درس مهدویت استاد طبسی
94/11/12
بسم الله الرحمن الرحیم
ج) بررسی سند روایت دوم
قَالَ: أَبُو حَسَّانَ سَعِيدُ بْنُ جَنَاحٍ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَرْوَانَ الْكَرْخِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ دَاوُدَ الْكُوفِيُّ، عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ، قَالَ: سَأَلَ أَبُو بَصِيرٍ
1. ابو حسان سعید بن جناح:
ایشان ثقه میباشند. مرحوم مامقانی[1] نسبت به ایشان بحث مشروحی دارند.
نظر مرحوم نجاشی[2]
أصله كوفي نشأ ببغداد و مات بها مولى الأزد و يقال مولى جهينة. و أخوه أبو عامر. روى عن أبي الحسن و الرضا عليهما السلام و كانا ثقتين.
مرحوم علامه حلی[3] و ابن داوود[4] نیز همین بیان را دربارهی ایشان دارند، لذا ایشان ثقه میباشند.
2. محمد بن مروان کرخی
ایشان مهمل است.
3. عبدالله بن داود کوفی
ایشان هم مهمل میباشد.
4. سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ
ایشان ثقه میباشد.
این روایت را مرحوم ابن طاووس از کتاب یعقوب بن نعیم نقل میکند که اولا طریق ایشان به آن کتاب معلوم نیست، وکتاب هم، کتاب معروف و شناخته شدهای نیست که بتوان بدون سند قبول کرد، مضافا در سند آن عبدالله بن داود است در حالی که در سند مرحوم ابن طاووس عبدالله بن حماد است که ثقه بودن یا نبودن او در اعتبار سند تاثیری ندارد چون روایت را اسدی از محمد بن مروان نقل میکند که مهمل است.
نتیجه اینکه روایت دوم از حیث سند مشکل دارد، اما ظاهرا از حیث متن بدون اشکال است لذا میتوان آن را پذیرفت.
بیان یک ملاحظه و رد آن
در معجم الاحادیث المهدیعلیهالسلام پس از نقل این روایت ملاحظهای بیان شده به اینکه در این روایت و روایت قبلی از ابوبصیر مورد اشکال سندی است، با قطع نظر از سند، کسانی که در روایت بیان شدهاند، پدران اصحاب حضرت هستند نه خود اصحاب چون بعضی از این شهرها که اسم برده شده است از بین رفته است و اثری از آن نیست.
اما این اشکال وارد نمیباشد، زیرا اگر چه ساختمانها از بین رفته است اما خود منطقه وجود دارد و هنوز هم به همان نامها معروف میباشند و در قرن هفتم آقای حموی این بلاد را تعیین کرد، همچنانکه بعضی از روایات اشاره به بلادی میکند که اصلا در زمان امیرالمؤمنین نبوده است و بعدا به وجود آمده است؛ مانند: زوراء و بغداد.
روایت سوم
امام جعفر صادق علیهالسلام:
لو اجتمع علی الامام عدة اهل البدر ثَلَاثَمِائَةٍ وَ بِضْعَةَ عَشَرَ رجلا لوجب علیه الخروج بالسیف
اگر بر امام 313 نفر جمع شدند و مطیع امام بودند بر امام لازم است که قیام به شمشیر کند.
این روایت یک مدرک بیشتر ندارد و آن هم مصنفات[5] شیخ مفید رحمهالله میباشد. در آنجا ایشان چنین شروع میکنند که چرا امامعلیهالسلام ظهور نمیکنند و اصلا ایشان چه موقع ظهور میکنند، سوالی که معتقدین به امامت آن حضرت ، هنگامی که فشار از طرف دشمن بر شیعه زیاد شود و دل آنها از غیظ دشمن پر میشود، زیاد مطرح میکنند ، این طور فکر میکنند که با این حوادث دنیا پر از ظلم و جور شده است و الان دیگر زمان ظهور حضرت میباشد.
توقیت دیگری که برای ظهور امام زمان غیر از این (فشار بر شیعه) بیان و تعیین شده، آن است که عدد اصحاب آن حضرت به 313 نفر برسد بنا بر حدیثی از امام صادق علیهالسلام که روایت شده که ایشان فرمودهاند که اگر بر امام 313 نفر جمع شوند بر ایشان خروج واجب است.
این حدیث را برای شیخ مفید مطرح کردند و پس از تایید شیخ که این حدیث مروی است از ایشان سوال شد که ما به یقین میدانیم که شما قائل هستید که زمان ظهور امام زمان علیهالسلام زمانی است که عدد اصحاب ایشان به 313 نفر برسد، با توجه به اینکه شیعه در زمان شما خیلی بیشتر از این عدد میباشد، پس چرا امام ظهور نمیکند.
شیخ جواب دادند که بله امروز از حیث عدد زیاد هستند اما تنها کمیت مطرح نیست بلکه کیفیت و اوصاف نیز مطرح میباشد و ما نمیدانیم این اوصاف در عدد هست یا نه. اوصافی همچون شجاعت، صبر و مقاومت، آزمایش شده که در برابر دشمن از خود ضعف نشان ندهند، اخلاص در جهاد داشته باشند، تنها برای خدا و دنبال آخرت و ادای تکلیف باشند، قلب آنها از عیب پاک و از نظر سلامت جسمی و عقلی کامل باشند، سستی در آنها نباشد و اظهار سستی و ترس هنگام مقابله با دشمن نداشته باشند.[6] حال چه کسی این خصوصیات را دارد نمیدانیم و خدا میداند مصلحت در این است و این مصلحت را خدا تشخیص میدهد و چنانچه خداوند عز و جل بداند که در بین شیعیان یک چنین کسانی با چنین صفاتی باشند و از شرکت در جهاد هم معذور نباشند، امام علیهالسلام ظهور میکند و یک لحظه غیبت نمیکند. لکن عدم حصول چنین جمعی روشن است لذا غیبت استمرار دارد. و اگر بگوئید از کجا بدانیم چنین صفاتی لازم است در حالی که نصی در این مورد نداریم، میگوئیم این از مسلمات مذهب امامیه است.(البته شیخ خواستهاند جواب بدهند مگرنه نص هم داریم)
از مجموع این مطالب استفاده میکنیم: با این که شیخ روایت را در حد حدیث مروی پذیرفتهاند (مروی، اعم از صدور از جانب امام است) اما چون سند ارائه نمیدهند ما نمی توانیم به مضمون آن که گویا عدد 313 علت تامه برای ظهور حضرت میباشد، ملتزم شویم پس این عدد جزء العله است نه تمام العله و ممکن است علل و مصالح دیگری هم مورد ارادهی الهی باشد بله اگر گفته شود ارادهی خداوند در این ظرف است اشکال ندارد اما تمام العله گرفتن عدد مورد اشکال میباشد، مضافا که روایت تصریح به امام مهدی علیهالسلام ندارد بلکه مطلق امام را میگوید.
روایت چهارم
الف) متن روایت
حَدَّثَنَا أَبُو سُلَيْمَانَ أَحْمَدُ بْنُ هَوْذَةَ الْبَاهِلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو إِسْحَاقَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ النَّهَاوَنْدِيُّ سَنَةَ ثَلَاثٍ وَ سَبْعِينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيُّ سَنَةَ تِسْعٍ وَ عِشْرِينَ وَ مِائَتَيْنِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام أَنَّهُ دَخَلَ عَلَيْهِ بَعْضُ أَصْحَابِهِ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي وَ اللَّهِ أُحِبُّكَ وَ أُحِبُّ مَنْ يُحِبُّكَ يَا سَيِّدِي مَا أَكْثَرَ شِيعَتُكُمْ فَقَالَ لَهُ اذْكُرْهُمْ فَقَالَ كَثِيرٌ فَقَالَ تُحْصِيهِمْ فَقَالَ هُمْ أَكْثَرُ مِنْ ذَلِكَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَمَا لَوْ كَمُلَتِ الْعِدَّةُ الْمَوْصُوفَةُ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ بِضْعَةَ عَشَرَ كَانَ الَّذِي تُرِيدُونَ وَ لَكِنْ شِيعَتُنَا مَنْ لَا يَعْدُو صَوْتُهُ سَمْعَهُ وَ لَا شَحْنَاؤُهُ بَدَنَهُ وَ لَا يَمْدَحُ بِنَا مُعْلِناً وَ لَا يُخَاصِمُ بِنَا قَالِياً وَ لَا يُجَالِسُ لَنَا عَائِباً وَ لَا يُحْدِثُ لَنَا ثَالِباً وَ لَا يُحِبُّ لَنَا مُبْغِضاً وَ لَا يُبْغِضُ لَنَا مُحِبّاً فَقُلْتُ فَكَيْفَ أَصْنَعُ بِهَذِهِ الشِّيعَةِ الْمُخْتَلِفَةِ الَّذِينَ يَقُولُونَ إِنَّهُمْ يَتَشَيَّعُونَ فَقَالَ فِيهِمُ التَّمْيِيزُ وَ فِيهِمُ التَّمْحِيصُ وَ فِيهِمُ التَّبْدِيلُ يَأْتِي عَلَيْهِمْ سِنُونَ تُفْنِيهِمْ وَ سَيْفٌ يَقْتُلُهُمْ وَ اخْتِلَافٌ يُبَدِّدُهُمْ إِنَّمَا شِيعَتُنَا مَنْ لَا يَهِرُّ هَرِيرَ الْكَلْبِ وَ لَا يَطْمَعُ طَمَعَ الْغُرَابِ وَ لَا يَسْأَلُ النَّاسَ بِكَفِّهِ وَ إِنْ مَاتَ جُوعاً قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأَيْنَ أَطْلُبُ هَؤُلَاءِ الْمَوْصُوفِينَ بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَقَالَ اطْلُبْهُمْ فِي أَطْرَافِ الْأَرْضِ أُولَئِكَ الْخَفِيضُ عَيْشُهُمُ الْمُنْتَقِلَةُ دَارُهُمْ الَّذِينَ إِنْ شَهِدُوا لَمْ يُعْرَفُوا وَ إِنْ غَابُوا لَمْ يُفْتَقَدُوا وَ إِنْ مَرِضُوا لَمْ يُعَادُوا
وَ إِنْ خَطَبُوا لَمْ يُزَوَّجُوا وَ إِنْ مَاتُوا لَمْ يُشْهَدُوا أُولَئِكَ الَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ يَتَوَاسَوْنَ وَ فِي قُبُورِهِمْ يَتَزَاوَرُونَ وَ لَا تَخْتَلِفُ أَهْوَاؤُهُمْ وَ إِنِ اخْتَلَفَتْ بِهِمُ الْبُلْدَانُ.
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَنْصُورٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مِهْزَمٍ الْأَسَدِيِّ عَنْ أَبِيهِ مِهْزَمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع بِمِثْلِهِ إِلَّا أَنَّهُ زَادَ فِيهِ وَ إِنْ رَأَوْا مُؤْمِناً أَكْرَمُوهُ وَ إِنْ رَأَوْا مُنَافِقاً هَجَرُوهُ وَ عِنْدَ الْمَوْتِ لَا يَجْزَعُونَ وَ فِي قُبُورِهِمْ يَتَزَاوَرُونَ ثُمَّ تَمَامَ الْحَدِيثِ.
عبد اللَّه بن حمّاد به سال 229 به واسطه مردى، از امام صادق عليه السّلام روايت كرده كه يكى از ياران آن حضرت بر او وارد شد و عرض كرد: فدايت گردم، به خدا قسم من شما و هر كس را که دوستدار شماست دوست مىدارم اى سرورم چقدر شيعه شما زيادست، حضرت فرمود: بگو آنان چه مقدارند؟ عرض كرد: بسيار زياد، حضرت فرمود: مىتوانى آنان را بشمارى؟ عرض كرد: تعدادشان بيشتر از اينها است،