درس مهدویت استاد طبسی

94/11/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه بررسی سند روایت ششم

2. لیث بن ابی سلیم قرشی

ایشان نزد ما مجهول است اگر چه جزء اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما‌السلام آورده شده البته بعضی خواستند حسن بودن ایشان را استفاده کنند از اینکه ایشان در فضائل اهل بیت علیهم‌السلام و نصوص دال بر ائمه اثنا عشر و نام ائمه روایت دارد و روایاتی در فضیلت شناخت و مودت ائمه علیهم‌السلام نقل می‌کند.[1]

اما از نظر ما ایشان مجهول است مگر بر طبق مبنای مرحوم خوئی که چون در تفسیر مرحوم قمی روایت دارد توثیق عام شامل ایشان می‌شود، پس طبق نظر مرحوم خوئی ایشان باید ثقه باشد.

اما نزد عامه:

احمد بن حنبل : مضطرب الحدیث

ابن معین : ضعیف است مگر اینکه حدیث او را می‌نویسیم ولی به آن عمل نمی‌کنیم.

عیسی بن یونس : او در آخر عمر اختلال فکری پیدا کرده بود قبل از ظهر اذان می‌گفت.

بعضی گفتند لیث اعلم اهل کوفه بوده در مناسک حج

ابن سعد : رجلا صالحا عابدا کان ضعیفا فی الحدیث

بزاز : یکی از زهاد بود اما آخر عمری مشکل اختلال فکری پیدا کرد و حدیث او هم مضطرب است

یعقوب : او را جزء ثقات نقل کرده

ابن ابی شیبه : صدوق اما حجت نیست.

ابن معین : منکر الحدیث صاحب السنة[2]

البته ابن معین وکتاب تهذیب التهذیب برای ما اعتبار ندارد، پدر او از علمای رجال بزرگ عامه است و رئیس دفتر عبدالله بن مالک رئیس زندان‌های بغداد در زمان هارون بود که یکی از زندانی‌های او حضرت امام کاظم علیه‌السلام می‌باشد[3] لذا ایشان و کتاب او برای ما اعتبار ندارد اما بررسی ما از جهت این است که این روایت که عامه ناقل آن هستند از نظر خود آن‌ها چقدر اعتبار دارد.

نتیجه اینکه تنها اشکالی که برای لیث بیان شده اینکه در آخر عمر اختلال فکری پیدا کرد، پس چنانچه ثابت شود که روایت در زمان اختلال فکری‌اش بیان نکرده باشد، اشکالی ندارد.

3. مطلب ابن زیاد

ایشان از نظر ما ثقه است، مرحوم نجاشی فرمودند : ایشان ثقه است.[4]

نظر عامه

احمد و ابن معین : ایشان ثقه است

آجری از ابن شاذان نقل کرده که تضعیف شده است.

ابوداود : صالح

ابن حبان هم در ثقات ایشان را نقل کرده است.

عجلی : ثقه

ابن شاهین و ابن ابی شیبه او را توثیق کردند.[5]

پس ایشان عامی باشد یا نباشد از هر دو طرف توثیق شده است.

4. محمد بن عثمان بن ابی شیبه

نام او در کتب رجالی ما نیست، مرحوم مامقانی می‌فرماید: لم یذکروه، اما در اسناد صدوق در خصال و امالی می‌باشد در حدیث عطیه از جابر[6]

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْفَضْلِ الْبَغْدَادِيُّ الْمَعْرُوفُ بِأَبِي الْحَسَنِ الْخُيُوطِيِّ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ‌ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرِ بْنُ غَالِبِ بْنِ حَرْبٍ الضَّبِّيُّ التِّهَامِيُّ وَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ بْنِ أَبِي شَيْبَةَ قَالا حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ سَالِمِ بْنِ عُمَرَ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ صَالِحٍ وَ كَانَ يَفْضُلُ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ صَالِحٍ قَالا حَدَّثَنَا مِسْعَرٌ عَنْ عَطِيَّةَ عَنْ جَابِرٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‌ مَكْتُوبٌ عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ لَا إِلَهَ‌ إِلَّا اللَّهُ‌ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَخُو رَسُولِ اللَّهِ ص قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِأَلْفَيْ عَامٍ.

ایشان روایات شریفی دارد اما نام او در کتب رجالی ما نیست، از مجموع روایات او می‌توان امامی و حسن بودن ایشان را استفاده کرد.

5. محمد بن عمران بن محمد ابن ابی لیلا

ایشان هم نام او در کتب رجالی ما نیست

نظر عامه

ابوحاتم صاحب کتاب جرح و تعدیل : کوفی ثقه

ابن حبان هم او را در ثقات نقل کرده است.[7]

این‌ها روات این حدیث بودند که از نظر اهل سنت ظاهرا مشکلی ندارند؛ البته بعضی از آن‌ها تضعیف شده‌اند، اما اتفاق آن‌ها بر وثاقت شخصی مانند ابن جریر امری نادر است.[8]

به نظر ما این حدیث از نظر اهل سنت مشکلی ندارد اگرچه بعضی از آن‌ها تضعیف کرده‌اند، اما طبق نظر ما این حدیث اشکال دارد زیرا بعضی از راوی‌ها مجهول هستند.

د) بررسی دلالت حدیث

قسمت اول روایت که بحث پناه بردن امام زمان و مردم به کعبه وتعداد آن‌ها اشکالی ندارد و در روایات ما هم می‌باشد.

اما قسمت پایانی روایت از نظر ما اصلا قابل قبول نیست، اختلاف در اینکه امام چه مدت حکومت می‌کنند مهم نیست اما اینکه پس از حکومت امام وضعیت از قبل از ظهور بدتر می‌شود قابل قبول نیست، چنین مطلبی در روایات ما نیست و در روایات اهل سنت است.

آن‌ها در مطرح کردن حضرت عیسی علیه‌السلام و محوریت دادن به ایشان هستند و سعی در حاشیه قرار دادن امام زمان دارند که بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام دوباره اوضاع به هم می‌ریزد تا دویست سال حتی در مکه امنیت نیست و تنها در شام و بیت المقدس امنیت است. چنین روایاتی جعلی و جزء اسرائیلیات می‌باشد.

 


[1] آقای شوشتری در ج8 ص621 و آقای نمازی در ج6 ص322 در مورد ایشان مطالی بیان کردند.
[2] مراجعه کنید به تهذیب التهذیب، ج8، ص417.
[3] وفیات الاعیان، ج5، ص308 و ج6، ص139.
[4] مرحوم شوشتری، ج10، ص94.
[5] تهذیب التهذیب، ج10، ص161.
[6] الخصال، ج‌2، ص638.
[7] تهذیب التهذیب، ج9، ص339.
[8] ایشان قائل به ازدواج موقت بود.