درس مهدویت استاد طبسی
94/12/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: نقش زنان در زمان ظهور امام زمان
مقدمه
آیا زنان در بین لشکر امام زمان هستند؟ آیا در بین آن سیصد و اندی هستند؟
در ارتباط با حضور زنان در دوران ظهور هم روایات از اهل سنت است و هم روایات از شیعه است. روایت اهل سنت همان روایتی بود که طبرانی نقل میکند که همراه آن 313 نفر زنان هم هستند. روایاتی که از شیعه است دو روایت است، یک روایت عیاشی است که از امام باقر علیهالسلام نقل میکند که 50 زن در ضمن آن عدد هستند و یکی از امام صادق علیهالسلام است.
از نظر سند این روایات مشکل دارد. ظاهرا تمام تفسیر عیاشی بدون سند است، مستنسخان اسناد کتاب را حذف کردند؛ لذا به این روایت نمیتوان استناد کرد؛ مگر اینکه بگوئیم چون با مسلمات ما تعارض ندارد بپذیریم. ولی پذیرفتن حدیث غیر از نسبت دادن آن به امام است.
روایت سوم از امام صادق علیهالسلام در کتاب دلائل الامامه طبری (شیعی) نقل شده است.[1]
روایت هفتم
الف) متن روایت[2]
وَ أَخْبَرَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ هَارُونُ بْنُ مُوسَى، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ صَالِحٍ النَّخَعِيُّ، عَنْ مُحَمَّدِ ابْنِ عِمْرَانَ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) يَقُولُ: يُكَرُّ مَعَ الْقَائِمِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) ثَلَاثَ عَشْرَةَ امْرَأَةً .
قُلْتُ: وَ مَا يَصْنَعُ بِهِنَ؟
قَالَ: يُدَاوِينَ الْجَرْحَى، وَ يَقُمْنَ عَلَى الْمَرْضَى، كَمَا كَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ).
قُلْتُ: فَسَمِّهِنَّ لِي.
فَقَالَ: الْقِنْوَاءُ بِنْتُ رُشَيْدٍ، وَ أُمُّ أَيْمَنَ، وَ حَبَابَةُ الْوَالِبِيَّةُ، وَ سُمَيَّةُ أُمُّ عَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ، وَ زُبَيْدَةُ ، وَ أُمُّ خَالِدٍ الْأَحْمَسِيَّةُ، وَ أُمُّ سَعِيدٍ الْحَنَفِيَّةُ، وَ صُبَانَةُ الْمَاشِطَةُ، وَ أُمُّ خَالِدٍ الْجُهَنِيَّة
ترجمه روایت
مفضل بن عمر گوید: از امام صادق علیهالسلام شنیدم که فرمودند: 13 زن همراه امام زمان هستند.
به امام گفتم آنها در هنگام ظهور چه کاری انجام میدند؟
فرمودند: مجروحین جنگ را معالجه میکنند و جمع و پرستاری مینمایند؛ همچنان که زمان رسول الله صلیالله علیه و آله همین طور بود.
گفتم: آنها را نام میبرید؟
فرمودند: قنواء دختر رشید، ام ایمن، حبابهی والبیه، سمیه مادر عمار یاسر، زبیده(همسر هارون)، ام خالد احمسیه ام سعید حنفیه، صبانه ماشطه(آرایشگر در کاخ فرعون بود)، ام خالد جهنیه
ب) منابع روایت
1. دلائل الامامه، مرحوم طبری، ص484
2. اثبات الهداة، مرحوم حر عاملی، ج3، ص75
3. معجم الاحادیث المهدی علیهالسلام، ج5، ص258
ج) بررسی سند روایت
وَ أَخْبَرَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ هَارُونُ بْنُ مُوسَى، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ صَالِحٍ النَّخَعِيُّ، عَنْ مُحَمَّدِ ابْنِ عِمْرَانَ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) يَقُولُ
1. ابو عبدالله:
مرحوم طبری میفرماید که ابو عبدلله به من خبر داد اما مشخص نمیکند که او چه کسی است ولی به قرینه اینکه در اوائل کتاب روایاتی از ابوعبدالله نقل میکند ودر آنجا ایشان را چنین معرفی میکند: حسین ابن احمد ابن محمد ابن حبیب
از ایشان نامی در کتب رجالی نیست تنها فرزند برومند مرحوم مامقانی میفرماید:
کونه من المشایخ و یروی عنه الثقات یرجح کونه حسنا
ایشان جزء مشایخ و اساتید است و کسانی که ثقه هستند (مانند خود مرحوم طبری) از ایشان روایت نقل میکنند، از این دو میتوان حسن ایشان را استفاده کرد که امامی ممدوح است اگر نگوئیم که او ثقه است پس در صورتی که مبنای فرزند مرحوم مامقانی را بپذیریم ایشان حسن است. در غیر این صورت توثیق خاص ندارد.
2. ابو محمد هارون بن موسی
نظر مرحوم خوئی[3]
قال النجاشي[4] : هارون بن موسى بن أحمد بن سعيد (بن سعيد) أبو محمد التلعكبري، من بني شيبان، كان وجها في أصحابنا ثقة، معتمدا لا يطعن عليه، له كتب منها: كتاب الجوامع في علوم الدين، كنت أحضر في داره مع ابنه أبي جعفر و الناس يقرءون عليه.
و عده الشيخ في رجاله فيمن لم يرو عنهم ع (1) قائلا: هارون بن موسى التلعكبري، يكنى أبا محمد، جليل القدر عظيم المنزلة، واسع الرواية، عديم النظير، ثقة.
روى جميع الأصول و المصنفات، مات سنة خمس و ثمانين و ثلاثمائة أخبرنا عنه جماعة من أصحابنا.
روى عن أبي علي محمد بن همام بن سهيل و روى عنه جعفر بن محمد بن قولويه، كامل الزيارات: الباب (75) فيمن اغتسل في الفرات و زار الحسين ع، الحديث 5.
مرحوم خوئی کلام مرحوم نجاشی و شیخ طوسی را میآورد که هر دو او را توثیق کردهاند و بیان میکند که ایشان در سند کامل الزیازات میباشد.پس مرحوم خوئی ایشان را توثیق میکند.
نظر مرحوم نجاشی:
من بني شيبان. كان وجها في أصحابنا ثقة معتمدا لا يطعن عليه. له كتب منها: كتاب الجوامع في علوم الدين. كنت أحضر في داره مع ابنه أبي جعفر و الناس يقرءون عليه.
هارون بن موسی از بنی شیبان چهرهای در بین اصحاب ما بود و ایشان ثقه و مورد اعتماد و هیچ طعنی در مورد ایشان نیست. به نظر ما کلمه وجه یکی از مراتب عالیه توثیق است.
3. ابو علی محمد بن همام
قبلا در مورد ایشان بحث شد. در وثاقت ایشان هیچ شکی نیست.
4. ابراهیم ابن صالح نخعی
ایشان هم مهمل است.
5. محمد بن عمران
ایشان بین ضعیف و مجهول و ثقه مشترک است.
6. مفضل بن عمر
ایشان در کتب اربعه بیش از 110 روایت دارد ولی ایشان مورد تأمل و بحث قرار گرفته است.
نظر مرحوم نجاشی[5] :
و قيل أبو محمد الجعفي كوفي فاسد المذهب مضطرب الرواية لا يعبأ به. و قيل إنه كان خطابيا. و قد ذكرت له مصنفات لا يعول عليها. و إنما ذكرنا [ه] للشرط الذي قدمناه
گفته شده که او کوفی است و مشکل اعتقادی دارد و روایات او مضطرب است و به ایشان اعتنائی نمیشود و گفته شده که او خطابی است (اعتقاد به ربوبیت یا نبوت دیگران داشت). تألیفات زیادی برای او ذکر شده که بر آنها اعتمادی نیست.
نظر ابن غضائری:
ضعيف متهافت مرتفع القول خطابي و قد زيد عليه شيء كثير و حمل الغلاة في حديثه حملا عظيما و لا يجوز أن يكتب حديثه
ایشان ضعیف ، غالی و خطابی است و چیزهائی را هم به او نسبت دادهاند، مرجع غلات بود و نقل روایت از ایشان جایز نیست.
نظر شیخ مفید رحمهالله :
و قد عده الشيخ المفيد من خاصة أبي عبد الله ع و بطانته، و ثقاته، الفقهاء الصالحين ممن روى النص بالإمامة من أبي عبد الله ع على ابنه أبي الحسن موسى ع، الإرشاد: باب ذكر الإمام القائم بعد أبي عبد الله جعفر بن محمد الصادق (فصل في النص عليه، بالإمامة من أبيه ع و عده الشيخ من الممدوحين.
در مقابل شیخ مفید او را جزء خواص امام صادق علیهالسلام شمرده است، و جزء ثقات و فقهای صالحی که نص بر امامت ائمه تا حضرت مهدی علیهالسلام دارد.
نظر مرحوم خوئی[6]
و يكفي في جلالة المفضل تخصيص الإمام الصادق ع إياه بكتابه المعروف بتوحيد المفضل: و هو الذي سماه النجاشي بكتاب فكر و في ذلك دلالة واضحة على أن المفضل كان من خواص أصحابه و مورد عنايته.
أضف إلى ذلك ما تقدم من توثيق ابن قولويه و الشيخ المفيد إياه صريحا و من عد الشيخ إياه من السفراء الممدوحين و أما ما ذكره النجاشي من أنه كان فاسد المذهب، مضطرب الرواية، لا يعبأ به.
و قد ذكرت له مصنفات لا يعول عليها ففيه تفصيل.
أما قوله فهو فاسد المذهب، فيعارضه ما تقدم من الشيخ المفيد من عده من الفقهاء الصالحين و من خاصة أبي عبد الله ع و بطانته.
و لا يسعنا إلا ترجيح كلام الشيخ المفيد على كلام النجاشي من جهة معاضدته بما تقدم من الروايات التي لا يبعد دعوى التبادر الإجمالي فيها.
و أما قوله: مضطرب الرواية فهو إن صح لا يكشف عن عدم الوثاقة، كما تقدم بيانه في ترجمة المعلى بن محمد البصري.
و أما قوله: و قد ذكرت له مصنفات لا يعول عليها فهو مبني على ما ذكره من أنه فاسد المذهب، مضطرب الرواية، و قد عرفت الحال فيه، على أن ظاهر كلامه أن هذه المصنفات لم يعلم أنها مصنفات المفضل، و إنما هو أمر مذكور و الطريق الذي ذكره إلى كتبه ضعيف و النتيجة أن المفضل بن عمر جليل، ثقة - و الله العالم -.
مرحوم خوئی پس از بیان اظهار نظرهای متفاوت در مورد مفضل بن عمر میفرماید:
در جلالت مفضل بن عمر همین کفایت میکند که امام صادق علیهالسلام توحید را برای او فرمودند واین کتاب بواسطه ایشان از امام صادق علیهالسلام به ما رسیده است و این کتابی است که نجاشی آن را کتاب فکر نامیده است و در نقل این کتاب دلالت آشکاری است بر اینکه مفضل بن عمر از خواص امام صادق علیهالسلام و مورد عنایت امام بوده است.
علاوه بر اینکه ابن قولویه و شیخ مفید توثیق کردهاند و شیخ طوسی او را جزء سفرای ممدوحین قرار داده است. ما به حرف نجاشی توجه نمیکنیم و این طور نیست که همهی مصنفات او را قبول نکنیم.
اما اینکه گفتهاند مذهب او فاسد است تعارض دارد با کلام شیخ مفید که فرمودند از فقهای صالحین و از اصحاب خاص امام صادق علیهالسلام است. و ما حرف شیخ مفید را مقدم میداریم چون فرمایش ایشان مؤید است به روایاتی که تواتر اجمالی بر وثاقت او دارد و ایشان را مدح میکند.
نتیجه اینکه دو نفر در طریق این روایت مورد اشکال هستند لذا روایت از حیث سند، اشکال دارد.
البته محتوای روایت که دلالت بر رجعت عدهای از زنان صالح میکند مورد قبول ما است و اعتقاد به رجعت جزء عقائد مسلم شیعه است لذا قطع نظر از سند برای قبول این روایت مانعی نیست.
د) بررسی متن روایت
امام علیهالسلام فرمودند که با امام زمان 13 زن میباشند. راوی دو سؤال از امام کرد یکی اینکه کار آنها چیست؟ که امام جواب داند که کار درمان و معالجه (کارهای پشت جبههای) انجام میدهند همچنان که زمان رسول الله صلیالله علیه و آله چنین بود. سؤال دوم راوی این بود که آیا میشود آنها را برای من نام ببرید که در روایت نام نه نفر از آنها آمده است. که سه احتمال وجود دارد یکی اینکه امام تنها همین نه نفر را نام بردند، احتمال دوم اینکه امام همه را بیان کردند اما راوی آن چهار نفر را فراموش کرده باشد و احتمال سوم هم اینکه مستنسخ کتاب آن چهار مورد را حذف کرده باشد.
ما در ادامه به بررسی شخصیت زنان مطرح در این روایت میپردازیم.