درس مهدویت استاد طبسی

94/11/18

بسم الله الرحمن الرحیم

ادامه بررسی سند روایت چهارم

4. احمد بن حسن میثمی

ایشان واقفی اما ثقه است.

نظر مرحوم نجاشی

مولى بني أسد. قال أبو عمرو الكشي: كان واقفا و ذكر هذا عن حمدويه عن الحسن بن موسى الخشاب قال: أحمد بن الحسن واقف. و قد روى عن الرضا عليه السلام. و هو على كل حال ثقة صحيح الحديث معتمد عليه‌

ایشان واقفی اما به هر حال ثقه است.

5. علی بن منصور

در مورد ایشان مطلبی جزء بیان مرحوم مامقانی[1] را نیافتیم. ایشان می‌فرماید: او جزء علمای کلام واز شاگردان هشام بن حکم بود و همین دلالت بر مدح او می‌کند؛ از این رو می‌توان ایشان را جزو افراد حسن شمرد یعنی روایت به اعتبار ایشان حسن است.

6. ابراهیم بن مهزم اسدی

ایشان ثقه می‌باشد.

نظر مرحوم نجاشی[2]

من بني نصر أيضا يعرف بابن أبي بردة ثقة ثقة روى عن أبي عبد الله و أبي الحسن عليهما السلام و عمر عمرا طويلا.

ایشان ثقه ثقه می‌باشد و از امام صادق علیه‌السلام و امام کاظم علیه‌السلام روایت نقل کرده و عمری طولانی داشت.

علامه حلی هم به استناد مرحوم نجاشی ایشان را توثیق می‌کند و مرحوم ابن شهر آشوب ایشان را جزء خواص اصحاب امام صادق علیه‌السلام قرار داده است. ابن داود، علامه مجلسی در وجیزه همه ایشان را توثیق کرده‌اند.

اتفاق علمای رجال بر وثاقت او است لذا فرزند برومند مرحوم مامقانی می‌فرماید: آنچه که گفتیم ما را ملزم می‌کند که به وثاقت، جلالت، ورع و تقوای ابراهیم حکم کنیم و او را در اعلا مراتب وثاقت و حدیث او را در اعلا مراتب صحت قرار دهیم.

7. مهزم

نظر مرحوم مامقانی

شیعی حسن الحال. شیعی است و انحراف در عقیده ندارد.

نظر مرحوم خوئی[3]

الكوفي، أبو إبراهيم، من أصحاب الصادقعلیه‌السلام، رجال الشيخ، ص633

شیخ طوسی او را از اصحاب امام صادقعلیه‌السلام می‌داند.

و تقدم عن النجاشي في ترجمة ابنه إبراهيم. أن مهزم روى عن أبي عبد اللهعلیه‌السلام .

نجاشی در ترجمه پسرش ابراهیم گفته: مهزم از امام صادقعلیه‌السلام روایت نقل کرده است.

روى محمد بن يعقوب بإسناده، عن عبد الرحمن بن كثير قال: كنت عند أبي عبدالله علیه‌السلام إذ دخل عليه مهزم فقال له جعلت فداك أخبرني عن هذا الأمر الذي ننتظر متى هو؟ فقال: يا مهزم كذب الوقاتون و هلك المستعجلون و نجا المسلمون.

شیخ کلینی با سند خویش از عبد الرحمان بن کثیر نقل کرده است: در محضر امام صادقعلیه‌السلام بودم که مهزم داخل شد و عرض کرد: فدای شما شوم! بفرمایید امری که منتظر آن هستیم کی واقع می‌گردد؟ پس فرمود: ای مهزم! تعیین کنندگان وقت دروغ گویند و آنان که عجله کنند، هلاک ‌شوند و تسلیم شدگان (به رضا و قسمت الهی) نجات یابند.

و روى بإسناده، عن إبراهيم بن مهزم، عن أبيه، عن أبي عبد اللهعلیه‌السلام

قال: ذكرنا عنده ملوك آل فلان فقالعلیه‌السلام إنما هلك الناس من استعجالهم لهذا الأمر إن الله لا يعجل لعجلة العباد إن الأمر غاية ينتهي إليها فلو قد بلغوها لم يستقدموا ساعة و لم يستأخروا. [4]

و روى محمد بن الحسن الصفار، قال: حدثنا محمد بن عبد الجبار عن أبي القاسم.

عن محمد بن سهل، عن إبراهيم بن أبي البلاد، عن مهزم قال: كنا نزولا بالمدينة و كانت جارية لصاحب المنزل تعجبني و إني أتيت الباب فاستفتحت، ففتحت لي الجارية فغمزت ثديها فلما كان من الغد دخلت على أبي عبد الله ع، فقال: يا مهزم أين كان أقصى أثرك اليوم؟ و قلت له: ما برحت المسجد فقال: أما تعلم أن أمرنا هذا لا ينال إلا بالورع. [5]

مرحوم خوئی می‌فرماید: ایشان از اصحاب امام صادق علیه‌السلام بوده است، و روایتی را از عبدالله بن کثیر نقل می‌کند که نزد امام علیه‌السلام بودم که بر امام وارد شد و گفت: فدای شما شوم ما منتظر ظهور هستیم چه موقع امام زمان علیه‌السلام ظهور می‌کنند، امام علیه‌السلام فرمودند: کسانی که وقت تعیین کنند دروغ می‌گویند و عجله کنندگان در امر ظهور هلاک شوند و کسانی که تسلیم‌اند نجات یابند. [6]

و مهزم می‌گوید: نزد ایشان ملوک آل فلان را نام بردیم، امام علیه‌السلام فرمودند: همانا مردم از شتابزدگى براى اين امر به هلاكت رسيدند، خدا به خاطر شتاب مردم شتاب نمى‌كند، براى اين امر موعد و غايتى است كه بدان ميرسد، اگر مردم به آن برسند، يك ساعت تقدیم و تأخیر ندارد.

از این روایاتی که ایشان نقل می‌کند، معلوم می‌شود که سلامت عقیده دارد اما در ادامه مطلبی راجع به ایشان به نقل از خود او می‌آورد که نشان می‌دهد شخص مطلوب امام نبودند.

مهزم گفت: در مدينه منزل شخصى مى‌نشستم كه کنیزی داشت، من از او خوشم مى‌آمد يك شب در زدم همين كه درب را باز كرد دستی به او زدم فردا صبح كه خدمت حضرت صادق رسيدم فرمود آخرين كارى كه ديروز انجام دادى چه بود؟ گفتم من در مسجد بودم. فرمود مگر نميدانى بدوستى و ولايت ما خانواده نميرسد كسى كه ورع و پرهيزگارى نداشته باشد.

ایشان هیچ توثیقی ندارند و این جریان هم نسبت به او نقل شده لذا مرحوم خوئی نسبت به ایشان مطلبی بیان نکردند، تنها آقای مامقانی به استناد روایاتی او را شیعی و حسن الحال می‌داند.

نتیجه اینکه به نظر ما این روایت از حیث سند حسن می‌باشد و متن آن قوی و مفاد آن این است که عدد اصحاب امام در حد همان سیصد و اندی هستند و زمانی که عدد آن‌ها کامل شود حضرت ظهور می‌کنند.

روایات در تعداد یارانی که حضرت با آن‌ها قیام را از مکه شروع می‌کنند، متفاوت است. مرحوم حر عاملی در کتاب اثبات الهداة[7] عدد صد هزار[8] را بیان می‌کنند. در بعضی روایات عدد ده هزار را و بعضی دیگر عدد دوازده هزار و همچنین عدد پانزده هزار را نیز بیان کرده‌اند.

عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع كَمْ يَخْرُجُ مَعَ الْقَائِمِ ع فَإِنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّهُ يَخْرُجُ مَعَهُ مِثْلُ عِدَّةِ أَهْلِ بَدْرٍ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا قَالَ وَ مَا يَخْرُجُ إِلَّا فِي أُولِي‌ قُوَّةٍ وَ مَا تَكُونُ أُولُو الْقُوَّةِ أَقَلَّ مِنْ عَشَرَةِ آلَافٍ.[9]

شخصی کوفی از امام صادق علیه‌السلام سوال کرد: چند نفر با امام زمان علیه‌السلام هستند؟ آنچه که سر زبان‌ها است این است که همراه او به تعداد افراد بدر خارج می‌شوند. امام علیه‌السلام فرمودند: ایشان خروج نمی‌کنند مگر صاحب قدرت باشند و این قدرتمندی از ده هزار کمتر نیست.

ظاهرا این روایت عدد 313 را نفی می‌کند و از طرفی هم روایاتی تاکید بر این عدد دارند، شاید جمع بین روایات، این روایت باشد:

فَرَوَى الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ الْجُعْفِيُّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع يَقُولُ‌ إِذَا أَذِنَ‌ اللَّهُ‌ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْقَائِمِ فِي الْخُرُوجِ صَعِدَ الْمِنْبَرَ فَدَعَا النَّاسَ إِلَى نَفْسِهِ وَ نَاشَدَهُمْ اللَّهُ وَ دَعَاهُمْ إِلَى حَقِّهِ وَ أَنْ يَسِيرَ فِيهِمْ بِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله وَ يَعْمَلَ فِيهِمْ بِعَمَلِهِ فَيَبْعَثُ اللَّهُ تَعَالَى جَبْرَئِيلَعلیه‌السلام حَتَّى يَأْتِيَهُ فَيَنْزِلُ عَلَى الْحَطِيمِ وَ يَقُولُ لَهُ إِلَى أَيِّ شَيْ‌ءٌ تَدْعُو فَيُخْبِرَهُ الْقَائِمِ ع فَيَقُولُ جَبْرَئِيلُ ع أَنَا أَوَّلُ مِنْ يُبَايِعُكَ ابْسُطْ يَدَكَ فَيَمْسَحُ عَلَى يَدِهِ وَ قَدْ وَافَاهُ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ بِضْعَةَ عَشَرَ رَجُلًا فَيُبَايِعُونَهُ وَ يُقِيمُ بِمَكَّةَ حَتَّى يَتِمَّ أَصْحَابُهُ عَشْرَةَ آلَافٍ ثُمَّ يَسِيرُ مِنْهَا إِلَى الْمَدِينَة[10]

زمانی که خداوند به آن حضرت اذن قیام دادند، آن‌ها (313 نفر) با ایشان بیعت می‌کنند ولی در مکه هستند تا عدد اصحاب ایشان به ده هزار کامل شود.

روایاتی از عامه و خاصه وجود دارد که بیان می‌کند در بین یاران حضرت زنان هم هستند.

 

روایت پنجم

الف) متن روایت

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ مُوسَى بْنِ سَعْدَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‌

سَيَأْتِي مِنْ مَسْجِدِكُمْ هَذَا يَعْنِي مَكَّةَ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا يَعْلَمُ أَهْلُ مَكَّةَ أَنَّهُ لَمْ يَلِدْهُمْ آبَاؤُهُمْ وَ لَا أَجْدَادُهُمْ عَلَيْهِمُ السُّيُوفُ مَكْتُوبٌ عَلَى كُلِّ سَيْفٍ كَلِمَةً يَفْتَحُ أَلْفَ كَلِمَةٍ تَبْعَثُ الرِّيحُ فَتُنَادِي بِكُلِّ وَادٍ هَذَا الْمَهْدِيُّ هَذَا الْمَهْدِيُّ يَقْضِي بِقَضَاءِ آلِ دَاوُدَ وَ لَا يَسْأَلُ عَلَيْهِ بَيِّنَةً.

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهعلیه‌السلام

 

ابان بن تغلب گويد امام صادق علیه‌السلام فرمودند: در همين مسجد شما يعنى در مكه بزودى سيصد و سيزده‌ مرد ميايند كه اهل مكه بخوبى بدانند آنها را پدران و نياكان آنان نزائيده‌اند[11] بر دست آنها شمشيرها باشد و بر شمشيرى كلمه نوشته باشد كه از آن هزار كلمه گشوده گردد پس خداى تبارك و تعالى بادى فرستد تا هر وادى جار كشد اين است مهدى به روش داود سليمان و قضاوت كند و گواه بر حكم خود نطلبد


[1] تنقیح المقال، ج2، ص311.
[2] رجال نجاشی، ج1، ص22.
[3] معجم رجال الحدیث، ج19، ص89.
[4] الكافي: الجزء 1، كتاب الحجة 4، باب كراهية التوقيت 82، الحديث 2 و الحديث 7.
[5] بصائر الدرجات: الجزء 5، باب في الأئمة أنهم يخبرون شيعتهم بأفعالهم (11)، الحديث 3.
[6] می‌توان استفاده کرد هر کس وقت تعیین کند صحیح نیست حتی امام علیه‌السلام. و علم به زمان ظهور مختص خداوند عز و جل می‌باشد
[7] اثبات الهداة، ج3، ص578.
[8] چنین عددی را ما نیافتیم.
[9] کمال الدین، ج2، ص654.
[10] كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج‌2، ص254-الارشاد، ج2، ص383-روضة الواعضین، ج2، ص265-اعلام الوری، ص431-معجم الاحادیث المهدی علیه‌السلام، ج5، ص226.
[11] این شاید تغایر داشته باشد با روایتی که تعدادی را از مکه می‌داند ولی قابل حل است به اینکه از مکه یعنی ساکن مکه باشد به آنجا هجرت کرده‌اند.