنَّ لِي أُمّاً بِالْكُوفَةِ عَجُوزاً اشْتَقْتُ إِلَيْهَا فَأْذَنْ لِي حَتَّى آتِيَهَا فَأَقْضِيَ مِنْ حَقِّهَا مَا يَجِبُ عَلَيَّ فَقَالَ مُعَاوِيَةُ مَا تَصْنَعُ بِالْكُوفَةِ فَإِنَّ فِيهَا رَجُلًا سَاحِراً كَاهِناً يُقَالُ لَهُ عَلِيُّ بْن أَبِي طَالِبٍ وَ مَا آمَنُ أَنْ يَفْتِنَكَ فَقَالَ جُبَيْرٌ مَا لِي وَ لِعَلِيٍّ إِنَّمَا آتِي أُمِّي فَأَزُورُهَا وَ أَقْضِي حَقَّهَا فَأَذِنَ لَهُ فَقَدِمَ جُبَيْرٌ إِلَى عَيْنِ التَّمْرِ وَ مَعَهُ مَالٌ فَدَفَنَ بَعْضَهُ فِي عَيْنِ التَّمْرِ وَ قَدْ كَانَ لِعَلِيٍّ مَنَاظِرُ فَأَخَذُوا جُبَيْراً بِظَاهِرِ الْكُوفَةِ وَ أَتَوْا بِهِ عَلِيّاً فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ قَالَ لَهُ يَا جُبَيْرَ الْخَابُورِ أَمَا إِنَّكَ كَنْزٌ مِنْ كُنُوزِ اللَّهِ زَعَمَ لَكَ مُعَاوِيَةُ أَنِّي كَاهِنٌ سَاحِرٌ قَالَ إِي وَ اللَّهِ قَالَ ذَلِكَ مُعَاوِيَةُ ثُمَّ قَالَ وَ مَعَكَ مَالٌ قَدْ دَفَنْتَ بَعْضَهُ فِي عَيْنِ التَّمْرِ قَالَ صَدَقْتَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَقَدْ كَانَ ذَلِكَ قَالَ عَلِيٌّ علیهالسلام يَا حَسَنُ ضُمَّهُ إِلَيْكَ فَأَنْزَلَهُ وَ أَحْسَنَ إِلَيْهِ فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْغَدِ دَعَاهُ ثُمَّ قَالَ لِأَصْحَابِهِ إِنَّ هَذَا يَكُونُ فِي جَبَلِ الْأَهْوَازِ فِي أَرْبَعَةِ آلَافٍ مُدَجَّجِينَ فِي السِّلَاحِ فَيَكُونُونَ مَعَهُ حَتَّى يَقُومَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَيُقَاتِلُ مَعَه.[15]
امام صادق علیهالسلام میفرماید: شخصى به نام جبير، خزانهدار معاويه بود و مادر پيرى داشت كه در كوفه زندگى مىكرد. روزى به معاويه گفت:مادر پيرم در كوفه است و دلم براى او تنگ شده است، اجازه بدهيد بروم و او را ملاقات كنم و حق مادرى را ادا نمايم.
معاويه گفت: در كوفه چه كار مىكنى؟ چون در آنجا مرد ساحرى است كه به او «على بن ابى طالب» مىگويند و مىترسم تو را فريب دهد! جبير گفت: من با على چه كار دارم، مىروم و مادرم را زيارت مىكنم و بر مىگردم. معاويه اجازه داد. جبير آمد تا به عين التمر رسيد. و مقدار پولى كه همراه آورده بود در آنجا دفن كرد. مأموران على علیهالسلام او را گرفتند و پيش آن حضرت آوردند.
وقتى كه چشم على علیهالسلام به او افتاد، فرمود: اى جبير! تو گنجى از گنجهاى خدا هستى معاويه به تو گفته است كه من ساحر هستم. جبير گفت: به خدا سوگند! همين طور است.
امام فرمود: پيش تو مقدارى پول بود كه قسمتى از آن را در عين التمر، مخفى كردى. جبير گفت: «درست مىفرماييد يا امير المؤمنين!».
سپس حضرت على علیهالسلام به امام حسن فرمود: يا حسن! او را به خانه خود ببر و به او نيكى كن.
فرداى آن روز، على علیهالسلام او را صدا كرد و فرمود: در زمان رجعت او از طرف كوه اهواز با چهار هزار سواره مسلح مىآيد و كنار قائم اهل بيت علیهالسلام مىجنگد.
در مورد ایشان غیر از این روایت مطلب دیگری نیست.